•|⇦چقدر ناله ی بی جان...
#روضه و توسل جانسوز به راوی دشتِ کربلا حضرتِ امام محمدباقر علیه السلام به نفسِ حجت الاسلام یونس سمیعی •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا يا اَبا جَعْفَرٍ، يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي، اَيُّهَا الْباقِرُ، يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ"
*بازم سالای پیش گریه می کردیم برای امام باقر،می گفتیم: آقاجان! همه ی حاجی ها رفتن مکه،برا اعمال حج،کسی نیست دور قبرتون.اما بمیرم،امسال که حج رو هم تعطیل کردن،یقینا امروز کسی نیست بالا قبرتون ناله بزنه،چرا،شاید یه نفر این ساعت تو بقیع باشه،اونم پسرش مهدی زهراست،هی سر رو روی خاک قبر جدّش بذاره...هی بگه: یاجَدّاه! ان شاالله خدا ظهور من رو تعجیل کنه،خودم برات حرم می سازم.اما امروز دلا رو ببریم کنار بستر امام باقر علیه السلام*
چِقَدَر ناله ی بی جان و بی صدا داری
به زیر لب تو فقط فکر ربنا داری
گمان کنم که رسیده زمان پر زدنت
که زهرِ کینه اثر کرده و غم ها داری
*هی صدا می زد جگرم داره می سوزه...*
چه کرده با تو که اینگونه محتضر شده ای
شهادتین به لب های خود چرا داری؟!
نفس کشیدنت آقا چقدر سخت تر شده است
میان هر نَفَسِ خسته ات دعا داری
کنار بستر تو مادری عزا دارد
که گشته غرق غم و نوحه و عزاداری
لبان خشک تو ذکر حسین می گوید
دوباره گریه و مرثیه را بنا داری
*چهارسالش بوده تو کربلا بوده...*
هنوز هم تو به یاد سه ساله غمگینی
هنوز هم به دلت غم کرب و بلا داری
تو در لباسِ اسارت چه صحنه ها دیدی
چه زخم ها که تو از کعبِ نیزه ها داری
*به خدا فکر کن الان بالا سر قبر امام باقر نشستی، داری گریه می کنی...این ایام چقدر دل ما برای روضه تنگ شده،یا امام باقر! یه مددی برای محرم به ما بده...*
اما وصیتی دم آخر به صادقت داری
که همراهِ خود دندانِ کنده ای داری...
*یه بار یکی از دندان های امام باقر کنده شد،آقا این دندان رو کف دستش گذاشت؛می گفت:الحمدلله...گذشت،لحظات آخر دیدند یه پارچه ای رو بیرون آورد،به امام صادق داد،گفت پسرم! این دندانِ کنده ی منه...هر موقع خواستی من رو دفن کنی این دندان رو با من دفن کن...چون که باید همه اجزای بدن امام باهاش دفن بشه...
چی میخوام بگم ؟!میخوام بگم اینجا امام صادق دندون های پدر رو هم کنار پیکر گذاشت...اما "لا یوم کیومک یا اباعبدالله..."من یک پسری رو هم میشناسم کربلا...تا امام سجاد بدن بابا رو تو قبر گذاشت...دیدند آقا سراسیمه بیرون آمد...داره دنبال شیئی می گرده...بنی اسد سوال کردند:آقا چی شده؟هی دیدند رو پاش می زد، می گفت:خدا لعنت کنه ساربان رو...اگر می خواستی انگشتر بِبَری،چرا انگشت رو بُریدی...؟!حسین....*
ساربان خواست که انگشتری ات را بِبَرَد
دید باید که انگشت تو را هم بِبُرَد
*دیدند ساربان هر کاری کرد انگشتر بیرون نیامد...همین قدر بگم،یه وقت زینب نگاه کرد دید نه انگشتری مانده نه انگشتی به دست حسین...اینجا بود صدای ناله ش بلند شد...*
برادرجان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری؟
حسین جانم...
داریم با حسین حسین پیر می شویم
خوشحال از این جوانیِ از دست داده ایم
بِدَمِ المَظلُوم، بِدَمِ الغَریب،بِدَمِ العَطشان، فَاَجِبْنی یا اَللّهُ،ای خدا فرج امام زمان ما تعجیل بفرما،به حق سیدالشهدا حاجات ما برآورده بخیر بفرما،به حق سیدالشهدا آقامون امام زمان از ما راضی و خشنود بگردان.به حق امام باقر حال مناجات،اشک چشم در رثای اهلبیت به ما مرحمت بفرما.همه مرضامون شفا عنایت بفرما.همه ی شیعیان امیرالمومنین تا به امروز از این دنیا رفتند از این سفره متنعم بفرما.ای خدا عاقبت خودمون و خانواده مون و نسلمون تا قیامت ختم به خیر رقم بزن.آن چه گفتیم و نگفتیم و تو بهتر می دانی در حق این جمع به هدف اجابت برسان.
🏴امام باقر(علیه السلام):
🔻پشت سر برادران (دينى) خود دعا كن، كه اين كار روزى را به طرف تو سرازير مى كند.
📕بحار، ج76، ص60، ح 14
▪️شهادت امام باقر علیه السلام تسلیت باد
‼️بازیافت کاغذهای حاوی اسماء متبرکه
🔷س 5478: راه شرعی محو کاغذهای باطله که دارای اسماء متبرکه است، چیست؟ آیا سوزاندن آنها اشکال دارد؟
✅ج: دفن در خاک یا تبدیل به خمیر، اشکال ندارد ولی از سوزاندن آنها خودداری شود.
📕منبع: leader.ir
من ذاکر انا الیه الراجعونم
من خاطرات جانگداز دشت خونم
دیدم پرستوهای دین را پر بریدند
در قتلگه جدّم حسین را سر بریدند
💔
امام محمد باقر (ع) :
خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می دهد
اما دینش را فقط به دوست خود می بخشد ...
شهادت پنجمین گل باغ نبوی امام محمدباقر علیه السلام تسلیت باد
#تو_انتهای_غمی_از_کجا_شروع_کنم💔
نذر کردی به روضه خوان هر سال
در منا روضه ای به پا گردد
روضه ی آب و ظهر روز عطش
روضه ی مقتل و سرِ جدا گردد
#خداحافظ_ای_روضه_خوان_حسین🥀
#شهادت_امام_محمد_باقر(ع)🥀
#تسلیت_باد🥀
مداحی آنلاین - مگر این بدن حجت خدا نیست - استاد انصاریان.mp3
1.62M
🏴 #شهادت_امام_محمد_باقر(ع)
♨️مگر این بدنِ حجت خدا نیست😭
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #انصاریان
#حسین_جان🌷
یڪ ڪرب وبلا بده بہ این وامانده
خیلے بہ دلم حسرتش آقا مانده
نگذار بگویند همہ با طعنہ:
امسال هم آیا تو شدے جامانده؟
#اےکاشپادشاه_نظر_برگداکند💔
#اللهم_ارزقنا_کربلا💚
دعایصباح۩احمدالفتلاوی.mp3
5.96M
🌅 دعای صباح امیرالمومنین (ع)
🎙 با نوای احمد الفتلاوی
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 ضمانت بهشت
ابوبصیر می گوید: من همسایه ای داشتم که پیرو سلطان بود و از راه رشوه و غصب و حرام، ثروت اندوخته بود. او مجلسی برای زنان آوازه خوان آماده می ساخت و همگی نزدش جمع می شوند و خودش نیز شراب می نوشید. من بارها به خودش شکایت بردم و گله کردم؛ ولی او دست برنداشت. چون زیاد پا فشاری کردم. به من گفت: من مردی گرفتارم و تو مردی بر کنار و با عافیت، اگر حال مرا به صاحبت (امام صادق علیه السلام) عرضه کنی، امیدوارم خدا، مرا هم به وسیله تو نجات بخشد.
گفتار او در دلم تاثیر کرد و چون خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم، حال او را بیان کردم. حضرت به من فرمود: چون به کوفه باز گردی، او نزد تو می آید، به او بگو: جعفر بن محمد گفت: تو آن چه را بر سرش هستی، واگذار، من نیز بهشت را از خداوند برای تو ضمانت می کنم.
من چون به کوفه باز گشتم، او و دیگران نزد من آمدند. من او را نزد خود نگاهداشتم، تا منزل خلوت شد، آن گاه به او گفتم: ای مرد! من حال تو را به امام صادق علیه السلام گزارش کردم، او گریست و گفت: تو را به خدا! امام صادق علیه السلام به تو چنین گفت. من سوگند یاد کردم که او به من چنین گفت. آن مرد گفت: مرا بس است و سپس رفت.
او پس از چند روز، پیغام فرستاد و مرا خواست. وقتی به دیدارش رفتم، دیدم، پشت در خانه اش برهنه نشسته! به من گفت: ابا بصیر! هر چه در منزل داشتم، به صاحبانش رساندم و در راه خدا دادم؛ حتی لباس هایم را و اکنون آنم که می بینی!
ابو بصیر گفت: من نزد دوستانم رفتم و برایش لباس تهیه کردم. چند روز دیگر گذشت و او دنبالم فرستاد که من بیمارم، نزد من بیا! من نزدش رفتم و برای معالجه او در تلاش بودم، تا این که زمان مرگش فرا رسید. نزدش نشسته بودم که جان می داد. در این میان، لحظه ای بیهوش شد و سپس به هوش آمد و گفت: ابو بصیر! صاحبت به قولش وفا کرد و سپس در گذشت.
من چون حجم به پایان رسید، نزد امام صادق علیه السلام رسیدم و اجازه خواستم. چون خدمتش رفتم، هنوز یک پایم در صحن خانه و یک پایم در راهرو بود که حضرت از داخل اتاق، بی آن که چیزی بگویم، فرمود: ای ابو بصیر! ما به رفیقت وفا کردیم.
📗 #منتهی_الامال، ج 2، ص 247
✍ حاج شیخ عباس قمى
💕💙💕