eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
20.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
اسامی یاران.pdf
869.2K
#نذر_فرهنگی #اصحاب_کربلا #هدیه_سلوکی 💬 ادمین: باسلام و تقدیم احترام 🔻یکی از توصیه‌های حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری برای استفاده بهتر از زیارت #اربعین این است که اسامی شهدای کربلا را همراه داشته باشیم و سعی کنیم در طول این زیارت ایشان را یاد کنیم؛ از این رو لیست اسامی شهدای عظیم الشأن کربلا توسط بنیاد هاد آماده گردید تا در اختیار همه علاقه‌مندان قرار گیرد. 🔸 به همه دوستان بخصوص صاحبان مواکب حسینی توصیه می‌شود نسبت به تکثیر اسامی این عزیزان و هدیه نمودن آن به زوار همت نمایند. 🖨 این فایل در دو صفحه آماده شده است که می‌توانید در یک برگه پشت و رو چاپ کنید. التماس دعا
4_5830388447570823035.mp3
4.56M
#داستان_توسل میرزا ابراهیم شیرازی به ساحت مقدس امام عصر علیه السلام برای توفیق یافتن به زیارت کربلا. ✋ آرزومندان کربلا گوش کنند.
4_5924991553306100909.pdf
334.4K
#ویژه_نامه #سلوک_اربعینی 🔻مجموعه گفتارهای حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری حفظه الله با موضوع زیارت اربعین اباعبدالله الحسین علیه السلام منتشر شد!
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨توپخانه✨ آن روزها، یک تهران بود و یک میدان توپخانه که مهم ترین و پر رفت و آمدترین نقطه شهر به حساب می آمد و مردم آن را به نام های میدان ارگ، میدان شاه یا توپخانه می شناختند. وسط میدان، جایی کنار حوض بزرگ آن توپ مروارید روی سكويي به ارتقاع يك متر قرار داشت ( توپ جنگی با لوله بزرگ ). توپی که برخلاف نامش اصلا از مروارید ساخته نشده بود. تهرانی های خرافاتی قدیم، توپ مروارید را مقدس می دانستند و در روزهای خاصی مثل «چهارشنبه سوری» و شب 27 ماه رمضان و شب های قدر به آن دخیل می بستند. خصوصا دختران و زنان بی فرزند از زیر لوله آن دعاکنان با تنی لرزان می گذشتند با این باور که هر چه زود تر دختران بختشان باز و زنان نازا دارای فرزند می شوند و این باور اشتباه تا حدی بود که درشب چهارشنبه سوری زنان و دختران، پول، شیرینی و کله قند به نگهبانان توپ مروارید می دادند تا در اجرای مراسمشان آزاد باشند. جعفر شهری در کتاب طهران قدیم آورده است: «...دخترها و بیوه زن ها به طرف توپ مروارید که توپی مفرغی بزرگ بود رو می آوردند و جهت بخت گشایی از زیر آن رد شده، بر لوله سوار می شدند و سُر می خوردند و این کار را مجرب ترین عملی می دانستند که با آن تا سال دیگر به خانه شوهر می روند و اشعاری از این قبیل داشتند که دو بیتی اول آن را هنگام سوار شدن و سر خوردن و دو بیتی دوم را موقع دخیل بستن می خواندند: ای توپ تن طلایی، از غم بده رهایی بختی جوون و نون دار، روزی بکن زجایی ای توپ چاره ها کن، کارم گره گشا کن صد تا گره به هر نخ، من می زنم تو واکن. جالب تر از آن این بود که جدا از این باورهای خرافی، توپ مروارید پناهگاهی بود برای مجرمین و محکومین که در آن بست نشینی می کردند تا از گناهشان درگذرند. البته این ماجرای بست نشینی بعد از آنکه امیر کبیر در دوره خود بست نشینی را در همه جا از آن جمله در زیر توپ مروارید متوقف کرد مدتی فرصت از مجرمان گرفته شد ولی بعد از او باز هم این رسم برقرار شد و تا زمان رضا شاه که توپ را از میدان ارگ بردند.
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ داستان سیب و یخچال ✨ یخچال خانه ی ما را که باز کنی اگر خالی از هرچیزی هم باشد، محال ممکن است که سیب در آن پیدا نکنی! انگار محکوممان کرده اند به سیب خوردن! یا رسم است هر روز سیب بخوریم! هرچند تنها مادرم پایبند این رسم عجیب است که سیب برای پوست مفید است. امروز هم کیسه ی دو کیلویی سیب روی کابینت مثل پتک روی سرم فرود آمد و شکایت کردم: "ای بابا... بازم سیب خریدی که! مامان! این همه میوه ی خوب!" بعد یکهو دلم برای سیبها سوخت، یکی از آنها را برداشتم و خوردم تا فکر نکنند میوه بدی هستند یا خیلی ازشان بدم می‌آید! آخر اصلا تقصیر سیبها نبود. اگر سیب ها هم مثله گوجه سبز، میوه نوبرانه بودند و مارا منتظر می‌گذاشتند، شاید حالا کمی بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفتند و بی صبرانه منتظر شان می‌ماندیم و با ذوق و چندین برابر قیمت حالا می‌خریدیمشان. و چقدر هم راضی و خوشحال بودیم! به نظرم بعضی آدمها خوب و با خاصیت، شبیه سیب هستند. همیشه درکنارمان و در هر شرایط کمکمان هستند. وجودشان پر از خاصیت است و هزار بلا و مصیبت را از جانمان دور می‌کنند. اما مثل سیب! به چشم نمی آیند و قدرشان را نمیدانیم و در عوض، قدر آدمهایی را میدانیم که هر از گاهی وارد زندگیمان می‌شوند و می‌روند، مثل توت فرنگی! چون نوبرند رنگ و رویشان جذبمان می‌کند و سیب با وفا و پرخاصیت را میفروشیم به آن توت فرنگی بی‌خاصیت آبکی که کمتر هست و تازه با قیمت بالا، برایش سر و دست هم میشکنیم! حیف سیب که هر کارش کنی، سیب است و یاد نمیگیرد نوبرانه بودن را، کم بودن را، گران و دست نیافتنی بودن را!!! وای که بعضی آدمها ، سیب هستند.
|⇦•روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام اربعینِ حضرت سیدالشهدا علیه السلام به نفسِ حاج محمد رضا غلامرضازاده •✾• ای .. فلک بر هم زدی سامانِ زینب چه می خواهی مگر از جانِ زینب *از محرم تا الان منتظرِ اربعینی .. با خودت گفتی روزِ عاشورا امام حسین کربلاییم میکنه ، دیدی نرفتی .. دیدی نطلبیدت .. نکنه منو نخواستی و نبردی ام .. * ای .. فلک یارِ مرا در کربلا بُرد بلاها بود که آمد بر سرِ من .. *امروز فقط باید بشینی زبون بگیری ... حسین ..* خدایا ، لالۀ من یاسِ من کو ؟ کسی کز مهر دارد پاسِ من کو همه اطرافِ من نامحرمانن گلِ اُم البنین عباسِ من کو .. *یه لشگرِ پیروز اومدن کربلا .. چندتا دخترِ کتک خورده .. نمی دونم اینجا معجر دارن یه ندارن .. آروم آروم اومدن .. فرماندۀ این لشکر یه خانمیِ که اسمشُ گذاشتن زینب .. وقتی گفتن این کاروان میخواد بره کربلا همه از هم سوال میکردن ، بویِ بابامُ دارم استشمام میکنم .. اومدن پیشِ عمه جانشون ، عمه چه خبره ؟! ولوله تو کاروان افتاده .. گفت بچه ها خودتونُ آماده کنید برید سرِ قبرِ باباتون حسین .. وقتی آماده شدن ، معجرهاشونو درست کردن نامحرم نبینه .. چادراشونُ درست کردن گفتن بابا حساسِ .. اومدن بالا سرِ قبرِ حسین .. همه نشستن منتظرِ زینبن .. ببین عمه جانشون چه جوری روضه میخونه .. (تا حالا روضه عمه جانشونُ نشنیده بودن) اما اینجا فرصت شد روضه ی زینبُ بشنون .. آخه یزید ملعون گفت با اینا با مهربانی رفتار کنید تاریخ نوشته بشیر ابن جزلم رو فرستاد با این کاروان از محبینِ اهل بیتِ رسیدن نزدیکِ کربلا فرمود برید کنار .. این زن و بچه تا الان عزاداری نکردن .. میخوان بشینن با باباشون حرف بزنن همه منتظرن ببینن زینب چی جوری حرف میزنه : * سرت را پس گرفتم همان عمامه ی پیغمبرت را پس گرفتم به چه سختی ولیکن ز دست حرمله انگشترت را پس گرفتم بیا بنشین و بنگر ببین خلخالِ پایِ دخترت را پس گرفتم ز دستِ نیزه داران لباسِ دست دوزِ مادرت را پس گرفتم *داداش بلند شو .. همه چیزایی که به غارت برده بودن پس گرفتم .. اما داداش از تو یه تقاضا دارم ..* دلم خوش کن برادر بگو آرامِ خواهر معجرت را پس گرفتم *یه عده کتک خورده اومدن کربلا .. هر کی دنبالِ چیزی میگرده .. گفتن عمه ما بریم برا بابامون آب بیاریم .. دیگه آب آزاد شده .. اما گوش دادن دیدن زینب یه جورِ دیگه داره حرف میزنه .. گفت داداش تا الان نمی تونستم موهامُ نشونت بدم .. داداش دیگه اینجا نامحرم نیست ... فقط یه پرده کنار زد .. گفت داداش موهام سفید شد .. * حسین ...
|⇦• سینه زنی واحد زیبا ویژۀ ایام پیاده رویِ اربعینِ حضرت اباعبدالله علیه السلام به نفسِ کربلایی سید رضا نریمانی •✾• از برکاتِ روضه ت ، نمادِ اوجِ عزتِ برایِ ما یه فرصتِ ، اربعینت اربعینت خیالشم غنیمتِ ، نشونۀ رفاقتِ آرزومِ زیارتِ ، اربعینت اربعینت فکرشُ بکن راهیِ بهشتِ خدا باشی فکرشُ بکن ، هم نوایِ با زائرا باشی فکرشُ بکن ، اربعین تو هم ، کربلا باشی .. یعنی میشه ، بازم امسال ، با رفیقام بیام یعنی میشه ، رو به گنبد ، بگم باز السلام یعنی میشه ... آی آقا .. « رَبَنا آتنا .. اربعین کربلا .. » قسم به این اشکِ چِشَم ، من از تو دست نمیکشم بدم ولی به این خوشم ، دوست دارم ، دوست دارم همیشه اسمت رو لبام ، تو شاهی و منم غلام عزیزِ خاطرت برام ، دوست دارم ، دوست دارم حس خوبیِ ، سر بزارم آخر رو پایِ تو حس خوبیِ ، پر زدن تو حال و هوایِ تو حس خوبی ، سر به راه شدن ، با دعایِ تو یادت باشه ، یادت باشه ، نوکراتُ حسین یادت باشه ، من هم باشم ، محشر با تو حسین یادت باشه ، آی آقا .. « رَبَنا آتنا .. اربعین کربلا .. » کاش یه روزی با مادرم ، راهی بشم آقا حرم نمیره فکرش از سرم ، کربُبَلا ، کربُبَلا تویی قَتیلُ العَبرات ، تویی سفینه النجاه معنیِ اهدنا الصراط ، کربُبَلا ، کربُبَلا دستمُ بگیر ، تویِ این مسیر نورِ راهمی دستمُ بگیر ، بی پناهمُ تو پناهمی دستمُ بگیر ، تنها تو حسین ، تکیه گاهمی خوب میدونم ، با تو بودن ، راهِ نجاتمِ خوب میدونم ، اشکِ عزات ، آبِ حیاتم خوب میدونم ، آی آقا .. یعنی میشه ، بازم امسال ، با رفیقام بیام یعنی میشه ، رو به گنبد ، بگم باز السلام یعنی میشه ... آی آقا .. یادت باشه ، یادت باشه ، نوکراتُ حسین یادت باشه ، من هم باشم ، محشر با تو حسین یادت باشه ، آی آقا .. « رَبَنا آتنا .. اربعین کربلا .. »
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ شمعدانی تازه✨ توی مبل فرو رفته بودم و به یکی از مجلات مُدی که زنم همیشه می خرد نگاه می کردم. چه مانکن هائی، چقدر زیبا، چقدر شکیل و تمنا برانگیز. زنم داشت به گلدان شمعدانی که همیشه گوشه اتاق است ور می رفت و شاخه های اضافی را می گرفت و برگ های خشک شده را جدا می کرد. از دیدن اندامش لبخندی گوشه لبم پیدا شد ، از مقایسه او با دخترهای توی مجله خنده ام گرفته بود... زنم آنچنان سریع برگشت و نگاهم کرد که فرصت نکردم لبخندم را جمع و جور کنم. گلدان شمعدانی را برداشت و روبروی من ایستاد و گفت: نگاه کن! این گل ها هیچ شکل رزهای تازه ای نیستند که دیروز خریده ام. من عاشق عطر و بوی رز هستم. جوان، نورسته، خوشبو و با طراوت. گل های شمعدانی هرگز به زیبائی و شادابی آنها نیستند، اما می دانی تفاوتشان چیست؟ بعد، بدون این که منتظر پاسخم باشد اشاره ای به خاک گلدان کرد و گفت: اینجا! تفاوت اینجاست. در ریشه هائی که توی خاک اند. رزها دو روزی به اتاق صفا می دهند و بعد پژمرده می شوند، ولی این شمعدانی ها، ریشه در خاک دارند و به این زودی ها از بین نمی روند. سعی می کنند همیشه صفابخش اتاقمان باشند. چرخی زد و روی یک صندلی راحتی نشست و کتاب مورد علاقه اش را به دست گرفت. کنارش رفتم و گونه اش را بوسیدم. این لذت بخش ترین بوسه ای بود که بر گونه یک گل شمعدانی زدم. قدر گل شمعدانی های خودتون رو بدونید..
از بهترین خوابهای که داشتم اونایی بود که خسته دراز کشیده بودم و مادرم چادرش رو میکشید روم تا بخوابم مادرهای ما از نسل مادرهایی هستند که تخت دونفره نداشتن اما شب سرشون رو با شریک زندگیشون ،روی یک متکا میذاشتن عاشقانه هاشون رو جااااار نمیزدن مادرهای ما از نسل مادرهایی هستند که به قانع بودن افتخار میکردند مادرهای ما یک میز پر از عطر ولاک و سرخاب وماتیک نداشتن اما بعد از حمام لپهاشون گل می انداخت و لباسهاشون بوی عطرِحنا و گلاب میداد مادرهای ما با کم وزیادِ زندگی ساختن و دَم نزدن... صبور بودن کیک تولدو کادو ولنتاین وسالگرد ازدواج نداشتن اما خنده هاشون عمیق واز ته دل بود مادرهای ما هود و ماکروفرو ظرفشویی نداشتن اما خونه هاشون همیشه بوی تمیزی میداد... عطر ِغذاشون تا سر کوچه میومد، سبزی و نون تازشون همیشه تو سفره بود، شیشه های ترشیشون روی طاقچه چیده بود .... نگران مانیکور پدیکور ناخنهاشون نبودند با دستهاشون کتلت درست میکردند اونقدر خوشمزه که انگشتامون رو هم باهاش میخوردیم مادرهای ما واقعی بودند... زنده هاشون موندگار و رفته هاشون بهشتی ...❤️
Babolharam _Narimani.mp3
22.17M
|⇦• سینه زنی واحد زیبا ویژۀ ایام پیاده رویِ اربعینِ حضرت اباعبدالله علیه السلام به نفسِ کربلایی سید رضا نریمانی •✾•
Babolharam Gholamrezazade.mp3
12.71M
|⇦•روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام اربعینِ حضرت سیدالشهدا علیه السلام به نفسِ حاج محمد رضا غلامرضازاده •✾•