فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غذای خوشمزه😋😍
مایع مرغ🔻
500 گرم سینه مرغ را به صورت نوارهای طولانی برش داده و به مدت 1 ساعت در یک بطری نوشابه نگهداری می کنیم.میتونید از اب گازدار هم استفاده کنید
می توانید ادویه را هرچه می خواهید اضافه کنید ،
؛ 4 قاشق غذاخوری آرد ، 2 قاشق چای خوری کاری (عالی به نظر می رسد) ، 1 قاشق چایخوری فلفل سیاه ، 1 قاشق چایخوری فلفل قرمز آسیاب شده ، نمک ، 1 تخم مرغ ، 1 قاشق چای خوری جوش شیرین یا جوش شیرین ، کمی بیشتر از نصف بطری آب معدنی گازدار سفتی و شلی اونباید شبیه فیلمباشه
مرغ ها را از آب معدنی بیرون آورده ، آبکش کرده و درون تابه می گذاریم. خوشمزه است می توانید آن را با ماست چغندر ، ماست نعناع خشک ، هویج سرو کنید.
.
تورتیلا گل کلم🥦
مواد لازم:
۵۰۰ گرم گل کلم
۲ عدد تخم مرغ
جعفری
نمک و فلفل به دلخواه
✍طرزتهیه:
گل کلم ها را در مخلوط کن آسیاب کنید ۲ و نیم پیمانه کلم آسیاب شده را در مایکروفر به مدت ۲ دقیقه بپزید. سپس آن را بیرون بیاورید و خوب هم بزنید. ۲ دقیقه دیگر در مایکروفر قرار دهید و دوباره هم بزنید. بگذارید سرد شود و در ابکش کمی له کنید تا آب آن گرفته شود.
تخم مرغ ها، نمک و فلفل را اضافه کنید. می توانید ادویه مورد علاقه خود را هم به آن اضافه کنید. فر را روی ۱۹۰ درجه گرم کنید. روی سینی فر کاغذ چرب قرار دهید و خمیرها را روی آن بریزید. بگذارید ۱۰ دقیقه در فر بپزد. سپس پشت و رو کنید و ۵ الی ۷ دقیقه دیگر در فر بماند. بعد از این که تورتیلاها سرد شد کمی در تاوه آن را سرخ کنید. با خامه ترش یا هر سسی که دوست دارید میل کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پاستیل_خونگی
با صدا ببینید🔈
پودر ژله ۱ بسته(طعم دلخواه)
گلوکوز ۲قاشق غذاخوری
پودر ژلاتین ۲ قاشق غذاخوری
آب ۱ فنجان
اول پودر ژله دلخواه و دو قاشق پودر ژلاتین رو داخل یک ظرف مناسب بریزید و سپس یک فنجان آب رو بهش اضافه می کنیم و یه مقدار هم می زنیم تا پودر ژله و آب ترکیب و یکدست بشه.بعد ژله رو رو کتری میزاریم تا با بخار آب به روش بن ماری ذرات ژله کاملا حل بشه.بعد 2 قاشق گلوکوز رو اضافه کنید و اون رو خوب با مواد حل می کنیم.بعد کف هایی که سطح ظرف به وجود اومده رو به کمک یک قاشق خارج می کنیم تا مایه شفاف بشه.در آخر مواد مایع رو با یک قاشق داخل قالب های سیلیکونی بریزید و به مدت 30 دقیقه داخل فریزر قرار بدید تا پاستیل های ما آماده بشه
پودر سوخاری خانگی
اول نونها رو به تکه های کوچک خرد کنید بزارید گوشه آشپزخونه تا خشک بشن میتوید تو فرهم خشک کنید اگه عجله داریدبعداز اینکه خوب خشک شدن توی غذاساز یا آسیاب برقی یا اینکه مثل من توی ۱،۲،۳ مولینکس بریزیدو به هر اندازه که دوست دارید و بنا به موارد استفادتون توی غذاها پودرش کنیدحالا اونها رو توی یک ماهیتابه تمیز بریزید بهش ادویه های مختلف بزنید (من از زرد چوبه، آویشن ،فلفل سیاه و قرمز، پودر سیر استفاده میکنم) وروی حرارت متوسط بزارید و تند تند همش بزنید تا نسوزه همینکه عطر ادویه ها بلند شد و پودرتون خیلی کم تغییر رنگ داد از روی حرارت برش دارید و وقتی خنک شد توی ظرف دربسته در یخچال وبرای مدت طولانی در فریزر نگهداری کنید.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حلوا_سوهان
برای شربت
۱ لیوان شکر
۱ل شیر
۱/۴ل گلاب
کمی زعفران و هل
همه رو مخلوط شکر حل شد کافیه نباید بجوشه
برای حلوا:
ارد ۱و ۱/۲ لیوان
روغن مایع ۳/۴ ل
شیر نصف لیوان
همه رو مخلوط رو حرارت کم مرتب هم زده تا حلوا رنگ بگیره ممکنه یک ساعت طول بکشه ولی باید مرتب هم بزنید ک ارد دون دون نشه
بعد اینکه ب رنگ سوهان در اومد شربت ولرم رو اضافه هم زده تا حلوا جم شه
این حلوا خیلی لطیفه راحت ماسوره میخوره و میتونید تزیین کنید
من با سیخ و ماسوره m1 تزین کردم
میتونید قالبی هم در بیارید البته بعد اینکه حلوا کمی خنک شد تو قالب بریزید خوب فشار بدید بعد برش گردونید
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار خیریه روحانیت رو به عنوان احتکار منتشر
میکن ، ادعای شرف هم دارن!
گناه روحانی ، خاتمی و هاشمی رو به اسم روحانیت مینویسن!
به قول مرحوم امام اگر دیدی یه آخوند داره دزدی میکنه نگو آخوند دزدی کرد ، بگو یه دزد در لباس روحانیته!
دلیلشم این هست که تفکر و عقیده روحانیت تواضع ، از خودگذشتگی ، دوری از رانت فساد و اختلاسه ، روحانیت واقعی از جونش برای مردم مایه میگذاره ، تو سیل و زلزله پای کاره ، تو کرونا اموات کرونایی رو غسل میده و ... پس بهتره فرق بگذاریم!
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 استاد فرشچیان
تاثیر مشاهدات در تجربه نزدیک به مرگ، در آثار استاد فرشچیان
قسمت یازدهم؛ رنگ بی رنگی
تجربهگر: دکتر مهدی کلهر
.
⭕️در حال کمک به نیازمندان بودن!
🔻بیست ثانیه کلیپ از انتقال روغن توسط چند روحانی با عنوان احتکار و دزدی منتشر شد. حالا مشخص شد داشتن بستههای کمک معیشتی برای فقرا آماده میکردن!
✅ #سواد_رسانه یعنی رو ۲۰ ثانیه قضاوت قطعی نکنیم.
#روشنگری
#قسمت_پنجم_رمان_نسل_سوخته: اولین پله های تنهایی
مات و مبهوت ... پشت در خشکم زده بود ... نیم ساعت دیگه زنگ کلاس بود ... و من حتی نمی دونستم باید سوار کدوم خط بشم ... کجا پیاده بشم ... یا اگر بخوام سوار تاکسی بشم باید ...
همون طور ... چند لحظه ایستادم ... برگشتم سمت در که زنگ بزنم ... اما دستم بین زمین و آسمون خشک شد ...
- حالا چی می خوای به مامان بگی؟ ... اگر بهش بگی چی شده که ... مامان همین طوری هم کلی غصه توی دلش داره... این یکی هم بهش اضافه میشه ...
دستم رو آوردم پایین ... رفتم سمت خیابون اصلی ... پدرم همیشه از کوچه پس کوچه ها می رفت که زودتر برسیم مدرسه ... و من مسیرهای اصلی رو یاد نگرفته بودم ...
مردم با عجله در رفت و آمد بودن ... جلوی هر کسی رو که می گرفتم بهم محل نمی گذاشت ... ندید گرفته می شدم ... من ... با اون غرورم ...
یهو به ذهنم رسید از مغازه دارها بپرسم ... رفتم توی یه مغازه ... دو سه دقیقه ای طول کشید ... اما بالاخره یکی راهنماییم کرد باید کجا بایستم ...
با عجله رفتم سمت ایستگاه ... دل توی دلم نبود ... یه ربع دیگه زنگ رو می زدن و در رو می بستن ...
اتوبوس رسید ... اما توی هجمه جمعیت ... رسما بین در گیر کردم و له شدم ...
به زحمت از لای در نیمه باز کیفم رو کشیدم داخل ... دستم گز گز می کرد ... با هر تکان اتوبوس... یا یکی روی من می افتاد ... یا زانوم کنار پله له می شد...
توی هر ایستگاه هم ... با باز شدن در ... پرت می شدم بیرون ...
چند بار حس کردم الان بین جمعیت خفه میشم ... با اون قدهای بلند و هیکل های بزرگ ... و من ...
بالاخره یکی به دادم رسید ... خودش رو حائل من کرد ... دستش رو تکیه داد به در اتوبوس و من رو کشید کنار ... توی تکان ها ... فشار جمعیت می افتاد روی اون ...
دلم سوخته بود و اشکم به مویی بند بود ... سرم رو آوردم بالا ...
- متشکرم ... خدا خیرتون بده ...
اون لبخند زد ... اما من با تمام وجود می خواستم گریه کنم ...
.
.
ادامه دارد...
🌟نويسنده:سيدطاها ايماني🌟
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#قسمت_ششم_رمان_نسل_سوخته:
نمك زخم
نیم ساعت بعد از زنگ کلاس رسیدم مدرسه ... ناظم با ناراحتی بهم نگاه کرد ...
- فضلی ... این چه ساعت مدرسه اومدنه؟ ... از تو بعیده ...
با شرمندگی سرم رو انداختم پایین ... چی می تونستم بگم؟ ... راستش رو می گفتم ... شخصیت پدرم خورد می شد ... دروغ می گفتم ... شخصیت خودم جلوی خدا ... جوابی جز سکوت نداشتم ...
چند دقیقه بهم نگاه کرد ...
- هر کی جای تو بود ... الان یه پس گردنی ازم خورده بود ... زود برو سر کلاست ...
برگه ورود به کلاس نوشت و داد دستم ...
- دیگه تاخیر نکنی ها ...
- چشم آقا ...
و دویدم سمت راه پله ها ...
اون روز توی مدرسه ... اصلا حالم دست خودم نبود ... با بداخلاقی ها و تندی های پدرم کنار اومده بودم ... دعوا و بدرفتاریش با مادرم و ما یک طرف ... این سوژه جدید رو باید چی کار می کردم؟ ...
مدرسه که تعطیل شد ... پدرم سر کوچه، توی ماشین منتظر بود ... سعید رو جلوی چشم من سوار کرد ... اما من...
وقتی رسیدم خونه ... پدر و سعید ... خیلی وقت بود رسیده بودن ... زنگ در رو که زدم ... مادرم با نگرانی اومد دم در ...
- تا حالا کجا بودی مهران؟ ... دلم هزار راه رفت ...
نمی دونستم باید چه جوابی بدم ... اصلا پدرم برای اینکه من همراهش نبودم ... چی گفته و چه بهانه ای آورده ... سرم رو انداختم پایین ...
- شرمنده ...
اومدم تو ... پدرم سر سفره نشسته بود ... سرش رو آورد بالا و نگاه معناداری بهم کرد ... به زحمت خودم رو کنترل کردم ...
- سلام بابا ... خسته نباشی ...
جواب سلامم رو نداد ... لباسم رو عوض کردم ... دستم رو شستم و نشستم سر سفره ... دوباره مادرم با نگرانی بهم نگاه کرد ...
- کجا بودی مهران؟ ... چرا با پدرت برنگشتی؟ ... از پدرت که هر چی می پرسم هیچی نمیگه ... فقط ساکت نگام می کنه ...
چند لحظه بهش نگاه کردم ... دل خودم بدجور سوخته بود ... اما چی می تونستم بگم؟ ... روی زخم دلش نمک بپاشم ... یا یه زخم به درد و غصه هاش اضافه کنم؟ ... از حالت فتح الفتوح کرده پدرم مطمئن بودم این تازه شروع ماجراست ... و از این به بعد باید خودم برم و برگردم ...
- خدایا ... مهم نیست سر من چی میاد ... خودت هوای دل مادرم رو داشته باش ...
.
...ادامه دارد
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#قسمت_هفتم_رمان_نسل_سوخته: شروع ماجرا
سینه سپر کردم و گفتم ...
- همه پسرهای هم سن و سال من خودشون میرن و میان... منم بزرگ شدم ... اگر اجازه بدید می خوام از این به بعد خودم برم مدرسه و برگردم ...
تا این رو گفتم ... دوباره صورت پدرم گر گرفت ... با چشم های برافروخته اش بهم نگاه کرد ...
- اگر اجازه بدید؟؟!! ... باز واسه من آدم شد ... مرتیکه بگو...
زیر چشمی یه نگاه به مادرم انداخت ... و بقیه حرفش رو خورد ... مادرم با ناراحتی ... و در حالی که گیج می خورد و نمی فهمید چه خبره ... سر چرخوند سمت پدرم ...
- حمید آقا ... این چه حرفیه؟ ... همه مردم آرزوی داشتن یه بچه شبیه مهران رو دارن ...
قاشقش رو محکم پرت کرد وسط بشقاب ...
- پس ببر ... بده به همون ها که آرزوش رو دارن ... سگ خور...
صورتش رو چرخوند سمت من ...
- تو هم هر گهی می خوای بخوری بخور ... مرتیکه واسه من آدم شده ...
و بلند شد رفت توی اتاق ... گیج می خوردم ... نمی دونستم چه اشتباهی کردم ... که دارم به خاطرش دعوا میشم ...
بچه ها هم خیلی ترسیده بودن ... مامان روی سر الهام دست کشید و اون رو گرفت توی بغلش ... از حالت نگاهش معلوم بود ... خوب فهمیده چه خبره ... یه نگاهی به من و سعید کرد ...
- اشکالی نداره ... چیزی نیست ... شما غذاتون رو بخورید...
اما هر دوی ما می دونستیم ... این تازه شروع ماجراست ...
.
.
ادامه دارد...
🌟نويسنده:سيدطاها ايماني🌟
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#قسمت_هشتم_رمان_نسل_سوخته: سوز درد
فردا صبح زود از جا بلند شدم و سریع حاضر شدم ... مادرم تازه می خواست سفره رو بندازه ... تا چشمش بهم افتاد دنبالم دوید ...
- صبح به این زودی کجا میری؟ ... هوا تازه روشن شده ...
- هوای صبح خیلی عالیه ... آدم 2 بار این هوا بهش بخوره زنده میشه ...
- وایسا صبحانه بخور و برو ...
- نه دیرم میشه ... معلوم نیست اتوبوس کی بیاد ... باید کلی صبر کنم ... اول صبح هم اتوبوس خیلی شلوغ میشه...
کم کم روزها کوتاه تر ... و هوا سردتر می شد ... بارون ها شدید تر ... گاهی برف تا زیر زانوم و بالاتر می رسید ... شانس می آوردیم مدارس ابتدایی تعطیل می شد ... و الا با اون وضع ... باید گرگ و میش ... یا حتی خیلی زودتر می اومدم بیرون ...
توی برف سنگین یا یخ زدن زمین ... اتوبوس ها هم دیرتر می اومدن ... و باید زمان زیادی رو توی ایستگاه منتظر اتوبوس می شدی ... و وای به اون روزی که بهش نمی رسیدی ... یا به خاطر هجوم بزرگ ترها ... حتی به زور و فشار هم نمی تونستی سوار شی ...
بارها تا رسیدن به مدرسه ... عین موش آب کشیده می شدم ... خیسه خیس ... حتی چند بار مجبور شدم چکمه هام رو در بیارم بزارم کنار بخاری ... از بالا توش پر برف می شد ... جوراب و ساق شلوارم حسابی خیس می خورد ... و تا مدرسه پام یخ می زد ...
سخت بود اما ...
سخت تر زمانی بود که ... همزمان با رسیدن من ... پدرم هم می رسید و سعید رو سر کوچه مدرسه پیاده می کرد ... بدترین لحظه ... لحظه ای بود که با هم ... چشم تو چشم می شدیم ... درد جای سوز سرما رو می گرفت ...
اون که می رفت ... بی اختیار اشک از چشمم سرازیر شد... و بعد چشم های پف کرده ام رو می گذاشتم به حساب سوز سرما ... دروغ نمی گفتم ... فقط در برابر حدس ها، سکوت می کردم ...
.
.
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
ممکن است افراد بمیرند و جامعه نمیرد و ممکن است جامعه بمیرد در حالی که افراد آن جامعه زنده باشند 👌💯
الان ما ایرانی ها با یک روح و یک حیات... 🇮🇷🦋
گفتیم حیات اجتماعی غیر از حیات فردی است. ممکن است افراد بمیرند و جامعه نمیرد و ممکن است جامعه بمیرد در حالی که افراد آن جامعه زنده باشند. الآن ما ایرانیها با یک روح و یک حیات، که آن حیات اگر بیشتر به جنبه اسلامی توجه داشته باشیم حیات اسلامی است، زنده هستیم و اگر برای جنبه ملی و ایرانی هم اهمیت قائل باشیم میگوییم که ما مردم ایران یک روحی داریم که در طول تاریخ چهارده قرنی برای ما ساخته شده است، روح ملی اسلامی، روح ایرانی اسلامی، و همین روح بوده که وحدت ما را تاکنون حفظ و در مقابل هجومهای اجنبی مقاومت کرده است. در اینجا ما میگوییم تا این روح باقی است این ملت باقی است و اگر روزی این روح در این ملت بمیرد ولو همه ۳۵ میلیون مردم ایران [^1] تبدیل به ۶۰ میلیون بشود، دیگر این جامعه ایرانی جامعه مرده است و خود به خود متلاشی میشود ولو برحسب ظاهر یک قدرت بخواهد اینها را در یک محوطه و کادر جغرافیایی با زور مثلا یک سلسله قانونها جمع کند. در حقیقت این ملت مرده است و قابل بقا و ادامه نیست و متلاشی خواهد شد. اما اگر آن روح و آن حیات زنده باشد این ملت علی رغم تهاجم عاملهای بیرونی، خودش را نگه میدارد.
استاد مطهری، انقلاب اسلامی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص87 ❇️📗
📚 وضعیت زنان در #آخرالزمان:
به نقل از رسول اکرم(ص) :
جامه ی کافران بپوشند.
خود را به شکل مستبکران درآورند.
بر زین ها سوار شوند.
به همسران خود تمکین نکنند.
درآمد شوهرانشان آنها را کفاف ندهد.
فاسد می شوند.
برای طمع دنیا در داد و ستد همسرانشان شرکت می کنند.
خود را به صورت مردان در می آورند.
جامه ی مردان را می پوشند.
بی حیا می گردند.
سرشان را چون کوهان شتر درست می کنند.
در عین لباس پوشیدن اندامشان آشکار است.
زنان از این که همسران شان با همجنس خود رابطه دارند آگاهند ولی به روی خود نمی آورند.
در بهترین خانه ها زن تشویق به فسق و فجور می شود.
رابطه ی نامشروع به صورت یک فضیلت بازگو می گردد.
اختلاطشان با مردان زیاد می شود.
با همسرانشان با خشونت رفتار می کنند.
حکومت می کنند.
به نقل از امیرالمؤمنین(ع):
زینت های خود را آشکار می کنند.
از دین خارج می شوند.
به سوی لذت ها و شهوت ها می شتابند.
محرمات الهی را حلال می شمارند.
پدر و مادر در نزد وی خوار شمرده می شوند.
زنها از مردان درخواست ازدواج می کنند.
قضاوت با خودتون؛ببینید کجای زمان هستید
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اگه این کلیپ و نگاه نکنی و بی تفاوت رد شی قطعا ضرر کردی
استاد قرائتی🎤
⚠️گناهی که بخشیده نمیشود حتی با شفاعت پیغمبر
💥وای به کسانی که نیش میزنند🔥
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من وفا نکردم تو به من وفا کن😭
تو نماز شبت برا من دعا کن😭
#نماز_شب
🔘 داستان کوتاه
همسر پادشاه دیوانهی عاقلی را دید؛ که با کودکان بازی میکرد و با انگشت بر زمین خط میکشید.
پرسید: چه میکنی؟
گفت: خانه میسازم…
پرسید: این خانه را میفروشی؟
گفت: میفروشم.
پرسید: قیمت آن چقدر است؟
دیوانه مبلغی را گفت. همسر پادشاه فرمان داد که آن مبلغ را به او بدهند. دیوانه پول را گرفت و میان فقیران قسمت کرد.
هنگام شب پادشاه در خواب دید که وارد بهشت شده، به خانهای رسید. خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند این خانه برای همسر توست.
روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید. همسرش قصهی آن دیوانه را تعریف کرد.
پادشاه نزد دیوانه رفت و او را دید که با کودکان بازی میکند و خانه میسازد.
گفت: این خانه را میفروشی؟
دیوانه گفت: میفروشم.
پادشاه پرسید: بهایش چه مقدار است؟
دیوانه مبلغی گفت که در جهان نبود!
پادشاه گفت: به همسرم به قیمت ناچیزی فروختهای!
دیوانه خندید و گفت: همسرت نادیده خرید و تو دیده میخری.
میان این دو، فرق بسیار است…
دوست من! خوبی و نیکی که تردید ندارد!
حقیقتی را که دلت به آن گواهی میدهد بپذیر هرچند به چشم ندیده باشی!
گاهی حقایق آنقدر بزرگاند و زیبا که در محدودهی تنگ چشمان ما نمیگنجند...
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
✴️ دوشنبه 👈2 خرداد/ جوزا 1401
👈21 شوال 1443👈23 می 2022
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی.
❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅شکار و صید و دام گذاری.
✅و دیدار بزرگان و روساء خوب است.
🚘سفر:مسافرت همراه صدقه باشد.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریض شود).
👶زایمان مناسب و نوزاد خوشبخت و دوست داشتنی خواهد شد.ان شاءالله
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروزقمر در برج حوت و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️دادوستد و تجارت.
✳️سفارشات خرید.
✳️آغاز تعلیم و امور آموزشی.
✳️بذر افشانی.
✳️دعوت کردن افراد.
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️آغاز به کار و شغل.
✳️وآغاز درمان خوب است.
👩❤️👨 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب،(شب سه شنبه) ، فرزند چنین شبی دهانی خوشبو دارد و بسیار دل رحم است...
💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث دولت است.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث روشنی دل می شود
🔵 دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌸زندگیتون مهدوی
با این دعا روز خود را شروع کنید👇👇
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ*✨
دوشنبهزیارتامامحسنوحسین۩یزدانپناه.mp3
2.9M
🕌 زیارت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در روز دوشنبه 2️⃣📆
🎙 با صدای حسین یزدان پناه
💠 #زیارت_ائمه_روزهای_هفته 💠
4_5812334891844504635.mp3
5.65M
۔ 🌹🍃☝🏻☝🏻🍃🌹
🚩 زیارت عاشورا
سریع خوانی 12 دقیقه مختصر و با مرور سریع
بسیار زیبا
🎙 با نوای علی فانی
دعایروزدوشنبه۩سماواتی.mp3
2.58M
📆 دعای روز دوشنبه
🎙 با صدای حاج مهدی سماواتی
ازعالمي پرسیدندبالاترین وزنه چندکیلواست که یه نفر بزنه وبهش بگن پهلوان گفت بالاترین وزنه یه پتوی۱کیلویی است که هنگام نمازصبح بتواندازروی خودبلند کند
#به_وقت_طلوع 🌞
صبح که میشود؛
وقت پناه گرفتن است از شرّ مکرها و حیلههایی که شیطان، در شلوغیِ روز برایت تدارک میبیند!
و چه زیرکانه، امام سجاد علیهالسلام، هر صبح خود را در عظمت آغوش الله جا میکند؛ از شرّ هر چهار حملهی شیطان ...
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْفَظْنَا مِنْ بَینِ أَیدِینَا وَ مِنْ خَلْفِنَا وَ عَنْ أَیمَانِنَا وَ عَنْ شَمَائِلِنَا وَ مِنْ جَمِیعِ نَوَاحِینَا، حِفْظاً عَاصِماً مِنْ مَعْصِیتِک، هَادِیاً إِلَی طَاعَتِک، مُسْتَعْمِلًا لِمَحَبَّتِک.
اله من؛ سلامِ تو بر پیامبرِ من و أهلش!
مرا از پیشرو (اضطراب آینده)، پشتسر (ماندن در گذشته)، راست(غرور از مقدسات) و چپ (دعوت به گناهان)، و خلاصه از تمام جهات (تمام حملههای شیطان) حفظ کن!
از همان محفوظ ماندنها که نافرمانیات نکنم، و مطیعت باشم ... عاشقانه و از تهِ دل
♨️دولت بیزبان!
✍️ محمدصادق کوشکی، استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران
🔹طی دو ماه اخیر، چند میلیون نفر از ولینعمتان نظام و انقلاب (مستضعفان و محرومان) توسط دولت سیزدهم به صورت رایگان تحت پوشش بیمه خدمات درمانی قرار گرفتند. اقدامی که هیچ یک از دولتهای سابق دغدغه آن را نداشتند.
🔹 اما این حرکت مثبت و انقلابی به چشم کسی نیامد و بازتابی پیدا نکرد!
آن هم در حالی که خبرگزاریهای ایرنا، ایسنا، ایکنا، برنا، پانا، شانا و روزنامههای ایران و شهروند بخشی از امکانات رسانهای دولت سیزدهم به شمار میآیند و ماهانه میلیاردها تومان از بیتالمال صرف این رسانهها میشود.
🔹 حقیقت تلخی است که دولت سیزدهم رسانه ندارد و در این روزگار آن که رسانه ندارد "زبان" ندارد!
(بماند این که بسیاری از رسانههای فوق به جای اطلاعرسانی درباره اقدامات دولت تا میتوانند به شکلی زیرپوستی و نامحسوس زیراب دولت رئیسی را میزنند و آب به آسیاب جبهه اصلاحات میریزند!!)
🔹در حالی که خاتمی، روحانی و هاشمی و اطرافیانشان استاد بکارگیری رسانه بودند و احمدینژاد به تنهایی یک رسانه بود (و به شکلی خاص قدرت تاثیرگذاری بر مخاطبانش را داشت) رئیسی نه مانند احمدینژاد رسانه است و نه مانند روسای جمهور اصلاحطلب لشکر و حامی رسانهای دارد، بلکه "مبتدیترینها" را برای مناصب رسانهای دولتش بکار گرفته است و در این حالت، طبیعی است که دولت سیزدهم بیپناه و حیران زیر "گلولهباران" رسانهای دشمنان داخلی و خارجی قرار بگیرد و ...
🔹آقای رئیسی! اگر میخواهید دولت سیزدهم در خدمت به مردم و حل مشکلات کشور موفق و سربلند باشد رسانهها و سخنگویی دولت را به نیروهای متخصص، خلاق و انقلابی بسپارید!