17.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
به مناسبت سالروز تشکیل #جهاد_سازندگی با فرمان امام خمینی رحمهالله در ۲۷ خرداد ۱۳۵۸، بیانات رهبر انقلاب درباره جهاد سازندگی را مرور میکند.
سلامتی فرمانده صلوات
🔰داستان کوتاه
مرحوم آیت الله کلباسی (قدس سره) در کتاب انیس اللیل نقل کرده اند:
روزی از روزهای ماه مبارک رمضان در حال سفر بودیم که ناگاه، با حمله گروهی از راهزنها روبرو شدیم. آنها، ما را محاصره کردند و همه اموال ما را گرفتند و دستهای ما را از کتف بستند و ما را از راه اصلی خارج و همراه خود به بیراهه بردند در میان راه، راهزنها برای استراحت توقف کردند. در این حال، دیدم رئیس راهزنها سر سفره نیامد و حاضر نشد غذایی بخورد و روزه خود را افطار کند، من شگفت شدم (که چگونه ممکن است کسی که در ماه مبارک رمضان به راهزنی میپردازد و عده ای از مردم بیگناه را به اسارت در میآورد و اموال آنها را غارت میکند روزه دار باشد و به این دستور الهی اهمیت دهد).
از او سؤال کردم، تو گناهی به این زشتی و پلیدی انجام دادی و از خدا نترسیدی چطور ممکن است از غذا پرهیز کنی و روزه دار باشی با اینکه روزه خواری به اندازه راهزنی مهم نیست و امید نجات و رهایی از آن بیشتر است؟! رئیس راهزنها به من گفت: آری، راست میگویی، اما، من تصمیم گرفتم در این کار بر هوای نفس خود غلبه کنم تا همه حلقه های عبودیت را نبرم و همه ریسمانهای معنوی را قطع نکنم، من روزه را به عنوان تنها راه ارتباط بین خود و خدای خود باقی گذاشتم تا شاید روزی همین راه، مرا به درگاه او برساند و مرا به جناب او نزدیک کند.
این جریان گذشت تا اینکه سال بعد، در حال حج، به مردی محرم برخوردم که با حال معنوی خوشی و تضرعی خاص در حال لبیک گفتن بود، او را که خوب نگاه کردم دیدم، این مرد، همان رئیس راهزنهایی است که در سال قبل، کاروان ما را غارت کردند، ناگاه چشم او هم به من افتاد و مرا شناخت و رو کرد به من و گفت: آیا میبینی که آن ریسمان روزه، چگونه سرانجام مرا با خانه محبوب مرتبط ساخته است؟ آری؟، من لباس گناه را از تن در آوردم و لباس معرفت خدا را به تن کردم و این حال من است که مشاهده میکنی و من از حسن عاقبت او شگفت زده شدم.
چه زیبا سروده است حافظ:
گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
دلا معاش کن که چنان که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا ترا نگه دارد
کمند مهر چنان پاره کن که گر روزی
شوی زکرده پشیمان، بهم توانی بست
✨﷽✨
مشکل_داماد
🌷 كرامات حضرت عبدالعظيم
عليه السلام🌷
طلبه سیّدی، پس از آنكه مقطعی از درسش را در نجف به پایان می برد به تهران می آید و مقدّمات ازدواج ایشان فراهم می گردد. دختری معرّفی می شود و به خواستگاری می روند، مسائل مطابق سلیقه طرفین طی می شود جز اینكه پدر دختر شرطی را برای داماد مطرح می كند، تا پس از تحقّق آن دختر به خانه بخت برود.
شرط پدر دختر تهیه این اقلام بود: یك جفت گوشواره، 4 عدد النگو، 2 عدد پیراهن، 2 قواره چادری و 2 جفت كفش.
اگر چه درخواست خانواده عروس چندان سخت و چشمگیر نبود، لكن برای آن عالم بزرگوار تهیه همین قدر هم مقدور نبود. ایشان ناامید از انجام شرط، عازم قم می شود. امّا قبل از حركت به سمت قم به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در شهرری توقّف می كند.
آن عالم بزرگوار قبل از آنكه به حرم مشرّف شود، دقایقی را در حیاط صحن و مقابل ایوان می ایستد. تمام حواسش به شرطی است كه از عهده انجام آن برنیامده است. در این لحظه كاملاً متوجّه آن حضرت می شود و مشكل را با آن وجود مقدّس در میان می گذارد. در حالتی دل شكسته زار زار می گرید و برای آنكه كسی متوّجه نشود عبایش را روی صورتش می گیرد.
چند لحظه بعد، كسی دست روی شانهاش می گذارد و آرام به گوشش می خواند: كه آقا، بسته تان را بردارید تا خدای نكرده كسی آن را نبرد! و ایشان ناراحت از اینكه او را از چنین حالی بیرون آورده اند، مكثی می كند و بعد چشم می اندازد، بسته ای جلوی پایش افتاده است! ابتدا اعتنا نمی كند، امّا، بلافاصله طنین صدایی را كه لحظاتی قبل او را متوجّه این بسته كرده بود در ذهنش می نشیند. نگاه جستجو گرش كسی را نمی یابد. بسته را می گشاید. درون بسته این اشیاء به طور مرتّب چیده شده بود:
2 جفت كفش زنانه، 2 قواره چادری، 2 عدد پیراهن، 4 عدد النگوی طلا و یك جفت گوشواره.
«اين طلبه كسی نبود، جز مرحوم آيت الله العظمی مرعشی نجفی از علماء فقيد و مراجع تقليد عظام كه پس از اين كرامت نيز «خادم افتخاری» آستان مقدّس حضرت عبدالعظيم عليه السّْلام شده و تا آخر عمر شريفشان اين مدال خادمی را به سينه داشتند.»
📚منبع : نشریه عبرتهای عاشورا
💠هدیہ به پیشگاه حضرت سیدالکریم(ع) و این عالم بزرگوار3صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوان انقلابی درکلام رهبری
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آینده روشنه
🔆 آقا از آینده زیبای ایران میگویند: این حرکت عظیم، کشور را به سمت قله پیشرفت میبرد
مهمترین عوامل ایجاد پیوند میان مسجد و جوان.pptx
292.8K
مهمترین عوامل پیوند مسجد وجوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 رهبرانقلاب: حضرت هادی (ع) فرمودند اگر عبدالعظيم را در ری زيارت بكنی مثل اين است كه ابیعبداللهالحسين عليهالسلام را در #كربلا زيارت كرده باشی
🏴 سالروز وفات #حضرت_عبدالعظيم_حسنی
تسلیت باد
به مناسبت شهادت سید الشهداء ، #حمزه عموی بزرگوار پیامبر گرامی علیهما السلام ؛
◼️حمزه #مدافع پیامبر گرامی اسلام ؛
❕روزى «ابو جهل» پيامبر را در «صفا» ديد و به او ناسزا و بد گفت. رسول گرامى، با او سخن نگفت و راه منزل را در پيش گرفت. ابو جهل نيز به سوى محفل قريش كنار كعبه روانه شد. حمزه كه عمو و برادر رضاعى پيامبر بود، همان روز در حالى كه كمان خود را حمايل كرده بود از شكار برگشت. عادت ديرينه او اين بود كه پس از ورود به مكّه، پيش از آنكه از فرزندان و خويشاوندان خود ديدن به عمل آورد، به زيارت و طواف كعبه مى رفت. سپس به اجتماع هاى مختلف قريش در دور كعبه سرى مى زد و سلام و تعارفى ميانشان رد و بدل مى شد.
👌وى همان روز، پس از انجام اين مراسم به سوى خانه رفت. اتفاقا كنيز «عبد اللّه بن جدعان» كه شاهد آزار ابو جهل به پيامبر بود، جلو آمد و گفت: «ابا عماره» (كنيه حمزه) اى كاش دقايقى چند در همين نقطه بودى و جريان را مى ديدى كه چگونه «ابو جهل» به برادرزاده ات ناسزا گفت و او را سخت آزار داد. سخنان اين كنيز، اثر عجيبى در روان «حمزه» گذاشت و او بدون اينكه به سرانجام كار فكر كند، تصميم گرفت كه انتقام برادرزاده خود را از «ابو جهل» بگيرد.
❕لذا از همان راهى كه آمده بود، برگشت و ابو جهل را ميان اجتماع قريش ديد و به طرف وى رفت و بدون اينكه با كسى سخن بگويد كمان خود را بلند كرد و سخت بر سر او كوفت، چنان كه سرش شكست و گفت: «او (پيامبر) را ناسزا مىگويى و من به او ايمان آورده ام و #راهى مى روم كه او رفته است، هرگاه قدرت دارى با من بجنگ».
📚سیره ابن هشام ج 1 ص 313_ تاریخ طبری ج 2 ص 72
👌اين تاريخ #مسلم، گواه بر آن است كه وجود قهرمانى مانند حمزه كه بعدها بزرگترين سردار اسلام گرديد؛ در حفظ و حراست پيامبر و تقويت جناح مسلمانان تأثير بسزايى داشت ، چنان كه ابن اثير مى نويسد ؛
« قريش، اسلام حمزه را بزرگترين عامل ترقى و تقويت مسلمانان دانستند »
📚الکامل فی التاریخ ج 2 ص 56
❕پس از جنگ احد و شهادت حمزه علیه السلام ، اكثر خانه هاى مدینه ناله مادران داغديده و همسران شوهر از دست داده بلند بود.
👌پيامبر به خانه هاى «بنى عبد الاشهل» رسيد. نوحه سرايى زنان آنها، حال پيامبر را منقلب ساخت. اشك از چشمان نورانى اش #سرازير شد و با چشمانى اشكبار زير لب اين جمله را گفت ؛
«متأسفم كه كسى براى «حمزه» گريه نمى كند »
❕سعد معاذ و چند نفر ديگر از مقصد پيامبر آگاه شدند، به گروهى از زنان دستور دادند كه براى حمزه، اين افسر خدمتگزار نوحه سرايى كنند. پيامبر گرامى از جريان، مطلع شد، در حق زنان دعا كرد .
📚بحار الانوار ج 20 ص 98
🔹امام #سجاد علیه السلام فرمود ؛
« هیچ روزی بر رسول خدا سخت تر از روز احد که حمزه در آن شهید شد نبود ، حمزه کسی بود که شیر خدا و شیر رسول خدا بود »
📚امالی صدوق ص 462