15.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ای جوونی که میگی من خیلی مشکلات دارم
🎙استاد دانشمند
✅ با انجام این ۹کار جایگاهتون رو بالاتر ببرید:
۱.از خودتون بودن خجالت نکشید
۲.انتظاراتتون از خودتون بالا و از بقیه پایین بیارید.
۳.هیچگاه طرز فکرتون رو به خاطر اینکه شبیه دیگران باشید عوض نکنید.
۴.به خودتان ایمان داشته باشید.
۵.در لحظه زندگی کنید.
۶.نه گفتن رو یاد بگیرید.
۷.کاری رو انجام بدید که از ته قلب به درست بودنش ایمان دارید
۸.ازمتفاوت بودن نترسید.
۹.تو جامعه با افراد با احترام و محبت برخورد کنید
..
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطرات حاج قاسم و علی لاریجانی دبیر شورایعالی امنیت ملی وقت از تحلیل متفاوت حضرت آقا در روزهای ابتدایی جنگ ۳۳ روزه
🔴پیش گویی رهبرمعظم انقلاب اسلامی
مثل #حاج_قاسم #برای_ایران #جان_فدا باش
...
🔴 دو ستـون از صحنه های انقلاب اسلامی
🔹ستون بالا: رزمندگان خمینی مقابل دنیای کفر در جنگ تحمیلی
🔹ستون پایین : رزمندگان خامنه ای مقابل دنیای کفر در جنگ ترکیبی
#لبیک_یا_خامنه_ای مثل #حاج_قاسم #جان_فدا
28.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فاطمههای زمان به هوش باشید
ایران جای #زنان_بدکاره نیست!
👤 استاد حسن عباسی
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
⬅️ قرار نیست اگر همه تو یه سن خاصی به چیزهایی که تو میخوای رسیدن این قانونی باشه برای تو.
⬅️ اصلا کی گفته هر چیزی یه سن خاصی داره. کی گفته تحصیلات و زبان آموزی سن داره. کی گفته هنر سن داره.
⬅️ اینا همه قوانین ذهنی جامعه است که میتونه اصلا درست نباشه.
⬅️ مهم تویی و باورت و تلاشت😊👌💚
پس به خودت زمان بده
❄️❤️❄️
همیشه در اوج ناامیدی😓
روزنه ای از امید✨
به رویت لبخند خواهد زد☺️
🌷 #امیدت_به_خدا_باشه😇
🌷 #خدایی_که_عالم_و_حکیم_هست🤍
.🌷🍃
#عشق_با_رایحه_شیطنت
#پارت۴
چیزی نگفت
افرا:هوم؟دلیل این اشکای خوشگلت چیه؟
با گریه شروع کرد به حرف زدن
جانان:ت.تو همش گر...یه میکنی
هق هق گریه هاش نمیزاشت درست حرف بزنه
افرا:نه قربونت برم من گریه نمیکنم
نمیدونستم چی بگم به بچه
جانان:پس... پس چرا چشمات ا..این جوریه
اگ واقعیتو میگفتم که بیشتر گریه میکرد مجبور شدم دروغ بگم
افرا:قربونت برم من حساسیت دارم به گل هایی که ملیحه خانوم خریده بود از اونه
اشک هاشو پاک کردم
نصف غذاش مونده بود
افرا:غذاتو بخور قشنگم
جانان:توهم بخور
بازم منو وادار کرد دروغ بگم
افرا:من خوردم قبلا تو بخور غذاتو
بعد ۴مین غذاشو تموم کرد
جانان:آجی
افرا:جونم
جانان:میشه باهم کارتون ببینیم
لبخند زدم
افرا:باشه
حوصله هیچیو هیچکس رو نداشتم ولی برای اینکه روحیش خراب نشه باید خودمو جمعو جور میکردم
رفتیم رو کاناپه نشستیم جانان هم توی بغلمنشست
جانان محو تلوزيون بود منم تو همون حالت سرمو گذاشتم کنار کاناپهو چشمامو بستم
سعی کردم از فکر ها دور بشمو هیچ فکری نکنم
با صدای ملیحه خانوم سرمو بلند کردم
ملیحه خانوم:وکیل اومده دخترم
افرا:این وقت شب؟
ملیحه خانوم:آره نمیدونم چرا الان اومده
افرا:باشه شما ازش پذیرایی کن تا من برم لباسمو عوض کنم
دست جانان رو گرفتم رفتم بالا
افرا:جانان تو اتاقت بمون الان میگم پرستارت هم بیاد
جانان:چشم
افرا:افرین عزیزدلم
رفت تو اتاقش
منم رفتم توی اتاقم لباسمو عوض کردم موهامو هم فقط شونه کردم
از اونجایی که عادت نداشتم تو خونه جلوی کسی شال سر کنم بدون شال رفتم پایین
افرا:سلام خوش اومدید
وکیل:سلام خیلی ممنون
افرا:بفرمایید بشینید
نشستیم وکیل بحث رو باز کرد
وکیل:تسلیت میگم بهتون
افرا:خیلی ممنون
وکیل:اینطور که معلوم شده باباتون رو یک نفر کشته
افرا:بله ی سری از مدارک هم دزدیدن
وکیل:اتفاقا برای همین مورد این وقت شب اومدم
افرا:چیزی شده
وکیل:خیلی زود دست به کار شدن
افرا:چیشده
وکیل:با مدارکی که دزدیدن تونستن جعلی شکایت کنن
افرا:چه شکایتی
وکیل:پول و اموال
افرا:چقدر؟
وکیل:خیلی زیاد
افرا:دقیقش چقدره
وکیل:خیلی زیاده به اندازه پول این عمارت و حساب های شرکت
افرا:چطور باید بدیم این همه پول رو
وکیل:قبول کردن که در ازای پول عمارت رو بگیرن بقیش هم از حساب هایی شرکت میتونیم بدیم
افرا:اگه این عمارتو بدیم پس ما کجا بمونیم
افرا:بابام ی سری ارث و میراث برامون گذاشته از اون بدید
وکیل:نمیشه کارو سخت کردن به خاطر ی سری مدارک حداقل ۳سال طول میکشه تا ارث تقسیم بشه
افرا:پس باید چیکار کرد
وکیل:حدود ۴ملیارد تو حساب شرکت هست بقیش هم که گفتن عمارت رو میگیرن حساب پاک میشه
افرا:پس منو خواهرم چیکار کنیم این مدت رو؟
وکیل:فامیلی چیزی ندارید؟
افرا:نه اوم نمیشه که به راحتی الکی مالمون رو بکشن بالا هیچکاری نمیتونید بکنید
وکيل:پارتیشون کلفته مدارک دستشون کاری کرده به راحتی مدارک جعل درست کنن که این کار خیلی بهشون قدرت داده با این وضع کاری نمیشه کرد
افرا:من خواهرم کجا بمونیم پس هیچی واسمون نمیمونه
وکیل:خیلی معذرت میخوام این حرف رو میزنم ولی ی پیشنهاده از اونجایی که فامیلی ندارید و مالی واستون نمونده میتونید توی پرورشگاه بمونید تا وقتی که بتونیم ی کاری کنیم
افرا:چی؟دخترای فرخ شاهین نژاد برن پرورشگاه؟نه غیر ممکنه
وکیل:تصمیتون چیه؟
افرا:کار میکنم
وکیل:شما۱۶سالته کار نمیدن به دختر ۱۶ساله
#عشق_با_رایحه_شیطنت
#پارت۵
افرا:۱۶سالمه ولی سطح درسی که خوندم خیلی بالاتر از ۱۶ساله با این اطلاعاتی که من دارم میتونم کار خوبی پیدا کنم
وکیل:هرطور صلاح میدونید من رفع زحمت کنم
افرا:خیلی ممنون بابت اطلاع دادنتون
وکیل:وظیفست شبتون بخیر
افرا:همچنین
هوف این همه فکر تو سرم بود بس نبود اینم اضافه شد
رسمن برشکسته شدیم
اما من نمیزارم تو این وضع بمونیم
رفتم بخوابم ک باید دنبال کار میگشتم از فردا
●●●●●●●●
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم
رفتم ی دوش ۵دقیقه ای گرفتمو اومدم
موهامو از بالا بستم
لباسمو پوشیدم رفتم طبقه پایین
افرا:سلام صبح بخیر
ملیحه خانوم:سلام عزیزم بیا صبحانه بخور
افرا:میل ندارم
ملیحه خانوم:نمیشه هیچی نمیخوری پوست استخون شدی تو این ۲روز
الهی قربونش برم این زن مثل مامانم خیلی خوب بود
مثل مامانم مواظبمون بود
ی جور حرص خورد وقتی گفتممیل ندارم که دلم نیومد چیزی نخورم
نشستم یکم صبحونه خوردم
از ملیحه خانوم تشکر کردم بعدش رفتم اتاق جانان
بیدار شده بود
افرا:صبح بخیر قشنگ من
جانان:صبح بخیر کجا میری آجی
افرا:عزیزم من بیرون یکم کار دارم باید برم به اونا برسم
جانان:کی میای
افرا:تا ناهار برمیگردم
جانان:باشه
گونشو بوسیدمو رفتم بیرون
مونده بودم کجا برم دنبال کار بگردم
سوار ماشین (راننده عمارت) شدم
افرا:فعلا حرکت کن تا بگم آدرس دقیق رو
راننده:چشم
رفتم توی سایت کاریابی چشمم خورد به شرکت لوازم آرایشی که مدیر برنامه میخواست
آدرس رو به راننده دادم
بعد ۱۰مین رسیدیم
با کلی استرس رفتم داخل
افرا:سلام خسته نباشید
منشی:سلام خیلی ممنون از شما
افرا:با رئیس شرکت کار داشتم
حتی بلد نبودم که باید چیو چطور بگم
منشی:چیکار دارید باهاشون
افرا:شرکتتون مدیر برنامه میخواست برای اون مزاحم شدم
منشی:بفرمایید بشینید تا بهشون اطلاع بدم
نشستم رو کاناپهو منتظر موندم
بعد ۵ مین منشی رو بهم کرد
منشی:بفرمایید انتهای راهرو سمت راست
لبخند زدمو رفتم جلوی اتاق
در زدم
+:بفرمایید
افرا:سلام وقتتون بخیر
+:سلام بفرمایید
مرد حدودا ۶۰ساله ای بود که با هیزی نگاه اندامم میکرد
سنگینی نگاهش رو حس کردم
+:دختر فرخ هستی
افرا:بله میشناختین؟
+:هم دانشگاهی بودیم حالش خوبه؟
افرا:دیروز فوت کردن
+:عه خدا رحمتشون کنه
افرا:ممنونم
+:شبیه خدابیامرز هستی
لبخند مصنوعی زدم
+:خب چه کمکی از دستم بر میاد