eitaa logo
مداحی ها و روضه های ناب
19 دنبال‌کننده
161 عکس
176 ویدیو
12 فایل
در این کانال مداحی ها و روضه های گلچین گذاشته می‌شود لطفا مداحی ها و روضه های خوبتون رو به ادمین بفرستید ارتباط بامدیر @Pasokhgoyeshomam
مشاهده در ایتا
دانلود
كوچه به كوچه پايِ سرت سنگ خورده ام پاي سرت، به جايِ سرت سنگ خورده ام يحيايِ سر بريده ، شبيه سرِ علي آخر شكست كوفه سر از دخترِ علي آنان كه بي ملاحظه بر پيكرت زدند با كعب نيزه بر بدن خواهــرت زدند شرمنده از توأم كه به سينه نمي زنم بستند هر دو دست مَرا دورِ گَردنم دورم نشانده ام ، حرمي دل شكسته را اين بچّه هاي گوشه ي زندان نشسته را زندان كوفه بعد تو دارُ العَزاي ماست شلاّق ، قوت غالب اين روزهاي ماست از گريه هام ، كوفه تلاطم گرفته است زينب براي تو شب هفتم گرفته است اي تشنه لب ، برايِ تو آتش گرفته ام در مجلس عزايِ تو آتش گرفته ام پُر كرده كوفه را دَمِ واويلتاي من گفتم رباب روضه بخواند به جاي من تشديد كرده درد مرا ، حال انزواش از فرط گريه جوهره رفته ست از صداش جاي صدايِ او همگي ضجّه مي زنيم از ماجـــرايِ او همگي ضجّه مي زنيم  يك جمله گفت و خواهرت از شرم آب شد با روضه اش دل همه ي ما كباب شد گفت از وداع هاي تو ، من سوختم حسين بيش از همه براي تو ، من سوختم حسين اندوه تشنه رفتن تو قاتل من است داغِ گُرسنه رفتن تو قاتل من است شاعر : محمد قاسمی
وقتی آقا اباالفضل آمد به امام حسین فرمود سینم تنگ شده اجازه میدی برم امام حسین فرمود جانم فدایت عباس برو آب بیار برو بچه ها تشنشونه اباالفضل آمد تو خیمه ای که مشک ها ی خشک آویزان بود دید بعضی از بچه ها از تشنگی لباس هاشون رو زدن بالا شکم هاشون رو گذاشتن رو خاک نم در خیمه تا کمی از تشنگی شون کم بشه تا آقا اباالفضل این صحنه رو دید غیرتش اجازه نداد بچه ها تشنه بمونن مشک مشک رو برداشت رفت بره آب بیاره بچه ها تا دیدند عمو مشک رو برد گفتند دیگه تموم شد تشنگی، عمو رفت آب بیاره، بچه ها میدونستن عمو دست به هرجا بزاره مشکل گشاست آقا آمد شریعه ی فرات آب تا زیر شکم اسب بالا بود،اقا اباالفضل تا وارد آب شد یاد تشنگی داداش حسینش و تشنگی بچه ها افتاد آقا آبی رو که با کف دست برداشت نخورد،کفي از آب چو آورد به نزديک دهان عکس شش ماهه در آن آب تماشا مي کرد ریخت روی آب غیرتش اجازه نداد قبل از حسین و بچه ها آب بخوره ،مشک رو پره آب کرد شروع کرد حرکت به سمت خیمه ها بچه ها همه منتظرن عمو براشون آب بیاره اما دلا بسوزه چه کردن با امید عباس و امید بچه ها اون ملعون دستور داد تیر بارانش کنید و مشک و بزنید عباس خم شد روی مشک که تیر ها به خودش بخوره به مشک نخوره آخه تنها کاری که میتونستن کنن عباس رو متوقف کنن این بود که تیر به مشک بخوره اما آی حسینیا وقتی تیر رو به مشکش زدن اینجا دیگه امید عباس نا امید شد فوقف العباس دیگه عباس توقف کرد گفت کجا میخوای بری عباس میخوای بری دل بچه ها رو بسوزونی میخوای دس خالی بری به خیمه ها اگه بچه ها تو رو بی آب ببین چی میکشن/ اما کنار بدن اباالفضل العباس نه جوان‌ها باقی مانده بودن نه می‌تونست بدن را بیاره نه پشت سر خیمة زن‌ها امنیت داشت لذا به قول بعضی‌ها ابی‌عبدالله سه تا نگاه کرد یک نگاه کرد دید عباس رو زمین افتاده نمیتونه برش داره یک نگاه کرد دید خیمه‌ها در معرض خطر است زینب کبری داره میگه امان از إسارت یک نگاه کرد دید دشمنم شمشیر بالا گرفته کار حسین تمام کنه دیگه هیچ امیدی نبود لذا صدا زد: ألْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری؛ چرا جای دیگه نگفت ألْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری امام حسین کنار بدن عباس خورد شد می‌دونی چرا چون نتونست عباس را ببره نتونست مقابل دشمن بایسته با اون حجم نه خیمه‌ها مورد حمله قرار گرفته بود و لذا وقتی آمد به طرف خیمه‌ها همینطور که داره میره خب اینجور موقع‌ها یک کسی را باید فرستاد که بتونه سؤال کنه امام جواب بده در کنار بدن علی‌اکبر زینب کبری آمد در کنار علی اصغر رباب آمد اینجا کی باید بره اینجا دختر کوچولو باید بره دوید جلو بابا بابا أین عمی العباس؛ عمویم عباس کجاست هر کجا نشستید یا باب الحوائج یا باب الحوائج
هرکی دم خونه عباس بره نا امید برنمیگرده .. اما بمیرم برای این آقایی که خودش نا امید داشت میومد.. امید عباسُ نا امید کردن.. مشکُ به دندان گرفته .. وقتی نانجیبا دست از بدنش قطع کردن .. عجب عبارتی براش به کار بردن اباالقربه .. یعنی بابایِ مشک .. خودشُ روی مشک انداخته یعنی با زبان بی زبانی داره میگه اگه تیر دارید به من بزنید .. بزارید این آبُ برا رباب ببرم .. بزارید این آبُ برا رقیه ببرم .. اما یه لحظه وقتی نانجیب تیر به مشک زد .. عبارتی که نوشته بعضی از مقاتلِ ، چهار هزار تیرانداز بودن .. کاری با عباس کردن مقاتل نوشتن  "کلقنفذ" مثل جوجه تیغی این بدن پر از تیر شده ... میگن ابی عبدالله وقتی اومد نشست روی خاک ها .. دیدن یک به یک این تیرهارو داره جدا میکنه.. بعضی از روایات نوشت مشک به سینه دوخته شده بود... مانده ام بعد تو ای ماهِ دل آرا چه کنم ماهِ من گر که نیایم به تماشا چه کنم ای علمدار مرا بی تو علمداری نیست دیده بستی و نگفتی منه تنها چه کنم پسر اُم بنین هر طرفی ریخته ای کرده دشمن همه جا هلهله برپا چه کنم *میگن ابی عبدالله کنارِ بدن خم شد همه لشکر دارن نگاه میکنن.. ببین حسین چیکار میخواد بکنه؛ عباس با اون وضع رو زمین افتاده باز این بدن میترسن .. کسی جرأت نکرد بیاد جلو ببینه چی شده کاره عباس تموم شده یانه ‌.. همه منتظرن ببین ابی عبدالله چجور حرف میزنه.. میگن دیدن تا خم شد رو زمین ، دست به کمر گرفت .. گفت : *الان انکسر ظهری* دیگه کمرم شکست .. *فبكى بكاءً شدیداً عالیاً ..* هرچی بلند بلند ناله میزد گریه میکرد ، برای اینکه گریه حسین به دل بعضی از اینا اثر نکنه یه مرتبه دستور داد گفت همه کف بزنید .. همه هلهله کنید.. میگن یه نفر تا ابی عبدالله کنارِ بدن نشست هی میگفت واعباسا .. یه مرتبه یه نانجیب گفت : های حسین چیشد اون عباست که بهش می نازیدی؟.. علمدارت چیشد؟..  یه نفر از اون طرف بلند شد داد زد گفت علمدار رو زمین افتاد هرکی میخواد سمت خیمه ها بره دیگه میتونه .. یه مرتبه دیدن ابی عبدالله دستُ و پا گم کرد .. عباسم هی داره خودشُ رو زمین تکون میده گفت داداش برو ‌.. گر بمانم به حرم پس که تو را جمع کند؟ پیش تو گر که بمانم حرمم را چه کنم؟ هرچه گشتم منِ سرگشته سرت نیست که نیست نه سری مانده تو را ، نه قد و بالا چه کنم عضو عضو بدنت رابه کناری چیدم تازه اندازۀ اصغر شدی سقا چه کنم مَحرَمَم خیمۀ من پر شده از نامحرم گر به غارت برود زیورِ زن ها چه کنم ای به قربان سرت فکر سر بازارم گربه به بازار رود زینب کبری چه کنم فرمود هر سواری بخواد از اسب به زمین بیوفته اول دستاشُ جلو میاره صورت آسیب نبینه .. اما برای گریه کنام بگو تمام تنم پر از تیر بود .. تیر توی چشمم دست در بدن نداشتم .. وقتی با عمود آهن به فرقم زد .‌. یاعباس .. رباب تویِ خیمه میخونه لالایی هنوز داره اون داره میگه با آب میایی دو تا دستات اینجاست خودت پس کجایی؟.. یاعباس .. هنوز باورم نیست کنارت رسیدم از اون قامتِ پهلوانِ رشیدم روی خاکا چیزِ زیادی ندیدم کنار تو آخر قدم خم شدعباس چجوری زدن که تنت کم شد عباس میدونی که راهی به جز این ندارم سرت رو نگه دار تیر و در بیارم اباالفضل .. اباالفضل .. یاعباس .. پاشو تا ببینن هنوز لشکری هست پاشو تا تویِ خیمه ها دختری هست پاشو تا که روی سرها معجری هست یاعباس .. پاشو تا رقیه نرفته خرابه از الان رو با زوی زینب طنابه ته این اسرات به بزم شرابه پاشو تا نبینی رو نیزه سرم رو زیرِ سم اسبا تنِ دخترم رو پاشو تا کسی چشم به خیمه ندوزه پاشو تا تو آتیش رقیه نسوزه
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد چشم حرامی با حرم روبرو شد ♫✿♬بیا برگرد خیمه ای کس و کارم منو تنها نگذار ای علمدارم ♫✿♬آب به خیمه نرسید فدای سرت حسین قامتش خمید فدای سرت ♫✿♬از تو خبر دارم با دستای خونی زهرا وساطت کرد تو میدون بمونی ♫✿♬تو که پیرم کردی ای پناه من زمین گیرم کردی ای سپاه من ♫✿♬پیر شده برادرت فدای سرت خونه چشم خواهرت فدای سرت
خمیده خمیده رسیدم به تو شکستم شکستم دم جسم تو عزیزم عزیزم شبیه تنت بریده بریده میگم اسم تو بریده بریده نفس میزنی فقط مادرت رو صدا میزنم بریده بریده نفس میزنی فقط مادرت رو صدا میزنم نزن دست و پا که میفتم حسین دم قتلگاه دست و پا میزنم
هدایت شده از علی سبزواری
4_6003334789032054279.mp3
4.8M
شور(ای کشته ی تشنه....) روز چهارم محرم ۱۴۰١/۵/۱۱ 🔴 هیئت رزمندگان مکتب الحسین(ع) ◾️پایگاه حفظ و نشر آثار حاج 👇 🌱ʝøɪɴ ↯ @narimanpanahiii
هدایت شده از علی سبزواری
4_6003334789032054278.mp3
5.08M
شور(وای از کربلا....) روز چهارم محرم ۱۴۰١/۵/۱۱ 🔴 هیئت رزمندگان مکتب الحسین(ع) ◾️پایگاه حفظ و نشر آثار حاج 👇 🌱ʝøɪɴ ↯ @narimanpanahiii
هدایت شده از علی سبزواری
4_6003334789032054277.mp3
2.86M
شور(همه جا کربلا....) روز چهارم محرم ۱۴۰١/۵/۱۱ 🔴 هیئت رزمندگان مکتب الحسین(ع) ◾️پایگاه حفظ و نشر آثار حاج 👇 🌱ʝøɪɴ ↯ @narimanpanahiii
هدایت شده از علی سبزواری
4_6003334789032054273.mp3
2.17M
شورزمینه(یه عالم گریه به....) روز چهارم محرم ۱۴۰١/۵/۱۱ 🔴 هیئت رزمندگان مکتب الحسین(ع) ◾️پایگاه حفظ و نشر آثار حاج 👇 🌱ʝøɪɴ ↯ @narimanpanahiii
هدایت شده از علی سبزواری
4_5999017045524483267.mp3
2.4M
شور( برادر جان سلیمان زمانی...) روز سوم محرم ۱۴۰١/۵/۱۰ 🔴 هیئت رزمندگان مکتب الحسین(ع) ◾️پایگاه حفظ و نشر آثار حاج 👇 🌱ʝøɪɴ ↯ @narimanpanahiii