eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.3هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت سمانه سریع وارد پارک شد و با چشم به دنبال کمیل می گشت،هوا سرد بودو ابرها گه گاهی غرش می کردند،پارک خلوت بود و از اینکه کمیل را پیدا نمی کرد کلافه شده بود،اما طول نکشید که کمیل را دید که به سمتش قدم برمیداشت‌،برای چند لحظه گونه هایش گل انداختن و خجالت ز‌ه سرش را پایین انداخت. خودش هم حیرت زده شده بود،که از کی به خاطر روبه رو شدن با کمیل خجالت زده می شد،با صدای کمیل نگاهش را از بوت های مشکی مردانه ی کمیل گرفت و شرش را بالا اورد: ــ سلام ــ س سلام ــ بریم تو الاچیق تا بارون نزده سمانه سری تکان داد و به نزدیک ترین الاچیق رفتند،روبه روی هم نشسته اند،سمانه کیفش را روی میز بینشان گذاشت و منتظر صحبت های کمیل ماند. ــ ببخشید نیومدم دنبالتون آخه نخواستم کسی بدونه با من هستید،چون این حرفایی که میگم میخوام بین ما دو نفر بمونه فعلا سمانه نگران پرسید: ــ اتفاقی افتاده؟تورو خدا بگید ــ نه اتفاق بدی نیفتاده سمانه نفس راحتی کشید و گفت: ــ پس چی شده؟ کمیل نفس عمیقی کشید و گفت: ــ اون شب ــ کدوم شب؟ ــ اون شرط ازدواجو گفتم سمانه چشمانش را روی هم فشرد: ــ لطفا این موضوعو باز نکنید ــ باید بگم ــ لطفا ــ سمانه خانم لطفا به حرفام گوش بدید،من اون حرفارو به خاطر شرایطم گفتم،به ولای علی برا گفتنشون خودم هم داغون شدم سمانه با حیرت به او خیره شد. ــ وقتی صغری و مادرم بحث ازدواج و خواستگاری از شمارو وسط کشیدند،اول قبول کردم اما وقتی به خودم اومدم دیدم نمیتونم جلو بیام و شمارو درگیر زندگی پر دردسرم کنم. دستی به صورتش کشید گفتن این حرف ها برایش سخت بود اما باید می گفت : ــ واقعیتش میترسیدم سمانه ارام زمزمه مرد: ــ از چی؟ ــ از اینکه به خاطر انتقام از من سراغ شما بیان،اونشب پشیمون شدم و نخواستم این حرفارو بزنم ولی وقتی برای چند لحظه به اون روزی که شما به خاطر من آسیب ببینید فکر کردم ... نتوانست ادامه بدهد،سمانه شوکه از حرف های کمیل و این همه احساسی که فکر نمی کرد در وجود شخصی مثل کمیل باشد،بود. ــ الان این حرف هارو برا چی میزنید؟ ــ سمانه خانم با من ازدواج میکنید شک دومی بود که در این چند لحظه به سمانه وارد شد،سمانه دهن باز می کرد تا حرفی بزند اما صدایی بیرون نمی آمد.باورش نمی شد کمیلی که به خاطر اینکه به او آسیبی نرسد ازش دوری کرد و الان دوباره از او خواستگاری کرده بود؟ ــ یعنی .. یعنی الان دیگه نگران نیستید که به من آسیبی بزنن ــ غلط کردند غرش کمیل ،لرزی بر قلب دخترک روبرویش انداخت. ــ به مولا علی قسم نمیزارم بهتون نزدیک بشن،حاضرم از جونم بگذرم اما آسیبی بهتون زده نشه،جوابتون هر چیزی باشه،اگر قراره همسرم بشید یا همون دختر خالم بمونید بدونید اگه بخوام کاری کنن به خاک سیاه مینشونمشون سمانه سرش را پایین انداخت،قلبش تند می زد ،احساس می کرد صدایش در فضا میپچید،فکر مزاحمی که به ذهنش خطور کرد را ناخوداگاه به زبان آورد: ــ یعنی به خاطر اینکه مواظبم باشید دارید پیشنهاد ازدواج می دید؟؟ ابروان کمیل در هم گره خوردند،با صدایی که سعی می کرد آرام باشد گفت: ــ از شما بعید بود این حرف،فکر نمیکردم بعد این صحبتام این برداشتو بکنید سمانه شرمنده سرش را پایین انداخت. ــ ازدواج اینقدر مقدسه که من نخوام به خاطر دلایل بی مورد اینکارو بکنم،من میتونستم مثل روز هایی که گذشت مواظبتون باشم،پس پیشنهاد ازدواج منو پای مواظبت از شما نزارید ↩️ ... ○⭕️ ✍🏻 : فاطمه امیری ○⭕️ --------------------•○◈
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت ــ من منظوری نداشتم فقط ــ سمانه خانم.من داره ۳۰سالم میشه،میخوام برا خودم خانواده تشکیل بدم،الان شرایط فرق میکنه،الان شما از کارم خبر دارید،میدونید چه شرایطی دارم این مدت اتفاقات زیادی برای ما دو نفر افتاد کنار هم جنگیدم و نتیجه گرفتیم،با اخلاق همدیگه به نسبتی آشنا بودیم و شدیم،پس میخوام فکر کنید و جوابتونو به من بگید سمانه سرش را پایین انداخت تا کمیل گونه های سرخ شده اش را نبیند. هول شده بود نمی دانست چه عکس العملی باید نشان دهد ‌سریع از جایش بلند شد ــ من.. من دیرم شده باید برم کمیل لبخند شیرینی به حیا و دستپاچگی سمانه زد، ــ میرسونمتون هم قدم به سمت ماشین رفتند،سمانه به محض سوار شدن کمربند زد و نگاهش را به بیرون دوخت،دستی روی شیشه کشید وناخوداگاه اسم کمیل را نوشت،اما سریع پاکش کرد و از خجالت چشمانش را محکم روی هم فشار داد،دعا می کرد که کمیل این کارش را ندیده باشد،نگاه کوتاهی به کمیل انداخت ،وقتی او را مشغول رانندگی دید،زیر لب" خدایا شکرت" زمزمه کرد. اما غافل از اینکه کمیل تک تک کارهایش را زیر نظر داشت و با این کاری که او کرد لبخند شیرینی بر لبان کمیل نقش بست که سریع او را جمع کرد. سمانه با دیدن قطرات باران با ذوق شیشه را پایین آورد و دستش را بیرون برد. ــ سرما میخورید شیشه رو ببرید بالا سمانه بی حواس گفت: ــ نه توروخدا بزار پایین باشه من عاشق بارونم،وای خدای من چقدر خوبه هوا کمیل آرام خندید وفرمون را چرخاند و ماشین را کنار جاده نگه داشت،سمانه سوالی نگاهش کرد،کمیل کمربند را باز کرد و در را باز کرد و گفت: ــ مگه عاشق بارون نیستید؟زیر بارون بهترمیتونید عاشقی کنید و از ماشین پیاده شد،سمانه شوکه از حرف کمیل به اوکه ماشین را دور می زد نگاه می کرد. در را باز کرد و از ماشین پیاده شد،وقتی قطرات باران روی صورتش نشست ذهنش از همه چیز خالی شد و با لبخند قشنگی به سمت پارک کنار جاده رفت،کمیل غیبش زده بود،او هم از خدا خواسته دستانش را باز کرد و صورتش را سمت آسمان گرفت و از برخورد باران به صورتش آرام خندید،باران همیشه آرامش خاصی به او می داد،با یاداوری پیشنهاد ازدواج کمیل دوباره خندید،احساس خوبی سراسر وجودش را گرفت حدس می زد که نامش چیست اما نمی خواست اعتراف کند،صداهایی می شنید اما حاضر نبود چشمانش را باز کند. اما با صدای مردانه ای سریع چشمانش را باز کرد ــ بفرمایید سمانه نگاهی به لیوان شکلات داغی که در دست کمیل بود ،انداخت،خوشحال از به فکر بودن کمیل ،تشکری و لیوان را برداشت و آرام آرام شروع به خوردن کرد ↩️ ... ○⭕️ ✍🏻 :فاطمه امیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای شنیدنی شیخ جعفر مجتهدی و شفای بیمار آلمانی به واسطه عج 🎙حجت الاسلام والمسلمین عالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهمیت استغفار در نماز وتر و نمازشب را به نیت ظهورآقا (عج)و آزادی فلسطین بخوانیم ان شاءالله توفیق شود روزی در مسجدالاقصی نمازشب بخوانیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💠 تا زنده هستید دائم مشغول صلوات فرستادن و خواندن سوره قل هوالله احد باشید💯 🔸 زمانی که انسان در قبر قرار گرفت ارزو میکند شخصی کنارقبرش بیاید وبرایش یک فاتحه ای یا صلواتی بفرستد.😔 🥀علامه طباطبایی🥀 نمازشب را به نیت ظهورآقا (عج)و آزادی بخوانیم ان شاءالله توفیق شود روزی در مسجدالاقصی نمازشب بخوانیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌         
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌺🌺🌺 بارونه کربلا... مادرت میشه مهمون کربلا شب جمعه روضه خونه کربلا...
🌙 💦 نماز شب نخوانده بود، گریه می‌کرد... ✍️ حجت الاسلام علی محدّث زاده درباره پدرش مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی رحمت الله علیه می‌گوید: 🔻یک روز صبح پدرم برخاست و شروع به گریه کردن نمود، از او پرسیدم: چرا اشک می‌ریزید؟ ⭐️فرمود: برای این که دیشب نخواندم! 🔻گفتم: پدر جان! نماز شب که مستحب است و واجب نیست، شما که ترک واجب نکرده‌اید و حرامی مرتکب نشده‌اید، چرا این طور نگرانید؟ 👈 فرمود: فرزندم! نگرانی من از این است که من چه کرده‌ام که باید توفیق نماز شب خواندن از من سلب شود. 📔 اصحاب امام صادق علیه السلام، ص ۱۶ نمازشب را به نیت ظهورآقا (عج)و آزادی بخوانیم ان شاءالله توفیق شود روزی در مسجدالاقصی نمازشب بخوانیم ‌       
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁در این شب زیبای پاییزی 💫از خدای مهربان 🍁براتون 💫یک حس قشنگ 🍁یک شادی بی دلیل 💫یک نفس عطر خدا 🍁یک دنیا آرزوهای خوب 💫 و آرامش خواستارم شبتـون بخیـر 🍁 🍁🍂
💢 3️⃣ اگر می خواهیم زندگیمان را بکنیم چرا می گوییم یابن الحسن؟! 💢 ما منتظر امام منتقم هستیم 🔻حجت الاسلام احمد پناهیان ◾️شب پنجم فاطمیه دوم(به روایت 75روز) 7 آذر 1402 مسجد جمکران 🔹حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود علت اصلی کنار گذاشتن علی علیه السلام این است که مردم نمی خواهند مبارزه کنند. چهل سال است به ما می گویند «بس است، تا کی می خواهید با آمریکا و اسراییل مبارزه کنید»؟ باید گفت اگر می خواهید زندگی کنید، چرا می گویید یابن الحسن؟! این که شما میگویید همان حرف مردم مدینه است، که گفتند علی علیه السلام حکومت نکند، می خواهیم زندگیمان را بکنیم. 🔹روز غدیرخم پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله بعد از اینکه فرمود تحقق این ولایت بدست فرزند من مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است، خصوصیات حضرت را اینگونه بیان فرمود: أَلاَ إِنَّ خَاتِمَ اَلْأَئِمَّةِ مِنَّا اَلْقَائِمُ اَلْمَهْدِيُّ أَلاَ إِنَّهُ اَلظَّاهِرُ عَلَى اَلدِّينِ. او دین اسلام را جهانی می کند. أَلاَ إِنَّهُ اَلْمُنْتَقِمُ مِنَ اَلظَّالِمِينَ. انتقام ظلم های ظالمین را می گیرد. أَلاَ إِنَّهُ فَاتِحُ اَلْحُصُونِ وَ هَادِمُهَا. قلعه های مستکبرین را فتح و منهدم می کند. أَلاَ إِنَّهُ فَاتِحُ كُلِّ قَبِيلَةٍ مِنْ أَهْلِ اَلشِّرْكِ. او تمام قبایل شرک را از بین می برد؛ کسانیکه در کنار حکم خدا، سراغ قدرتهای استکباری می روند. 🔹ألاَ إِنَّهُ مُدْرِكٌ بِكُلِّ ثَارٍ لِأَوْلِيَاءِ اَللَّهِ. امام زمان ارواحنا فداه انتقام خون اولیاء خدا را می گیرد. أَلاَ إِنَّهُ اَلنَّاصِرُ لِدِينِ اَللَّهِ أَلاَ إِنَّهُ اَلْغَرَّافُ مِنْ بَحْرٍ عَمِيقٍ أَلاَ إِنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذِي فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ كُلَّ ذِي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ أَلاَ إِنَّهُ خِيَرَةُ اَللَّهِ وَ مُخْتَارُهُ أَلاَ إِنَّهُ وَارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ اَلْمُحِيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ أَلاَ إِنَّهُ اَلْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ تَعَالَى وَ اَلْمُشَيِّدُ لِأَمْرِ إِيمَانِهِ أَلاَ إِنَّهُ اَلرَّشِيدُ اَلسَّدِيدُ. او از طرف خدا سخن می گوید. محکم و نفوذناپذیر است. کُرنش مقابل کفر نشان نخواهد داد. هرگاه خداوند برای چنین امامی یاران صدّیق پیدا کند، ظهور او را محقق خواهد کرد. اگر گفتیم امام زمان ارواحنا فداه بیاید تا مشکلات ما را حل کند، اما حاضر نباشیم برای او هزینه بدهیم، فرقی با مردم مدینه نداریم. آنها هم گفتند می خواهیم زندگیمان را بکنیم. 🔹چرا مردم مدینه فاطمه سلام الله علیها را یاری نکردند؟ چون فاطمه سلام الله علیها بازوی علی علیه السلام است. علی علیه السلام اگر حاکم شود، ما باید زندگی جهادی داشته باشیم. نَقَمُوا مِنْهُ وَ اللهِ نَکِیرَ سَیْفِهِ. هر کسی چه عمامه به سر و چه غیر عمامه به سر اگر شما را به زندگی غیرانقلابی و غیرجهادی دعوت کرد، بدانید همان جریان نفاق صدر اسلام است که لباس عوض کرده. ما منتظر امام منتقمیم. قرآن می فرماید: وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ(مائده 56). قبل از ظهور، حزب الله یعنی شیعیان حقیقی امیرالمومنین علیه السلام بر دشمان غلبه پیدا می کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷 شمام میتونید خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها رو به منزلتون برای مجلس روضه دعوت کنید... حجت الاسلام عالی
@nightstory57.mp3
16.83M
༺◍⃟☀️჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: شناخــت‌ شـخـصـیـت حضرت‌زهراسلام‌الله‌علیها
          ما گدای فاطمه هستیم عزت را ببین فاطمه دار و ندار ماست ثروت را ببین تا ابد شکر خدا ، شکر خدا ، شکر خدا مادری چون مجتبی گشتیم، نعمت را ببین حضرت زهرا اجازه بر من آلوده داد تا زنم او را صدا مادر ، کرامت را ببین عالم و آدم تماما دست بوس مصطفاست مصطفی شد دست بوس او ، فضیلت را ببین وقت یا رب یا ربش ، ربش ندا می داد که آی جبرائیل،  جبرائیل عبادت را ببین گفته بسم الله الرحمن الرحیم و یک تنه با چهل تن او در افتاده ، شجاعت را ببین راه داده قاتلش را به گل روی علی بر امیرالمومنین ، اوج ارادت را ببین کرد با دست شکسته ، لحظه های آخرش بر گنهکاران دعا ، بانوی امت را ببین
    من رفتنی هستم دگر یاور نداری مظلوم! با مظلومه ات کاری نداری؟ تا رفع زحمت کردنم چیزی نمانده فردا در این بستر، تو بیماری نداری مثل جنین زانو بغل کردن ندارد خانه نشین! گیرم طرفداری نداری با گریه دردت را بگو عیبی ندارد وقتی که غم داری و غم خواری نداری وقتی که دفنم می کنی آقا بمیرم تاریک تر از آن شب تاری نداری مردم اگر از تو سراغم را گرفتند از قبر من مولا خبر داری! نداری! دیگر خداحافظ، حلالم کن علی جان جان تو جان بچه ها، کاری نداری
      اشک از دیده ی خونبار بیفتد سخت است هر کجا بستر بیمار بیفتد سخت است اوج این واقعه را جان علی می داند خانم خانه که از کار بیفتد سخت است به خدا فرق ندارد که کجا ، یک مادر … کوچه یا در خم بازار بیفتد سخت است به زمین خوردن مادر به کناری امّا … پیش چشم پسر انگار بیفتد سخت است مرد باشد ، و زنش پشت در خانهء او در دل آتش اغیار بیفتد سخت است سینه اش شد سپر شیر خدا ، امّا حیف کار این سینه به مسمار بیفتد سخت است صورت حور که از برگ گلی نازک تر گذرش چون که به دیوار بیفتد سخت است … آنکه مادر شده این واقعه را می فهمد بعدِ شش ماه اگر بار بیفتد سخت است خواست تا شانه کند موی سر زینب را … شانه از دست گرفتار بیفتد سخت است ! دیدن نیمه در سوخته سخت است ولی دیدنِ صحنه به تکرار بیفتد سخت است … کوچه ها اوّل غم واقعهء کرببلاست … علم از دست علمدار بیفتد سخت است
باز هم دل، بی قرار روضهٔ مادر شده باز حرف صورت و سیلی و میخ در شده بازهم آتش به جان ما رسیده از دری کز غم سوزاندنش چشم دو عالم، تر شده حرف، حرف بغض و کینه از علی بوده فقط آتشی کز کینه، پنهان زیر خاکستر شده فاطمیه شد، مرور خاطرات درد و داغ علت کون و مکان، تنها و بی یاور شده فاطمیه شد که دل بر منبر اندوه و اشک روضه‌خوانِ رنج‌های دخت پیغمبر شده مهدیِ صاحب زمان دارد به لب شور و فغان آسمان ازاین مصیبت خاکِ غم بر سر شده بین آتش سوخت زهرا، تا علی مانَد فقط سوره‌ی کوثر فدایِ ساقیِ کوثر شده ای علی! مظلوم عالَم! جان فدای غربتت بعد زهرا خود بگو از غنچه‌ی پرپر شده غیر تو مظلوم و غیر فاطمه مظلوم‌تر، نیست در عالَم، غمت از هر غم افزون‌تر شده کی به پایان می‌رسد شب‌های بی مهتاب تو وعد‌ه‌ی دیدارتان درعالم دیگر شده * * دوستت دارم اگرچه روسیاهم روسیاه لطفت امّیدِ منِ شرمنده در محشر شده
ياری ز که جويد؟ دلِ من، يار ندارد يک مَحرم و يک رازنگهدار ندارد! با ديدن سوزِ دلِ من در چمن و باغ با داغ دل لاله، کسی کار ندارد بايد سر و کارش طرف چاه بيفتد يوسف که در اين شهر، خريدار ندارد از گريۀ پنهان علی در دل شب‌ها پيداست که دل دارد و، دلدار ندارد در گلشن آتش‌زدۀ عصمت و ايثار پرپرشدن غنچه که انکار ندارد با فضه بگوييد بيايد، که در اين باغ نيلوفر بيمار، پرستار ندارد بر حاشيۀ برگ شقايق بنويسيد: گل، تاب فشار در و ديوار ندارد
فاطمه که فخر بنی آدم است پاکترین نور ، در این عالم است آه از آن قصّه ی پُر غصّه که: قامت او در غمِ مولا خَم است بعدِ نبی دید ستم های سخت رنج و ستم با دلِ او همدم است فاطمه در فهمِ به اسرار حق از همه اولاد بشر اعلم است فاطمه از روز ازل تا ابد نزد خداوند بسی اعظم است گفت علی: ناله مکن فاطمه کارِ جهان از غمِ تو برهم است فاطمه فریاد علی بود و هست فاطمه بر بام خدا پرچم است خانه از آن لحظه که آتش گرفت یکسره عالم همه در ماتم است تاجِ سرِ خلقتِ زن فاطمه است هر چه که از او بنویسم کم است این غزل ( شایق) از الطافِ حق چشمه ی جاری شده از زمزم است
✴️ جمعه 👈10 آذر / قوس 1402 👈17 جمادی الاول 1445 👈1 دسامبر 2023 🏛مناسبت های اسلامی و دینی. 🔵امور دینی و اسلامی. ❇️امروز روز مبارک و خوبی برای همه امور خصوصا امور زیر شایسته است: ✅خواستگار عقد و عروسی. ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅خرید و فروش و سفارش جنس. ✅دیدار با دوستان و اقوام. ✅و عقد قرار داد مضاربه خوب است. 👶برای زایمان مناسب و نوزاد زندگی پاکی خواهد داشت. 🚖سفر: مسافرت بعد از ظهر و همراه صدقه باشد. 👩‍❤️‍👨مباشرت امروز: فرزند مباشرت هنگام فضیلت نماز عصر دانشمندی مشهور و شهرتش آفاق را در نوردد. ان شاءالله. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓امروز قمر در برج سرطان و برای امور زیر مناسب است: ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️لباس نو پو‌شیدن. ✳️کندن چاه و کانال. ✳️و درختکاری نیک است. 🔵نگارش ادعیه و حرز و نماز و بستن حرز خوب است. 💑مباشرت امشب: شب شنبه برای مباشرت دلیلی مبنی بر استحباب یا کراهت وارد نشده است. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت)، میانه است. 💉حجامت. خون دادن فصد و زالو انداختن... یا حجامت ، باعث صحت بدن می شود. ✂️ ناخن گرفتن. جمعه برای ، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕👚 دوخت و دوز. جمعه برای بریدن و دوختن، روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود... ✴️️ وقت استخاره. در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است. ❇️️ ذکر روز جمعه.   اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد . 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی 🌸 🌸به امید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی با این دعا روز خود را شروع کنید 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ✨
این بار چندم است کفن باز می‌کنم دارم به این بهانه تو را ناز می‌کنم* پلکی تبسمی نفسی یا شکایتی باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی باشد بُرو ولی جگرم را نگاه کن پُشتم شکسته‌ای کمرم را نگاه کن برخیز باز چاره‌ی درد مرا بده برخیز و دستمالِ نبرد مرا بده مثل قدیم پشت سرم آب را بریز جای علی تو برجگرم آب را بریز این بار چندم است کفن باز می‌کنم دارم به این بهانه تو را ناز می‌کنم داریم مثل سوز خزان گریه می‌کنیم با آستین بین دهان گریه می‌کنیم دارم به دوش خویش دو تابوت می‌کشم دستی به زخم گوشه‌ی اَبروت می‌کشم این مرد کوه بود که درهم شکسته شد دیدم که هفت جای تو باهم شکسته شد تو غرق زخم رفتی و حیدر تمام کرد امروز بی تو فاتح خیبر تمام کرد دارند بچه‌ها همه از دست می‌روند خواهر تمام کرد برادر تمام کرد پیش حسن حسین به زانو نشسته است وقتی به گریه گفت که مادر تمام کرد دیدم که قاتلت اثر ضربِ خویش را با چوب‌های شعله‌ورِ در تمام کرد وای از قلاف ، زخمش از اول عجیب بود وای از مغیره کارِ خود آخر تمام کرد روز دوشنبه بود به آتش  شروع کرد روز دهم به ضربه‌ی خنجر تمام کرد این بار چندم است کفن باز می کنم دارم به این بهانه تورا ناز می کنم....
این بار چندم است کفن باز می‌کنم دارم به این بهانه تو را ناز می‌کنم* پلکی تبسمی نفسی یا شکایتی باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی باشد بُرو ولی جگرم را نگاه کن پُشتم شکسته‌ای کمرم را نگاه کن برخیز باز چاره‌ی درد مرا بده برخیز و دستمالِ نبرد مرا بده مثل قدیم پشت سرم آب را بریز جای علی تو برجگرم آب را بریز این بار چندم است کفن باز می‌کنم دارم به این بهانه تو را ناز می‌کنم داریم مثل سوز خزان گریه می‌کنیم با آستین بین دهان گریه می‌کنیم دارم به دوش خویش دو تابوت می‌کشم دستی به زخم گوشه‌ی اَبروت می‌کشم این مرد کوه بود که درهم شکسته شد دیدم که هفت جای تو باهم شکسته شد تو غرق زخم رفتی و حیدر تمام کرد امروز بی تو فاتح خیبر تمام کرد دارند بچه‌ها همه از دست می‌روند خواهر تمام کرد برادر تمام کرد پیش حسن حسین به زانو نشسته است وقتی به گریه گفت که مادر تمام کرد دیدم که قاتلت اثر ضربِ خویش را با چوب‌های شعله‌ورِ در تمام کرد وای از قلاف ، زخمش از اول عجیب بود وای از مغیره کارِ خود آخر تمام کرد روز دوشنبه بود به آتش  شروع کرد روز دهم به ضربه‌ی خنجر تمام کرد این بار چندم است کفن باز می کنم دارم به این بهانه تورا ناز می کنم....
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﻔﺎﻕ، ﭼﻬﺮﻩ‌ﯼ ﺧﻮﺩ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺻﺒﺢ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﺎﻡ ﺗﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﻫﯿﺰﻡ‌ﺑﯿﺎﺭ ﻣﻌﺮﮐﻪ، ﺻﯿﺎﺩ سنگ‌دل ﺩﺭ ﺁﺷﯿﺎﻧﻪ ﺻﯿﺪ ﺣﺮﻡ ﺭﺍ ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﭘﺸﺖ ﺩﺭِ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﭼﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﺯﻫﺮﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺜﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﮔﻠﻤﯿﺦ ﺩﺍﻍ ﻭ ﺿﺮﺏ ﻟﮕﺪ، ﺳﻮﺯ ﺷﻌﻠﻪ‌ها ﺍﻭ را ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺳﯿﻨﻪ ﻭ ﭘﻬﻠﻮ ﺩﭼﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺷﺐ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﻓﺘﺎﺏ، ﻏﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺑﻘﯿﻊ ﺍﺳﺘﺘﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺷﻤﺸﯿﺮِ ﺯﻫﺮ ﺧﻮﺭﺩﻩ‌ﯼ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﻫﻢ ﻧﮑﺮﺩ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﻠﯽ، ﻏﻢِ ﻫﺠﺮﺍﻥ ﯾﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﯿﺮﺗﻢ "ﮐﻤﯿﻞ" ﮐﻪ آﻦ ﻗﻮﻡ ﻧﺎﺳﭙﺎﺱ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻔﺎﺭﺷﺎﺕ ﭘﯿﻤﺒﺮ چه‌کار ﮐﺮﺩ !
قاری، حسین و گریه کنِ فاطمه خداست در خانهٔ علی چه عزاخانه‌ای به پاست جانم فدایِ مجلسِ ختمی غریب که مهمان ندارد و پُر از اندوهِ بی‌صداست شاید حسن به زینبِ آشفته حال گفت: گریه نکن! که رفتنِ مادر خودش شفاست در شهر، یک نفر به علی تسلیت نگفت این رسم ناسپاسیِ دنیایِ بی‌وفاست زهرا کجاست؟! تا که ببیند هنوز هم ردّ طناب، دورِ دو دستانِ مرتضاست حرفش نداشت هیچ خریدار بعد از این* سنگِ صبورِ روز و شبِ مرتضی کجاست؟! مادر کجاست؟ تا بشود حالِ خانه خوب مادر که نیست، خانه نفس‌گیر و بی‌صفاست عالَم عزا گرفته برایش ولی بدان صدّیقةُ الشهیده عزادارِ نینواست قلبش هنوز می‌شود آرام با حسین آرامگاهِ مادرِ سادات، کربلاست هر روزِ هفته بر لبِ گودالِ قتلگاه گریانِ پیکری‌ست که مابینِ بوریاست! * وَكَانَ لِعَلِيٍّ وَجْهٌ مِنَ النَّاسِ حَيَاةَ فَاطِمَةَ؛ فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ فَاطِمَةُ انْصَرَفَتْ وُجُوهُ النَّاسِ عَنْ عَلِيٍّ ترجمه: تا فاطمه زنده بود، مردم به امیرالمؤمنین(ع) روی خوش نشان می‌دادند؛ پس با وفات [شهادت] فاطمه(س)، [مردم] به او پشت کردند. 📚 صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۵۴۹
لِماذا سُمّیَتْ زهراءُ بِاالزّهرا، نمی‌دانم شب قدر است او یا لیلةُ الاسری؟! نمی‌دانم رموز کاف و ها و یا و عین و صاد را حتی اگر دانسته باشم، راز أعطینا نمی‌دانم من از إنسیّه و حوریّه می‌فهمم عباراتی ولی معنایی از إنسیّةُ الحَورا نمی‌دانم امامان "حجّةُ اللهِ علَی خلقند"، سلّمنا "وَ زهرا حجّة اللهِ علینا" را نمی‌دانم نمی‌بود آفرینش، هم علی را، هم محمّد را حدیث قدسی لولاک را اصلاً نمی‌دانم کنار خانه‌ی "لا تَرفعوا اصواتَکم" یارب دلیل این‌همه بلوا و غوغا را نمی‌دانم دلیل خلقت است او؛ معنی "عجّل وَفاتی" را به هر تعبیر و هر تفسیر و هر معنا نمی‌دانم شبانه دفن کردن را علی دانست، سلمان هم شبانه غسل دادن را علی حتی... نمی‌دانم چرا باید گلی مانند زهرا پشت در باشد خداوندا خداوندا خداوندا نمی‌دانم ندانم‌های بسیار است در صدّیقه‌ی کبری نمی‌دانم نمی‌باید بدانم یا نمی‌دانم!
✅مقام معظم رهبری و رزق سال کشور اگـر جمهوری اسلامی پابرجاست، به لطف مــادری حضرت زهـرا هست این الـطـاف بـه لطف اوسـت. آسـایـش و امنیت ایـن کشور بی‌شک به خاطر محبتهای بی دریغ خانم حضرت زهرا به کشور و مردم عزیزمان ایران است. یکی از حاضرین در سفرۀ شـام مراسم ایـام فاطمیه بیت رهبری نقل میکرد که سخنران بعد از سخنرانی در حسینیه امام خمینی ره در هنگام صـرف شـام در محضر مقام عظمای ولایــت، به ایشان عرضه داشته است: برخی گله می کنند که چرا حضرتعالی با این کسالت جسمی، اینقدر برای مراسم وقت میگذارید و از اول تا آخر مجلس فاطمیه و روضه را مینشینید. مقام معظم رهبری در جواب فرمودند: »آنها نمیدانند؛ من رزق سال کشور را در شبهای فاطمیه میگیرم . 📚برداشتی از فصل سوم کتاب زیر سایه مادر
🍁💫شد باز به روی خلق باب برکات 🌼💫خواهی تو اگر ز درگه دوست برات 🍁💫بفرست ز جان و دل به آوای جلی 🌼💫بر خاتم انبیاء محمد (ص) صلوات 🍁💫 اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🌼💫 مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🍁💫 وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم 🍁🍂