‼️خواندن نماز به نیّت قضا در وقت ادا
🔷س 4212: اگر شخصی به اشتباه گمان برد که وقت نماز صبح تمام شده و نماز خود را به نیّت قضا بخواند و هنگام نماز ظهر بفهمد که نماز صبح قضا نشده بود، حکم نمازی که خوانده چیست؟
✅ج: اگربه قصد وظیفه فعلیه وآنچه برعهده او میباشد نماز را خوانده، صحیح است
www-babolharam-net.mp3
7.82M
|⇦• #سینه_زنی
منی که عاشقِ... سفر به کربلام
به امید باز شدن #راه_کربلا و رفع موانع #پیاده_روی_اربعین و ریشه کن شدن #ویروس_کرونا به نفسِ کربلایی حمید علیمی•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کُلُّ اَرضٍ کَربَلا...
هرکجا که بمیرم،
اگر #عشق_حسین بامن باشد،
در زمین #کرب_و_بلا جان سپردهام...
|⇦• #سینه_زنی
منی که عاشقِ... سفر به کربلام
به امید باز شدن #راه_کربلا و رفع موانع #پیاده_روی_اربعین و ریشه کن شدن #ویروس_کرونا به نفسِ کربلایی حمید علیمی
حالا درست یه عمریه ، که ذکر هر دقیقمی
میون کل آدما، تو بهترین رفیقمی
واسه خودت بدون منُ ، همینِ التماس من
محال غیر تو آقا ، کسی بمون واسه من
منی که عاشقِ... سفر به کربلام
تو این محرمی... یه کاری کن برام
تو هستی سایه ی سرم
آقا من و ببر حرم
صاحب سفره کرم
آقا من و ببر حرم...
______
قبول میشه نماز من، با مُهر تربتِ حسین
هزار تا حج واجبِ، یه شب زیارتِ حسین
کسی که داره تو دلش، یه کم محبتِ حسین
آتیش بهش حروم میشه، اینم کرامتِ حسین
حالا اگه بدم... دوباره اومدم
آخه دلم خوشه... نمیکنی ردم
حالا که من یه نوکرم
آقا من و ببر حرم
تو رو به اشک مادرم
آقا من و ببر حرم...
______
اومدی که بزرگیتُ ، به آدما نشون بدی
خدایی حق تو نبود ، با لب تشنه جون بدی
الهی که فدات بشم ، آقا چی اومد سر تو
فقط یه قطره کافی بود، واسه علی اصغر تو
فدای بی کسیت... غریبِ فاطمه
کی دلتُ شکست... کنار علقمه
به حق صاحب علم
اقا من و ببر حرم
تو رو به دستای قلم
آقا من و ببر حرم...
www-babolharam-net.mp3
5.46M
⇦• #روضه_خوانی
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله به نفسِ کربلایی سید مهدی حسینی •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
«و اذا الموئودة سُـئلت بأی ذنبٍ قـُتلت؟!»
روزی میرسد که
از شما مردها سوال میشود؛
به کدامین گناه از #محبت به زنهایتان
و از محبت به مادرها و خواهرانتان
و از محبت به دخترهایتان
سر باز زدهاید؟
|⇦• #روضه_خوانی
چیزی نمونده از، شیرین زبونیام
تقدیم به همۀ بیماران درگیر با #ویروس_کرونا به امید شفا و ریشه کن شدن این ویروس به نفسِ کربلایی سید مهدی حسینی •✾•
مثلِ یه شاپرک، با تنِ پُر ترک
دارم با مادرت بابا! ، دردای مشترک
تقصیرِ این دلِ، اگه مزاحمت شدم
هر جوریه میخوام بابا! ، برا تو جون بدم
خرابه نامناسبُ، جایِ سرت نبود
حالا که اومدی بخواب، رو پاهایِ خودم
دختر بدون گوشواره، بدون زینتی
انگاری جلو باباش، خیلی معذبه
موی نخورده شونهُ، لباس کهنهُ
رقیه ات رو ببخش، اگه که نامرتبه
چیزی نمونده از، شیرین زبونیام
حتی نمونده چیزی از، بلندیِ موهام
یه جور من و زدن، دیگه گوشام نمی شنوه
باید فقط با غصه هام، شبُ سحر کنم
یه دست رو گوشمُ، یه دست رو لب و دندونام
تازه باید پیشِ بابام، روسری سر کنم
*همه ی شهدا لحظه ی جون دادن، ابی عبدالله هر جوری بود،خودش رو رسونده، صورت به صورت شهیدش گذاشته،سر روی دامن گذاشته،سر شهدا رو به بالین گرفته، اما فقط یه نفر مقامش با دیگران فرق می کرد، نه تنها سر گذاشت...،تا باباش رو آوردن، لباش رو گذاشت رویِ لبای پاره،بعضی ها میگن: مگه میشه بچه ی سه ساله پیر بشه؟ مگه قرآن نمیگه،در قرآن مگه نداریم: بچه ها،شیرخواره ها،اطفال از هول قیامت پیر میشن...مگه عاشورای امام حسین کمتر از قیامت بود؟همچین که سر رو آوردن توی خرابه...*
نبودی ببینی بابا! ، چه بی هوا منو زدن
نبودی ببینی بابا! ، کجا،کیا،منو زدن
نبودی ببینی بابا! ، چقدر شبا منو زدن
از اینا که گذشته، دختر تو بُریده
بابا! لرزشِ دستام، برا بزمِ یزیده
نمی دونی چی کشیدم، جونم داره به لب میاد
نمی دونی چی کشیدم، با دست نشونمون میداد
نمی دونی چی کشیدم، یعنی میشد عموم بیاد
قوَّت پامُ بردن
سویِ چشامُ بردن
با زدن رویِ لبات
جون و صِدامُ بردن
حسین...
❤️ #عاشقانه_مذهبی ❤️(قسمت15)
با عجلہ وارد دانشگاہ شدم،در ڪلاس رو زدم و وارد شدم. پسرے ڪہ پاے تختہ بود برگشت بہ سمتم،با دیدنش رنگم پرید ڪمے استرس گرفتم!همون پسرے بود ڪہ با بنیامین صحبت ڪرد،بے اختیار دستم رو بردم سمت مقنعہ م،همونطور ڪہ برگشت سمت تختہ گفت:بفرمایید بشینید!
آروم رفتم بہ سمت یڪے از صندلے هاے خالے،بنیامین با اخم نگاهم مے ڪرد توجهے نڪردم!نگران بودم چطور برخورد ڪنہ،نڪنہ بخاطرہ اون روز سر درس ها ڪارے ڪنہ یا بہ دوست هاے حراستیش بگہ؟!
محمدے،یڪے از پسرهاے ڪلاس دستش رو برد بالا و گفت:ببخشید برادر،بہ خانم هدایتے نذرے ندادین!
با تعجب نگاهشون ڪردم،پسر برگشت سمتش و گفت:بعداز ڪلاس بدید!
محمدے با پررویے گفت:اول وقتش فضلیت خاصے دارہ!
بیشتر بچہ هاے ڪلاس باهم گفتن صحیح است صحیح است!
پسر لبخندے زد و گفت:مگہ نمازہ؟
محمدے شونہ اے بالا انداخت و گفت:نمیدونم والا!ما از ایناش نیستیم!
و بہ یقہ پسر طلبہ اشارہ ڪرد،پسر قد بلند و متوسط اندامے ڪہ شلوار پارچہ اے مشڪے با پیرهن یقہ آخوندے سفید پوشیدہ بود،ریش ها و موهاے قهوہ ایش مرتب بود و هروقت صحبت میڪرد سفیدے دندون هاش مشخص میشد!
ملایم اما جدے گفت:ما حق سلیقہ داریم درستہ؟سلیقہ اے ڪہ بہ جامعہ مون آسیب نزنہ؟ ڪسے چیزے نگفت!
یقہ پیرهنش رو گرفت و گفت:همونطور ڪہ شما دوست دارین مدل یقہ پیرهنتون اونطور باشہ من هم این مدل یقہ رو دوست دارم!یقہ پیرهن من براے شما مشڪلے ایجاد میڪنہ؟من حق انتخاب ندارم؟
دیس خرما رو از روے میز برداشت و اومد بہ سمتم،همونطور ڪہ دیس رو جلوم گرفتہ بود رو بہ بچہ ها گفت:مطمئن باشید من اینطورے استخر نمیرم نگرانم نباشید!
همہ باهم گفتن اووووو،خرمایے برداشتم و تشڪر ڪردم.
یڪے از دخترها با خندہ گفت:برادر مگہ استخر رفتن حروم نیست؟
بچہ ها شروع ڪردن بہ خندیدن!
برگشت ڪنار تختہ،با خندہ گفت:شما برید اگہ گناهے داشت اون دنیا گردن من!
با تعجب نگاهش ڪردم،این رفتار،رفتارے نبود ڪہ من از طلبہ ها میدونستم!
یڪے از دخترها ڪہ دید هنوز متعجبم گفت:خرما ڪار بچہ هاست!مثلا خواستن سر ڪلاس معارف مزہ بریزن!
مثل بقیہ نبود!
✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے
🚨 صبح روز بعد از #استیضاح
✅ سوالات زیر واقعی است و نویسنده، واقعاً برایش سوال است و قصد پیشگویی یا طعنه ندارد!
🔰 فرض کنیم الان رئیس جمهور بیکفایت ما استیضاح شده و مجلس، رای به عدم کفایتش داده است.
اوضاعِ صبح روز بعد از عزل روحانی را تصور کنید چه اتفاقی می افتد؟
🔻آیا روحانی وقتی ببیند در آستانهی استیضاح است و میبیند در حال وداع تلخ است، وقتی ببیند دارد زیر آب میرود، توانایی آن را ندارد که همه را با خود به زیر آب بکشد؟؟
🔻آیا نمیگوید دیگی که برای من نمیجوشد بگذار سر سگ،داخلش بجوشد؟
🔻آیا این شیخِ ریش قشنگ، ریشه ی نظام را نشانه نمی رود؟؟
🔻آیا احتمالش نیست، این دولت، ظرف بنزین سه هزار تومانی را بریزد روی خودش و خودسوزی و خود زنی کند؟
🔻آیا در این اوضاع اقتصادی بدقواره، بچههای این خانواده یعنی مردم، از این #طلاق_سیاسی، ضربهی روحی خیلی خیلی شدید نمیخورند؟؟
🔻آیا روز بعد از حذف روحانی، عرضهی جمع کردن و سروسامان دادن اوضاع قاراشمیش جدید را داریم؟ آیا این قوز بالا قوز را میتوانیم در عرصهی داخلی و خارجی، درمان کنیم؟
🔻 اگر میتوانیم سوالات بالا را در عمل حل کنیم تاکید میکنم در عمل حل کنیم نه روی کاغذ، بسمالله دستور شلیک بدهید و کار را تمام کنید.
🔻امّا اگر برای احتمالات بالا فکر درست و درمانی برنداشتهایم آیا ما را مُجاب نخواهد کرد که فعلا با این خار در چشم و استخوانِ در گلو، بجای ژست بزنبهادری، دنبال ابتکار و سیاستی باشیم که فعلا بچههای این نظام، آسیب روحی و #جسمی نخورند؟
🔻آیا امکانش هست، همین دولت فشل را با قدرت تصویب #قوانین_اقتصادی_زودبازده در مجلس، هُل دهیم و با، زدن دوربرگردانهای #اورژانسی، از حجم ترافیک گرانی و تورم، بکاهیم؟
🔻واقعاً برای ما سوال است آیا نمیشود، با #نظارت شدید مجلس و تعاملی که منجر به چنگ زدن دولتیها به صورت نظام و مردم نشود، این چند روز آخر را هم دندان به جگر بگذاریم و طی کنیم؟ و البته بعد اتمام این دولت، هرکس که تخلف کرده از راه قانونی آن به صُلابه بکشید.
🔻اکنون سختترین امتحان برای این مجلس است که هنر و عرضه و ابتکار خودش را نشان دهد و در این اوضاع نافرم، بهترین گزینه را انتخاب کند و برای خنثی کردن بمب اقتصادی، اشتباها سیمی را قطع نکند.
💚✨آیتــ الله مجتهدے تهرانے(ره):
لقمان بہ پسرش نصیحت می کرد ؛
⚠️دو چيز را فراموش نكن:
👈 ياد خدا و ياد مرگ
⚠️دو چيز را فراموش كن :
👈 بدي ديگران در حق تو و خوبي تودر حق ديگران
🅾چهار چيز را نگه دار :
❎گرسنگيت را سر سفره ديگران
❎زبانت را در جمع ،
❎دلت را در نماز
❎چشمت در خانه ي دوست
پکوماسکادون چیست؟
یه اصفهانی که داره میگه پس چرا ماسک نزدین😁
#من_ماسك_ميزنم
✨﷽✨
✅حتی فکر گناه هم نکنید!
✍امام صادق علیه السلام می فرمایند:
روزی حضرت عیسی (علیه السلام) در جمع حواریون نشسته بودند. حواریون به عیسی علیه السلام عرض کردند: آموزگار راه هدایت! ما را از نصایح و پندهایت بهره مند ساز.
عیسی علیه السلام: پیامبر خدا موسی علیه السلام به اصحاب فرمود؛ سوگند دروغ نخورید، ولی من می گویم سوگند خواه دروغ و خواه راست نخورید. آنها عرض کردند: ما را بیشتر موعظه کن.
ایشان به حواریون فرمود : برادرم موسی میگفت : زنا نکنید ولی من به شما میگویم : حتی فکر زنا نکنید ؛ زیرا فکر گناه مثل این است که در اتاقی آتش روشن کنند که اگر خانه را هم به آتش نکشد، دیوارها را سیاه میکند.
📚سفینه البحار، ج ۳، ص ۵۰۳
🌹ماجرای پناهنده شدن یک شتر به حرم مطهر امام رضا علیه السلام
♦️در منطقه محمد آباد مشهد، کشتارگاهی بود که محل ذبح حیوانات و تأمین گوشت قصاب خانه های مشهد بود. روزی، صاحب کشتارگاه، شتری را خریداری و برای ذبح به کشتارگاه می برد.
♦️ناگهان قبل از ذبح، حیوان افسار خود را کشیده و به سمت حرم مطهر فرار می کند. همه تلاشها برای نگه داشتن آن بی نتیجه می ماند. من آن روز حرم مشرف بودم، ناگهان دیدم از درب شرقی صحن انقلاب (عتیق)، شتری وارد صحن شد و مستقیم به سمت درب غربی رفت، اما قبل از رسیدن به درب غربی برگشت نگاهی به گنبد و بارگاه انداخت و آرام آرام پشت پنجره فولاد رفت و آنجا زانو زد.
♦️کم کم زائران جمع شدند، خدّام و مسئولین حرم هم رسیدند، صاحب شتر نیز خودش را رساند، صحنه جالبی بود، از چشمان حیوان مرتب اشک جاری بود، فرد غریبه ای جلو آمد و خواست بهای شتر را به صاحب آن بپردازد. صاحب شتر گفت: من این حیوان را به مولای مان حضرت رضا علیه السلام می بخشم و امیدوارم حضرت هم مرا به نوکری خود بپذیرند. حیوان را به مزرعه آستان قدس بردند و تا پایان عمر در آنجا آزادانه مشغول چرا و گشت و گذار بود.
♦️راوی: آقای سید محمد حسینی (خادم حضرت رضا علیه السلام)
📚منبع: کتاب ذره و آفتاب، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی
babolharam Hajmahdirasuli.mp3
3.38M
|⇦• #مناجات
بیا ببین گل نرگس چقدر بد شده ام..
تقدیم به همۀ #پرستاران و #بیماران درگیر با #ویروس_کرونا به امید شفا و ریشه کن شدن این ویروس به نفسِ حاج مهدی رسولی•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نابودی #طاغوت
نتیجۀ #بعثت_پیامبر بود،
و نابودی همۀ #ابر_قدرت های عالم
نتیجۀ #ظهور_حضرت_امام_مهدی(عج)...