eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
20.6هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌴🌺 🌴🌺 🌺 💐 در قیامت حضرت زهرا (ع) به خداوند عرضه می‌دارد: از تو می‌خواهم که دوستدار من و دوستدار فرزندانم را به آتش عذاب نکنی. خداوند می‌فرماید: من به خود سوگند خورده‌ام که دوستداران تو و دوستداران عترت را به آتش عذاب نکنم. (در هوای او ص 73) از این حدیث کاملاً بدون هیچ تأویل و تفسیری استفاده می‌شود که دوستداران حضرت قائم در آخرت عذاب نمی‌شوند و این نوید امن‌وامان برای آنان است. محبت امام زمان عج 💕💕💕
خدایا شروع سـخن نامِ توست وجودم به هرلحظه آرامِ توست دل ازنام ویادت بگـیردقـرار خوشم چونڪه باشے مرادرڪنار امروزراآغازمےڪنیم باتوڪل بر 🌻 بسم الله الرحمن الرحیم🌻
شهیدی که امام خمینی (ره) در تشییع پیکرش شرکت کردند و بر پیکر پاکش نماز خواندند؛ امام خمینی (ره) در مراسم تشییع پیکر شهید محمدفراشاهی از مسجد امام حسن عسکری(ع) تا حرم حضرت معصومه(س) شرکت کردند و در صحن حرم به پیکر پاک این شهید نماز خواندند. پس از نماز ،وقتی تابوت را بلند کردند پدر شهید گفت: قرار است در باغ بهشت دفن شود؛ امام که صدای ایشان را شنیدند فرمودند: ایشان اولین افسر شهید ارتش است ،در قبرستان شیخان ،نزدیک حرم دفن کنید؛ به فرمان امام (ره) شهید فراشاهی در گلزار شهدای شیخان به خاک سپرده شد. 📚به روایت برادر شهید ،کتاب چلچراغ
*اگه دوست دارین گناه کنین بخونین !!* موضوع داستان : اعتقادی ✍️فردی نزد امام حسین(ع)آمد و گفت: من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم! امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند، او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است) امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که زمین خدا نباشد. مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا زمین خداوند است) امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور، گفت:نمی توانم چیزی نخورم... امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ" عزرائیل" آمد و تو را خواست ببرد تو نرو. مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند. امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن، مرد فکری کرد و گفت: نمی شود. امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟ او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن از خداست. 📚بحار 💕💕💕
هوای یکدیگر را داشته باشید دل نشکنید قضاوت نکنید هنجارهای زندگی کسی را مسخره نکنید به غم کسی نخندید به راحتی ازیکدیگر گذر نکنید دنیا دو روزاست هوای دلتان راداشته باشید ‌ 💕💕💕
| | نزدیڪ عملیات بود.میدانستم دختر دار شده.یک روز دیدم سر پاکت نامہ از جیبش زده بیرون‌.گفتم این چیہ!؟ گفت عکس دخترمہ. گفتم بده ببینمش، گفت خودم هنوز ندیدمش گفتم چرا!؟ گفت الان موقع عملیاتہ میترسم مهر پدر فرزندے کار دستم بده بعد... [ ] 💕💕💕
🌙 یڪ‌وقتےڪسۍدر خیابان‌دارد‌راه‌میرود یڪ‌هو‌یادخدا‌می‌افتد و‌می‌گوید: خدایا‌قربونت‌برم♥️ این ارزشش‌ازاینڪه‌من بنشینم‌ازاول‌تاآخرمفاتیح الجنان‌راباوضووروبہ قبلہ‌بخوانم‌وچیزی‌نفهمم! بیشتراست . . .🌸✨ • شیخ‌مرتضۍ‌تهرانۍ 💕💕💕
🔰 کلام شهید دکتر مصطفی چمران🌷 اگر پرستـش جز ذاتِ خدا مجاز می‌بود مسلّما علی را می‌ پرستیدم ! علی خدا نیست ولی وجودِ علی را چیزی جز خدا پُر نڪرده است... 🚩 💕💕💕
••• بزرگم میگه↓ به یك لحظه خیلـی غبطه میخورم وقتـی عرصه‌ے زندگـی بِهم تنگــ میشه خدا رو به اون لحظه قسـم میدم 🚩 💕💕💕
سلام امام خوبم ✋🌸 یک شب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم همه ی دفتر عمرم ورقی بیش نبود همه ی آن ورق حسرت دیدار تو بود
. این روزها بدجوری دلم هوای تلخی چای عراقی ها رو کرده
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛 _علے اونقدر خوب بود کہ مطمعـݧ بودم شهید میشہ... واااے خدایا کمکم کـݧ از جام بلند شدم رفتم کنار پنجره و یکم بازش کردم ، نسیم خنکے بہ صورتم خورد و اشکامو رو صورتم بہ حرکت درآورد درد شدیدے تو سرم احساس کردم پنجره رو بستم و بہ دیوار تکیہ دادم کہ تو هموݧ حالت خوابم برد باصداے اذاݧ صبح بیدار شدم یہ نفر روم پتو کشیده بود _بہ اطرافم نگاه کردم علے رو تخت نشستہ بود و سرشو بیـ دوتا دستش گذاشتہ بود سرشو آورد بالا ، چشماش هنوز قرمز بود اسماء چرا نخوابیده بودے❓منو میخواستے گول بزنے❓اونجا چرا❓میخواے دوباره حالت بد بشہ❓مـݧ کہ گفتم تا دلت راضے نباشہ نمیرم چرا میشینے فکرو خیال الکے میکنے❓ _الکے خندیدم و گفتم:اوووووو چہ خبرتہ علے❓ایـݧ همہ سوال اونم ایـݧ وقت صبح پاشو بریم وضو بگیریم نمازموݧ و اول وقت بخونیم نمیخواستم اذیتش کنم اما دست خودم نبود ایـݧ حالت هام بدوݧ توجہ بہ علے از اتاق رفتم بیرو رفتم سمت دستشویے. تو آیینہ خودم و نگاه کردم چشمام پف کرده بود آهے کشیدم و صورتمو شستم _وضو گرفتم و رفتم تو اتاق ، جا نماز علے و خودم و پهـ کردم چادر نمازمو سر کردم و منتظر علے نشستم علے نمازو شروع کرد اللہ اکبر با اولیـݧ اللہ و اکبرے کہ گفت: اشک از چشمام جارے شد بهش اقتدا کردم و نماز و باهم خوندیم نمیدونم تو قنوت چے داشت میگفت کہ انقدر طول کشید... _بعد از نماز رفتم کنارش و سرمو گذاشتم رو پاش علے❓ جانم❓ ببخشید بابت چے❓ تو ببخش حالا باشہ چشم ، دستے بہ سرم کشید و گفت: اسماء تا حالا بهت گفتہ بودم با چادر نماز شبیہ فرشتہ ها میشے❓ _اوهووم اے بابا فراموشکارم شدم ، میبینے عشقت با آدم چیکار میکنہ❓ سرمو از رو پاش برداشتم روبروش نشستم اخمے کردم و گفتم: با چادر مشکے چے❓ دستش و گذاشت رو قلبش و گفت: عشق علے حالا هم برو بخواب بخوابم❓دیگہ الا هوا روشـ میشہ باید وسایلاتو جمع کنیم اسماء بیا بخوابیم حالا چند ساعت دیگہ پامیشیم جمع میکنیم قوووول❓ قول _ساعت ۱۱ بود باصداے گوشیم از خواب بیدار شدم ماماݧ بود حتما کلے هم نگراݧ شده بود گوشے و جواب دادم صدامو صاف کردمو گفتم:الو الو سلام اسماء جاݧ حالت خوبہ مادر❓ بلہ ماما جا خوبم خونہ ے علینام تو نباید یہ خبر بہ ما بدے❓ ببخشید ماماݧ یدفعہ اے شد باشہ مواظب خودت باش. بہ همہ سلام برسو چشم خدافظ _پیچ و تابے بہ بدنم دادم و علے و صدا کردم علے جا❓پاشو ساعت یازده پاشو کلے کار داریم پتو رو کشید رو سرشو گفت: یکم دیگہ بخوابم باشہ پتو رو از سرش کشیدم. إ علے پاشو دیگہ توجهے نکرد باشہ پس مـݧ میرم یکدفعہ از جاش بلند شدو گفت کجا❓ خندیدم و گفتم دستشویے _بالش و پرت کرد سمتم جا خالے دادم کہ نخوره بهم انگشتشو بہ نشونہ ے تحدید تکوݧ داد کہ مـݧ از اتاق رفتم بیرو وقتے برگشتم همینطورے نشستہ بود إ علے پاشو دیگہ امروز جمعست اسماء نزاشتے بخوابما پوووفے کردم و گفتم: ببیـ علے مـ از دلت خبر دارم. میدونم کہ آرزوت بوده کہ برے الانم بخاطر مـݧ دارے ایـ حرفارو میزنے و خودتو میزنے بہ او راه با ایـ کارات مـ بیشتر اذیت میشم _پاشو ساکت رو بیار زیاد وقت نداریم چیزے نگفت. از جاش بلند شد و رفت... ❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛 _پاشو ساکت رو بیار زیاد وقت نداریم چیزے نگفت. از جاش بلند شد و رفت سمت کمد ، درشو باز کردو یہ ساک نظامے بزرگ کہ لباس هاے نظامے داخلش بود و آورد بیروݧ _ساک رو ازش گرفتم ولباس هارو خارج کردم خوب علے وسایلے رو کہ احتیاج دارے و بیار کہ مرتب بزارم داخل ساک وسایل ها رو مرتب گذاشتم باورم نمیشد خودم داشتم وسایلشو جمع میکردم کہ راهیش کنم علے ماماݧ اینا میدونـ❓ آره. ولے اونا خیالشو راحتہ تو اجازه نمیدے کہ برم خبر ندارݧ کہ... _حرفشو قطع کردم. اردلاݧ چے❓اونم میدونہ❓ سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ داد اخمے کردم و گفتم: پس فقط مـݧ نمیدونستم❓ چیزے نگفت اسماء جمع کردݧ وسایل کہ تموم شد پاشو ناهار بریم بیرو قبول نکردم امروز خودم برات غذا درست میکنم... _پلہ هارو دوتا یکے رفتم پاییـݧ بابا رضا طبق معمول داشت اخبار نگاه میکرد وارد آشپز خونہ شدم مادر علے داشت سبزے پاک میکرد سلام ماماݧ إ سلام دخترم بیدار شدے❓حالت خوبہ❓ لبخندے زدم و گفتم:بلہ خوبم ممنو ماماݧ ناهار کہ درست نکردید❓ الا میخواستم پاشم بزارم. شماها هم کہ صبحونہ نخوردید میل نداریم ماماݧ جا اگہ اجازه بدید مـݧ ناهارو درست کنم اسماء جاݧ خودم درست میکنم شما برو استراحت کــ _با اصرار هاے مـݧ بالاخره راضے شد خوب قورمہ سبزے بزارم❓ الاݧ نمیپزه کہ اشکال نداره یکم دیرتر ناهار میخوریم. علے دوست داره امشبم کہ میخواد بره گفتم براش درست کنم مادر علے از جاش بلند شدو اومد سمتم. کجا میخواد بره❓ واے اصلا حواسم نبود از دهنم پرید إم إم هیچ جا ماما خودت گفتے امشب میخواد بره ابروهامو دادم بالا و گفتم:مـݧ❓حتما اشتباه گفتم _خدا فاطمہ رو رسوند.. ❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
✨﷽✨ ✅باید باهاش حرف بزنیم! ✍حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟» گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیون‌ها با قیافه‌ی زننده سرِ کار میاد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش بی‌حجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتش رو رد می‌کنم شورای انقلاب». با اصرارِ ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارش‌ها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم». رفتیم درِ خانه‌اش و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانم‌ها گفت و از حجاب همسرش، از خونِ شهدا گفت و از اهداف انقلاب. آن‌قدر زیبا حرف می‌زد که من هم متأثر شدم. ابراهیم همان‌جا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با امر به معروف و نهی از منکر، می‌شه افراد رو اصلاح کرد. یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه می‌کنه». 📚 برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم؛
YEKNET.IR - vahed 2 - shabe 6 moharram1399 - mojtaba ramezani.mp3
5.84M
احساسی 🍃وقتی گره میفته تو کارم 🍃یا وقتی که خیلی گرفتارم مجتبی رمضانی
مداحی آنلاین - تو که رفتی حرم در آتش سوخت - سیب سرخی.mp3
7.39M
🔳 روضه ای 🌴تو که رفتی حرم در آتش سوخت 🌴آل پیغمبرم در آتش سوخت 🎤
YEKNET.IR - shoor - shabe 5 moharram1399 - narimani.mp3
5.05M
احساسی 🍃تویی آروم و قرار دل بی تاب و اسیرم 🍃یاحسن با اسم زیبات بخدا آروم میگیرم 🎤
زیارت‌حضرت‌زهرا-اباذر‌حلواجی.mp3
2.12M
🕌 زیارت حضرت زهرا (س) 🎙 با نوای اباذر حلواجی
دعای‌نور-اباذر‌حلواجی﷽۩.mp3
565.4K
❇️ دعای نور 🎙 با نوای اباذر حلواجی
یک سوی دلم مرقد ارباب حسن بود یک سوی دلم تربت ارباب حسین است این عشق فقط موهبت حضرت زهراست دل کفتر دیوانه ی بین الحسنین است
mafatih.apk
4.83M
بهترین مفاتیح اندرویدی که تا حالا استفاده کردم این 👆 مفاتيح الجنان «مبین موبایل» هست کلیه ادعیه و مناجات ها بصورت کامل با ترجمه درآن وجود دارد پیشنهاد میکنم دانلود و نصب کنید اگه استفاده کردید و راضی بودید لطف کنید و از طرف همه مومنین ، مسلمین و مخلوقات جهان دعا بفرمایید که ثوابش برسه به شهدا و صلحا و ائمه معصومین (ص) که اونا تقدیم کنند به محضر حضرت زهرا سلام الله عليها تا ظهور آقا امام زمان (عج) نزدیک قریب کلمح البصر بشود
کفشِ پاشنه خوابونده نباش ... یه شب مهمون داشتیم، کفش ها توی حیاط جفت شده بود، همشون مرتب بودن به جز یک کفش که پاشنه هاش خوابونده شده بود ! هرکس میخواست بیاد تو حیاط اون کفش ها رو میپوشید ، میدونی چرا؟ چون پاشنه هاش خوابونده شده بود ! یه کم که فکر کردم دیدم بعضی از ما آدم ها مثل همین کفش های پاشنه خوابونده هستیم ، برامون مهم نیست کی سوارمون میشه ! یادت باشه که اگر سر خم کنی، اگر خودت به خودت احترام نذاری، اگر ضعیف باشی، همه میخوان ازت سواری بگیرن و کسی هم بهت احترام نمیذاره ! کفشِ پاشنه خوابونده نباش!! 💕💕💕