#جرعهای_از_معرفت
💠شیخ جعفر شوشتری(ره):
🔸هر وقت شـیطان وسوسه کرد و نتوانستید
حریف نفس بشوید، هفت مرتبه بگوئید:
«بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ ،
لا حَولَ وَلا قُوَّة اِلّا بِاللهِ العَلی العَظیم»
🔸وقتی این ذکر را میگوئید،هفت ملک به کمک شما می آیند و آنها را دفع میکنند...
بارها تجربه شده است که انسان وقتی آن را میخواند احساس قوّت می کند.
26.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویر و صوت کمتر دیده وشنیده شده از شهید #دستغیب
#آموزنده
رنج نبايد تو را غمگين كند، اين همان جايی است كه اغلب مردم اشتباه میكنند
رنج قرار است تو را هوشيارتر كند، چون انسانها زمانی هوشيارتر میشوند كه زخمی شوند. رنج نبايد بيچارگی را بيشتر كند. رنجت را تنها تحمل نكن، رنجت را درك كن...
اين فرصتی است براى بيداری، وقتی آگاه شوی بيچارگیات تمام ميشود...
اگر كه به جاى محبتی كه به كسی كرديد از او بی مهری ديدهايد، مأيوس نشويد، چون برگشت آن محبت را از شخص ديگری، در زمان ديگری، در رابطه با موضوع ديگری خواهيد گرفت.
🍁🍂❤️🍂🍁
#ملاقات_با_خدا 1
💕 فراتر از هدفِ دنیایی 💕
🔰اگرچه یکی از اهدافِ مهم مبارزه با هوای نفس، بهتر زندگی کردن در دنیا هست
ولی این ←هدفِ اصلی→ نیست❗️
⬅️ چون زندگی دنیا خیلی زود تموم میشه
⚠️ کدوم عاقلی به این بسنده میکنه که "فقط دنبالِ دنیای خوب" باشه؟!!😏
⛔️ اگه کسی همچین هدفی پیدا کرد که "مثل حیوانات" میشه!
➖آدم بعضی از برنامه های رسانه ها رو که میبینه تعجب میکنه!
13.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #فیلم_ترفند_لعاب_دار_شدن_خوراک
✍ کامل با تمام نکات
#آشپزی
°〰🌮〰🍲〰🥧〰🍝〰🍾〰°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیک 5 دقیقه ای شکلاتی اونم بدون آردو شکر😋👌🏻
با ما همراه باش
دوتا موز رو خورد کنید و با دوتا تخم مرغ
( 4 ق ) پودر کاکائو
و( نصف ق چ) بکینگ پودر میکس کنید
بعد تو قالب مورد نظر(قطر قالب 12 سانتی) که تهش رو چرب کردید بریزید و بزارید تو مایکروویو تا به مدت 5-7 دقیقه باشه و آماده بشه
حالا چون شکر نداره حتما باید این کیک رو روکش کنید برا روکشش (50 گرم) شیر رو با(50 گرم) شکلات به روش بن ماری ذوب کنید و کیک رو باهاش روکش کنید
این کیک خیس شکلاتی واقعاخوشمزه و آسونه حتما امتحان کنید😋🤌🏻
#آشپزی
°〰🌮〰🍲〰🥧〰🍝〰🍾〰°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☕دمنوش آرامبخش☕
⭕ مواد لازم :
سیب
دارچین
زعفرون
گلاب
آب جوش
💯 طرز تهیه :
همه مواد را به آبجوش اضافه میکنیم و۱۰ الی ۱۵ دقیقه بذارید دم بکشه
#آشپزی
°〰🌮〰🍲〰🥧〰🍝〰🍾〰°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چیز کیک فوری
مخصوص یلدا هم میتونه باشه😍👋🏼
حتی اگه نتونیم دور هم جمع بشیم امسال رو میز میچینیم خب، نه؟
توجه کنین بیسکوییت و کره نیم ساعت تو یخچال باید بمونه، خمیر سفید رو که ریختیم روش دوساعت باید بره توی یخچال و آمادست. اگه دوست داشتین بعد دوساعت میتونین ژله هم بریزین روش😘
اینم بگم حتما لازم نیست این ظرف فلزی مخصوص کیک روداشته باشین
میتونین از کاغذ مقوایی کاپ کیک استفاده کنین
مواد لازمش:
۲۰۰ گرم بیسکوییت
۲۰۰ گرم خامه
۲۰۰ گرم پنیر ماسکارپونه
۸۰ گرم کره
پودر ژلاتین ۲ قاشق چای خوری
اب نصف لیوان
پودر شکر ۵ قاشق
وانیل نوک قاشق چای خوری
پودر ژله آماده با طعم دلخواه
انار یا توت فرنگی
#آشپزی
°〰🌮〰🍲〰🥧〰🍝〰🍾〰°
#بســـــم_ربِّ_العشــــــــــق
رمــــــــــان #طعم_سیبـ
به قلم⇦⇦ ❣ #مریم_سرخه_ای ❣
قسمٺـ بیستـ و هشتم:
#بخش اول:
گوشیم هم چنان خاموش بود...
مطمئنم که تاحالا هانیه چند بار زنگ زده و نگران شده که چرا باهاش بدحرف زدم!!
علی یک متری دور از من اما در راستای من قدم برمی داشت...تا برسیم خونه کلمه ای بینمون ردو بدل نشد...
بیشتر شاید از خجالت بود و شاید هم از اتفاقی امروز افتاده بود شوکه بودیم...حدود چهل و پنج دقیقه ی بعد رسیدیم خونه...
سر کوچه که رسیدیم علی سکوتو شکست و گفت:
-بفرمایین...من دیگه بیشتر از این مزاحم نمی شم اما اینجا می ایستم تا بفرمایین داخل...
یکم نگاهش کردم و گفتم:
-ممنونم...
قدم برداشتم و با هرقدم برمی گشتم و نگاهش می کردم...
بعد از سه چهار قدم...یک دفعه یه صدای آشنا گفت:
-زهرای ورپریده!!!!
یک دفعه سرجام خشک شدم...
یواش یواش برگشتم دیدم مادربزرگ پشتمه!!!
به پته پته افتادم و گفتم:
-إ إ....إ...سلام...سلام مادر جون.. اینجا چی کار میکنی...
علی که رنگش پریده بود سرشو انداخته بود پایین...
مادربزرگ_به به...آقا علی اینورا!ببینم قضیه چیه؟؟ها؟؟
-مادر جون توروخدا زشته توکوچه بیایین بریم خونه توضیح میدم براتون...
-نه...من از اینجا تکون نمیخورم...
بعد اومد طرفم و یواش گفت:
-این پسره اینجا چیکار میکنه؟؟؟
منم لبمو گاز گرفتم و یواش گفتم:
-مادرجون زشته بخدا بیایین بریم توضیح میدم...
مادربزرگ به علی نزدیک تر شد و گفت:
-اگر میخوای من بیام خونه باید علی آقاهم باهامون بیاد...تابرام قشنگ تر توضیح بدین...
نفس عمیقی کشیدم خندمو کنترل کردم تو دلم گفتم:
+مادربزرگ هنوزم مثل سال پیش نقشه می ریزه مارو به هم نزدیک کنه...
علی که داشت از خجالت آب می شد...گفت:
-إم...نه نه...من باید برم جایی دیرم شده...
ادامه دارد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نویسنده:📝
#مـــــریم_سرخه_ای ❣
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#بســـــم_ربِّ_العشـــــــــق
رمــــــــــان #طعم_سیبـ
به قلم⇦⇦ ❣ #مریم_سرخه_ای ❣
قسمٺــ بیستـ و هشتم:
#بخش دوم:
مادربزرگ_هیس...میخواستی توی این یک سال بری که دیرت نشه...
خندم گرفته بود...علی هم ناچار شد با ما بیاد...
رفتیم داخل خونه مادربزرگ رسید داخل و گفت:
-مریم مهمون داریم...
مامان که مادربزرگ و دید گفت:
-سلام مادر توکه مهمون نیستی بیا داخل خوش اومدی...
مادربزرگ اخم کردو گفت:
-معلومه که من مهمون نیستم جمع کن مهمون اومده...
مامان که تعجب کرده بود وقتی منو دید گفت:
-زهرا؟؟؟مهمون کیه....؟؟
رنگم پرید گفتم:
-چیزه ....مامان...عصبی نشیا...برات توضیح میدم...
مادر بزرگ داد زد:
-علی جان بیا مادر بیا داخل...
مامان اخماش رفت توهم...من دستشو گرفتم چشمامو به نشونه ی التماس ریز کردم...
مامان دستمو پس زد و رفت طرف در...
علی یا الله گفت و اومد داخل...
مامان جلوی در ایستاده بود و با اخم و تعجب علی رو نگاه میکرد...
علی به یک متری مامان رسید سرشو انداخت پایین و گفت:
-سلام...
مامان نیش خندی زدو گفت:
-سلام آقا...بفرما داخل...خوش اومدی...
رفتم طرف مامان دستشو گرفتم و با التماس آروم بهش گفتم:
-مامااااان...
علی اومد داخل و مادربزرگ شروع کرد باهاش حرف زدن که کجا بودی و چی شدو خانوادت کجان من هم توی اتاق بودم...
امیرحسین که مشغول بازی با گوشی بود اومد طرفم وگفت:
-آبجی؟؟برم خفتش کنم!
-إ امیر!!! بگیر بشین سرجات این چرتو پرتا چیه میگی یه وقت جلوش چیزی نگی آبروم بره...
امیر با دستش هولم داد و گفت:
-مارو باش میخواییم از آبجیمون حمایت کنیم...
-توعه نیم وجبی نمی خواد از من حمایت کنی!
مامان اومد تو اتاق دستشو گذاشت رو میز به من نگاه کرد...
من هم با ترس نگاهش کردم...
مامان_دیرم شد...دیرم شدت این بود؟؟؟؟؟؟
-نه...مامان به خدا.......
-زهرا داری چی کار میکنی؟؟؟؟
بغضم شکست و گفتم:
-مامان یه لحظه به من گوش کن...منو باور نداری...
مامان دلش سوخت اومد کنارم نشست و گفت:
-عزیز دلم...من هرچی میگم بخاطر خودته...
ادامه دارد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نویسنده:📝
#مریم_سرخه_ای ❣
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹