JOZE 07.mp3
6.24M
🌺 #ترتیل
🌺 #جزء7
🌺توسط استاد #سعد_الغامدی
❖═▩ஜ🍃🌸🍃ஜ▩═❖
#جزء7
64Bit🚀5/8 :MB
⏰Time=50/54
🍃🌻🍃🌸🍃🌻🍃
هَر سویْ موجِ فِتنہ گرفتہ است و زیـن میان
آسایِشے که هَست مَرا، دَر کنارِ توست ...
صبحتون حسینی ❣
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🌹به مناسبت سالروز شهادت جهاد مغنیه/فاﻃﻤﻪ ( ﺩﺧﺘﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﻋﻤﺎﺩ ﻣﻐﻨﯿﻪ ) ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺧﺒﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺎﺑﺎ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﻭ ﺭﮐﻌﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪ ...
🔹ﻫﻤﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﺩﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﺮﺩ، ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺰﻧﺪ، ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺑﺎ ﭘﯿﮑﺮ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ،
ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺑﺎﺑﺎ ﮔﻔﺖ؛ ﺍﻟﺤﻤﺪﺍﻟﻠﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﻧﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ...
🔹ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﯾﻢ.
ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﺪ، ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ ...
🔹ﺧﺒﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺟﻬﺎﺩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺷﻨﯿﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭ .. ﺩﻟﻢ ﺳﻮﺧﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﺟﻬﺎﺩ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ...ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺑﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ...ﺧﻮﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺟﺎﯼ ﺯﺧﻢ ﻫﺎ ﻭ ﭘﺎﺭﮔﯽ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ، ﺟﺎﯼ ﮐﺒﻮﺩﯼ ﻭ ﺧﻮﻥ ﻣﺮﺩﮔﯽ ﻫﺎ ...
🔹ﺗﺼﺎﻭﯾﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺎﺑﺎ ﻭ ﺟﻬﺎﺩ ﺑﺎ ﻫﻢ ﯾﮑﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺳﯿﺪ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻢ ...ﺑﺎﺯ ﻣﺎﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻣﻦ ﻭ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﺮﺩ.
🔹ﻭﻗﺘﯽ ﺻﻮﺭﺕ ﺟﻬﺎﺩ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﮔﻔﺖ :
ﺑﺒﯿﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﭼﻪ ﺑﻼﯾﯽ ﺳﺮ ﺟﻬﺎﺩﻡ ﺁﻭﺭﺩﻩ؛ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﺍﺭﺑﺎً ﺍﺭﺑﺎ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ...
🔘 داستان کوتاه
#ابراز_عشق
یک روز معلم از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید: «آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟»
برخی از دانش آموزان گفتند، با «بخشیدن» عشقشان را معنا می کنند؛ برخی«دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را، راه بیان عشق عنوان کردند و شماری دیگر هم گفتند«با هم بودن در تحمل رنج ها و لذت بردن از خوشبختی» را، راه بیان عشق می دانند.
در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوۀ دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستانی تعریف کرد:
یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند، طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپه رسیدند، درجا میخکوب شدند!
یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهرش، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر گرسنه، جرأت کوچکترین حرکتی را نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد.
همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.
بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند لحظه بعد، صدای ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید…ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان که به اینجا رسید، دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مَرد.
در آن لحظه، پسرک از همکلاسی های خود پرسید: آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند، حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
پسر جواب داد: نه! آخرین حرف مرد این بود که: «عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.»
در حالی که قطره های بلورین اشک، صورت پسرک را خیس کرده بود او ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند.
و پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش، پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریا ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود…
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
پدرهای عزیز پیشاپیش روزتون مبارک
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در خیابان #ظهور هستیم!
با احتیاط حرکت کنید.
تا چراغ سبز راهی نیست...
#امام_زمان
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃
🎥 ریشه اصلی بی بند و باری و بی حجابی چیست؟!
🎙#استاد_پناهیان #حجاب
#تلنگرانه
وقتی گناه نکنی ...
سلول به سلول بدنت خدا و #امام_زمان
عج رو صدا میزنه ...
لازم نیست تو کاری کنی...
فقط گناه نکن...
بقیش با خدا....
#گناه_نکن
#قیمه_ریزه
سیب زمینی و پیاز خام رو رنده کنید، گوشت چرخ کرده اضافه کنید، نمک ادویه زردچوبه و فلفل بزنید، ترخون و مرزه تازه اگه نداشتید خشک شده بش اضافه کنید و کمی آرد نخودچی بریزید، در حدی که موقع پخت از هم نپاشه، بعد دونه دونه سرخ کنید. تو یه قابلمه پیاز داغ فراوان درست کنید، سیب زمینی و گوجه نگینی کنید فلفل سبز خورد کنید و خوب تفت بدید، رب رو اضافه کنید و حسابی تفتش بدید و دوباره، ترخون و مرزه بریزید و نمک و ادویه جات و پودر لیمو عمانی، آب بریزید بذارید یکم سیب زمینی ها بپزه بعد قیمه ها رو بش اضافه کنید و بذارید مغز پخت بشه و به روغن بیفته
نکته: این خوراک با نان سرو میشه
حتما ترخون و مرزه یادتون نره
سیب زمینی رو رنده ریز و پیاز رو رنده درشت بکنید
11.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اکبر جوجه با سس مخصوص و یه برنج کته ای در کنارش چی میشه پیشنهاد میدم حتما درستش کن😍😍😋😋
✅مواد لازم
جوجه ۹۰۰گرمی تا۱کیلویی ۱عدد
پیاز بزرگ ۱عدد
آلو جنگلی چند عدد
چند حبه سیر
زعفران دم کرده
1/4 لیوان ابلیمو
۲۰گرم کره برا سس
۵۰گرم کره برای مرغ
۲قاشق رب انار
نمک فلفل سیاه
✅مرغ ها حتما با پوست باشن
✅۲لیوان تا ۲ونیم لیوان روغن سرخ کردنی +۱/۴لیوان اب
✅زعفرون رو به مرغ اضافه پیاز بزرگ و سیرو خلالی میکنیم نمک و فلفل و ابلبمو اضافه خوب با مرغ مخلوط مبکنیم ۲۴ساعت یا حداقل ۴ساعت داخل یخچال بمونه تا مزه دار بشه
✅روغن رو داخل قابلمه میریزیم میزاربم روغن خوب گرم بشه.مرغ رو پیاز و سیر رو ازش جدا میکنیم چون تو روغن میسوزه.به طرفی که پوست داره میزاریم داخل روغن (روغن باید تا نصف مرغ رو بگیره) واجازه میدیم دوطرفش سرخ بشه .برمیگردونیم سمت دیگرش هم بپزه
✅.میزان سرخ کردن دست خودتونه وقتی که سرخ شد کره و اب اضافه میکنیم درقابلمه رو میزارین 1 ساعت تا 1 ساعت و نیم تا بپزه هر نیم ساعت برگردونین .روغن و کره تون بیشتر باشه مرغتون برشته تر میشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاگینه_برگی
#شیرینی_بدون_فر
آرد ٥٠٠ گرم
تخم مرغ ١ عدد
خمير مايه ١ ق چ
كره ١٢٠ گرم
بكينگ پودر ١/٤ ق چ،
وانيل نصف ق چ،
آب وزعفران دمكرده به مقدار لازم
تهيه شربت؛
شكر ٤پيمانه،
آب ٢پيمانه،
آبليمونصف ق چ،
زعفران مقدارى،
هل نصف ق چ و گلاب يك ق غ
ابتدا خمير مايه را داخل مقدارى آب گرم حل كرده سپس آرد تخم مرغ،وانيل وبكينگ پ رامخلوط كرده
بهد كره آب شده(بن مارى حرارت غيرمستقيم)راهمراه با كمى زعفرون وخمير مايه اضافه ميكنيم وخوب مخلوط كرده مقدار كمى اب اضافه كرده و خوب ورز ميدهيم.
تاخميرلطيف خمير رابا وردنه نازك باز كرده به شكل مستطيل برش ميزنيم بعد به عرض مستطيل برشهاى نيم سانتى زده، دولبه مستطيل رو از عرض روى هم قرارداده تا ب شكل مربع بشه، سپس وسط مربع رو باز كرده دولبه ى خمير رو داخلش برده وبه بيرون ميكشيم پايين خميررو هم شكل داده تا شكل موردنظرمون برگ حاصل بشه
سپس داخل روغن داغ سرخ كرده وروى دستمال مخصوص قرارداده روغنش كشيده بشه سپس درون ابكش قرارداده و شربت رو روى خاگينه ميريزيم.
11.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کباب تابهای قلقلی دورنگ
مواد لازم :
روغن زیتون🍾
پاپریکا و زردچوبه
گوشت مرغ چرخکرده
گوشت قرمز چرخکرده
پیاز ۱ عدد🧅
زعفران
آبلیمو🍋
کره🧈
#کباب_تابه_ای_قلقلی_دو_رنگ
#قصههای_کودکانه
(برگ های پاییزی)
🍂برگهای پاییزی از درختان کنده میشدن و روی زمین میافتادن. ایگی عنکبوت و دوستانش موقع برگریزان رو خیلی دوست داشتن. ایگی به دوستانش بیگی، میگی و جیگی گفت: «بیاین بازی کنیم. من چشم میگذارم و میشمرم، شماها برین قایم بشین.
🍂ایگی چشم گذاشت و شروع کرد به شمردن، و بقیه رفتن زیر برگها پنهون شدن.
🍂ایگی با خنده گفت: «دارم میام. الان همهتون رو پیدا میکنم.» اون زیر برگها خزید و از برگی به سراغ برگ دیگه رفت. پس از چند دقیقه، اومد روی برگها: «اوهوم! برگها بیشتر از اونیه که من فکر میکردم.» اون زیر یک برگ طلاییرنگ رو هم نگاه کرد، اما هیچیک از دوستانش اونجا پنهون نشده بودن.
🍂بعد از یک ساعت، روی یک برگ نارنجیرنگ نشست و فریاد زد: «آهااااااای. من نمیتونم دوستامو پیدا کنم. دیگه نمیخوام این بازی رو بکنم. ممکنه دوستام گم شده باشن. ممکنه پرندهها خورده باشنشون. آهاااااااای.»
🍂بیگی، میگی و جیگی صدای فریادهای ایگی رو شنیدن و به طرفش دویدن. بیگی گفت: «دیدی نتونستی ما رو پیدا کنی … دیدی؟ ما جاهای خوبی قایم شده بودیم.»
🍂بعد قرار شد که برن به سمت رودخونه و روی برگها قایقسواری کنن. حالا باز هم همگی دوستان، با همدیگه بودن...
#قصههای_کودکانه