فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زندگی_می_گذرد
🌷تو ، نباید آنکسی باشی که من می خواهم ، و من نباید آنکسی باشم که تو می خواهی.
کسی که تو از من می خواهی بسازی,
یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت,
🌷من باید بهترین خودم باشم برای تو
و تو باید بهترین خودت باشی برای من …
🌷هنرٍِِ عشق در پیوند تفاوت هاست و معجزه اش, نادیده گرفتن کمبودها …
🌷زندگی است دیگر…
همیشه که همه رنگهایش جور نیست ،همه سازهایش کوک نیست ،
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید ،
حتی با ناکوک ترین ناکوکش،
🌷اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن،حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد،
🌷به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند ،به این سالها که به سرعت برق گذشتند،
🌷به جوانی که رفت،
میانسالی که می رود،
🌷ابرهای آسمان زندگی
گاهی می بارد گاهی هم صاف است،
میگذرد, هر جور که باشی...
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمر کوتاه است پس زندگی کنید.
عشق کمیاب است،
پس به چنگش بیاورید.
خشم بد است،
عاشق شوید.
خاطرات شیرینند
پس قدرشان را بدانید
🌸🍃
10.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸نماهنگ جانم علی
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧭نماهنگ #بیعت_با_علی✋🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🎙حاج ابوذر روحی
حضرت سلیمان و مورچه:
روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه ی گندمی را با خود به طرف دریا حمل می کرد. سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید. در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود، مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت. سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد، ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود، آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت.
سلیمان (ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید. مورچه گفت: «ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند. خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند ار آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم. خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد. این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد. من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم و به دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شناوری کرده مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند و من از دهان او خارج می شوم». سلیمان به مورچه گفت: «وقتی که دانه گندم را برای آن کرم می بری آیا سخنی از او شنیده ای؟» مورچه گفت آری او می گوید:
ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی، رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن..🌸 🎀🌸
🟢🟣🔴🟡
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِه
ای آنکه گره گرفتاری های سخت فقط به وسیله او بازگردد
ما بنده هات یاد گرفتیم قید یه سری چیزا رو بزنیم ولی قطع به یقین تو هر دری رو که ببندی، خودت یه در دیگه رو باز میکنی...
#صحیفه_سجادیه
🟣🔵🔴🟢
💕عبيد زاکانى معتقد بود
روزی که مردم بفهمند:
هيچ چيز عيب نيست،جز قضاوت و مسخره کردن ديگران
هيچ چيز گناه نيست،جز حق الناس...
هيچ چيز ثواب نيست،جز خدمت به ديگران...
هيچ کس اسطوره نيست،الا در مهربانی و انسانيت...
هيچ دينی با ارزشتر از انسانيت نيست...
هيچ چيز جاودانه نمی ماند،جز عشق...
هيچ چيز ماندگار نيست،جز خوبی و بدی....
هيچ سعادتی بالاتر از آگاهی نيست...
هيچ دشمنی خطرناکتر از جهل نيست...
زمين تبديل می شود به بهشتی سراسر عشق و مهربانی.....
🟠🔵🟡🟣
روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسدی به فقیری داد. فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت. فقیر همه آنها را دور ریخت و به جایش گلهایی زیبا وقشنگ در سبد گذاشت و بازگردانید. ثروتمند شگفت زده شد و گفت: چرا سبدی که پر از چیزهای کثیف بود، پر از گل زیبا کرده ای و نزدم آورده ای؟! فقیر گفت : هر کس آنچه در دل دارد می بخشد!!
درجهان سه چیز است که صدا ندارد :
مرگ فقیر
ظلم غنی
چوب خدا !
🟡🟢🟠🟣
💫از درخت بیاموزیم...
برای بعضی ها باید ریشه بود
تا امید به زندگی را به آنها بدهیم.
برای بعضی ها باید تنه بود
تا تکیه گاه آنها باشیم.
برای بعضی ها باید شاخ و برگ بود
تا عیب های آنها را بپوشانیم.
برای بعضی ها باید میوه بود
تا طعم زندگی کردن را به آنها بیاموزیم نه زنده ماندن را.
🟢🟣🔴🔵