بخش اول قسمت هفتم
دلم نمیخواست دیگه ادامه بده...دلم نمیخواست اون سیلی تلخ رو بهم یادآوری کنه...پس حرفشو قطع کردم و با صدایی که از عصبانیت در حال اوج گرفتن بود و لرز داشت گفتم:
_بسه...بسه...بسه...نه...نظر من عوض نمیشه...با وجود همّه ی اتفاقات امشب من بازم نظرم عوض نمیشه...پدرم که سهله اگه همه ی عالم هم طردم کنن من بازم نظرم...عوض...نمیشه...فهمیدی؟دیگه هم سعی نکن با یادآوری اتفاقاتی که خودمم جزیی ازش بودم نظر من رو عوض کنی...امشب سیلی خوردم به درک فردا کتک میخورم...پس فردا از خونه پرت میشم بیرون...برام مهم نیس...هیچی برام مهم نیس دیگه...مهم اینه که من تازه قراره معنای زندگی کردن رو بفهمم...معنای هدفمند بودن...معنای قانون...مقررات...دیگه هم نمیخوام یک کلمه از حرف ها و نصیحت های تورو بشنوم...اگه پدرم همین امشب هم منو از خونه بیرون کنه حرفی ندارم...
به نفس نفس افتاده بودم...سرمو برگردوندم تا اشکام راحت تر فرصت جاری شدن پیدا کنن...
چند لحظه ای سکوت بود تا اینکه کریستن چندبار محکم کوبید رو فرمون و بلند گفت:
+Damn...damn...damn...(لعنتی...لعنتی...لعنتی...)
از صدای بلندش ترسیدم و ناخودآگاه برگشتم سمتش که همون لحظه با صدای بلندی دوباره فریاد زد:
+باشه...به درک...هر غلطی دلت میخواد بکن...دیگه برام مهم نیس...به هیچ وجه برام مهم نیس...بمیری هم برام مهم نیس لعنتی میفهمی...مهم نیس...فقط یادت باشه اگه فردایی پس فردایی بابات از خونه پرتت کرد بیرون فراموش کن که برادری داشتی...فراموش کن که پسر عمه ای به نام کریستن داشتی...همه چیز رو فراموش کن...نه تنها من رو بلکه همه خونواده من رو...مادرم...پدرم...رایان...خانواده مارو فراموش کن...هیچ کدوم از ما حاضر به کمک به یه مسلمون نیستیم...هممونو فراموش کن...منم فراموش میکنم...الینا رو فراموش میکنم...خواهرم رو...عزیز دلم رو فراموش میکنم...فهمیدی؟!حالا برو گمشو هر غلطی دلت میخواد بکن...
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
بخش سوم قسمت هفتم
امروز میخوام تصمیمو عملی کنم...امروز میخوام مسلمون شم ولی نمیدونم چجوری...بابا که نمیزاره من از خونه برم بیرون...موندم چکار کنم...تصمیم گرفتم برای هزارمین بار تو این چند روز از اسما و حسنا کمک بگیرم...گوشیمو برداشتمو شماره خونشونو گرفتم...
بعد از خوردن چندتا بوق صدای امیرحسین تو گوشی تلفن پیچید:
+چه عجب زنگ زدی!بابا چشمم خشک شد رو گوشی تلفن!خب حالا زود تند سریع بگو ببینم کدوم شهر؟!
انقدر تند این حرفارو میزد که من فرصت معرفی خودمو نداشتم!
بالاخره با ساکت شدنش من تونستم حرف بزنم:
_سلام آقا امیر...خوب هستین؟
بنده خدا تعجب کرده بود و به تته پته افتاده بود:
+سَ...سلام...ببخشید اشتباه شد...شما؟!
خندم گرفته بود...با صدایی که ته مایه خنده داشت گفتم:
_الینا هستم...مالاکیان...مثل اینکه بدموقع زنگ زدم...
+عهه...شمایید...شرمنده نشناختم...آخه منتظر تماسی بودم فکر کردم شمایید...
_خواهش میکنم من شرمندم که بدموقع زنگ زدم...من بعدا زنگ میزنم...سلام برسونید...خدافظ...
بعدم بدون اینکه اجازه بدم چیز دیگه ای بگه قطع کردم...
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
بخش چهارم قسمت هفتم
یکساعت بعد گوشیم زنگ خورد.شماره خونه دوقلو ها بود...تماس رو وصل کردم که صدای دوتاشون باهم بلند شد:
+سلاااام دختر خارجی...
فهمیدم صدام رو بلندگو که دوتاشون باهم سلام کردن...
_سلام و کوفت...دوباره صدا من رو بلندگوإ؟شما که میدونید بدم میاد...میخواید مثل اوندفه ضایع شم؟!
اسما:خب حالا چه خودشم میگیره...نترس صدات رو بلندگو باشه خواستگار برات پیدا نمیشه...
_اسماااا؟!
اسما:جااانم؟!
_راستی داداشتون گفت که من اول...
حسنا پرید تو حرفمو گف:
+آره فهمیدیم...کلی هم بهش خندیدیم...
خنده ی کوتاهی کردم که حسنا گف:
+اِلـــــــی...دیدی بدبخت شدی...دیدی بیچاره شدی...دیدی...
پریدم تو حرفشو گفتم:
_مگه چی شده؟!
حسنا:ما داریم میریم...
_کجا؟!
اسما:شیراز...
_خب به سلامتی کِی میرید؟چند روزه؟
حسنا:هفته دیگه میریم...
اسما:دوتا سیصد و شصت و پنج روزه!...
_چــــــی؟!عین آدم حرف بزنید ببینم چی میگین...ینی چی دوتا سیصد روز؟!
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا 🖤🥀
مادرجان تو این روزها خیلی بیشتر از قبل به کمکتون نیاز دارم .....
تو این روزای سخت ...
تواین دو راهی هایی که گیر افتادم
کمک کنید یادم نره دستام پُره ....
چون شما رو دارم ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی فَاطِمَةَ و اَبِیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنِیهَا وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فِیهَا بِعَدَدِ مَا اَحاطَ بِهِ عِلمُک
#استوری فاطمیه 🖤🥀
___________
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) :
⛔️ هر ارتباطی با #نامحرم داشته باشی با محارم خودتون این ارتباط رو خواهند داشت!
✅ این جزو قواعد الهی است...
💎 استاد پناهیان🌺
🌸اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ🌸
💚 أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضرت زینب سلام الله علیها💚
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙حاجتگرفتن باحدیثکـــــساء، حجت الاسلام #عالی
🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰🎤📚
«اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺️آثار و برکات نماز شب 🔺️
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ماجرای بمب گذاری مسجد ابوذر و بیهوش شدن مقام معظم رهبری
#لبیک_یا_خامنه_ای
💠 امام على عليه السلام فرمودند:
💢 لَو لاخَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ كُلُّهُم صالِحينَ:
1⃣ أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ،
2⃣ الحِرصُ عَلَى الدُّنيا،
3⃣ وَالشُّحُّ بِالفَضلِ،
4⃣ وَالرِّياءُ فِى العَمَلِ
5⃣ وَالعجابُ بِالرَّاىِ؛
❇️ اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند:
🔸قانع بودن به نادانى،
🔸حرص به دنيا،
🔸بخل ورزى به فضل و زيادى،
🔸رياكارى در عمل،
🔸و خود رأيى.
📚 غررالحكم، ج۲، ص ۴۵۱، ح ۳۲۶۰
فتوای مراجع درباره:
اختلاط دانشجويان
پرسش : آيا در محيط دانشگاهى اختلاط بين پسران و دختران، اشكالى دارد؟
همه مراجع (به جز بهجت و صافى): اگر نگاه گناه آلود انجام نشود و ترس افتادن به حرام نباشد، اشكال ندارد؛ ولى با وجود آن سزاوار است كه مسؤولان كشورهاى اسلامى، برنامه اى براى جدا ساختن مراكز تحصيلى پسران و دختران تنظيم كنند.
آيات عظام بهجت و صافى: با توجه به اينكه اختلاط دختر و پسر، در معرض فساد است، جايز نيست
👤 آنتی صهیون: همانطور که عرض کردیم ، صابرین نیوز باید بگوید غلط کرده زیرا با آن حرف نسنجیده اش هم مستقیماً به قانون و رهبری و آیات عظام بهجت و صافی اهانت کرده و هم غیر مستقیم به سایر مراجع
⛔️ دربارهی اختلاط دختر و پسر در دانشگاه همین دو سال پیش در ۲۸اردیبهشت۱۳۹۹ ولیفقیه نظر دادهاند:
«توصیهی نهم، مسئلهی حجاب و حیای اسلامی است در دانشگاهها که من نسبت به این مسئله دغدغه دارم و من خواهش میکنم که هم مسئولان دانشگاهها و رؤسای دانشگاهها، هم مدیران وزارتهای مربوط به دانشگاهها، هم خود دانشجوها -بخصوص دخترخانمها- به مسئلهی حجاب، به مسئلهی فاصلهگذاری بین زن و مرد که در اسلام وجود دارد توجّه کنند، به آن اهمّیّت بدهند، موازین شرعی را در دانشگاه رعایت کنند.»
🔅 #پندانه
✍خودت را ویرایش کن
🔹گاهی خودت را مثل یک کتاب ورق بزن.
🔸انتهای بعضی فکرهایت نقطه بگذار، که بدانی باید همانجا تمامش کنی.
🔹بین بعضی حرفهایت ویرگول بگذار، که بدانی باید با کمی تامل بیانشان کنی.
🔸پس از بعضی رفتارهایت علامت تعجب و آخر برخی عادتهایت نیز علامت سوال بگذار.
🔹تا فرصت ویرایش هست، خودت را هر چند شب یکبار ورق بزن. بعضی از عقایدت را حذف کن و بعضی را پررنگ.
🔸خودت را ویرایش کن تا دست سنگین روزگار، زندگیات را ویرایش نکند.