eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.2هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
~🕊 می‌گفت:↓ شهادت نوع مرگ رو عوض می‌کند! وقت مرگ رو عوض نمی‌کندو اگر طوری در جامعه حرکت کرده باشیم که تو زندگیمون در راه ولایت بوده باشیم، شهادت میاد تو کالبد ما و ان‌شاءالله به شهادت می‌رسیم :) ❤️🕊 💕💕💕
💚 خالقم قلب مرا وقف شما کرده و من خانه ی وقفی خود از همہ پس میگیرم تا سلامت نکنم زندگیم تعطیل ست با سلامی به شما اذنِ نفس میگیرم
پرواز 123به مقصد کربلای معلی.... -علی اقا بدوووو الان میپره -نه خانوم جان بدون ما نمیپره😉 -علی شوخیو بزارکنار بدو فقط -خانمم ندو عزیزم در شأن شما نیست باچادر.میرسیم هناس. -چشم اقا-روشن به طهور ............. -خانم چیزی نیاز ندارید؟-نه ممنونم عزیزم -میگم علی دل تو دلم نیست حرمو ببینم ها.-میبینی خانوم ٬چطوره دعای عهدو بخونیم هناس؟صبح جمعست اقامون چشم انتطاره.-عالیه اقا بسم الله. دعای عهد کوچکمان را از جیبش دراورد و شروع کردیم به خواندن دعای زیبای عهد... العجل یا مولا ویا صاحب الزمان( برای ظهور)هواپیما درحال پرواز بود٬ابرهای سفید و زیبا به شکل پنبه های بزرگ اطرافمان را احاطه کرده بودند٬ازبچگی ارزو داشتم به ابرها دست بزنم و با آن ها گلوله بسازم ٬اما بزرگ که شدم دانستم تمامش گاز است و پوچ.انسان همین است ارزوهای کودکی دربزرگسالی مزحک میشود اما گاهی به این فکر میکنم کاش روح کودکیم که چونان اب زلال بود میماند و حتی سایه ای کدری نقش برآن نمیبست.بازهم الحمدالله که دراین برهه از زمان هستم.شکرالله.دست علی دست هایم را درخود محصور کرده بود٬حصاری شیرین٬آخر از هواپیما ترس عجیبی دارم اما کنار مردم٬ارام ارامم.ساعتی تا رسیدنمان نمانده بود٬دلم اشوبی بود از دیدن یار٬چقدر زیباست این یار٬چقدر اقاست این یار‌‌. -مسافران محترم٬کمربندهای ایمنی خود را بسته و صندلی را به حالت اولیه برگردانید٬تا دقایقی دیگر هواپیما برباند مینشیند. صدای کمک خلبان بود که برای همه ارزوی سلامتی کرد و خواهان دعا بود.حس و حال عجیبی بوذ٬انگار همه روح ها ادقام شده و به سوی سرچشمه سالار شهیدان میریزد.با کمک علی از هواپیما خارج شدم٬نفس کشیدم و نفس کشیدم٬علی تنها چشم دوخته بود٬محو بود٬نمیدانم محو چه؟حالی عجیب داشت٬انگار چیزی میدید که من نمیدیدم. -اهم اقا کجا سیر میکنید؟-اینجام خانوم ٬حس میکنی؟-چیو؟-بوی ...بوی شهادتو..نفس کشید و چشمانش رنگ غم گرفت٬لحظه ای احساس کردم روح علی از بدن جداشده و به سویی میرود٬انگار ملکوتی شده بود.به سمت فرودگاه رفتیم٬چمدان هارا در تاکسی گذاشتیم و به سمت هتل حرکت کردیم٬حال و هوایی بود عجیب٬به هتل که رسیدیم با کمک راننده محترم ساک هارا در لابی گذاشتیم تا پذیرش شویم.بعد از اتمام چک پاسپورت و شناسنامه به اتاق مورد نظر رفتیم٬دررا علی باز کرد و وارد شدم٬اتاقی معمولی با امکاناتی معمولی٬عاشق همین ها بودم. بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پنجره را که باز کردم تمام بدنم سر شد٬دستم را برزانوانم ورفتم که علی به سمتم دوید و پرسید:-چیشد فاطمه؟-ه‌...هیچی..نگا کن عظمتو٬حق بده بی توان بشم.-یا حسین٬الله اکبر.درچشم های علی شکل گنبد نقش بسته بود٬حلقه اشک چشمان درشتش را احاطه کرده بود٬هردو به علامت احترام تعطیم کردیم و سلام دادیم٬؛ تصمیم گرفتیم هرچه زودتر به سمت حرم حرکت کنیم ٬طاقتمان طاق شده بود..‌.علی به حمام رفت تا غسل زیارت کند٬وسایلش را اماده روی تخت گذاشتم واز فرط خستگی روی کاناپه خوابم برد...بیدار که شدم پتویی را روی خود دیدم٬کارعلی بود.پاهایم را روی زمین گذاشتم و چشمانم را روی هم فشردم٬به خاطر کمبود اهن٬سرگیجه ها و سردرد های شدید بعد خواب یاکم خوابی به سراغم می آمد.باهمان حال به سمت اتاق رفتم که علی را دیدم٬یکدفعه ٬چشم هایم سیاهی رفت وبه دیولر تکیه دادم وسر خوردم که علی نگران به سمتم برگشت: -چیشدی فاطمه جان؟خوبییی؟ -ار..اره..یه شکلات از تو کیفم بده فقط . -باشه باشه. همراه باشکلات امد و ان را برایم باز کرد٬همانجا کنارم نشست و نگاهم کرد. -چیه اقا جان خوشگل ندیدی؟ -نه٬ندیدم .فقط تورو دیدم. -ای ای حاجی جان.پس ببین -دلم برات تنگ شده بودا هناس -واااااا -والااااا هردو زیر خنده زدیم٬با کمک علی ایستادم و به حمام رفتم و لباس های تمیزم زا که مخصوص حرم با لباس علی هماهنگ کرده بودم پوشیدم٬روسری طرح ترمه با رنگ سبز تیره.مانتویی که مچ سفیدی داشت و باچهار دکمه بسته میشد٬پیراهن سه دکمه علی که یقه ایستاده بود و روی شلوار سفیدش انداخته میشد ٬یک شال سبز رنگ که نشان سیدی اش بود روی پیراهنش میانداخت ٬یعنی می انداختم.حاضر که شدیم هم دیگر را برانداز کردیم و دستمان را روی صورتمان کشیدیم و گفتیم:- .با لبخند به سمت حرم پیاده راه افتادیم.هرقدم تپش قلبم را بیشتر میکرد و دستم در دستان علی فشرده میشد.کنارش بودم٬با من قدم میزد٬الهی شکر.گنبد را که دیدم ناخوداگاه پاهایم سر شد و به علی تکیه زدم٬علی نگران نگاهم میکرد و من نگران روبه رویم را مینگریستم تا خدایی ناکرده در رویا نباشم٬نه نبودم.میدیدم این زیبای دلربا را.به سمت اقا دست هایمان را به نشانه احترام بر قلبمان گذاشتیم و باهم سلام دادیم٬علی طوری به گنبد مینگریست که گویی اقا با او هم صحبت شده.هم قدم به سمت حرم راه افتادیم.به گریه افتاده بودم وعلی هم دیگر هوایی شده بود٬فقط نگاه میکرد و نگاه میکرد.از هم جداشدیم تا به زیارت برویم.به سمت صریح که راه افتادم قلبم صدای بلندی میداد.از میان عاشقان به سختی رد شدم و دستم به ضریح رسید٬انگار که باارزش ترین ارزش هارا به دست اورده ام چنگ زدم و ان را ول نکردم.جوی الهی تمام وجودم را فرا گرفته بود٬حال عجیب و غیرقابل وصفی بود.سرم را روی ضریح گذاشتم و گفتم:-اقا... ممنونم...خیلییی ممنونم٬اقاجان٬قول میدم تااخرش باشم ٬ترو به خدای احد و واحد من و از این راه خارج نکن.انگار که ان لحظه زمان ایستاد و قول مرا ثبت کرد.ارام شدم ٬ارام. به سمت حیاط حرکت کردم و سریعا علی را دیدم.دقیقا در وسط دو حرم ایستاده بودیم٬چه دوراهی زیبایی.به علی نگاه کردم و با تمام وجود گفتم:-ممنون که هستی٬ممنون که براورده شدی.ممنون سید جان با نگاه مهربانش تک تک جملاتم را بدرقه کرد و گوشه چادرم را گرفت و بوسه زد.به سمت حرم اقا اباالفصل عباس(ع)برگشتیم و سلام دادیم.قسمش دادم به دو دست بریده اش٬که عشقمان ابدی باشد و روحمان باهم.هوا ابری شد٬ابرها فشرده شدند٬بافشرده شدن ابرها بغض کهنه ام سر باز کرد و روانه شد٫صدای مداحی دلنشینی میامد.... ؟😞😢😭❤️😍‌ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
-علی اقااااااا, بیدارشو ادارت دیر میشه ها پسرم ای بابا چرا انقد میخوابه جدیدا؟ -عل.. در اتاق را که باز کردم علی نبود! مگر میشود؟از کجا رفته من که ..سریع به سمت تلفن رفتم، شماره علی را گرفتم ،دستگاه مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد!یعنی چه؟از نگرانی سریع به طبقه پایین رفتم،پشت سر هم زنگ زدم، زینب با نگرانی در را باز کرده ،صورت رنگ پریده مرا که دید تعجبش بیشتر شد! -چیشده فاطمه؟ - ز..زینب .علی کجاس؟ندیدیش؟گوشیش خاموشه.صبح بیخبر رفته.یادداشتم نزاشته.دیشبشم هی تو فکر بود.زینب علی کجاست چیشدهههههههههههه -اروم باش فاطمه جان بیا تو خانوم بیا تو.. با کمک زینب روی اولین مبل نشستم و سرم در دستانم گرفتم.زینب با لیوان اب قند کنارم امد و خواست انگشترم را دربیاورد ، در اب بیندازد برای قوت، که با جیغ من دستانش درهوا ماند و ترسید -نهههههههه -چ ..چیشد فاطمه؟اروم باش>چرا اینطوری شدی اجی؟ -زینببببببب.تاحالا نشده علی اینطور بیخبر بره.از کربلا که برگشتیم اینطور شده.دلم مثل سیر و سرکه میجوشههههههه -عزیزم ببین..... باصدای زنگ صحبت زینب قطع شد.به سمت ایفون که رفت،با چهره ای متعجب برگشت و گفت: -داداشه!!! به سرعت خودم را به سمت در رساندم علی در درگاه در بود که محکم با من برخورد کرد.اخ کوتاهی گفتم که علی بازوانم را گرفت -چیشد فاطمه حالت خوبه؟ -حالممممممم خوبههههههه؟؟؟ نه میخوام ببینم خوبم الان؟علی کجا رفتی بیخبر؟نمیگی یه بدبخت بیچاره ای دلش شورمو میزنه>؟؟ نمیگی؟؟ سرش را به زیر انداخت و نگاهی به زینب انداخت و بعد به من -بریم خونه صحبت میکنیم. با لحنی جدی و توام با ارامش مرا وادار به رفتن کرد از زینب خداحافظی کوتاهی کردم و درمقابل چشمان پر سوال زینب به بالا رفتیم!!در را باز کرد و وارد شدم.به حالت قهر به سمت اشپزخانه رفتم،بوی سوختن گوشتم میامد به حالت دو به اشپزخانه رسیدم سریع زود پز را با دستمالی اویزان به سمت سینک بردم که دستمال اتش گرفت.جیغ که کشیدم علی سریع بع اشپزخانه امد و با کپسول اتش را خاموش کرد،به سمت من که امد جیغی کشیدم و گفتم - به من دست نززززززززن علی از این کارم تعجب کرد و ناراحت اشپزخانه را ترک کرد!روی زمین سر خوردم و شروع کردم به گریه کردن.هق هق گریه میکردم و دستانم را به دهان گرفتم تا صدایم بلندتر نشود، سایه علی را بالای سرم احساس کرم، کنارم زانو زد حرف نمیزد ،سکوت کرده بود واین سکوتش مرا میسوزاند.من تازه به دنیایش پا گذاشته بودم و فن زنانگی را بلد نبودم که خودمرا کنترل کنم یا ادای خانم های بزرگ را دربیاورم.باید به من حق میداد...نمیدانم شاید هم نباید..اخر سر زیر چانه ام را گرفت و سرم را به بالا اورد،نگاهش نمیکردم،زیر نگاه پر نفوذش ذوب میشدم که گفت -خانم کوچولو منو نگا کن سرم را به انور کشیدم که دوباره جمله اش را تکرار کرد.نگاهش کردم چشم هایش غمگین بود چرا؟؟ -اخه چرا این مرواریدارو میریزی مگه من مرد... نگذاشتم کلمه مردن را به زبان بیاورد و دوباره جیغ کشیدم -عه خانم کوچولو امروز چرا انقدر جیغ میزنی گوشم کر شد!! صحبتی نکردم ک شروع کرد.. -خب ببخشید دیگه نمیگم..گل زهرام؟خب مثل اینکه نمیخواید صحبت کنید سرکار نه؟ببین فاطمه جان صبح که تو بیدار شدی و رفتی صورتتو بشوری گوشیم زنگ خورد،سرهنگ عمادی بود،ازم خواست که برم پایگاهشون انقدر تند و دستوری گفت که سریع حاضر شدم گفت فوریه و سریع باید برم!توهم کارت طول کشید خخ.دیگه منم سریع رفتم.گوشیمم به این خاطر خاموش بود،چون گوشیارو میگیرن و خاموش میکنن عزیز جان.بعدشم که برگشتم خونه.اینم گزارش من فرمانده.حالا ازاد باش میدید یا باید کلاغ پر برم؟؟ به چهره بامزه و پر محبتش نگاه کردم و همه غم هایم یادم رفت آی خدا مگر تو چه داری سید؟دلایلش منطقی بود.ولی دلم میخواست کمی اذیتش کنم خخ.به حالت عصبانی اخم هایم را درهم زدم و دست به کمر گفتم -نخیر کلاغ پر باس بری هرچه سریع تر خنده اش گرفته بود ولی بازی را بهم نزد دستش را کنار سرش گذاشت و گفت -چشم فرمانده شروع کرد به کلاغ پر باهر نشست میگفت کلاغ و با هر پرش میگفتم پر که گفت _شهادت ماندم چه بگویم لحظه ای مو به تنم سیخ شد. گفت- شهدت پر پرواز میخواد و یه جون پرپر شده...فقط نگاهش کردم و سرد شدم.چرا این را میگفت؟چرا اینطور شده بود؟ایستاد،خندید و گفت-خانوم میگم قول میدم دیگه نگم میمیرم! میگم چطووره؟؟ فقط نگاهش کردم و حرفش را به شوخی گرفتم...افکار منفی را دور ریختمو و گفتم -اقا پسر ببین هنوز اشتی کامل نشدما حواستو جمع کن باید هلیکوپتری خونرو برق بندازی هاها خنده اش گرفت و گفت -چششششششششم فرمانده من بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رهبر انقلاب: آمریکا در انحطاط شدید است این رژیم عمر طولانی نخواهد کرد انصافاً رژیم آمریکا به شدت دچار انحطاط سیاسی و انحطاط مدنی و انحطاط اخلاقی است. این که میگویم تحلیل هم نیست، این را خودشان میگویند. این حرف سخنگویان خودشان و نویسندگان خودشان و صاحبان فکر از خود داخل آمریکاست. در این چندسال، چند تا کتاب نوشته‌اند با تیراژهای بالا در داخل آمریکا منتشر شده است که برخی پرده‌ها را این کتابها بالا میزند. یکی از این کتاب‌ها را که به فارسی ترجمه شده بنده خواندم. پر از شواهد همین انحطاط است. یعنی واقعاً کسی آن کتاب را بخواند از اول تا آخر کتاب نشان‌دهنده‌ی انحطاط نظام سیاسی آمریکا با حرکات رئیس جمهور آمریکاست. این امپراطوری این‌جوری دیری نخواهد پایید. این معلوم است وقتی که به اینجا رسید کار یک رژیم، خیلی عمر طولانی نخواهد کرد و منهدم خواهد شد البته بعضی‌هایشان هستند که اگر سر کار بیایند زودتر منهدم می‌کنند. بعضی هستند که اگر سر کار بیایند یک خورده دیرتر ممکن است منهدم بشود لکن به هر حال این حقیقت است.
‌ خیلی‌ها دلشان می‌خواهد نماز شب بخوانند، اما موفق نمی‌شوند. شخصی خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض کرد هر شب می‌خواهم نماز شب بخوانم موفق نمی‌شوم حضرت فرمودند: «قیّدتک ذنوبک» گناه زنجیرت کرده، قیدت کرده،گناه کردی نمی‌توانی نماز شب بخوانی. گناه نمی گذارد! هر کسی نمی‌تواند نماز شب بخواند! باید چشمت را مواظب باشی، گوشت را مواظب باشی، حتی مکروه اثر دارد؛ چه برسد به اینکه آدم گناه بکند. هرگاه یک گناه کنید، اگر نماز شب خوان باشید یک امشب را نمی‌خوانید؛ امشب خوابتان می‌برد! یک غذای حرام خوردی، یک جایی همین امشب نماز شب نمی‌خوانی. اما غذای حلال خوردی، شب‌های دیگر نماز شب نمی‌خواندی امشب هوس نماز شب داری! چون غذای حلال خوردی... 📚آیت الله مجتهدی تهرانی.ره. گنجینه اخلاق.درس اول. 💕💕💕
کاش وسواس بگیرم شب و روزم همه این باشد و باشد که مبادا ز من و کرده ی من دلبر من غصه بگیرد و زبانم لال برای گنهم اشک بریزد 🌴اللهم عجل لولیڪ الفرج🌴 🌟شبت بخیر مولای غریبم🌟
‼️استعمال، نگهداری و قاچاق مواد مخدر 🔷س 5456: استعمال مواد مخدّر از قبیل حشیش، تریاک، هروئین، مورفین، ماری جوانا و... بصورت خوردن، نوشیدن، کشیدن، تزریق و یا شیاف، چه حکمی دارد؟ خرید و فروش و سایر راههای کسب درآمد با آن مثل حمل و نقل و نگهداری و قاچاق آنها چه حکمی دارد؟ ✅ج: استعمال مواد مخدر و استفاده از آنها با توجه به آثار سوءشان از قبيل ضررهای شخصی و اجتماعی قابل ملاحظه ای که براستعمال آنها مترتّب میشود، حرام است و به همين دليل کسب درآمد با آنها از طريق حمل و نقل و نگهداری و خريد و فروش و غير آن هم حرام است. 📕منبع: khamenei.ir
❤️ امام صادق عليه السلام: 🔺اذا قامَ القائمُ لایبقی اَرضٌ اِلاّ نُودِی فیها شَهادَةُ «اَن لااله اِلاّ اللهُ و أَنّ مُحمداً رسولُ الله صلی الله علیه و آله» 🔺زمانی که حضرت قیام می‌کند سرزمینی باقی نمی‌ماند جز اینکه ندای (رسای) شهادتین «لا اله الاالله محمد رسول‌الله(صلی‌الله علیه و آله)» از آن برخواهد خواست. 📕بحار الأنوار ج ٥٢ ص ٣٤٠
‼️شک در خواندن تشهد 🔷س 5457: مواقعی، بعد از نماز یا وسط نماز شک می‌کنم که تشهد گفته‌ام یا نه. از یک نفر شنیده‌ام که برای جبران سجده و تشهد فراموش شده، سجده سهو کافیست، ولی برادرم می‌گوید اگر یقین نداشته باشید که گفته‌اید‌، باید نماز، دوباره خوانده شود. در این مورد تکلیف چیست؟ ✅ج: شک در تشهد بعد از نماز یا شک در آن پس از قیام برای رکعت بعد، اعتبار ندارد و به‌طور کلی به شک در چیزی که محل آن گذشته و همچنین شک بعد از سلام اعتنا نمی‌شود.  📕منبع: leader.ir
‼️خمس درآمد کودک 🔷س 5454: پدری به فرزندش پول بخشیده و از طرف کودک در حساب بانکی گذاشته است، آیا خمس سودی که به این پول تعلق میگیرد، باید پرداخت شود؟ در صورت وجوب، پدر باید خمس آن را پرداخت کند؟ ✅ج: پدر تکلیف ندارد، بنابر احتیاط واجب کودک باید پس از بلوغ، خمس سودی را که قبل از بلوغ به دست آورده‌ و تا زمان بلوغ بر مِلکش باقی مانده است، بپردازد.  📕منبع: leader.ir
‼️گفتن «وعجّل فرجهم» بعد از صلوات تشهد 🔷س 5453: می‌خواستم بدانم نمازگزار اگر بعد از صلوات تشهد وعجل فرجهم بگوید؟ آیا نماز باطل می‌شود و اشکال دارد و یا خیر؟ ✅ج: به قصد ذکر و دعا مانع ندارد ولی نماز را به همان نحو که در رساله‌های عملیه بیان شده بجا آورید. 📕منبع: leader.ir
گفت دانائی که: گرگی خیره سر، هست پنهان در نهاد هر بشر! لاجرم جاری است پیکاری سترگ روز و شب، مابین این انسان و گرگ زور بازو چاره این گرگ نیست صاحب اندیشه داند چاره نیست ای بسا انسان رنجور پریش سخت پیچیده گلوی گرگ خویش وی بسا زور آفرین مرد دلیر هست در چنگال گرگ خود اسیر هر که گرگش را دراندازد به خاک رفته رفته می‌شود انسان پاک وآنکه از گرگش خورد هر دم شکست گرچه انسان می‌نماید، گرگ هست! وآنکه با گرگش مدارا می‌کند، خلق و خوی گرگ پیدا می‌کند. در جوانی جان گرگت را بگیر! وای اگر این گرگ گردد با تو پیر روز پیری، گر که باشی همچو شیر ناتوانی در مصاف گرگ پیر مردمان گر یکدیگر را می‌درند گرگهاشان رهنما و رهبرند...
‼️ختم صلوات و اذکار در ایام عذر شرعی 🔷س 5455: در ایام حیض و جنابت آیا خواندن قرآن و یا فرستادن ذکر صلوات و امثال آن کراهت دارد؟ ✅ج: قرائت آیاتی که سجده واجب دارد بر جنب و حائض حرام است و قرائت سایر آیات در غیر اوقات نماز برای حائض کراهت دارد؛ ولی در اوقات نماز مستحب است خود را تطهیر کند، و وضو بگیرد و قرآن بخواند، یا مشغول ذکر باشد و برای کسی که جنب است، مکروه است بیش از 7 آیه از آیاتی را که سجده واجب ندارد، قرائت کند 📕منبع: leader.ir
‼️وظیفه مردم نسبت به اقدامات غیر قانونی دیگران 🔷س 5459: کسی که پدرش اجناس را غیر قانونی وارد کشور می کند و این کار به اقتصاد کشور آسیب می زند؛ آیا وظیفه ی او اطلاع رسانی به نهادهای مربوطه هست؟ ✅ج: در هر صورت وظیفه ی فرزند با وجود شرایط امر به معروف و نهی از منکر امر و نهی زبانی است و در صورت نیاز به مراتب بالاتر، موضوع را به مسئولان مربوطه در نیروی انتظامی و قوه قضائیه ارجاع دهد. 📕منبع: khamenei.ir
❤️امام مهدی (عَجّل الله تعالى فرجه الشريف): 💐لِیَعمَل کُلُّ امْرِءٍ علَى ما یُقَرَّبُ مِن مَحَبَّتِنا 🔺هر یک از شما باید کارى کند که با آن به محبّت ما نزدیک شود 📕 تهذیب الأحکام، ج 1، ص 38
‼️خمس لباس و وسائلی که استفاده نشده 🔷س 5461: آیا پرداخت خمس قیمت لباس و امثال آن که در حد شأن است اما تا پایان سال خمسی پوشیده نشده است، واجب است؟ ✅ج: اگر هنگام خرید مورد نیاز بوده است، یعنی در آن هنگام باید ـ هر چند برای زمان نیاز ـ لباس خریده می شده است، خمس ندارد، حتی در صورتی که تا پایان سال خمسی استفاده نشده باشد. 📕منبع: leader.ir
‼️مشاوره دادن مرد و زن به یکدیگر 🔷س 5460: مشاوره دادن مشتری مرد توسط فروشنده زن ویا زن توسط مرد در مواردی مثل این که چه رنگی به موهای من مناسب است، یا نحوه رُژ لب زدن چطور باشد، یا انتخاب شماره کرم های روشن کننده یا لباس های زیر، چه حک می دارد؟ ✅ج: چنانچه خوف ارتکاب گناه - مانند نگاه حرام - در میان باشد، و یا مفسده انگیز باشد، جایز نیست. 📕منبع: leader.ir
✴️ پنجشنبه👈 15 آبان 1399 👈 19 ربیع الاول 1442 👈 5 نوامبر 2020 🕋 مناسب ها دینی و اسلامی. 🎇 امور دینی و اسلامی . ❇️ امروز روز شایسته ای است برای امور زیر : ✅ خواستگاری و عقد و ازدواج . ✅ خرید حیوان و وسیله سواری . ✅ و جابه جایی و نقل و انتقالات نیک است . 👶 مناسب زایمان و نوزادش مبارک و روزی دار خواهد شد . ان شاءالله 🤒 مریض امروز زود خوب می شود. 🚘 مسافرت: مسافرت خوب و خیر دارد ولی همراه صدقه باشد. 🔭 احکام نجوم. 🌗 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است . ✳️ کندن چاه و کانال . ✳️ درختکاری . ✳️ و خرید و فروش املاک و کالا نیک است . 👩‍❤️‍👩 امروز (روز پنجشنبه) مباشرت هنگام زوال ظهر مستحب و فرزند حاصل از آن اقا بزرگوار و عاقل گردد .ان شاءالله. 💑 امشب: امشب (شبِ جمعه) ، وقت مباشرت پس از زمان فضیلت نماز عشا است و فرزند شب جمعه ، از ابدال و یاران امام زمان علیه السلام و سخنوری نطاق گردد که سخن او در دل ها اثر گذارد . ان شاءالله 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، باعث توانگری می شود . 💉💉حجامت فصد خون دادن : یا و فصد باعث رفع درد بدن می شود . 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
🌻🍃 غرق عصیانم ولے پاےتو گیرم لااقل روے تو اے ماه منیرم لااقل تا مسیر عاشقے سمٺ خراسان شماسٺ من هم از آوارگان این مسیرم لااقل
❁❁ عطرحریم شاه خراسان چہ جان فزاسٺ آن جنتے ڪه گفتہ خدا مشهدالرضاسٺ مشهد نگو بگو ڪه حسینیہ‌ے رضا این پایگاه سینہ زن شاه کربلاست
‼️استفاده شخصی از اینترنت محل کار 🔷س 5458: آیا استفاده از برای کار شخصی جایز است؟ ✅ج: ، جایز نیست و موجب است؛ مگر آن که با اذن مسئولی باشد که شرعا و قانونا چنین حقی دارد.