eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🎬: اولین بوق را که خورد صدای وحشت زده علی توگوشی پیچید:الو.... من:سلام علی ببخ... نگذاشت ادامه بدهم وبا تندی وتغییری بی سابقه به پروپایم پیچید,کجا بودی؟چرا خبری ندادی؟چرا پیامهام راجواب نمیدی؟چرا گوشیت راجواب نمیدی؟داشتم از غصه دق میکردم ,ای زن بی فکر چرا فکر من بیچاره رانکردی... علی اصلا مهلتی به من نمیداد حرف بزنم,منم گذاشتم خوب عقده هاش راریخت و.. علی:حالاچرا جواب نمیدی؟الان کدام گوری هستی هاا؟؟ خیلی ارام بهش گفتم:علی اقا ازشما بعیده,حالمان خوبه,الان هم کرمان, درمنزل سردارسلیمانی میهمانیم،ساعت یک شب پرواز داریم.... تااین حرف را زدم ,انگار تمام بادعلی خوابید خیلی اروم وبابغض گفت:خوشابه سعادتتان,التماس دعا وقطع کرد... چه حال وهوایی داشت...از پهلوی شکسته ی زهراس شروع شدوبه پیکر اربن اربای حاج قاسم عزیز رسید وانگار غریبی وغربت مهرحک شده ایست برجبین شیعه واین مهر تاظهور حجت حق باقیست.... شیعه یعنی پیرو اهل ولا شیعه یعنی جان،فدای مرتضی شیعه یعنی خوردن خون جگر شیعه یعنی اتش ومسمار در شیعه یعنی ,تسلیت سیلی شود شیعه یعنی صورتی نیلی شود شیعه یعنی غنچه ای، همسنگر مادرشود شیعه یعنی,شش ماهه گلی، پرپرشود شیعه یعنی,کوثر ناز رسول شیعه یعنی,صدیقه,زهرای بتول شیعه یعنی, حاج قاسم,سرداردلم پاسبان این حرم ,یا ان حرم شیعه یعنی از برای مظلومی باشی سپر شیعه یعنی پاگذاری درمیدان پرخطر.... دارد... 🖊به قلم.....ط_حسینی 💦🌧💦🌧💦🌧
🎬: الانم هم که به اون سفرکوتاهم فکرمیکنم,باز مملواز مهروسرشاراز ارادت به محضرحاج قاسم میشوم. قبل از اذان صبح به منزلمان رسیدیم. هنوز صبح نزده علی با شور وشوقی وصف ناپذیر زنگ زد وگفت:سلماا رسیدین؟ من:اره عزیزم,سفر پر باری بود علی:معلومه که پربار بوده,خدای من ,سردار معجزه میکنه,الان از عراق زنگ زدن,نت را وصل کن ,یه پیام مجازی داری,خودت گوش کن... ازلحن علی فهمیدم که اتفاق خارق العاده ای افتاده,دیگه از بقیه ی حرفهای علی چیزی نفهمیدم فقط میخواستم زود قطع کند. نت راوصل کردم,یک ویس خیلی کوتاه برام اومده بود... قلبم درتلاطم بود ,نمیدانستم چی قراره بشنوم اما میدونستم هرچی که هست عنایت سردار هست. دانلودشد:ان اوهن البیوت ,لبیت العنکبوت...خدای من صدای عباس بود,به خدا خودش بود پسرک شیرین زبان وباهوشم,درسته, داره به من میگه بردنش اسراییل ,چون همیشه من از اسراییل به نام عنکبوت یاد میکردم.... ناخوداگاه گوشی را غرق بوسه کردم...حالا میدونستم عباسم زنده است....میدونستم کجاست...پس امیدی هست که پیداش کنیم.. از,صدای شوق وگریه من بچه ها پریدند,به سمتشان دویدم ویکی یکی غرق بوسه شان کردم....بچه ها...عباس زنده است.....گوش کنید براتون پیام داده وصدای زیبای عباس را براشون گذاشتم. بچه ها باهیاهوبه بالاوپایین میپریدندوزهرا گفت:میدونستم,عمو پیداش میکنه حالم خیلی خوش بود,اما هرچه که میگذشت ,نگرانیم بیشتر میشد,وای من ,عباس پیش کیه؟اگه بکشنش...اگه مثل هزاران بچه دیگه بااعضای بدنش تجارت کنند چه....وای خداااا... شب قراربود علی بیاد...حالم دم به دم خرابتر میشد ,گاهی قران میخوندم....خسته که میشدم سرخودم را باظرف ولباس وجارو گرم میکردم,اما نه....ارام نمیشدم....خدا.... وضوگرفتم دورکعت نماز هدیه به روح سردار خوندم وناله کردم...ضجه زدم....به حق ابوالفضل قسمش دادم که اتش درونم را خاموش کند ونام عباس ع...کارخودش راکرد و... دارد... 🖊به قلم………ط_حسینی 💦🌧💦🌧💦
🎬: تا زمانی که علی به خانه رسید ,مثل مرغ سرکنده,بی قرار بودم,صدای چرخش کلیدکه در قفل در، پیچید انگار دنیا را به من داده بودند,بچه ها زودتر از من به طرف درهال حمله ورشدند,انگار انها هم برای امدن پدرشان لحظه شماری میکردند وشاید ,اضطراب من به این طفلهای بینوا منتقل شده بود وانها هم مثل مادرشان دنبال مأمن امنی برای دلشوره هایشان بودند. علی جلوی درهال بود که حسن وحسین وزینب از سروکولش بالا رفتند وزهرا هم درگوشه ای لبخند به لب این زیباترین صحنه ی زندگی را نگاه میکرد.... حسن وحسین از سفرکوتاهمان شیرین زبانیها کردند وزینب از حال وهوای منزل سردار,بازبان کودکی اش قصه ها گفت,وای که چقدراین بچه ها بزرگند ومن کوچک فرضشان میکنم.... بعداز شام ,زمانی که بچه ها از پدرشان دلکندند وبا حرف علی به اتاق خوابهایشان پناه بردند,من هم سربرشانه ی علی گذاشتم وهق زدم,هق زدم وعقده دل واکردم.... علی:عه چته بانووو....نکنه به خاطر اون برخورد نامناسبم پشت تلفن ناراحتی هاا؟خانومی...ببخشید...دست خودم نبود....اخه خیلی نگران بودم...اگه دست از گریه برداری یه خبرخووووب بهت میدم.... عه این چی داشت میگفت.... مثل بچه ای که بهانه میگیره وبا دیدن یک شکلات خوشحال میشه,اشکهام رابا پشت دستم پاک کردم وگفتم:بگو جان علی؟؟!خبرخوشت چیه؟ علی:عه عه نی نی کوچلوشدی,دوباره با پشت دست؟؟ خنده ای زدم وبهش تکیه کردم,چه ارامشی.....چه تکیه گاه امنی....خدایا این تکیه گاهم را هیچ وقت از من نگیر.....هرچه میخواهی بگیر اما این نگیر .... اما بی خبربودم که شاید این جزءاخرین بارهاییست که اینگونه دارمش... من:علی بگو....چی شده که نگفتی؟از وقتی صدای عباس راشنیدم هم خوشحال شدم از زنده بودنش هم استرس دارم برای زنده ماندنش.... بگو که دلم بدجوری حالش بد هست... دارد... 🖊به قلم……ط_حسینی 💦🌧💦🌧💦🌧
✨ روش های چند برابر كردن ثواب نمازها؛ ۱. اذان و اقامه : باعث ميشود دو صف از فرشتگان، پشت سر مومن نماز بخوانند. ثواب الاعمال صدوق ص٧٢ ۲. ركوع كامل: باعث نداشتن وحشت قبر ميشود. ثواب الاعمال صدوق ص٧٣ ۳. انگشتر عقيق: دو ركعت نماز با عقيق معادل هزار ركعت بدون آن است. 📚عدة الداعي ابن فهدحلي ص٢٢٠ ۴. مسواك زدن؛ دو ركعت نماز با مسواك بهتر از هفتاد ركعت نماز بدون مسواك است. من لايحضره الفقيه صدوق ۴. خواندن سوره در يكي از نمازها باعث آمرزش گناهان ميشود. ثواب الاعمال ص٢٦٧ ۵. عطر باعث ميشود ثواب نماز هفتاد برابر شود. ثواب الاعمال ص١٢٠ ۶. تسبيحات حضرت زهرا سلام الله علیها بهتر از هزار ركعت نماز نزد حضرت صادق علیه السلام است فلاح السائل ص١٥
✍دل هیچ‌کس را نرنجانید... 🔸دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید! 🔹تا توانی دلی بدست آور 🔹دل شکستن هنر نمی باشد ▪️مرحوم علامه قاضی رحمة الله علیه .
✍دعای پدر و مادر بدون حجاب به پیشگاه خداوند می‌رسد... 🔸هنگامی که پدر و مادر برای فرزندشان با خلوص نیت دعا می کنند ، دعای آنان بدون هیچ حجابی به محضر پروردگار می رسد و هفت آسمان را در می نوردد و یقینا اجابت می شود. 🔸پس هنگامی که برایتان مشکلی پیش آمد، از پدر و مادرتان بخواهید که در حق شما دعا کنند که دعایی در نزد خداوند بالاتر از دعای پدر و مادر در حق فرزندشان نیست. ▪️آیت الله سیدعزیزالله امامت کاشانی .
💠امام صادق عليه‌السلام: کسی که با حال انتظار فرج بمیرد، مانند کسی‌ست که با قائم (علیه‌السلام) در خیمه او باشد نه، بلکه مانند کسی‌ست که با شمشیر در رکاب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بجنگد 📚کمال‌الدین ص۳۱۷ 🌸🍃
🌷🍃🌷🍃🌷 🌺🧚‍♀️میگه آدما چجوری صبور میشن؟! میگم :یاد میگیرن میگه چجوری؟!سکوت کردم و نگفتم غم ها رفته رفته آدم رو صبور میکنن ، اونقدر صبور که یه روزی خودت تعجب میکنی از اونچه که هستی.اما اون منتظره یه جواب بود، نگاش کردم و گفتم: وقتی میفتی توی یه تاریکی طولانی و هیچ نوری نیست باید با این سیاهی کنار بیای اونوقته که یادمیگیری صبور باشی. میگه بعد از این تاریکی نوری هم هست؟ میگم آره، وقتی که صبور بودن و به خوبی یاد گرفته باشی. . . 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫شب 🌸داستان زندگی ماست 💫گاهی پرنور، 🌸گاهی کم نور میشود 💫اما بخاطر بسپار هر آفتابی 🌸غروبی دارد و هر غروبی طلوعی 💫قرنهاست که هیچ شبی 🌸بی صبح شدن نمانده است 💫به امیــد 🌸طلـوع آرزوهایتان شبتون پراز نور الهی 🌸 🌸🍃
به این امید که تو می‌دهی جواب، حسین سلام‌ داده به تو هرکه خورده آب، حسین به شوق گریه برای مصیبتت دارد چهارفصل گل چشم من گلاب، حسین به آبروی همین چندقطره، محترمم به‌روسیاهی من گریه زد نقاب، حسین به پادشاهی عالم نمی‌کنم میلی چرا که نوکر تو می‌شوم خطاب، حسین بتاب بر من آلوده و بسوزانم چرا که پاک‌کننده‌ست آفتاب، حسین اگر بَدم، اگر آلوده‌ام، تو سرورمی که من جوانم و تو سیدالشباب، حسین
در بسته بود اما، در را کریم وا کرد از بس گدا بر این در، هرشب خدا خدا کرد با یاکریم و یارب، حاجت گرفت سائل از بس نشست اینجا، از بسکه پا به پا کرد مولا به عبد رو داد، تا بنده رو نگیرد بنده فقط جفا و، مولا فقط وفا کرد دست مرا گرفت و، با خود به خانه‌اش بُرد او این غریبه را هم، با خویش آشنا کرد رو راست باشم اصلاً، خیلی به ما بها داد بی قیمتیم و ما را، با اشک پُر بها کرد از او مدام دعوت، از ما نشد اجابت بی اعتنا شدیم و، او باز اعتنا کرد با او وفا نکردیم، او را صدا نکردیم با این وجود ما را، راهی به کربلا کرد ما را به هیأت آورد، بین رعیت آورد ارباب دید ما را، در را دوباره وا کرد...