بسم رب العشق
#قسمت_پانزدهم - 😍 #علــــــــــمدارعشـــــــــق😍#
سوار اتوبوس شدیم
به طوری اتفاقی من و زهرا کرمی کنارهم قرارگرفتیم
زهراشروع کرد به حرف زدن
منو شما چندتارتبه باهم فرق داریم
بله میدونم
اسم من زهراست
منم نرگس ساداتم
ای جانم ساداتی
میگم نرگس بااونکه مانتویی چقدرباحجابی
ممنونم زهراجان
شروع کردیم به حرف زدن
باهم دوست شدیم
زهرا اینا ۴ تابچه بودن
مرتضی- مجتبی- فاطمه - زهرا
پدرزهرا جانباز جنگ بود توعملیات کربلای۵ جانبازشده بود
چندساعت بعد رسیدیم دریا
همه کنارهم آب بازی میکردن
ولی من تنها روی یه تخت سنگ نشسته بودم و به دریا نگاه میکردم
چندمتر اون طرف تر
زهرا و برادرش باهم آب بازی میکردن
زهرا باحجاب کامل و برادرشم با لباس یقعه طلبگی
معلوم بود خیلی باهم صمیمی بودند
تا آقای صبوری همکلاسیمون رفت سمت آقای کرمی
زهراهم اومد پیش من
نرگس پاشو بیا بریم صدف جمع کنیم
باشه
ناهار منو زهرا باهم خوردیم
بعداز ناهار به سمت ویلا راه افتادیم
ویلای ما تا ویلای آقایون ۳۰۰ متری فاصله داشت
فضای ببینشم یه جنگل سرسبز بود
منو نرگس
یه دخترخانمی به اسم مرجان رفیعی باهم تو یه اتاق بودیم
مرجان دخترکاملا بی حجاب بود
من که انقدر خسته بودم بدون شام خوابیدم
فردا صبح بعداز صبحونه
زهرا اعلام کرد داریم میریم بازارمحلی
اما خانمها حواسشون باشه از کاروان جدانشن
منو- زهرا کنارهم راه میرفتیم خرید میکردیم
چشمام خورد به یه دست فروش که لباس محلی میفروخت
چهاردست خریدم برای خودم - نرگس سادات- رقیه سادات و زن سیدهادی خریدم
بعدازظهر بعدازنماز صرف ناهار یه مقداری استراحت
به سمت چندتا امامزاده که تا ویلاساعتی فاصله داشتن حرکت کردیم
من هم طبق معمول به حرمت مکانی که قراربود بریم چادر سر کردم
روز سوم اردومون درشمال
رفتیم تلکابین سواربشیم
تعداد دخترا ۳۰ نفر بود و تو کابین ۶ تا خانم سوارشدیم
عصری ساعت ۴ بعدازظهر به سمت مشهدالرضا حرکت کردیم
نویسنده بانـــــــــــو ..........ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
بسم رب العشق
#قسمت_شانزدهم -
😍 #علمــــــدارعشـــــــق😍#
تا رسیدن ما به مشهد ۱۶ ساعتی طول کشید
برنامه مشهدمون کلا متفاوفت بود
خانما یه هتل بودن
آقایون یه هتل دیگه
هرکس هم هرتایم و هرجا میخاست میتونست بره
منو زهرام باهم میرفتیم حرم ،بازار فقط تنها جایی که من و زهرا و آقای کرمی و آقای صبوری چهارتایی باهم رفتیم
پارک ملت مشهد بود
واگرنه حتی باغ وحش هم منو زهرا تنهایی رفتیم
من که انقدر خرید کرده بودم
با یه چمدون اومده بودم با چهارتا چمدون داشتم میرفتم
چمدون ها هم سنگین
-وای نرگس اینا رو چطوری ببریم
+نمیدونم زهرا
- آهان فهمیدم
زهرا گوشی مبایلش گرفت دستش
- الوسلام داداش
توهتل مایی؟
* الو سلام بله
چطور مگه؟
- میشه بیایی اتاق ما
* بله حتما
+زهرا این چه کاری بود کردی؟
من خرید کردم داداش بنده خدای تو زحمتش بکشه ؟
- ن بابا چه زحمتی
منو زهرا و آقای کرمی با چمدون ها وارد آسانسور شدیم
مرتضی: خانم موسوی ببخشید یه سوال
+ بله بفرمایید
مرتضی: اسم پدر بزرگوارتون سیدحسن هست؟
+ بله چطور؟
مرتضی؛ پدرتون فرمانده پدرماهستن
+ اسم شریف پدرتون چیه ؟
مرتضی : کمیل کرمی
+ وای خدای من
پدرمن سالهاست دنبال جانشینش تو عملیات کربلای ۵ میگرده
سوار ماشین شدیم و به سمت قزوین راه افتادیم
یه ساعت اومده برسیم قزوین
که گوشیم زنگ خورد
عکس و شماره سیدهادی رو گوشی نمایان شد
+ سلام عزیزدل عمه
•• سلام عمه خانم کجایی ؟
+ نزدیکیم چطور؟
•• بابا بیا که کاروان خاندان موسوی انتظارت میکشنن
+ کیا اومدید
•• همه
مگه حاج بابا میذاره کسی نیاد استقبال سوگلیش
+ به آقاجون بگو براش یه سوپرایز دارم
•• باشه کارنداری عمه خانم
+ نه عزیزم
تلفن که قطع کردم
رو به زهرا گفتم : زهرا میخام نشون بابا بدمتون به داداشتم بگوبی زحمت
- باشه
بعداز یه ساعت رسدیم
چمدونا رو داداش محمد و سیدهادی تحویل گرفتن
منو زهرا و آقای کرمی رفتیم به سمت آقاجون بعد سلام و احوال پرسی و مقدمه چینی
+ آقاجون یادتونہ گفتید چهره آقای کرمی براتون آشناست
°° آره بابا
پسرم اسم پدرت چیه ؟
••کمیل حاج آقا
جانشین شما تو عملیات کربلای ۵
آقاجون مرتضی سفت مرتضی در آغوش گرفت
بعدمدتی که آروم شد
شماره منزل و آدرسشون گرفت
به سمت خونه راهی شدیم
نویسنده :بانـــــــــو....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔞ایشان استاد دانشگاه علوم سیاسی هستند. امثال این تفکر سالهاست با کادر سازی منظم و منسجم در بدنه دولتها ، مانع رشد و ارتقای حزب اللهی ها هستند. شاگردان آنها در همه وزارتخانه ها سالهاست که پست و مسولیت دارند، تمام زحمات #حاج_قاسم #شهیدسلیمانی #قهرمان_من را این نوع تفکر به باد میده چه کسی پاسخگوی اینگونه مسائل فرهنگیست⁉️
19.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥⭕️پشت پرده رقص و شادی در ایام #فاطمیه
💯وقتی فقط بودجه یک شبکه انگلیسی ۸ برابر کل بودجه فرهنگی کشور است، وقتی که رهبری از شورای عالی انقلاب فرهنگی و سایر نهاد های فرهنگی ناامید شده اند و دستور آتش به اختیار داده اند؛ باید منتظر رقص و شادی در دهه محرم هم بود!!!
🙏لطفاً بدون تعصب تا آخر ببینید.
👤داود پورآقایی
✍🏻 در این ولنگاری های فرهنگی و شرمندگی جواب#حضرت_زهرا و #امام_زمان را چه کسی خواهد داد⁉️
#کیک_خیس_ترکیه
مواد لازم:
شکر 1.5 لیوان
شیر 1.5 لیوان
روغن نصف لیوان
آرد 2 لیوان
تخم مرغ 3 عدد
بکینگ پودر یک قاشق غذاخوری
وانیل نصف قاشق چایخوری
پودر کاکائو 4 قاشق غذاخوری
طرز تهیه
آرد, وانیل و بکینگ پودر را با هم مخلوط کرده و سه بار الک میکنیم.
شکر، شیر، روغن مایع و پودر کاکائو را با هم مخلوط کرده و با همزن میزنیم تا کاملا قاطی بشن.
یک لیوان از این مواد و کنار میزاریم.
بعد تخم مرغها رو به مواد اضافه کرده و با همزن هم میزنیم
مخلوط آرد و وانیل و بکینگ پودر رو کم کم اضافه میکنیم. همون دو لیوان آرد رو بریزید. نه کمتر نه بیشتر.
مواد رو در قالب مورد نظر ریخته و درون فر که از قبل به مدت 20 دقیقه روشن بوده میزاریم.
مدت زمان لازم برای پخت کیک حدود 30-35 دقیقه در دمای 170 درجه سانتی گراد است.
در 20 دقیقه ی اول نباید درب فر باز شود.
بعد که از فر درآوردیم در همان حالت داغ و به آرامی کیک رو بُرِش میزنیم و بعد اون یک لیوان سسی رو که جدا کردیم به کیک اضافه میکنیم.
کیکِ برش خورده سس رو به خودش جذب میکنه و طعم فوق العاده ای به خودش میگیره.
#سوژهسخنطنز😁
-ﺍﮔﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺗﻪ ﮐﺸﯿﺪ😰
- ﺑﺸﯿﻦ ﺑﺎ ﺗﻪ ﺩﯾﮕﺶ ﺣﺎﻝ ﮐﻦ !😋😁
-ﻫﯽ ﻧﺸﯿﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﻪ آﺧﺮﺵ ﺭﺳﯿﺪﻡ …😄
#لبخنـــــد🐴
-روزی اسب کشاورزی داخل چاه افتاد . -حیوان بیچاره ساعت ها به طور ترحم انگیزی ناله می کرد. اما از دست کسی کاری برنیامد
- بالاخره کشاورز فکری به ذهنش رسید . -او پیش خود فکر کرد که اسب خیلی پیر شده و چاه هم در هر صورت باید پر شود...
- همسایه ها را صدا زد و خواست چاه را پر کنند.
-آن ها با بیل در چاه خاڪ ریختند.
-اسب ابتدا کمی ناله کرد ، اما پس از مدتی ساکت شد. این سکوت او به همه فهماند ڪه اسب مرده.
-آنها برای پرشدن چاه بازهم خاڪ ریختند.
-کشاورز نگاهی به داخل چاه انداخت و ناگهان صحنه ای دید که او را به شدت متحیر کرد!!!
-با هر تڪه خاک که روی سر اسب ریخته می شد اسب تکانی به خود می داد. خاڪ را پا یین می ریخت و یک قدم بالا می آمد!!!
- تا اینڪه به لبه چاه رسید و بیرون آمد.
-خداوند در قران ڪریم میفرمایند:
-والصبر علی ما اصابک
-در مقابل آنچه از سختیها به تو می رسد مقاومت کن
" در برابر مشکلات تسلیم نشو".
📒سورھ لقمان. آیہ۱۷
#سوژهسخنطنز😁
- من موندم وقتی بابام میگھ مث بچه ی آدم رفتار کن ....
.
.
-دقیقا باید مث هابیل رفتار کنم یا قابیل.؟!🤔😁😜😆
#لبخنـــــد😌
-آیتالله مرعشی نجفی میفرمودند:
-در جوانی، روزی مادرم ناهار تهیه كرد، به من گفت:
- شهاب، برو بابایت را صدا كن بیاید ناهار بخوریم.
-من رفتم اتاق پدرم كه صدایش كنم،
-دیدم پدرم از خستگی خوابش برده. تازه هم خوابش برده بود، كسی هم كه تازه خوابش برده اگر بخواهی بیدارش كنی اذیت میشود. به فکر فرو رفتم چه كار بكنم؟
- از یک طرف مادر گفته پدرت را بیدار كن ناهار بخوریم،
- از طرف دیگر هم پدر است.
-به ذهنم رسید شروع كردم پای پدرم را با ملایمت بوسیدن.
- همان طور كه به آرامی پای پدرم را میبوسیدم پدرم آرام آرام چشمانش را باز كرد.
-گفت: شهاب تویی؟ چرا پای مرا میبوسی؟
- گفتم: مادر به من گفته بیایم شما را برای ناهار صدا كنم، دیدم شما خوابید، گفتم پایتان را ببوسم تا آرام آرام بیدار شوید. پدرم از ته دل برایم دعا كرد
-دعای پدر ما گرفت،
-ومن هرچھ دارم از دعای پدرم دارمـ.
آثار احترام بھ والدین طبق روایات:
🔰طول عمر
🔰روزی فراوان
🔰اجابت دعای والدین در حق فرزند
🔰بخشش گناهان
🔰بهشت و رضایت خدا و•••
#سوژهسخنطنز😁
-ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻮ ﮔﻮﮔﻞ ﺯﺩﻩ
-ﺷﻮﻫﺮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﺍﺳﺖ⁉️
-ﮔﻮﮔﻞ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ :
-ﺷﻮﻫﺮ ﻓﻌﻼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻧﯿﺴﺖ‼️❗️
-ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ 💨🚶ﺗﻪ ﺍﻧﺒﺎﺭ ﻣﻮﻧﺪﻩ ..❗️
-ﻓﺎﮐﺘﻮﺭ ﮐﻨﻢ⁉️
-ﯾﺎ هنوز میخوای ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺗﺤﺼﯿل بدی😂😄😁
#لبخنـــــد❣️
سخنران داشت راجع به شرایط مرد برا ازدواج صحبت می کرد تا رسید به این حدیث:
-مردی در باره ازدواج دختر خود با امام حسن ؏ مشورت کرد ،
-امام به آن مرد فرمودند: او (دخترت) را به مردی با تقوا شوهر ده.
-زیرا
-اگر دختر تو را دوست داشته باشد گرامیش می دارد
- و اگر دوستش نداشته باشد به وی ستم نمی کند .
📚مکارم الاخلاق ج1. ص446
-یکی از جوونای پامنبری پاشد گفت حاج اقا تقوا رو به زبون ساده ترجمه کن؟
-سخنران گفت:
- تقوا یعنی اینڪه آدم تحاشی کنه.
پامنبری گفت: سختتر شدکه. تحاشی چیه؟
-سخنران گفت: تحاشی یعنی حاشیه رفتن.
-یعنی اینکه آدم تو جاده ای که میترسه تهش گناه باشه اگه داره میره بزنه کنار و بره تو حاشیه جاده
-خلاصش اینه که ازدواج با کسی درسته که تو جاده زندگی، به جاده خاکی گناه نزنه.. همین باعث میشه اگه طرفشم درجه یک نبود بهش ظلم نکنه!!
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍مرد خسیسی برای ردّ سهم زکات خویش به همسایه بینوای خود آش برد. مدتی هر هفته یک روز که آش میپختند ظرفی هم بر منزل او میبرد. بینوا منتظر بود همسایهاش روزی غذایی غیر از آش برای او بیاورد، کنجکاو شد از او پرسید: چرا برای من غذا میآوری؟ مرد گفت: شب خواب دیدم آش میپزم و ظرفی برای تو میآورم و صبح خواب خود عمل کردم. شک نکن رؤیاهای من همیشه صادقه است. مرد نیازمند روزی به او گفت: آیا تو شبی نیست در خواب ببینی کباب درست میکنی و برای من میآوری؟ مرد خسیس گفت: من از خدا میخواهم شبی در خواب ببینم برای تو کباب درست میکنم تا فردا سریع به خواب خود عمل کنم، ولی حیف قسمت تو نیست. روزی همسایه نیازمند متوجه شد از منزل همسایه خسیس بوی کباب برخاست. بر در خانۀ او رفت و گفت: شب خواب دیدهام ناهار برای منزلتان مرا دعوت کردید. مرد خسیس او را منزل راه داد و سهم کبابی به او داد و هر زمان بوی کباب میشنید مرد بینوا در منزل او میرفت و این سخن میگفت و کباب طعام میگرفت. مرد خسیس از این کار او خسته شد و چون میدانست اگر اعتراض کند برگشت سخن خودش را خواهد شنید به مرد نیازمند گفت: مدتی است خوابهای من دیگر صادقانه نیستند........ یعنی تو هم به خانۀ من برای کباب نیا......
حکمت داستان اینکه همیشه ما انتظار داریم باور کنند هر سخنی از ما را که به نفع ماست، ولی خودمان باور نمیکنیم سخن کسی را که باور کردن ما به نفع او، اما به ضرر ماست.
❄️☃❄️☃❄️
✍امام صادق علیه السلام:
الشِّتاءُ رَبِيعُ المُؤمِنِ، يَطُولُ فيهِ لَيلُهُ فَيَستَعِينُ بهِ على قِيامِهِ، ويَقصُرُ فيهِ نَهارُهُ فَيَستَعِينُ بهِ على صِيامِهِ
زمستان، بهار مؤمن است؛ شبهايش طولانى است و براى عبادتِ نيمه شب از آن كمک مىگيرد و روزهايش كوتاه است و براى روزه گرفتن از آن مدد مىجويد.
📚 ميزان الحكمه ج۲ ص۱۶۸۹
❄️☃❄️☃❄️
🌙 #نماز_شب
💫 نمازشب خواندن، نافله خواندن، متوجه خدا بودن، سازنده است؛ اینها شما را پولادین خواهد کرد. نمیشود یک حوزهی ایدهآل داشته باشیم، در حالی که اینها در طُلابش گُم است.
🗓 ۱۳۷۰/۱۲/۰۱
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 شب شد
❄️دلها به فردا امیدوار شد؛
🌙چشم ها پر از خواب شد،
❄️همه میگویند که
🌙زندگی سر بالایی و سرازیری دارد
❄️اما من می گویم:
🌙زندگی هر چه که هست،
❄️جریان دارد؛
🌙می گویم: تا خدا هست و خدایی
❄️می کند، امید هست؛
🌙فردا روشن است؛
شبتان آرام، فردایتان روشن . .🌙
❄️