eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.2هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
✅‍ از کوره در رفتن !! ✍در کوره آهنگری آهن را تا جایی حرارت می‌دهند که ذوب شود و از آن آهن مذاب برای ساختن ابزار و وسایل زندگی استفاده می‌کنند. طبیعی است که از آن ابتدا آهن سرد را در کوره با حرارت بالا نمی‌اندازند. بلکه درجه حرارت کوره آهنگری را به آرامی بالا می‌برند تا آهن هم به تدریج گداخته شود. علت هم این است که آهن این خاصیت را دارد که اگر در معرض گرما و حرارت بالا قرار بگیرد، سخت گداخته می‌شود و با صدای مهیبی منفجر می‌شود و از «کوره در می‌روند» به این معنا که از کوره به بیرون پرتاب می‌شوند. از همین روست که برای افرادی که عصبی‌مزاج هستند و در برابر برخی اتفاقات چنان خشمگین می‌شود که از حد تعادل خارج می‌شوند و شاید دست به اعمال غیرمنتظره هم بزنند. اصطلاح «از کوره در رفتن» در مورد افراد تندخو و خشمگین که قدرت و توانایی کنترل اعصاب خود را ندارند به کار می‌رود. 💕💕💕
امام علیه‌السّلام: سوره را در نمازهای واجب و مستحب خود قرائت کنید. زیرا این سوره، سوره امام علیه‌السّلام است. هر کس این سوره را قرائت نماید در روز قیامت در درجه امام علیه‌السّلام و همراه ایشان خواهد بود. 📚 ثواب‌الاعمال، ص ۱۲۳ 💕💕💕
✨﷽✨ 🌼ایمان و عمل، دو همزاد در قرآن که هیچ کدام به تنهایی فایده‌ای ندارد ✍اسلام همواره مى‌گويد ايمان و عمل، به طورى كه «اَلَّذينَ امَنوا وَ عَمِلُوا الصّالحات» حكم يک ترجيع‌بند را در قرآن پيدا كرده يعنى مكرر در مكرر در آيات قرآن اين تعبير آمده است؛ يعنى ايمان و عمل در قرآن حكم دو همزاد را دارند. قرآن با اين تعبيرِ خودش مى‌خواهد بفهماند كه ايمان، به تنهايى براى سعادت كافى نيست؛ عمل هم منهاى ايمان به جايى نمى‌رسد و اثرى براى انسان ندارد. ايمان يعنى بينش، البته بينش صحيح، بينش خاصى كه قرآن مى‌گويد و از شناخت خدا شروع مى‌شود، و عمل يعنى جنبش. بينش خاص و جنبش بر اساس آن بينش. خيلى از اطلاعات در جهان، اطلاع است بدون اين كه به انسان ايده بدهد. ولى بعضى از علم‌ها و اطلاع‌ها و بينش‌هاست كه خودبه‌خود به انسان ايده و آرمان مى‌دهد. ايمانى كه در اسلام مطرح است چون ايمانِ به خدا و ايمانِ به معاد و ايمانِ به رسالت پيغمبر(ص) است، خود به خود به انسان آرمان مى‌دهد؛ يعنى ايمان مذهبى فقط علم و اعتقاد نيست، آرمان هم در آن هست. 💥آن وقت اين ايمان كه بينشى است توأم با يک آرمان، جنبشى مى‌خواهد متناسب با همان ايمان و همان آرمان، به تعبير قرآن «عَمِلُوا الصّالِحاتِ» عمل شايسته، يعنى حركت و جنبشى متناسب و بر اساس آن ايمان و آن آرمان. 📚استاد مطهری، گریز از ایمان و گریز از عمل، ۱۵۱-۱۴۹ (با تلخیص) 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برخیز و بیا! شبِ نجات آمده است از عالم غیب برات آمده است شادی روی محمد، یک باغ گل است گل خنده به لب، در صلوات آمده است 🕊اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🕊
💚 سلام میدهم ازجان ودل تورا تا بشنوم و علیک السلام را 💚💚💚💚💚💚💚💚💚 السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدیّ یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القرآن یا امامَ الاِنسِ والجانِّ سیِّدی و مولایَ ! الاَمان الاَمان... 💔🥀🌿
♥️ (ع) فرمودند: 🌴 فإذا أرَدتَ أنْ تَعرِفَ سَعةَ حِكمَةِ الخالِقِ و قِصَرَ عِلمِ المَخلوقينَ فانْظُرْ إلى ما في البحار مِن ضُروبِ السَّمَكِ، و دَوابِّ الماءِ، و الأصْدافِ و الأصْنافِ الّتي لا تُحْصى و لا تُعْرَفُ مَنافِعُها إلاّ الشّيْءَ بَعدَ الشّيْءِ، يُدرِكُهُ النّاسُ بأسْبابٍ تَحْدُثُ؛ 🍃 اگر خواهى كه به گستردگى حكمت آفريدگار، و ناچيزى دانش آفريدگان پى برى، به انواع ماهيهاى درياها و جنبندگان آبى و صدفها و ديگر انواع و اصناف [جانوران دريايى] بنگر كه به شماره نيايند و منافع آنها جز اندک، اندک شناخته نشوند، مردم [در آينده] با ابزارها و وسايل نو پديد، به آنها پى مى‌برند. 📖ميزان‌الحكمه، جلد3، محمّد محمّدی ری شهری، ص 459 💕💕💕 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکه باعشق براین دایره پیوسته⚘سلام⚘ مهرجویانه بدین قافله دلبسته⚘سلام⚘ از دل و دیده به هردوست وعزیزی⚘سلام⚘ سلام دوستان خوبم✋ روزتون به طراوت باران 🌸
من برای رعایت حجاب خودم هزاران دلیل دارم؛ 😊 جلب رضایت خدا؛ 😍 آرامش روانی؛ 💕 انقراض بی بند باری؛ ❣ آرامش فردی و اجتماعی؛ 🌹 تقویت تمرکز‌‌؛ 💞 تحکیم بنیان خانواده؛ 💝 کاهش خیانت و نا امنی؛ 👌 شکر نعمت زیبایی؛ 😍❤️ ها🌹🌹 💕💕💕
◈○رشتــه های چــادر مـادر◈○ ✪پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می‌فرماید: در قیامت، فاطمه از صراط عبور کرده، وارد بهشت می‌شود و رشته‌های چادر او بر روی صراط باقی می‌ماند که یک سوی آن به دست زهرا و سوی دیگرش در عرصه قیامت است. ▣در این هنگام منادی پروردگار به خلائق که از اولین تا آخرین آنان بر صراط گرد آمده‌اند؛ ندا‌ می دهد: ✾ای دوست‌داران فاطمه! به رشته‌های چادر او در آویزید. با این فرمان، جمع کثیری از آفریدگان که در شمار محبِّین حضرت زهرا سلام الله علیها هستند؛ ❉با تمسّک به رشته‌های چادر آن حضرت، داخل بهشت می‌شوند. 📚 تفسير الإمام العسكري،صفحه 434 💕💕💕
یکی از بزرگان میگفت یک گاریچی در محلمان بود که نفت میبرد و به او عمو نفتی میگفتند. یک روز مرا دید و گفت : سلام ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید ؟ گفتم : بله! گفت : فهمیدم ، چون سلام هایت تغییر کرده است ! من تعجب کردم ، گفتم: یعنی چه!؟ گفت: قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود خوب مرا تحویل می گرفتی، حالم را می پرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند. هرکس خانه اش گازکشی میشود دیگر سلام علیک او تغییر میکند… از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداد. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد. سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است. ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم. یادمان باشد، سلام مان بوی نیاز ندهد! امان از ادمای امروز که رفتارشان و عقایدشان بستگی به سمت وزیدن باد داره... 💕💕💕
✍مرحوم دولابي: در بازار چوب فروشها، در هر حجره روزی چند كاميون چوب معامله می شود ولی در پايان روز كه سؤال كنی چقدر كاسبی كرده ايد، می گويند مثلاً ده هزار تومان. امّا يك منبّت كار تكّه ی كوچكي از آن چوبها را می گيرد و حسابي روی آن كار مي كند و بر روی آن نقش مي اندازد و همان تكّه چوب را صد هزار تومان يا بيشتر می فروشد. گاهی اوقات آن قدر نفيس می شود كه نمي توان روی آن قيمت گذاشت. در اعمال عبادی هم زياد عبادت كردن چندان ارزش ندارد بلكه روی عمل حسابی كار كردن و آن را خوب از كار درآوردن و حقّ آن را ادا كردن نتيجه بخش است. 💕💕💕
. 🌷 "شَهآدَت" خوب است اما "تَقوا" بهتر است. تقوایی که در قلب است و در رفتآر بروز میکند 💕💕💕
🌷🌿🌷 ای دل! تو چه میکنی؟می‌مانی یا می‌روی؟ داد از آن اختیار که تورا از حسین جدا کند! این چه اختیاری است که برای روی آوردن بدان باید پشت به اراده حق نهاد؟ 🍃🌸🍃🌸🍃 💕💕💕
روزی روزگاری دروغ به حقیقت گفت: «میل داری باهم به دریا برویم و شنا کنیم؟» حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول خورد. آن دو باهم به کنار ساحل رفتند، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباس هایش را در آورد. دروغ حیله گر لباس هایش را پوشید و رفت. از آن روز همیشه حقیقت عریان و زشت است، اما دروغ در لباس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان میشود 💕💕💕
❤️ _ عه امیر نرو دیگه امیرعلی _ خب تو هم بیا _ امتحان دارما امیرعلی_ خب نیا _ مرسی از راهنماییتون امیرعلی_ خواهش _ عه. مسخره . نرو دیگه امیرعلی _ خواهری میزاری وسایلامو جمع کنم؟ _ اه. برو برو . امیرعلی_ رفتن و نرفتن من چه فرقی میکنه برای تو؟ _ نمیدونم. خو حسودیم میشه امیرعلی_ موفق باشی با حرص از اتاق اومدم بیرون. دلم میخواست هرجور شده برم. رفتم سراغ مامان. _ مامانی. میشه من امتحان ندم ؟ مامان_ خود دانی. میخوای دوباره بشینی ترم تکراری بخونی؟ _ نه . نمیدونم. ای بابا. مامان _ راستی عمو و زن عموی جدیدتون یکی دوماه دیگه تشریف میارن ایران. _ چییییییی؟ مامان_ عه کر شدم. دارن میان ایران. _ برای زندگی ؟ مامان_ نخیر. برای..... یه دفعه مامان زد زیر گریه. رفتم جلو و بقلش کردم. _ عه مامان چی شد؟ مامان_ تو که نمیخوای باهاشون بری؟ _ واه. مامان کجا برم؟ مامان_ والا چمدونم تو که همیشه از ایران متنفر بودی گفتم شاید بخوای بری _ نه قوربونت برم کجا برم. تازه دارم واقعیت هارو میفهمم . امیرعلی_ مادر و دختر خوب با هم خلوت کردن. _ تو حرف نزن امیرعلی_ چشم. با اجازه من دیگه برم. _ به فاطمه سلام برسون. امیرعلی_ چیییی؟ _ چته؟ عه گفتم به فاطی سلام برسون. امیرعلی _ مگه فاطمه خانوم هم هست؟ _ مگه لولوئه ؟ اره هست امیرعلی زود خودشو جمع و جور کرد و گفت نه تعجب کردم. با اجازه مامان. خدانگهدار. مامان_ مواظب خودت باش مادرجان. خدانگهدارت. _ وایسا منم بیام تا مسجد با فاطمه خداحافظی کنم. البته به خاطر تو نمیاما . خوشحال نشی امیرعلی_ وای افسردگی گرفتم اصلا. _ لوس. . . . خاله مرضیه_ فاطمه مواظب خودت باشیا. فاطمه_ چشم مادر من چشم. خاله مرضیه _ به تو اعتباری نیست. یه دفعه دست فاطمه رو گرفت کشید برد پیش امیرعلی. منم دنبالشون میرفتم و به دلسوزیای مادرانه خاله مرضیه میخندیدم . خاله مرضیه_ امیرعلی جان. یه لحظه. امیرعلی داشت با یه پسر هم سن و سال خودش صحبت میکرد خطاب به اون پسره گفت _ امیر جان یه لحظه ، ببخشید. امیرعلی_ جانم ؟ خاله مرضیه_ پسرم بی زحمت حواست به این دختره من باش. یه بلایی سر خودش نیاره. فاطمه از اون ور داشت سرخ و سفید میشد ، امیرعلی هم سرشو انداخته بود پایین. یعنی به یقین رسیدم که یه چیزی بین اینا هست . امیرعلی_ چشم خاله. یکم هوس شیطنت کردم _ فاطمه چرا این رنگی شدی؟ یه دفعه فاطمه سرشو اورد بالا و گفت _ چی ؟ ها؟ امیرعلی هم یه لحظه سرشو اورد بالا و بعد سریع انداخت پایین. _ هیچی. امیر داداش نری تو زمین. یه دفعه امیرعلی سرشو اورد بالا و با حرص به من نگاه کرد. منم بیخیال شونمو انداختم بالا. خاله مرضیه هم که فقط نظاره گر بود و هیچ عکس العملی نشون نمیداد. _ خب دیگه حسابی از حضورم مستفیض شدید من برم دیگه. امیرعلی_ مواظب خودت باش. _ همچنین. بعدهم فاطمه رو بغل کردم و خداحافظی کردیم. خاله مرضیه هم وایساد تا برن بعد بره خونه. تا سر خیابون مسجد پیاده رفتم و بعد سوار یه تاکسی شدم . تو راه همه فکرم به این بود که چرا عمو میخواد بیاد اینجا. از یه طرف دلتنگش بودم و از یه طرف نگران. شاید به خاطر سرزنشی که منتظر بودم به خاطر تغییراتم بشم و یا شاید..... .
دو تا بچه بودن توی شکم مادر. اولی میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم. اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده. دومی: شاید مادرمونم ببینیم. ولی مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟ دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی. مثل دنياي امروز ما و خدايي كه همين نزديكيست. 🍃 سهم انسانهایی است که نگاهشان سمت خداوند است🍃 💕💕💕
❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ به روایت امیرحسین ......................................................... _ حاج آقا ببخشید. لیست آمادس؟ حاج آقا _ اره پسرم بیا. اینم لیست. یه لحظه فقط بیا. دنبال حاج اقا رفتم. رفت پیش یه پسر 24.5 ساله و منم همراهش رفتم کنارش وایسادم. حاج آقا _ امیرعلی جان اون آقا پسر که الان فهمیدم اسمش امیرعلیه _ جانم حاج اقا. _ سلام امیرعلی_ سلام حاج آقا خطاب به من بل اشاره به امیرعلی گفت _ امیرحسین جان این اقا امیر مسئول مسجد و هیئت ثارالله هستن اگه مشکلی پیش اومد از ایشون بپرس. بعد خطاب به امیرعلی گفت_ امیرحسین جانم مسئول اتوبوسا هستن ، لیستارو با ایشون هماهنگ کنید . آقای منتظری _ حاج آقا ببخشید میشه یه لحظه تشریف بیارید؟ حاج آقا _ ببخشید بچه ها یه لحظه. امیرعلی چهره مهربونی داشت که تو همون دید اول هم به دل مینشست با رفتن حاج آقا یکم باهم احوال پرسی کردیم و بعد هم لیستارو بهم داد و رفت. منم رفتم دنبال برداشتن وسایل و بنرا. . . بلاخره بعد یه ساعت راه افتادیم. پیش به سوی منزلگه عشق بعد از اینکه همه اتوبوسا رو چک کردم و گفتم که کجا باید وایسن رفتم تو اتوبوس خودمون و پیش محمد جواد نشستم. این سری مسئولیتی نداشت و باخیال راحت کتاب رو گرفته بود جلوی صورتشو داشت میخوند. _ محمد جواد اون کتابه رو جمع کن کارت دارم محمد جواد _ _ با توام محمد جواد _ یه دفعه زدم به پهلوش که کتاب از دستش افتاد و فهمیدم آقا خوابه. منم که منتظر فرصت برای جبران آفات سریع هنسفری گذاشتم تو گوشیم و بعد آروم گذاشتم تو گوش محمد جواد ، بعد هم کلیپی که مربوط به شهدا بود و اولش با صدای بمب و شلیک گلوله بود رو پلی کردم. پلی کردن من همانا و پریدن محمد جواد و فریاد یا فاطمه الزهرا همانا. به محض اینکه ویدیو پلی شد محمد جواد گفت یا فاطمه الزهرا جنگ شده و بعد از جاش پرید ، به محض بلند شدنش سرش محکم خورد به پنجره اتوبوس که نیمه باز بود. منم که اون جا ترکیده بودم از خنده در حدی که اشکم در اومده بود. بقیه بچه ها هم اولش با گنگی نگاش کردن ولی بعدش یه دفعه کل اتوبوس از خنده منفجر شد و محمد جواد هم با یه دستش سرشو میمالید و گیج و گنگ به ماها نگاه میکرد ، بعد از چند دقیقه که بچه ها ساکت شدن دوباره گفت چرا میخندید پس داعش کو ؟ با جمله "داعش کو " دوباره اتوبوس رفت رو هوا. _ داداش بشین بشین ادامه کتابتو بخون تا بچه ها از خنده نترکیدن . محمد جوادم که اصلا خبر نداشت چی به چیه نشست و کتابو گرفت دستش. _ حالا در مورد چی هست؟ محمد جواد_ چی؟ _ کتابتون. توهم ؟ محمد جواد _ مسخره. نخیر کتاب اسلام شناسیه . بعد هم دوباره برای اینکه من فکر کنم داره میخونه کتابو گرفت جلو صورتش و زیر چشمی داشت به من نگاه میکرد. منم اول بیخیالش شدم بعد یه دفعه یادم افتاد که حاج آقا گفت بهش بگم اتوبوس وایساد بره پیشش. که برگشتن من همزمان با ترکیدنم از خنده بود . یه دفعه محمد جواد کتابو اورد پایینو و گفت چته؟ _ داداش...... هههههه........کتابو..... هههه....برعکس گرفتی که دیگه بچه کلا ترور شخصیتی شد ، کتابو بست گذاشت تو کولش و بدون اینکه جواب منو بده روشو کرد سمت پنجره و مثلا خودشو به خواب زد . 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 به سوی منزلگه عشق
⛅️ رهبر انقلاب: ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان خواهد آمد و دنیا را پُر از و داد خواهد کرد، امروز وظیفه‌ای نداریم؛ نه، بعکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا برای ظهور آماده باشیم‌. 🌱🌿
✍مردی خسیس طلاهایش را در گودالی پنهان کرد و هر روز به آنها سر میزد. یک روز یکی از همسایگانش طلاها را برداشت. مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت و شروع به شیون و زاری کرد. رهگذری پرسید: چه شده؟ مرد حکایت طلاها را گفت. رهگذر گفت: این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست، تو که از آن استفاده نمیکنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟ ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست بلکه در استفاده از آن است. 💕💕💕
✨🌺✨🌺✨ ✅پرسش: چگونه در دوران غيبت اقا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) از وجود پر برکت ايشان مي توان استفاده کرد؟ 🌺پاسخ: مي ­توان با امام زمان ارتباط معنوي بر قرار كرد. البته اين ارتباط با بهره­ گيري از تقوا، دعا و توسل به ائمه به ويژه به ساحت مقدس امام زمان(علیه السلام) امكان پذير است. شايد بر همين اساس باشد كه يكي از وظايف شيعيان در زمان غيبت، دعا براي امام و توسلات بيان شده است.(1) 🦋ارتباط معنوي بدان معنا نيست كه انسان امام را ملاقات حضوري كند، بلكه بايد با آن امام ارتباط برقرار كند. هميشه به ياد او باشد. او را در تمام اعمال ناظر بداند. 🔹 هرگاه چنين لياقت و شايستگي­ اي حاصل شد، حضرت به انسان عنايت نموده و به رفع مشكلات انسان مي ­پردازد؛ از اين رو امام در توقيعي كه براي شيخ مفيد صادر نمود فرمود: « ما بر اخبار و احوال شما آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده نمي­ ماند».(2) 🌸ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده­ايم. اگر جز اين بود، دشواري­ها و مصيبت­ها بر شما فرود مي­آمد و دشمنان، شما را ريشه كن مي­كردند».(3) 🍀ارتباط معنوي انسان با امام زمان(علیه السلام) سبب مي­شود كه حضرت ميان مردم حضور پيدا كند، اگر چه مردم او را نشناسند. امام علي(علیه السلام) فرمود: «سوگند به خدا، حجت خدا ميان آنان هست. در كوچه و بازار گام بر مي­دارد. بر خانه­هاي آنان وارد مي­شود. در شرق و غرب جهان به سياحت مي­پردازد. گفتار مردمان را مي­شنود. بر اجتماعات آنان وارد شده، سلام مي­دهد. او مردمان را مي­بيند».(4) پي نوشت ها: 1. منتهي الآمال، ص 559و 562. 2. احتجاج طبرسي، ج 2، ص 596. 3. همان. 4. آقايي، جباري، عاشوري و حكيم، تاريخ عصر غيبت، ص 426، به نقل از الغيبه نعماني، ص 72.
✅راز موفقیت همسرداری ملانصرالدین ✍️ملانصرالدین را گفتن:چگونه چهل بهار بدون مرافعه و جدال با عیال سر کردی؟ او در پاسخ جماعت گفت:ما با هم عهدی بستیم و آن اینکه اگر من آتش خشمم زبانه کشید او برای انجام یک امری نیکو به جای جدل به مطبخ رود تا کشتی طوفان زده من به ساحل آرامش و سکون برسد،و اگر رگ غضب او متورم شد،من به طویله روم و کمی ستوران را رسیدگی کنم و وارد بیت نشوم تا عیال خونش از جوش بیافتد! و اینک من،شکر خدا،چهل سال است که بیشتر عمر را در طویله زندگی می کنم... ‌‎‌‌‌‎‌ 💕💕💕
دعای عهد در چه زمانی باید خوانده شود؟ در باره دعای عهد در روایات چنین آمده که هرکس چهل صبح این دعا را بخواند از یاران امام قائم(عج) محسوب خواهد شد و... سَمِعْتُ سَیِّدَنَا الْإِمَامَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ ع یَقُولُ مَنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ کَانَ مِنْ أَنْصَارِ قَائِمِنَا ع وَ إِنْ مَاتَ أَخْرَجَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ مِنْ قَبْرِهِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِکُلِّ کَلِمَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَیِّئَةٍ وَ هُوَ هَذَا الْعَهْد، بحارالأنوار ج83 ص 284. نتیجه این که این دعا باید صبح خوانده شود و بهترین وقت آن بعد از نماز صبح است و صبح به لحاظ فقهی از طلوع فجر صادق تا طلوع خورشید محسوب می‌شود. ولی عرفاً تا یکی دو ساعت از بر آمدن آفتاب را هم شامل می‌شود. ظاهر روایت خواندن متوالی و پشت سر هم در چهل صباح است. خواندن این دعا اصلاً مستحب است.
شرط ظهور - حجت‌الاسلام دکتر قربانی مقدم.mp3
3.65M
🔹 شرط ظهور ❌ شبهه ۷۳۶ اگر در روایات است که شرط ظهور، فراگیری ظلم و جور است، پس حکومت اسلامی تشکیل ندهیم، امر به معروف هم نکنیم تا ظلم زیاد شود!!! ✅ پاسخ حجت‌الاسلام دکتر قربانی مقدم را بشنوید.