ای آرام جان! ای محبوب دل‌های بی‌قرار! ای نزدیک‌تر از هر برادر و مهربان‌تر از هر دوست! چگونه از تو بنویسم که کلمات، توان بازگویی این شوق پنهان را ندارند؟ تو را نمی‌بینم، امّا وجودت را در تپش هر لحظه‌ی قلبم حس می‌کنم. چگونه می‌شود کسی از دیده پنهان باشد، امّا از دل، هیچ‌گاه دور نشود؟ هر روز صبح، دلم در آرزوی نگاه تو می‌تپد. هر شب، اشک‌هایم را با خیال آمدنت پاک می‌کنم. تو وعده‌ی الهی هستی؛ نوری که ظلمت را در هم می‌شکند. ای جانان من! اگر لحظه‌ای به یاد تو نباشم، دلم گویی از تپش می‌افتد، روحم گم می‌شود. ای یار همیشه حاضر! می‌دانم که تو با ما هستی، در هر قدم، در هر نفس، در هر سختی. چگونه باور کنم تنهایم، وقتی تو از من به من نزدیک‌تری؟ گاهی در لحظات تنهایی، احساس می‌کنم دستی نامرئی اشک‌هایم را پاک می‌کند، قلبم را آرام می‌سازد. آیا این تو نیستی؟ ای خورشید پنهان! بیا! بیا که جهان بدون تو سرد و بی‌روح است. بیا که دنیای ما تشنه‌ی نگاهی است که عدالت و عشق را در یک لحظه معنا کند. ای امام من! ای آقای دل‌های خسته! اگر بدانی چقدر برای دیدارت لحظه‌شماری می‌کنم، چقدر نام تو را در خلوت دل زمزمه می‌کنم ... بیا، که تنها تو می‌توانی این عطش جان را سیراب کنی. ای نزدیک‌تر از هر برادر! دلم به آمدنت زنده است، روحم به یادت آرام ... بیا که جز تو هیچ‌چیز برای این دل عاشق کافی نیست ...

دعای ندبه یا صاحب الزمان! امروز روز جمعه است. و روز شماست. پس با قرائت دعای ندبه یاد شما را در دل هایمان زنده می کنیم. چه خوب است که هر جمعه صبح دعای ندبه را بخوانیم، یا حداقل گوش بدهیم.

🦠کینه{قسمت سوم} ♨️کینه مسری است ❌هیچوقت محبت را رد نکنیم. #حاجیه خانم رستمی فر🎤

📗 #معرفی_کتاب📗 📚🎧 #کتاب_صوتی 📃: #من_علی_ام 📝: "تالیف: حسین اسکندری 🖥 : راویان: حسن سلطانی قانع و علی اکبر حنیفی 📚: قسمـــت: 13

مبارزه با طاغوت و شهادت 🔹 شهید محمدتقی خاکشور در نوزادی دچار سوختگی شدید از ناحیه دست شد و پزشکان از معالجه او قطع امید کردند و منتظر فوتش بودند که با توسل مادر به امام رضا(ع) محمدتقی از مرگ نجات یافت. او پس از دوران کودکی به تحصیل پرداخت و تا پایه چهارم متوسطه را با موفقیت کنار برادرش در اصفهان پشت سر گذاشت. دانش‌آموز چهارم متوسطه بود که انقلاب به روزهای اوج خود نزدیک می‌شد. او برای پایه آخر سال تحصیلی به بیرجند بازگشت و در آنجا مشغول تحصیل شد. 🔹دوران نوجوانی شهید در زمان حکومت طاغوت و در بحبوحه تظاهرات و راهپیمایی‌های مردمی بر ضد حکومت طاغوت سپری شد. شهید خاکشور بطور مستمر و فعال در راهپیمایی‌ها شرکت می‌نمود و تنفّر و انزجار خود را از ظالمین زمانش اظهار می‌داشت. #معرفی_شهید #شهید_انقلاب

امام علی عليه السّلام فرمودند: شاوِرْ في اُمورِكَ الذينَ يَخشَونَ اللّه َ تَرشُدْ در کارهاي خود با افراد خدا ترس مشورت کن، تا راه درست را بيابي. غررالحکم، ح ۵۷۵۶

#تلنگر مردم اگر میدونستن یه « اللهم عجل لولیک الفرج » گفتن چقدر بزرگشون میکنه چقدر میتونہ مشکلات و برطرف کنه چقدر میتونه راهشون بندازه همه زندگیشون و میزاشتن زمین و دست به آسمون میبردن و از ته قلب میگفتن «اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج»🥺♥️ #امام_زمان 👈 ختم: ⚘️⃟☘ دسته جمعی ߊ‌َܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐ‌َܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊ‌ܠܦ‌َــــܝ‌َܥܼܢ ☘️⃟ - خداوند متعال آنچه مانع در تعجیل این فرج است به عافیت دفع نماید 🦋💥تعداد برای هر نفر به دلخواه(که بارتوشه آخرتت باشد) 🦋💥 ____ به نیت 🌹تعجیل و سلامتی در فرج امام زمان (عج) 🌹شادی روح شهدا و اموات از صدراسلام تاحال 🌹در اخرالزمان راه رو گم نکنیم 🌹ذخیره قبرو قیامت پدران ومادران ازآدم و حوا تاحال 🌹حاجت روایی همگیمون 🌹حق الناس هایی که به گردن خودمون و پدرو مادرانمان هست . 🌹باز شدن گره از مشکلات همگی 🌹سلامتی عزیزانمون 🌹افزایش رزق و روزی حلال 🌹بنیابت از بی وارثها و بد وارثها ❁‌‌❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

چیزهایی که هیچ‌وقت نمی‌تونی تغییر بدی: ‏ 1. گذشته ‏ 2. دنیا ‏ 3. آدم‌ها ‏چیزهایی که هر روز می‌تونی تغییر بدی: ‏ 1. طرز فکرت ‏ 2. تصوراتت ‏ 3. باور‌هات ‏دیگه دست توئه که کدومش رو بپذیری و کدومش رو تغییر بدی!...

روایت علم مادر شهید چقدر حال این روزهایم خوب است، چقدر به این جمع و صفا و صمیمیت بین‌شان عادت کرده‌ام. من نظاره گر صحنه‌هایی عجیب بودم. روز آخر اعتکاف جمعیت از روزهای قبل زودتر بیدار شده بودند. صحبت از مراسم با حضور مهمان عزیزی بود که با دعایش این مسجد پیدا شده و اعتکاف برگزار... پس این مهمان گردن همه حق داشت... دقایقی که از ده صبح گذشت وارد مسجد شد... سنش زیاد بود و به سختی قدم بر میداشت، بچه های هیات به استقبال رفته و خوش آمد می‌گفتند. سرش را بالا آورد و با صدای کم توانی سلام کرد و برای همه دعا کرد. یادم نمی‌رود وارد خیمه که شد خانم‌ها چطور دورش را گرفته بودند... یکی دستش را می‌بوسید، یکی پایش را و دیگری تقاضای دعای خیر می‌کرد. مراسم شروع شد، مراسمی که عادی نبود، مراسمی که رنگ و بوی روضه‌های حضرت ام البنین را داشت... مهمان خاص آن روز مادر چهار شهید بود، شهیدان کدخدایی... حرف زدن برای مادر سخت بود، کمی که صحبت کرد باقی روایت را به راوی مراسم سپرد. از پسران شهیدش گفت، از سال‌ها امید به برگشت و چشم انتظاری‌اش... جمعیت اشک می‌ریخت، جمعیت می‌سوخت و اشک می‌ریخت و مادر هم گریه می‌کرد... اما چادر روی صورتش انداخته بود تا کسی گریه‌هایش را نبیند‌، چقدر درست انتخاب شده بود نام حلما برای این برنامه... حلما یعنی خیلی بردبار و شکیبا و صبر چه مفهموم آشنایی بود برای این مادر

🌸⭐️🌸⭐️🌸⭐️🌸⭐️🌸⭐️ 📚#حکایت_خواندنی ✍یک تحویل دار بانک میگفت: ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ آﻭرد تا ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ کنه. ﮔﻔﺘﻢ : ﻭقت ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎﺭ! ﮔﻔﺖ : ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ ﮐﯿﻢ ! اگه بابامو ﺑﯿﺎﺭم بازم ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﮕﯽ؟ ﮔﻔﺘﻢ : فرقی نمیکنه ! ﺳﺎﯾﺘﻮ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ ! 🔹رفت، ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﯼ اوﻣﺪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ کهنه ﻭ ﭼﻬﺮﻩ رنج دیدﻩ ای داشت، ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺷﻪ .... ﺑﻠﻨﺪﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﺤﻮیلش ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺒﺾ ﻭ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺸﻢ ﺗﻪ قبضشو ﻣﻬﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺶ... ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗوی ﮐﺸﻮ که ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ اول وقت ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﻢ ... ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﺪﯼ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻧﻪ ﺑﮕﯽ ﺑﻬﺶ ! 🔸ﺑﻌﺪﺵ ﺧﻨﺪﯾﺪ... ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯿﺎﻡ، ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﮔﻔﺖ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﭽﻢ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﮐﺮﺩﯼ ! ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺑﭽﻪ ﭘﺪﺭ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩﯾﻪ ﮐﻪ ﺣﻼﻝ ﻣﺸﮑﻼﺗﻪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ. ﭘﺪﺭ است... 🔹ﺑﻲ ﻣِﻨَﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻏﺮﻳﺒﮕﻲ ﻫﺎﻳش ﻣﻲ ﮔﺬﺭد ﺗﺎ ﭘﺪﺭ ﺑﺎﺷد... ﻭ ﭘﺸﺖ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻳش ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻲ ﮐﻨد...

#تلنگر [کوفیان مدرن] شهید آوینی : زمانه عجیبی است ! امام گذشته را عاشقند اما امام حاضر را نه ! میدانید چرا؟ چون امام گذشته را هر گونه که بخواهند تفسیر می کنند ، اما امام زمان را باید اطاعت کنند و فرمان ببرند ..