نور خورشیدم
نور خورشیدم که در ظلمت سرا افتاده ام
دختر شاهم که در ویرانه ها افتاده ام
روزگاری بالش زیر سرم دست تو بود
اُف به این دنیا کجا بودم کجا افتاده ام
از سر دست عدو دندان شیری ام شکست
روضه خوانت بودم اما از صدا افتاده ام
صورت و دستم کبود و پای من پر آبله
از شب جاماندنم از دست و پا افتاده ام
نه غذایی خورده ام نه آب عمّه شاهد است
بعد تو بابا من از آب و غذا افتاده ام
نوید طاهری
#شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#غزل
نمیدانم از این ویران نشین داری خبر یا نه
نمیدانم که میمانم عزیزم تا سحر یا نه
سفر کردی بدونِ من نگفتی پیر میگردم
تو که کُشتی مرا میآیی آخر از سفر یا نه
از آنچه بر سرم آمد از این کوچه به آن کوچه
نمیدانم که بشناسی مرا بارِ دگر یا نه
شنیدی ؟ جانِ بابا گفت این همسایه بر طفلش
تو هم میگویی از نیزه به من جانِ پدر یا نه
گرسنه راه میرفتم گرسنه خواب میرفتم
بگو نان خشکها را دیدهای در هر گذر یا نه
چرا در شهر بد هستند با طفلانِ بی بابا
بگو دیدی که میخندند بر این خونجگر یا نه
دلم میخواست از دستِ عمویم آب میخوردم
کمی هم روضه میخواندم به گوش مَشک ، دریا نه
عمو با پشت ، چندین بار از ناقه زمین خوردم
نمیدانم که میمیرم از این دردِ کمر یا نه
بیابان بود و تنهایی و ترس و زجر و تاریکی
به من میگفت میایی خودت ای دردِسر یا نه
خودم میآمدم اما نمیدانم چرا میزد
بگویم از شبی که زد برایت بیشتر یا نه
چه زود اُفتاد دندانهای شیریاَم میان راه
فقط این نه ، ببین مانده برایم مویِ سر یا نه
سرِ سجاده میگفتی شبیهِ مادرم هستی
شدم حالا شبیه مادرِ در پشتِ در یا نه
تو هَم آن پیرزن دیدی که مویم را کشید و گفت :
ببینم شانه میآید به مویِ شعلهور یا نه
#حسن_لطفی ۴۰۰/۰۵/۱۹
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#غزل
یا جمع کن خاکستر افتاده ام را..
یا بوس کن بال و پر افتاده ام را
آن روکش روی طبق را بر سرم کن
پیدا نکردم معجر افتاده ام را
این ظرف کوثر با تکان میپاشد از هم
نازش نکن این پیکر افتاده ام را
از خاکها بر لاله ی گوشم کشیدم
شاید نبینی زیور افتاده ام را
در کوچه وقتی با لگد خوردم به دیوار
دیدم درآنجا مادر افتاده ام را
#سید_پوریا_هاشمی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
______________
#حضرت_رقیه
دیر به دادم رسیدی ای سر زخمی
کاش بمانی کنار دختر زخمی
باز بسوزان مرا به سوز صدایت
باز صدایم بزن زحنجر زخمی
نذر تو کردم تمام بال و پرم را
حال ببین حالِ این کبوتر زخمی
چیز زیادی نمانده از من خسته
نیمه ی جانی میان پیکر زخمی
طاقت برخاستن ز خاک نمانده
نای پریدن نمانده با پر زخمی
پرپر و پژمرده ام خودم ولی امشب
مست تو ام ای گل معطر زخمی
نور تو در کنج آن تنور چه می کرد؟
ای سرِ خاکستری شده ،سر زخمی
ای به فدای سرت بیا که ببندم
زخم جبین تو را به معجر زخمی
🔸شاعر:
#هادی_ملک_پور
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
______________
#حضرت_رقیه
دلم خوش بود بر عمه، که او را دست کم دارم
بیابان است و تاریک است و تازه ترس هم دارم
لباسم پاره و سرما مرا بدجور آزرده
چه بد... گرمای آغوش عمو را باز کم دارم
همیشه وقت مشکل های سخت و وقت تنهایی
توسل بر علی و فاطمه، چون عمه ام دارم
توسل کردم و آمد به سویم مادرم زهرا
رسید و گفتمش باید که فرصت مغتنم دارم
چه میبینم؟! خمیده آمدی؟! من درد یادم رفت
سوال از ماجرای کوچه و درب حرم دارم
نپرس از حال من، بابا ندارم، بعد عاشورا...
دو چشم تار و روی نیلی و آوای بم دارم
خدایا بازهم دارد، صدای زجر می آید
چه ترسی از صدای پای او در هر قدم دارم
به زیر چادرت مادر مرا پنهان کن و برگرد
ازین ملعون، کبودی در تنم چندین رقم دارم
به پهلویم لگد خورد و ببین یا فاطمه دیگر
شبیه تو ازین پس من همیشه قد خم دارم
برو مادر برو اما اگر دیدی تو بابا را
بگو از قول من، بعد از تو هر ثانیه غم دارم
🔸شاعر:
#محمد_جواد_شیرازی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
______________
#حضرت_رقیه
بچه ها منم نشان اقتدار
روسر دخترها تاج افتخار
من پیام دین و درس مذهبم
یادگار فاطمه و زینبم
اونیکه با منه با حجب و حیاست
با حجابش بنده ی خوب خداست
خیابون از چشم نامحرم پره
حافظ گل، تو خیابون چادره
ای برای حضرت زهرا کنیز
دخترِ با حیا دختر عزیز
میخونی شعر حیا رو بیت بیت
با حجاب خود برای اهل بیت
میدونید من رو سر کیا بودم؟
زینت کیا بودم؟ کجا بودم ؟
باید این حرف من و با زر نوشت
من بودم رو سر گلهای بهشت
تار و پود من پر از خاطره هاس
یکی از خاطره هام از کربلاس
میخوام امروز براتون قصه بگم
قصه از یه دل پر غصه بگم
یه روزی بودم سر سه ساله ای
نازنین شبیه برگ لاله ای
هر زمانی که من و سرش میکرد
باباجونش یاد مادرش میکرد
ناز میشد مثل گلای اطلسی
اون رقیه بود که اون و میشناسی
یه روزی تنگ غروب کربلا
رو سرش بودم میون خیمه ها
که یه وقت آتیش زدن به خیمه ها
من دیدم میسوخت لباس بچه ها
گریه میکرد روی خارا می دوید
یکی اومد موهای اون و کشید...
بگذریم یه شبی از همین شبها
که خوابیده بود توی خرابه ها
نصف شب بهونۀ بابا گرفت
صدای گریَش همه جارو گرفت
زخماشو به باباجون نشون میداد
من دیدم چه جور رقیه جون می داد
عهد نامه حجاب :
به همین اشکای چشمامون قسم
وبه هق هق صداهامون قسم
وبه خاک پاک کربلا قسم
وبه این گریه و ناله ها قسم
به جون رقیه که دوسش دارم
نمیذارم بره چادر از سرم
میدونم گوهر تویِ صدف خوبه
میدونم حجاب خوبه شرف خوبه
قول می دم همیشه با حیا باشم
قول میدم تو مسیر خدا باشم
به جون رقیه که دوسش دارم
نمیذارم بره چادر از سرم
عهد میبندم از دلم با شور و شین
کمکم کن با نوای یا حسین
🔸شاعر:
#محمود_قاسمی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
______________
#حضرت_رقیه
من از لگد بدم میاد
از حرف بد بدم میاد
از اونکه هی تو صورتم
سیلی میزد بدم میاد
من از طناب بدم میاد
از اضطراب بدم میاد
از اونی که نداد بهم
یه ذره آب بدم میاد
من از خزون بدم میاد
از ساربون بدم میاد
از اونکه مارو با چشاش
میداد نشون بدم میاد
من از غذا بدم میاد
از دشمنا بدم میاد
از این روزا که میگذره
هی بی بابا بدم میاد
از آبله بدم میاد
از حرمله بدم میاد
از قاتل بابام حسین،
که سنگ دله بدم میاد
از مرد مست بدم میاد
از زجر پست بدم میاد
از اونی که سیلی زد و..
دستام و بست بدم میاد
از میخونه بدم میاد
از ویرونه بدم میاد
از اونکه با خندش مارو
میسوزونه بدم میاد
از جیغ و داد بدم میاد
از زخم حاد بدم میاد
از اون که عمه مو میزد
خیلی زیاد بدم میاد
من از شرور بدم میاد
از حرف زور بدم میاد
از اونکه برد سر تو رو..
توی تنور، بدم میاد
از جام می بدم میاد
از طبل و نی بدم میاد
از اونکه رأس بابامو
زد روی نی بدم میاد
من از سبو بدم میاد
از سُرخْ مو بدم میاد
از اونکه زَد ما رو پیش
سر عمو، بدم میاد
من از شراب بدم میاد
از تب و تاب بدم میاد
از اونی که سر تو رو..
کرده خضاب بدم میاد
🔸شاعر:
#مجتبی_دسترنج
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
______________
#حضرت_رقیه
میکنم جانم فدایت ای پدر
جانب میدان مرو بار دگر
سیل غم جاری شده در گونه ها
میچکد اشکی ز رخسارم پدر
آتشی شعله زده در جان من
از غمت امشب زنم بر جان و سر
یا تو در نزدم بمان شام عزا
«یا مرا با خود ببر ای همسفر »
مثل زهرا (س) من کبود و زخمیم
من گلی پژمرده ام بر من نگر
از قلم نم نم چه خونی میچکد
با غزل چشمم شده خونین و تر
هر دلی بشکست و شد دریای خون
گشته دل زخمی ، شدم خونین جگر
با غمت آتش گرفتم سوختم
ذکر گویم ، میزنم هر دم به سر
من #غریبی بوده ام با یاد تو
میسرایم شعر با اشک از بصر
🔸شاعر:
#محمد_جهان_زاد
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
سنگ خارا شد دگر آن بستری که داشتم
یک زمان می بافتم موی سری که داشتم
روی نی رفتی و رفتم با سپاه شامیان
بی علمدار و علم ؛ بی لشکری که داشتم
بند بندم سوخته این سوخته تقدیم تو
باد برده کربلا خاکستری که داشتم
با اشاره با تو صحبت میکنم شرمنده ام
سوخت بین شعله تار حنجری که داشتم
گفت اسمت چیست گفتم فاطمه! یکدفعه زد
دردسرها داشت اسم مادری که داشتم
دستهایم را گره کردم به روی صورتم
خرد شد زیر لگدها سنگری که داشتم
گوشوارم را خودم میدادم اما بد کشید
گوش من را پاره کرد ان زیوری که داشتم
گونه سرخ مرا با مشت نیلی کرده است
حیف شد افتاد سیب نوبری که داشتم
یا نمیبینی مرا تا بوسه بارانم کنی
یا نمیبیند تورا چشم تری که داشتم
راستی داری خبر از گیسویم که سوخته
راستی داری خبر از معجری که داشتم
راستی دیدی چگونه خواهرانم را زدند؟
لاله کاری شد همه دور و بری که داشتم
من نمیپرسم چه شد انگشتری که داشتی
تو نپرس از من چه شد انگشتری که داشتم
کاشکی پا میشدی از تشت و می گفتی پدر:
پس تویی شیرین زبانم دختری که داشتم
با کنیزی در میان کوچه ها حرفم شده
خرد شد شآن و شئون برتری که داشتم
بین بزم می همینکه حرف خدمتکار شد
بیشتر شد لکنت دردآوری که داشتم
شاعران: #رضا_دین_پرور و #سیدپوریا_هاشمی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
وقت عبور حس خطر داشتن بد است
در ازدحام درد کمر داشتن بد است
یکجور میزنند مرا پای نیزه ات..
انگار بین شام پدر داشتن بد است
وقتی زنان شهر به من حمله میکنند..
باور کن ای پدر گل سر داشتن بد است
بابا برای ما که بزرگ مدینه ایم..
با یک لباس پاره گذر داشتن بد است
دیگر به جز مدینه به شهری نمیروم
اصلا به شام و کوفه سفر داشتن بد است
با گریه فتح کرده ام این شهر شام را
اصلا که گفته دیده ی تر داشتن بد است؟
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
سخت است دختر باشی وماتم ببینی
منزل به منزل در اسیری غم ببینی
از خواب برخیزی بجای ناز بابا
گیسوی خودرا دست نامَحرَم ببینی
آن چادری که سالها محکم گرفتی
در دست ِ این وآن چنان پرچم ببینی
گفتم نزن ،لج کرد،تازه ناسزا گفت:
فریاد زد بدتر از این را هم ببینی
خورده کسی تا حال سیلیِّ دودستی
تا چند ساعت چهره را مُبهَم ببینی
یک دختر شامی به همبازیِ خود گفت :
دختر شده تاحال ، قامت خم ببینی
گفت آن یکی، پیشش نرو از خارجی هاست
باید که مویش را چنین در هم ببینی
امشب سرت را می کشانم تا خرابه
از نِی، نه ، از نزدیک احوالم ببینی
ای سربریده من بغل می خواهم امشب
اصلاً دلت آمد که من را کم ببینی
یا چشم من تار است یا تغییر کردی
چشمان خود واکن که من را هم ببینی
موی بلندی داشتم با معجرم سوخت
یک فاطمیه غم در این چشمم ببینی
عمه نبود امروز می رفتم کنیزی
جای تو خالی بود که ترسم ببینی
شاعر: #قاسم_نعمتی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
با غم تو این اسیری از رهایی بهتر است
دردمند عاشقی را بی دوایی بهتر است
نیست وقتی هیچکس ناز یتیمی را کشد
برجراحتهای تن بی اعتنایی بهتر است
عمه ی پیرم عصای پیری ام هر وقت نیست
شانه ی دیوارها از هرعصایی بهتر است
میهمان دیرراهب میشوی باشد ولی
دامن طفل یتیم از هرکجایی بهتر است
یا ببر بابا مرا یا جان من را هم بگیر
جان سپردن از غم تو از جدایی بهتر است
میشناسد هرکسی ، با طعنه میخندد به من
گه غریبی بین شهراز آشنایی بهتر است
بین طوفان بلا از کس نمیخواهم کمک
بین کشتی نجاتم ناخدایی بهتر است
لحظه لحظه پیر گشتم حال وقت رفتن است
زودتر بابا برس با سر بیایی بهتر است
از شکایت تا که لب بندم خلاص از جان شوم
با لبت ازکار من مشکل گشایی بهتر است
شاعر: #موسی_علیمرادی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
انگار روح فاطمه در او دمیده بود
آیینه ای که دیده عالم ندیده بود
هنگام خواب در بغل عمه زینبش
دختر نگو بگو ملکی آرمیده بود
یادش به خیر آن شب جشن سه سالگیش
با با دو گوشواره زیبا خریده بود
یادش به خیر روز تولد برای او
زینب براش چادر مشکی بریده بود
چادر به سر که کرد دل خانواده رفت
گویا که مهر درشب تیره دمیده بود
آوردسینه ریز قشنگی عمو براش
خوشبخت تر ز او به خدا کس ندیده بود
بعد از پدر به سینه او غم سپرده شد
افسوس هر چه داشت به تاراج برده شد
حالا به روی خاک خرابه فتاد ه است
طفلی که بیش از همه زخمی جاده است
حالا نه گوشواره به گوش و نه سینه ریز
بر سینه داغ خاطره ها را نهاده است
دیده به گوش دختر شامی به چشم خود
آن گوشواره ها که پدر هدیه داده است
آن که به بوسه ی پدر از خواب می پرید
کارش به تازیانه و سیلی فتاده است
ازبس گرفته سیلی از او نور دیده را
کم سو ترین ستاره این خانواده است
روزی غزال خانه ارباب بود وحال
زینب شده عصایش اگر ایستاده است
این غصه اش نبود که دشمن مرا زد است
تنها غمش همین شده بابا نیامده است
از بس نشست گوشه ویرانه روضه خواند
آخر به بزم گریه خود شاه را کشاند
میخواست از ادب برود پیشوازاو
خود را کشان کشان طرف آن طبق رساند
تا که رسید دور پدر گشت و گشت وگشت
بر روی خویش لطمه زد و نوحه خواند و خواند
فرشی نداشت پهن کند پیش پای او
سررا به روی دامن خاکی خود نشاند
اهسته و بریده بریده سلام کرد
این لکنت از سیاهی شب یادگار ماند
هر زخم را که دید نفس سخت تر کشید
هنگام دیدن لب بابا نفس نماند
«این لب هزار بار مرا بوسه داده است»
این گفت و لب به روی لب یار جان فشاند
او رفت و هیچ وقت جدا از محن نشد
مثل حسین کنج خرابه کفن نشد
شاعر: #موسی_علیمرادی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
نمیدانم از این ویران نشین داری خبر یا نه
نمیدانم که میمانم عزیزم تا سحر یا نه
سفر کردی بدونِ من نگفتی پیر میگردم
تو که کُشتی مرا میآیی آخر از سفر یا نه
از آنچه بر سرم آمد از این کوچه به آن کوچه
نمیدانم که بشناسی مرا بارِ دگر یا نه
شنیدی ؟ جانِ بابا گفت این همسایه بر طفلش
تو هم میگویی از نیزه به من جانِ پدر یا نه
گرسنه راه میرفتم گرسنه خواب میرفتم
بگو نان خشکها را دیدهای در هر گذر یا نه
چرا در شهر بد هستند با طفلانِ بی بابا
بگو دیدی که میخندند بر این خونجگر یا نه
دلم میخواست از دستِ عمویم آب میخوردم
کمی هم روضه میخواندم به گوش مَشک ، دریا نه
عمو با پشت ، چندین بار از ناقه زمین خوردم
نمیدانم که میمیرم از این دردِ کمر یا نه
بیابان بود و تنهایی و ترس و زجر و تاریکی
به من میگفت میایی خودت ای دردِسر یا نه
خودم میآمدم اما نمیدانم چرا میزد
بگویم از شبی که زد برایت بیشتر یا نه
چه زود اُفتاد دندانهای شیریاَم میان راه
فقط این نه ، ببین مانده برایم مویِ سر یا نه
سرِ سجاده میگفتی شبیهِ مادرم هستی
شدم حالا شبیه مادرِ در پشتِ در یا نه
تو هَم آن پیرزن دیدی که مویم را کشید و گفت :
ببینم شانه میآید به مویِ شعلهور یا نه
شاعر: #حسن_لطفی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
حالا که کاخ ظلم از اشکم خراب است
حالا که معراج رقیه این خرابه است
حالا که چشم شهر، خواب خواب خواب است
حالا که دین در دشمنی بوتراب است
با این سر خونی بفرما یک اشاره
تا دخترت برپا کند محشر دوباره
دندان شکن، دندان شکن مثل پیمبر
خیبر شکن خیبر شکن مانند حیدر
مثل حسن بین جمل شیر دلاور
لشکر شکن هستم چنان سقای لشکر
رخت و لباسم پاره شد...توضیح با من
خم شد قدم در این میان، نه اتفاقا"
ساغر اگر لبهات باشد مست مستم
این زجرهای بد نداد اصلا" شکستم
یک ناخن زهرا اگر باشم که هستم
هرگز نمی بندد طنابی این دو دستم
تصویر، شفاف است زهرا مثل زهرا
خوردم زمین اما شدم پا مثل زهرا
تصویر، شفاف است بابا تار دیدی
من را چگونه لاغر و بیمار دیدی
شاید کسی را کوچه و بازار دیدی
یک پیرزن دیدی مرا انگار دیدی
هرگز نرفتم بر شتر، رفتم به منبر
تو گریه داری می کنی؟ الله اکبر!
خوردند هی سرهایمان را اشتباهاً
چیدند هی پرهایمان را اشتباهاً
دیدند دخترهایمان را اشتباهاً
بردند معجرهایمان را اشتباهاً
هرتیر که دشمن به من زد بر سپر خورد
شلاق خوردم بر غرور عمه برخورد
بیخوابی من نیست اصلاً بار اول
این درد مفصل، داستان دارد مفصّل
با اینکه دارد پای من زنجیر و تاول
هرگز نکردم نیزه دارت را معطل
بابا اسیر یک سوءالم چند هفته
در کودکی اصلا به پایت خار رفته؟
ای زینت دوش نبی، پس شانه ات کو
آن دست، آن تسبیح یکصد دانه ات کو
آرامشی که داشتم در خانه ات کو
سوغات گوش دختر دردانه ات کو
اصلاً بیا بازی امشب را غزل کن
من خواب می بینم تو هم من را بغل کن
شاعر: #رضا_دین_پرور
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
آنقدر که پیش من اسم پدر آورده اند
گریه ام را بچه های شام در آورده اند
من چطور آغوش گرمت را شناسایی کنم
در طبق، بابای مفقود الاثر آورده اند
عمه میسوزد دلش موی قشنگم سوخته
باز، دختر بچه ها سنجاق سر آورده اند
بی تعارف! راستی بابا گرسنه نیستی؟
آب و نان خشک، آنهم مختصر آورده اند
خوب میدانم کجا بودی لب تو سوخته
از تنور روشن و هیزم خبر آورده اند
مردم این شهر مهمان های خود را می زنند
چوب تر را هم کنار تشت زر آورده اند
شایعه است اینکه کنیزی خواستند از جمع ما
شایعه است اینکه مرا با صد نفر آورده اند
شاعر: #رضا_دین_پرور
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
عاقبت سایه بالای سرم می آید
پدر خوبتر از خوبترم می آید
مثل یک شاخه خشکم که شکستند مرا
پدر از را ه رسد برگ و برم می آید
بی عصا روی زمین میکشم این پیکر را
به امیدی که ز ره بال و پرم می آید
باز هم میل تماشای فلک را دارم
با پدر نیز علمدار حرم می آید
نیست آهی به بساطم بخرم پارچه ای
پدرم گفته که چادر به سرم می آید
گوشواره و النگو به چه کارم آید
وقتی از عرشه نی ها گوهرم می آید
آبرویم نرود کاش در این وادی شام
همه جا گفته ام امشب پدرم می آید
منتظر مانده ام وجان به لبم آمده است
خبری گرکه نیاید خبرم می آید
مو پریشانم مجروحم و پر سوخته ام
هرچه آمد به سر تو به سرم می آید
شاعر: #موسی_علیمرادی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چه نعمتی است نشستن به روی بام حسین
خدا کند که بیفتد دلم به دام حسین
همین که دست نوازش کشید بر سر خلق
تمام اهل دو عالم شدند رام حسین
شبیه سوره ی"یاسین"شبیه سوره ی "نور"
پر از تَرَنُّم وَحی است هر کلام حسین
به سائل در این خانه احترام کنند
فرشته های مُقَرَّب..،به احترام حسین
حلال باد به هر نوکری حلالِ حسین
حرام باد به هر نوکری حرامِ حسین
هزار مرتبه شکرت خدا،که مادر من
نهاده در کامَم،لقمه ی طعامِ حسین
پدر ز بَدوِ تولّد چنین خطابم کرد:
تویی گدای حسن جان،تویی غلامِ حسین
چِقَدر خَبط نمودیم و او دُرُستش کرد
به قول لاتِ محلّه؛تهِ مرامِ حسین
قسم به فاطمه،او نیز می دهد پاسخ
به هرکسی که بگوید فقط:سلام؛حسین
میان روضه زمانی که اشک می خُشکد
همیشه گریه در آورده است"نامِ" حسین
روایت است برای تمام آن همه زخم
همین دو قطره ی اشک است التیامِ حسین
▪️
▪️
میان گودی گودال خواهری می دید
عصا،قلاف،سپر،نیزه،ازدحام،حسین
عبا،عمامه،ردا..،فکر می کنم افتاد
به دست هر کسی،یک تکّه از تمامِ حسین
خدا کند که پس از او،"رقیه"را نزنند
خدا کند نرود "زجر" در خیامِ حسین
شاعر: #بردیا_محمدی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بی تو دردی کشیده ام که مپرس
" زهر هجری چشیده ام که مپرس"
ناز عشق تو را در این بازار
با نیازی خریده ام که مپرس
انقلابی در این خرابه ی شوم
یک تنه آفریده ام که مپرس
غزلی ناب بودم و حالا
شرحی از یک قصیده ام که مپرس
در سحر از زبان مادر تو
قصه هایی شنیده ام که مپرس
بعد از آن ظهر زخمی گودال
آنقدَر داغ دیده ام که مپرس
بسکه در زیر دست و پا ماندم
مثل زهرا خمیده ام که مپرس
آنچنان دل بریدم از دنیا
پدر سر بریده ام که مپرس
لخته ی خون به روی گوشم هست
تو نبودی که گوشواره شکست
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
یا رقیه
یا جمع کن خاکستر افتاده ام را..
یا بوس کن بال و پر افتاده ام را
آن روکش روی طبق را بر سرم کن
پیدا نکردم معجر افتاده ام را
این ظرف کوثر با تکان میپاشد از هم
نازش نکن این پیکر افتاده ام را
از خاکها بر لاله ی گوشم کشیدم
شاید نبینی زیور افتاده ام را
در کوچه وقتی با لگد خوردم به دیوار
دیدم درآنجا مادر افتاده ام را
#سید_پوریا_هاشمی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
*https://zil.ink/maddahanesf*
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
رسید باباجان
همانکه موی تو را می کشید باباجان
چقدر محکم زد
بگو به عمه که خوابم پرید باباجان
برید امانم را
همانکه راس تو را میبرید باباجان
تو بین گودالی
به سوی خیمه چرا میدوید باباجان
کنیز یعنی چه
چه بود اینکه رقیه شنید باباجان
چقدر مثل همیم
تو رو سفیدی و من مو سفید باباجان
تمام شد عمه
همینکه وارد بزم حرام شد عمه
یزید میخندید
ببین که با چه کسی هم کلام شد عمه
امان امان از شام
چقدر دور و برش ازدحام شد عمه
نپرس باباجان
میان کوچه چطور احترام شد عمه
ولی سر بازار
اسیر زخم زبان عوام شد عمه
شاعر: #محمود_یوسفی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
عطر خوش سیب از دل صحرا وزیده
عمه،گمانم مهربانِ من رسیده
شام جدایی شد سحر،الحمدلله
آخر رسیدی از سفر،الحمدلله
رفتی بدون بوسه های یادگاری
اصلا نگفتی دختری داری،نداری؟!
خیلی برایت پای نیزه غصه خوردم
شب تا سحر زخم سرت را می شمردم
هر شب شبیه شمع کارم سوختن بود
آمار زخم صورت تو دست من بود
بین من و تو نیزهداری گاه سد شد
سهم من از اصرار دیدارت،لگد شد
در هر کجا با نیّت آزار..،می زد
این زجر تفریحاً مرا هر بار می زد
در کوفه ما را مردمی گمراه گفتند
خیلی به بابایت بد و بیراه گفتند
دیدی عمو بالای نیزه غیرتی شد
دیدی به ما در کوچه ها بی حرمتی شد
این حرمله دور و بر ما تاب می خورد
این حرمله پیش ربابت،آب می خورد
ما را میان خنده ی انظار بردند
ما را شبیه برده ها بازار بردند
یک عده وحشی سمت سرها می دویدند
یک عده معجر از سر ما می کشیدند
در کوچه ها،این پیرهن آتش گرفته
مانند زهرا موی من آتش گرفته
از سنگ بدتر،چشم های بام بودند
دور و بر ما مست های شام بودند
تیرِ نگاهِ شوم پشت هم می آمد
مابین زن ها گاه معجر کم می آمد
بزم شراب و خیرزانِ بی حیایش
روی لب خشک تو مانده ردِّپایش
بگذار من از تو سوالی را بپرسم
باید که این موضوع را حالا بپرسم
آن شب چه شد،که خواهرم افتاد از پا
اصلاً بگو کارِ کنیزان چیست بابا!؟
فمهیده ای که چه به روز دختر آمد
کافی است،اشکت مثل اشک من درآمد
مثل تو من هم غرق داغی بی حسابم
وقتش رسیده تا کمی پیش ات بخوابم
شاعر: #بردیا_محمدی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حضرت_رقیه_س_مدح
هرکس که شنید از غمِ تقدیرِ رقیه
یک شب نگذشت است که شد پیرِ رقیه
هرگز نکند نیم نگاهی به گناهی
چشمی که شود گریه کنِ تیرِ رقیه
آن کوه که نزدیک ترین قُلّه به ماه است
سرشانه ی سقاست به تعبیر رقیه
هرگاه که برخاست اذان علی اکبر
در خیمه شنیده شده تکبیر رقیه
ما را خود زهرا سر این سفره نشانده
می خواست شود شیعه نمکگیر رقیه
در شیعه عموماً پدران،دختری هستند
در جامعه دیده شده تاثیر رقیه
در آینه با"حیدر" و "زهرا" نَزَنَد مو
تصویر"علی اصغر" و تصویر "رقیه"
صد مرجع تقلیدِ مُفَسِّر نتوانند
یک خط بنویسند ز تفسیر رقیه
"لبنان"و"عراق"و"یمن"و"سوریه"را کاش
یک روز بنامیم،"جماهیرِ رقیه"
تیغ دو دم دختر این طایفه،"اشک" است
ارثیه ی زهرا شده شمشیر رقیه
با "گریه ی جانکاه" سرِ شام چه آورد...
دشمن شده مبهوتِ تدابیر رقیه
▪️
▪️
این طفل چه کرده است که یکریز کتک خورد
ای زجر مگر بوده چه تقصیرِ رقیه
بس کن همه ی موی سرش ریخته نامرد
بس کن شده از زندگی اش سیر،رقیه
شاعر: #بردیا_محمدی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
کجایی؟ تو بدون من
نمیرفتی آخه جایی...
ببین رو گردنم ردِّ
طناب افتاده بابایی
کجایی تا ببینی که
نمیتونم پاشم از جام
نشستم کنج ویروونه
میگیرم خار از پاهام
هجوم آوردن و بی تو
توو قلب من تلاطم شد
تموم خاطراتمون
میون شعله ها گم شد
کشیدن از پاهام خلخال
نمونده گردن آویزی
سرم ریخت-آتیش ِ خیمه
نمونده از موهام چیزی
کتک از حرمله(لع) خوردم
بدم میاد ازش بی حد
رباب(س) و گریه می انداخت
به عمه حرف بد میزد
گمونم گوشهٔ ابروم
شکسته...مضطرم کرده
یه شب افتادم از ناقه
با پهلویِ ورم کرده
واسه اینکه من از عمه
جداشم زجر(لع) میومد
همش محکم رو دستم با
غلافِ خنجرش میزد
دلم آتیشه بیتابم
برا داغِ عمیقِ تو
سنان(لع) داره یه انگشتر
شبیه اون عقیقِ تو
یه روز گوشواره م و دید و
دوید و زد سرم فریاد
کشید از گوشم و میگفت
به گوش ِ دخترم میاد
می مُردم تا که می دیدم
به جایِ روی ماهِ تو
نشسته شمر(لع) با خنده
به روی ذوالجناحِ تو!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
#حضرت_رقیه_س_شهادت
وقتی میان طشت زر وجه خدا تصویر شد
آیات توحید لبت با خیزران تکفیر شد
دیدم سرت بر شاخساری خشک جان تازه داد
دیدم که خاک از خون پاکت جان گرفت؛ اکسیر شد
حرهای بسیاری به درگاهت پناه آورده اند
حتی شراب از عطر زلفت مست شد تطهیر شد
آهم به جان نیزه و طشت و تنور افتاده است
آهم سبب شد که سر تو نیز دامن گیر شد
مرثیه هایت را در آغوشم گرفتم نیمه شب
مرثیه هایت در نگاهم موبهمو تفسیر شد
نظم جهان بعد از تو چون گیسوی من آشفته است
بی نظمی زخم گلویت علت تغییر شد
هرچند دست کوچکم آزار دید از سلسله
جانم میان سلسله گیسوی تو زنجیر شد
مانند گیسوی تو در داغ علی اکبرت
ریحانه ات بیش از حبیب بن مظاهر پیر شد
چشمان شور شامیان دنیای من را چشم زد
کابوس تلخ دختر شیرین زبان تعبیر شد
مریم ترین آیات قرآن در خرابه جان سپرد
خیلی شکوه شاهدخت کوچکت تحقیر شد
شد قسمت اصغر هم آغوشی تو در بین قبر
هجران آغوشت برای دخترت تقدیر شد
از بس که زخمی شد تنم دیگر رقیه نیستم
بر روی قبرم جای نامم، نام تو تحریر شد
شاعر:حجت الاسلام #محسن_حنیفی
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*