فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای تهیه خمیر اگه خمیر پیراشکی آماده داشتید که نرم بود و قابلیت پیچیده شدن داشت از اون استفاده کنید در غیر اینصورت یک خمیر خوب آماده کنید و با کاتر دایرهای برش بزنید و سوسیس را داخلش بپیچید. من یه رسپی خمیر پیراشکی براتون میذارم اگه دوست داشتین امتحانش کنید:
خمیر پیراشکی و فینگرفود:
👈مواد لازم:
شیر یا ماست: 1 لیوان
روغن: نصف لیوان
تخم مرغ: 1 عدد
بکینگ پودر: 1 ق غ
خمیر مایه: 1 ق غ
آب ولرم: نصف لیوان
شکر: 1 ق غ
آرد: 5 تا 6 لیوان
زردچوبه: اختیاری برای رنگدهی خمیر
نمک: 1 ق چ
👈ابتدا خمیر مایه را با آب ولرم و شکر مخلوط کنید و 15 دقیقه استراحت دهید تا مخمر فعال شود. سپس تخم مرغ را در ظرف دیگر زده و شیر و روغن را مخلوط و خمیر مایه را اضافه و در انتها آرد، بیکینگ پودر و نمک را الک و به مایه اضافه کرده و ورز دهید. خمیر باید لطیف باشد و به دست نچسبد. چند ساعت روی خمیر را پوشانده و استراحت دهید تا خمیر حجیم و قابل استفاده شود.
👈برای تهیه این فینگرفود، سوسیسها رو تکه تکه کنید یا از سوسیسهای انگشتی استفاده کنید. سپس داخل خمیرهای دایرهای شکل گذاشته و مثل آبنبات بپیچید و در روغن داغ سرخ کنید.
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١٠٢
اين بار عاطفه طرف فاطمه گرفت.
- خب چه اشكالي داره. عوضش براي آينده ات هم خوبه. يه چيزي ياد ميگيري تا كمتر از مادر شوهرت غر بشنوي.
اما جوابش را ثريا داد:
- تو ميخواي ازدواج كني، بايد تمرين كني. ما براي چي ياد بگيريم؟
- نه اين كه تو تا آخر عمرت ور دل مامان جونت ميموني و هميشه اون برات اين كارا رو ميكنه! نه عزيز دلم! اين شتريه كه در خونه همه مون خوابيده.
ثريا دوباره ناراحت شد. اما فقط لبهايش را گزيد تا چيزي نگويد. فهيمه اما گفت:
- واقعا كه خيلي مسخره است! را حله پرسيد: "چي؟ "
- اين شتريه كه در خونه همه مون قراره بخوابه!
- چه طور؟! تو ناراحتي؟
- نه! من با ازدواج مشكل ندارم، ولي اين زور نيست كه ما توي اين چند روز اين همه راجع به نقش زنها توي سرو كله مون زديم، شعار داديم، هوار كشيديم، حنجره خودمون رو پاره كرديم، آخرش هم بريم بشينيم گوشه خونه و خودمون رو با شستن ظرفها و پخت و پز سرگرم كنيم.
ثريا آه عميقي از سينه بيرون داد.
- اي بابا چه اهميتي، چه نقشي؟! چه كشكي؟! چه ماستي؟! بابا زندگي ما زنها امروزه در چندتا چيز خلاصه شده. اگه پولدار باشيم و كلفت داشته باشيم كه كار هامون رو انجام بده، صبح تا شب نشستيم جلوي ميز آرايش و به خودمون ميرسيم تا عصر بريم مهموني هفتگي و جلسه فال قهوه و صد جور مهموني ديگه! موقعي هم كه خونه ايم بشينيم پاي تلفن و با اين و اون حرفهاي صد تا يه غاز بزنيم.
عاطفه سوالش را با يك چشمك همراه كرد: "و اگه بي پول باشيم...؟ "
- اگه هم بي پول باشيم و كلفت نداشته باشيم كی كارهامون رو انجام بده، خودمون بايد صبح تا شب رو توي يه آشپز خانه چرب و دود گرفته صبر كنيم و هي پياز داغ سرخ كنيم و لاستيكي بچه رو عوض كنيم. اين هم شد زندگي؟!
من كه از يه چنين نقش با اهميتي دلم به به هم ميخوره!
عاطفه خنده تمسخر آميزي كرد:
- حالا فكر ميكني شوهر اين خانم هاچه گلي به سر عالم و خودشون زدن كه زن هاشون نزدن، فكر ميكني شوهر اون زني كه توي آشپز خانه چرب و دود گرفته سر ميكنه، توي قصر كار ميكنه يا پشت كامپيوتره! نه عزيزدلم، نه خاله جون! شوهر اون زن هم يا كوره پز خونه و كار خونه عرق ميريزه يا توي يه مغازه نيم متر تاريك توي يه محله درب و داغون!
راحله زير لب غرغر كرد: "اينكه جواب نشد! "
فاطمه اول رو به همه بچهها كرد:
- منم با قسمتي از حرفهاي ثريا موافقم. اينكه ما زنها خودمون رو دست كم گرفتيم. در عين حال، خیلي از اين زنها و مردها هم چاره اي به جز سر بردن در يه زندگي سخت و فقيرانه ندارن.
و بعد رو به ثريا كرد:
- به نظر خود تو، نقش زن يا مهمترين نقشش در خانواده يه يا چي بايد باشه؟
ثريا شانه هايش را بالا انداخت:
- من از كجا بدونم. من كه هنوز ازدواج نكردم!
- پس بدون وقتي هم كه ازدواج كني وضعت خيلي بهتر از زنهايي كه مسخره شون كردي نيست.
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١٠٣
چون اون زنها هم نه قبل از ازدواجشون ميدونستن كه چه كاره ان، نه بعد از ازدواجشون فهميدن.
من هر چه به زندگي خودم مراجعه ميكردم، ميديدم هيچ وقت از اينكه ماردم هنر پيشه معروفي بود، خوشحال نشدم دلم ميخواست كمي هم در خانه نقش يك مادر فداكار را بازي كند. ولي هيچ وقت رويم نشد اين را به خودش بگويم. اما به اين بچهها كه ميتوانستم بگويم:
- به نظر من، مهمترين نقشي كه زن داره، اينه كه مادر خوبي باشه! حالا در اين زمينه هر كاريكه به اين نقشش كمك كنه هم جزو وظايفش محسوب ميشه و هيچ عيبي هم براي اون محسوب نميشه.
فاطمه پرسيد:
- براي اين حرفت دليلي هم داري؟
- فكر كنم ما در بحثي كه قبل از اين با هم ديگه داشتيم، به اين نتيجه رسيديم كه يكي از هدفها ي تشكيل خانواده حفظ بقاي نسله! به نظر من، اين نسل بايد پرورش خاصي هم پيدا كنه و از سلامت روحي و جسمي بر خوردار باشه. چون اگه هدف فقط توليد مثل و باقي موندن نسل بود، انسانها هم ميتونستن مثل حيوانات زندگي كنن و احتياجي به تشكيل يه خانواده دائم نداشتن!
فهيمه پرسيد:
- حالا با اين اوصاف، چرا ما اين نقش رو فقط در وجود زن منحصركنيم؟ اگه مرد و زن با همديگه تشكيل خانواده دادن و هر دو پدر و مادر بچه محسوب ميشن پس هر دوي اونها هم بايد در تربيت بچه نقش داشته باشن!
حرف فهيمه هم خيلي بي ربط نبود. اما به نظرم رسيد كه او در جايي اشتباه ميكند ولي من جوابي برايش نداشتم پس فقط كمي من من كردم. بالاخره فاطمه به كمك اومد.
- درسته! مسلما هر دوي اونها در تربيت بچه نقش دارن، اما براي يكي از اونها نقش اصلي اش محسوب ميشه و براي يكي نقش فرعي!
- چرا؟
- چون كه زن به خاطر همون استعدادهايي كه گفتيم خلقت در وجودش گذاشته، آمادگي بيشتري براي تربيت و پرورش بچه داره. چون كه رحم در وجود زن قرار داده شده، و اين زنه كه نه ماه جنين رو در وجود خودش حمل ميكنه و با خون خودش به اون غذا ميده. همين مادره كه در دوسال اول زندگي، طفل را از وجود خودش تغذيه ميكنه و شير ميده. حتي از لحاظ ساختمان جسماني هم نوع استخوان بندي زن به شكلي طراحي شده كه آمادگي بيشتري براي نگه داري كودك داره! مثلا، استخوان شانه و بازوي او به شكليه كه هنگام بغل كردن كودك كمتر خسته ميشه. حالا شما همه اين مسايل رو بذارين در كنار محبت و عاطفه بي نهايت مادري وجود فرزندش رو از مهرو محبت سيراب ميكنه، و همين عاطفه است كه ميتونه به فرزندش اعتماد به نفس، نيروي مقاومت، عشق به اطرافيان و همه خصوصيات خوب دنيا رو عطا كنه! بچهها فكر نكنين مقام مادري، مقام كميه. مقام خيلي بلنديه. البته مادر بودن به معناي به دنيا آوردن بچه نيست. مادر بودن يه صفته، يه مرتبه است كه شايد هر زني هم نتونه به اون برسه. ببين! كسي كه مادر باشه، فقط به بچه خودش محبت نمي كنه! بلكه همه بچهها رو دوست داره! اگه يه بچه گرسنه اي ببينه، سعي ميكنه هر طوري شده اونو سير كنه! اگه جون بچه اي در خطر باشه، با اين كه گاهي گفته ميشه كه خانمها ترسو ترن، ولي اون كسي كه اول پيش قدم ميشه براي نجات اون بچه، يه مادره. چون در مادر، چيزي به نام بخل وجود نداره. اون زنيه كه وجودش مالامال از حس زيباي مادرانه شده و ...
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١٠٤
و دلش ميخواد مرتب اين فيض رو به همه برسونه. براش فرقي نمي كنه كه اين بچه خودشه يا بچه كس ديگه اس. ممكنه بعضي از زنها هيچ وقت بچه دار نشن، ولي به اين مرتبه برسن. گاهي ديدم كه خانم ۲۵ ساله اي تونسته از نظر روحي مادر مرد بزرگ ۳۵ ساله اي بشه و اون شوهر احساس كنه كه اون همسرش نيست، مادرشه! يعني اينقدر حس مادري و لطف و محبت در وجود او ديده كه
اون رو مادر ميبينه.
راحله لبخند كوتاهي زد و گفت:
- بايد اعتراف كنم كه دست كم توي اين يه قسمت منم با فاطمه هم عقيدم، چون كه خود من از اين كه دستم به زنگ ميرسيد ولي از زير پنجره آشپزخانه صدا ميزدم، "مامان در رو باز كن" چون دلم ميخواست زود تر صدايش را بشنوم كه ميگفت: "اومدي دختر گلم"! و واي به اون روزي كه مادر حواسش پرت بود و "گلم" رو يادش ميرفت بگه. فقط ميگفت: " اومدي دخترم"، اون روز انگار غم دنيا رو توي دل من ميريختن.
فاطمه با احساس و هيجان تاكيد كرد:
- بله! چون ما معناي دوستي رو اولين بار در مادر ميبينيم و حس ميكنيم، نه در پدر! حتي خدا رو هم اول در چهره مادر ميبينيم و بعد كه بزرگتر شديم روي اون فكر ميكنيم. چرا؟ چون مادر الهه عشق است. خداي محبته! ما اين خداي زميني رو ميبينيم و از طريق اون خداي آسمون رو حس ميكنيم. چون لطف، محبت و رحمت از صفات الهيه است كه در وجود زن تجلي كرده. به همين علت هم خيلي از بچههايي كه به اندازه كافي از محبت مادرشون سيراب شدن، مومن تر و خدا پرست تر از كساني اند كه از مادرشون اين محبت رو نچشيدن. اين زيباترين نقطه ايه كه زن ميتونه به اون برسه.
فاطمه چند لحظه اي ساكت شد. نگاه آرامي به همه بچهها كرد و انگار نكته تازه اي به ذهنش رسيد:
- شما حضرت زهرا (س) رو ببينين! به نظر من اوج اين مقام هستن! زيباترين و بهترين لقب هاشون هم به همين مقام اشاره ميكنه: "ام ابيها" (س)، "ام الائمه" (س)، "ام الحسنين" (س)، چون كه حضرت زهرا (س) از كودكي هم مادر بود. وقتي كه مشركان روي سرو صورت حضرت رسول (ص) خاك ميريختن، ايشون ميرفتن سر كوچه ميايستادن تا پدرشون بياد و اون وقت ايشون ميدويدن جلو حضرت راه ميرفتن. از همين جا تا يه چند جمله اي بغض گلوي فاطمه را گرفت:
- اونوقت، اون دستهاي كوچولوشون رو باز ميكردن و جلو حضرت ميگرفتن وسعي ميكردن با دستهاشون جلوي چيزهايي رو بگيرن كه به سمت پيامبر پرتاب ميشه بعد هم حضرت رسول (ص) رو ميبردن خونه و با پارچههاي نرم و كاسه آبي كه قبل اماده كرده بودن، سرو صورت پيامبر رو پاك ميكردن. و روي زخماشون مرهم ميذاشتن. اين حس، حس يه مادره!
فاطمه چند لحظه صبر كرد، انگار شك داشت كه حرفش را بزند يا نه.
- و مهم ترين ابزار اين مقام، عاطفه ست. چون اين عاطفه است كه زن رو با دست خالي به استقبال همه اين خطرات ميفرسته. همين عاطفه ست كه ميتونه شبهاي زيادي مادر رو بالاي سر فرزندش بيدار نگه داره تا از اون مراقبت كنه.
در همين حين عاطفه هم تند تند به سمت زمين خم و راست ميشد وتواضع ميكرد:
"خواهش ميكنم! خواهش ميكنم! شرمندم نكنين! وظيفه مه! "
ولي فاطمه انقدر ناراحت به نظر ميرسيد كه اصلا متوجه حركات عاطفه نشد.
- و اين همان عواطف و احساساتيه كه ما در اين چند روز به خاطر داشتنش خجالت ميكشيديم و اينقدر تحقيرش ميكرديم. مرتب و به بهانههاي مختلف سعي ميكرديم وجودش رو در خودمون انكار كنيم. فقط به خاطر اينكه ثابت كنيم هيچ فرقي با مردها نداريم. درصورتي كه ميخوام بگم فرق داريم چون هيچ وقت، هيچ مردي حاضر نيست دو سال تمام هر شب، چند بار از خواب بيدار بشه تا فرزندش رو شير بده و نه تنها احساس رنج و زحمت از اين كار نداشته باشه، بلكه از اين فداكاري لذت هم ببره.
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
مگنولیا🍮😍😍
مواد لازم:👇
شیر 1 لیتر(اگر قوام آن کم است ، 2 لیوان شیر اضافه کنید ، من آن را اضافه کردم)
نصف فنجان نشاسته
نصف فنجان آرد
1 لیوان شکر
2 زرده تخم مرغ
1 ق چ وانیل
خامه 1 پاکت
1 کاسه بیسکویت آسیاب شده
در صورت تمایل توت فرنگی و موز
طرز تهیه:👇
شیر را در قابلمه بریزید ، نشاسته ، آرد ، شکر ، زرده تخم مرغ را بریزید و آن را کاملاً هم بزنید ، وقتی صاف شد ، اجازه دهید پایین اجاق را کم کنید. سپس ، وقتی کرم ما پخته شد ، آنرا خوب هم میزنیم ، بگذارید وقتی خنک شد خامه اضافه کنیم و دوباره آن را هم بزنید. سپس ، بیسکویت ها را در طبقه اول بریزید ، در ظرف ها تقسیم کنیم. توت فرنگی ها را کنار بگذارید ، کرم را در قسمت بالا بریزید ، دوباره بیسکویت را در انتها قرار دهید ، آن را با توت فرنگی تزئین کنید ، 2-3 ساعت در یخچال استراحت دهید.
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١٠٥
نميدانم صحبت از فداكاريهاي مادر بود كه دوباره فاطمه را بر سر نشاط آورد يا حرفي كه ميخواست بزند، اينقدر شيرين بود كه دوباره لبخند زد:
- به به! واقعا كه بزرگان دين ما چه زيبا گفتن: "شرافت مادري از شرافت پدري بيشتر است! "
براي چند لحظه دلم از شدت غرور و به خاطر اين حرف فاطمه مالش گرفت! "كاش مادرم هم ميشنيد! " تقريبا ميشد گفت كه روي حرف فاطمه بيشتر با راحله بود. چون اين راحله بود كه در اين چند روز مرتب سعي ميكرد عاطفي بودن زنها را موجب ضعفشان بداند. خودش هم متوجه شد و سعي كرد به گونه اي از خودش دفاع كند.
- درسته منم قبول دارم كه در اين چند روز كمي در مورد احساسات زنها بي انصافي به خرج داديم. ولي حتي وجود اين احساسات هم دليل نميشه كه زن مجبور بشه كلفتي و كنيزي مرد رو بكنه!
- خب نكنه!
راحله هم اولش مث ما باورش نشد كه فاطمه چنين حرفي زده باشد. فكر كرديم شايد طعنه ميزند. اما فاطمه كاملا جدي به نظر ميرسيد. راحله پرسيد:
- يعني چه كه "نكنه! " مگه ميتونه چنين كارهايي رو نكنه!
- كدوم كارها رو؟
- اينكه بايد صبح تا شب تو خونه جون بكنه، خونه و زندگي روتميز كنه، به بچهها برسه، به شوهرش رسيدگي كنه، تاشب "آقا" راحت و آسوده بيان تو خونه و تازه ليوان آب رو هم زن بايد به دستش بده.
- خوب اگه راضي نيست و دلش نميخواد، چنين كاري رو نكنه. هيچ كس هم نميتونه مجبورش كنه، دست كم از جانب دين!
من هم مثل بقيه باورم نميشد فاطمه چنين نظري داشته باشد. به همين دليل هم همه با تعجب به همديگر نگاه ميكردند. انگار ميخواستند مطمئن شوند كه يا خواب ميبينند يا بيدارند. فاطمه كه اين بهت وحيرت بچهها را ديد، ترجيح داد خودش توضيح بدهد
- ببين اگه ما بخواهيم نظر دين رو درباره نقش زن درخانه وخانواده بدونيم، دين هيچ وقت نگفته كه زن وظيفه داره كه توي خونه كار كنه و اگه اين كار رو نكنه گناه كرده. اگر هم حواستون پيشه قَيّموميت مرد بر زنه كه قبلا هم گفتم، اين قيموميت فقط در موارد محدوديه كه قبلا هم توضيح داديم. نه در ظرف شستن و خونه تميز كردن، يا حتي شير دادن بچه! زن اگه نخواد ميتونه هيچ كدوم از اين كارها رو انجام نده يا در قبالش از شوهرش پول بگيره! البته اشتباه نكنين!، دين به زنها توصيه نكرده چنين كاري رو بكنن، يعني، در قبال كارهاشون پول بگيرن. اتفاقا مرتب هم سفارش كرده كه در محيط خانواده محبت و دوستي حاكم باشه و زن اين كارها رو هم از روي همين محبت انجام بده. منتهي اگه قرار شد كه مرد اين محيط محبت رو از بين ببره و از زن سوء استفاده كنه، دين اجازه چنين كاري رو به مرد نميده و به زن اجازه ميده تا جلوي اين سوء استفاده رو به اين شكل بگيره.
بااينكه به نظر ميآمد بچهها تا حد زيادي قانع شده باشند، ولي انگار فاطمه هنوز نكتههاي بيشتري داشت كه بگويد:
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
ما از نسلِ دلخوشی هایِ ساده و گریه هایِ بی صدایِ یواشکی بودیم ...
نسلِ لِی لی و قایم باشک و هفت سنگ.
دوره ی لاکچری هایی؛ که نهایتا یک شکلات سکه ای، دوغِ آبعلی یا انگشترِ آبپاش بود.
نسلِ دفتر هایی که فانتزی نبود، و نوار کاسِت هایی؛
که خودش را در اوجِ احساسمان، جمع می کرد!
نسلی که با یک تیله یا بادکنک شاد می شد، و يک آتاریِ دستی؛ قله ی آرزوهایش بود.
ما کم توقع ترین نسلِ تاریخ بودیم.
نسلِ بد اقبالی؛ که هر چیز را زیاد دوست داشت؛
یا فیلتر می شد، یا سرطان زا بود ...
🍁🍂🍁🍂
#حلواي_هويج
مواد لازم:
آرد چهار پيمانه
هويج پخته و پوره شده دوكيلو
روغن مايع دو پيمانه
گلاب دوپيمانه
شكر شش پيمانه
زعفران دم كرده نصف پيمانه
هل يك ق غ
طرز تهيه:
ابتدا آرد رو كمي تفت دادم و رنگش كمي طلايي شد و گلاب و هل و زعفرون رو روي حرارت گذاشتم تا شكر حل بشه و بعد روغن و پوره ي هويج رو داخل ارد ريختم و تند در يك جهت هم زدم و گلاب رو اضافه كردم و تند در يك جهت هم زدم تا حلوا جمع بشه و خودشو جمع كنه♥️ميتونيد به طور دلخواه ديزاين كنيد من با ماسوره و بادام تزيين كردم❤️
#رهبر_قرآنی
⛔نگویید کار یا درس یا مطالعه دارم!
🔻هیچ کاری را بر خواندن قرآن مقدم نکنید.
🍀به این معنا که بناست روزی یک حزب قرآن بخوانید، آن را با تأمل و تدبر بخوانید و اگر فرضا ده دقیقه طول بکشد، نگویید کار یا درس یا مطالعه دارم.
هیچ کاری، ازاین واجب تر نیست.
#داستان ؛ آب کاسنی برای #نماز_شب
توصیه امام زمان علیه السلام در خواب برای کسی که بیدار شدن برای #نماز_شب برایش سخت شده بود فرمودند :
👇👇👇👇👇
« بر تو باد به آب کاسنی. 🌸پس به درستی که خداوند آسان می کند بر تو این کار را.»
آن شخص می گوید: من بسیار آب کاسنی خوردم تا اینکه بیدار شدن برای #نماز_شب آسان شد.
📙منبع: نجم ثاقب، حکایت 40 به نقل سیّد فضل اللَّه راوندی
#نماز_شب
9.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸هر چه که هست در همان یک ساعت مانده به صبح است🌸
🎤آیت الله موسوی ره
اثرات بیدار ماندن در صبح رو بشنوید
اثرات بیداری بین الطلوعین ☺️
هرکس که این کلیپ رو ببینه، دیگه به احتمال زیاد همیشه یک ساعت قبل اذان صبح بلند میشه...😊
🌸التماس دعای فرج ان شاءالله🌸
🕊✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق سیدتنا حضرت زینب سلام الله علیها✨🕊