eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.1هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅آفرین به مهران رجبی عزیز بابت این حرفاش در هیئت فدائیان حسین علیه‌السلام با حضور کربلایی‌سیدرضا نریمانی پنج‌شنبه ٢۶ آبان ماه ١۴٠١ ما بچه حزب اللهی هستیم ، خیلی توهین میشنویم میگن کدوم سوراخ موش هستی ،من چند سال دیگه بیشتر زنده نیستم ، من باید جواب چشم های شهید سلیمانی رو بدم ، باید جواب چشمهای مشاالله لطفی که در بستان کنارم شهید شد رو بدم ... جواب اینا رو کی باید بده ؟ عزت رو خدا میده ... عزت رو فالوور نمیده ، منوتو نمیده ما حق ناامیدی نداریم
39.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک قدم مانده تا شهادت (قسمت دوم) +من فقط دستمو گرفتم جلوی صورتم قمه نزنن یا اسید نپاشن به صورتم روایت یکی از بسیجی های شهر اراک که در اغتشاشات اخیر 1401 توسط اوباش و اغتشاشگران مجروح شد
-1050468607_1027030480.mp3
1.25M
❇️ رهبر انقلاب 💥 پیشرفت جمهوری اسلامی برای استکبار و غرب غیر قابل تحمل است...
🔴 صرفا جهت تأمل.... اغتشاشگران در ایران دو دسته‌اند؛ ١. اغنیا و ثروتمندانی که طغیان کرده‌اند و دقیقا خواسته‌شان هرزگی و رواج فحشا در جامعه است ٢. مردمی که به واسطه وجود دسته اول فقیر شده‌اند و به این شکاف طبقاتی اعتراض دارند حال چه می‌شود که دسته اول می‌شوند رهبر دسته دوم؟ جواب یک کلمه است: رسانه ▪️‏در دنیای امروز که می‌توان رسانه را خرید،‌ رسانه به راحتی می‌شود ابزارِ دستِ دسته اول برای فریب دسته دوم... ▪️برای تطهیر خودشان؛ اینطور می‌شود که عده‌ای که هم مالیات نمی‌دهند هم از بیت‌المال ارتزاق می‌کنند، می‌شوند لیدر اغتشاشات! ✍ حسین عباسی فر
39.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک قدم مانده تا شهادت (قسمت اول ) +من فقط دستمو گرفتم جلوی صورتم قمه نزنن یا اسید نپاشن به صورتم روایت یکی از بسیجی های شهر اراک که در اغتشاشات اخیر 1401 توسط اوباش و اغتشاشگران مجروح شد
🔰| کارخودشونه! ایذه هم کار خوشونه!! یه سوال اونایی که میگن کارخودشونه چرا لحظات اول خوشحالی می کردند؟
🔰 | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از مردم اصفهان ۱۴۰۱/۰۸/۲۸ 💠درباره اصفهان ❇️اصفهان: 📌شهر علم 📌شهر ایمان و محبت به اهل بیت(ع) 📌شهر هنر 📌دارای هویّت انقلابی 🏷درباره مناسبت ۲۵ آبان ↙️روز بیست‌وپنجم آبان، حدود ۳۶۰ شهید در اصفهان تشییع شدند. 🚩 اینها هویّت انقلابی و جهادی اصفهان را برای ما تشریح میکنند. 👈 مسئله‌ی آب اصفهان مسئله‌ی مهمّی است. بنده هم دنبال این قضیّه بوده‌ام. کارهای خوبی دارد انجام میگیرد. 📌 واقعاً مردم اصفهان شایسته‌ی این هستند که ما شب و روز نشناسیم برای خدمت به اینها. 💠مسئله‌ی نگاه کلان به چالش ایران اسلامی و مستکبرین 🔻 مشکل استکبار با جمهوری اسلامی این است 🔻 ⭕️ اگر جمهوری اسلامی پیشرفت بکند جلوه کند در دنیا 👈 منطق لیبرال‌دموکراسی دنیای غرب باطل خواهد شد. ⭕️ لیبرال‌دموکراسی بر پایه‌ی نفیِ دین بنا شده بود👈 جمهوری اسلامی بر پایه‌ی دین بنا شده. ⭕️آنها ادّعای مردمی بودن کردند👈 جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه یک نظام مردمی است. ⭕️هر وقت صدای قدرتمندیِ جمهوریِ اسلامی بلندتر بوده 👈 تلاش دشمن برای پنجه زدن به جمهوری اسلامی بیشتر بوده. ↙️همه‌ی قدرتهای استکباری دنیا که عمدتاً آمریکا و اروپا است، در مقابل این حرکت پیشرفت جمهوری اسلامی ناراحت میشوند⏪لذا وارد میدان میشوند و هر کاری از دستشان برمی‌آید میکنند👇 ✔️ البتّه هیچ غلطی هم نمیتوانند بکنند؛ تا حالا هم نتوانسته‌اند، بعد از این هم نمیتوانند. 📍در این کارزار آمریکا در خطّ مقدّم است؛ دیگران هم هستند امّا پشت سر آمریکا‌. 📍حالا گفته میشود که رژیم صهیونیستی، رژیم غاصب، آنها را تحریک میکند؛ ↙️ بله، ممکن است در مواردی هم این جور باشد، امّا [رژیم صهیونیستی] سگ زنجیری آنها است. وظیفه‌اش این است که در منطقه افساد کند، فشار بیاورد. ♦️ امروز پیشرفت وظیفه‌ی ما است. 📍این پیشرفتها نظام را مستحکم میکند، به نظام اقتدار میدهد. ⁉️حالا چه جوری پیشرفت کنیم؟ ✅امید مهم‌ترین ابزار پیشرفت است. ⚠️دشمن از همه‌ی توان دارد استفاده میکند برای القای ناامیدی، برای القای بن‌بست. ♻️این رسانه‌ها، ♻️این ماهواره‌ها، ♻️این فضای مجازیِ عجیب و غریب، ♻️این تلویزیونهای مزدورِ مأجور، ⚠️همه‌ی اینها برای این است که این امید را در مردم بُکشند. 📌اینها حتّی به مسئولین هم طمع دارند که امید را از آنها بگیرند. ❌ یک امتدادی هم متأسّفانه در داخل دارند. 🚨خیلی از پیشرفتهای ما کتمان میشود یا کوچک‌نمایی میشود. ↙️میشمرم اینهایی را که در همین چند هفته اتّفاق افتاده: 🔹دستیابی دانشمندان ایرانی به روشی جدید برای درمان سرطان خون 🔸بومی‌سازی یک دستگاه کلیدی برای چاه‌های نفت و گاز 🔹[افتتاح] خطّ آهن بخش مهمی از بلوچستان 🔸راه افتادن چندین کارخانه 🔹راه افتادن پالایشگاه فراسرزمینی در یکی از کشورها 🔸بهره‌برداری از شش نیروگاه برق 🔹رونمایی از یکی از بزرگترین تلسکوپ‌های جهان 🔸رونمایی از ماهواره‌بر 🔹رونمایی از یک موشک جدید 💪 این کارها نشانه‌ی حرکت در جامعه است. جوان ایرانی زنده است، پُرانگیزه است، آن هم در روزهای شرارت دشمن. ❇️ شما اگر ایران‌دوست هستید، یکی از علائم و شاخصهای ایران‌دوستی شما این است که امیدآفرینی کنید. 💠درباره اغتشاشات ✖️صحنه‌گردانان اصلی میخواهند شرارت کنند بلکه بتوانند مسئولین کشور را و دستگاه را خسته کنند. اشتباه میکنند. ↙️این شرارتها موجب میشود مردم خسته بشوند، از آنها بیزارتر و متنفّرتر بشوند. ❌اینهایی که در صحنه هستند و آنهایی که پشت صحنه هستند، بسیار حقیرتر از آن هستند که بتوانند به نظام آسیب بزنند. 🔻در این اغتشاشات هم از این به‌اصطلاح تهدید، ملّت ایران استفاده کرد. حقیقت خودش و جهت‌گیری خودش را نشان داد: 🔹یک نمونه سیزدهم آبان 🔹 یک نمونه‌ تشییع شهدا 🔹یک نمونه روشن شدن چهره‌ی صحنه‌گردان‌ها 👈 صحنه‌گردان‌ها خودشان را طرف‌دار ملّت ایران وانمود میکنند امّا با همه‌ی خواسته‌ها و عقاید و مقدّسات ملّت ایران دشمنی کردند 🏷در مورد نوع برخورد با عناصر صحنه‌گردان ✖️ همه‌ی اینها یک جور نیستند: ⭕️ آن کسی را که فقط فریب‌خورده است و جنایتی نکرده: ⏪ باید متنبّه کرد، باید موعظه کرد، باید هدایت کرد. ⭕️آن کسی که عامل جنایت است: ⏪به اندازه‌ی گناه خودشان باید مجازات بشوند. 🏷درباره ناکامی دشمن در رسیدن به مقاصد خود 📌 قصد دشمن این بود که مردم را وارد میدان کند، مردم نشان دادند که با دشمن همراه نیستند. ⚠️دشمن هر روز یک مکری دارد؛ اینجا شکست خورد، معلوم نیست که دست بردارد، میرود سراغ جاهای دیگر. 📍 مهم‌ترین مشکل ما هم امروز علی‌العجاله مشکل اقتصادی است. 👊و در زمینه‌ی اقتصاد هم ملّت ایران به توفیق الهی مشتی به دهان دشمن خواهد زد. ☘️ امیدواریم که خدای متعال شما مردم عزیز را مشمول رحمت و برکت خودش قرار بدهد.
من فقط اداشو درمیارم... می‌گفت: «عاشق شدم. خیلی دوسِش دارم...» گفتم: «چقدر؟ یعنی چه کارایی حاضری براش انجام بدی؟» گفت: «اونقدر که جونم براش درمی‌ره. سرش درد بگیره، من می‌میرم. اونقدر که هرچی می‌گه، می‌گذارم روی چشمم. اونقدر که حاضرم از همه چیزم به خاطر اون بگذرم. اونقدر که...» می‌گفت: «تو نمی‌دونی عاشقی چیه!» راست می‌گفت. من عاشق نیستم. امامم آوارهٔ کوه و بیابونه و من راحت می‌خوابم. ناراحت و غمگین می‌شه و من عین خیالم نیست... حالا گوش نکردن به حرفاش که جای خود... چقدر دلشو شکستم.... پس اگه «عشق» اونه که دوستم می‌گفت، من فقط اداشو درمیارم…
🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️🧲ﻗﻮﯾﺘﺮﯾﻦ ﺁﻫﻦ ﺭﺑﺎ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ🧲 ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﻤﺎ ﻗﻮﯾﺘﺮﯾﻦ ﺁﻫﻦ ﺭﺑﺎ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ،ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ،ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻧﺎﺭﺿﺎﯾﺘﯽ ، ﻧﺎﺭﺿﺎﯾﺘﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻟﺬﺕ ، ﻟﺬﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺷﺎﺩﯼ ، ﺷﺎﺩﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺷﮑﺮ ﮔﺰﺍﺭﯼ ، ﻣﻮﺍﺭﺩ ﻗﺎﺑﻞ ﺷﮑﺮﮔﺰﺍﺭﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ،ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﯼ ، ﺛﺮﻭﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ 🧲✨🧲 ﭘﺲ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﮐﻪ : ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﮐﺎﺭ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻥ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﻢ "اﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﮐﻮﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﻌﻞ ﻣﺎ ﻧﺪﺍ ، ﺳﻮﯼ ﻣﺎ ﺁﯾﺪ ﻧﺪﺍﻫﺎ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ..." ﻭ ﺳﺨﻦ ﺁﺧﺮ: ﮐﺎئنات ﻫـﺮﮔـﺰ ﺑﻪ ﺍﮔــﺮ ﻭ ﺍﻣـﺎﻫــﺎ ﭘـﺎﺳﺦ ﻧـﻤﯽ ﺩﻫــﺪ! ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺑـﺎﯾــﺪ ﻫـﺎ ﺑـﺎﺷﯿـﺪ ، ﻧـﻪ ﺑﻨـﺪﻩ ﺷﺎﯾــﺪﻫـا🍂 🍁🍂🍁🍂
🌷زود قضاوت نکنیم 🌷شخصی به حضرت داود ع مراجعه کرد 🌷گفت من یک گوسفند دارم وبرادرم ۹۹ گوسفند دارد ومیخواهد یک گوسفند مراهم بگیرد، حضرت داود بدون اینکه نظر آن برادر رابشنود،فرموداگراینجور باشد،درحقت ستم کرده، 🌷ولی بلافاصله متوجه شدکه بایدنظر آن برادرراهم میشنیدبعد قضاوت میکرد، ولذا بلافاصله استغفار وتوبه کرد. ۲۳و۲۴ سوره ص قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَآءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَاب۲۳وَ ٢٤ سوره ص 🍁🍂🍁🍂
🌷تجمل گرایی،مانع،پیشرفت و سعادت. مصرف از دنیابه قدرضرورت: 🌷ان الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منی ومن لم یطعمه فانه منی الا من اغترف غرفة بیده...۲۴۹بقره طالوت گفت به نهر آبی میرسیم که بیش ازیک مشت نبایدازآن بنوشیدوگرنه ازمن نیستید ولی عده ای ناپرهیزی کردندوزیادخوردند. وقتی به لشکر جالوت رسیدند گفتند: لاطاقة لنا الیوم بجالوت وجنوده. ماتوان جنگیدن نداریم 🍁🍂🍁🍂
سه حالت و خصلت در هر يك از مؤمنين باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قيامت در سايه رحمت عرش الهى مى باشد و از سختى های صحراى محشر در امان است : ✅ اوّل آن كه در كارگشائى و كمك به نيازمندان و درخواست كنندگان دريغ ننمايد. ✅ دوّم آن كه قبل از هر نوع حركتى بينديشد كه كارى را كه مى خواهد انجام دهد يا هر سخنى را كه مى خواهد بگويد آيا رضايت و خوشنودى خداوند در آن است يا مورد غضب و خشم او مى باشد. ✅ سوّم قبل از عيب جوئى و بازگوئى عيب ديگران ، سعى كند عيب هاى خود را برطرف نمايد. 🍁🍂🍁🍂
هر کس به طریقی بالا می آید ! یکی پایش را بر سر دیگری می گذارد یکی دستش ‌را در جیب دیگری . دیگری دستش را بر زانوی خود میگذارد یکی هم پایش را بر روی تمام احساسات یا وجدانش در آخر کسی در جای خود نمی ماند همه بالا می روند مهم این است وقتی به آن بالا رسیدیم دریابیم چه‌چیزی به آوردیم، روی چه چیزی ایم و چه چیز را به چه قیمت از دست دادیم! 🍁🍂🍁🍂
🔴 سند ذکر «وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ» کجاست؟ 🔵 برخی می‏پرسند عبارت «وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ» که پس از صلوات بر محمد و آل محمد (صل الله علیه وآله و سلم) فرستاده می‏شود، آیا در احادیث معصومان(علیها سلام) وارد شده و مَنصوص است و یا از چیزهایی است که علاقه ‏مندان و ارادتمندان به آقا امام زمان(عج الله)، خودشان، پس از صلوات، آن را اضافه کرده‏ اند؟ 🌕 در پاسخ به این پرسش، به حدیث زیر توجه کنید که امام صادق علیه السلام می‏ فرمایند: . «مَنْ قالَ بَعدَ صَلوةِ الْفَجْرِ و بَعدَ صَلوةِ الظُّهرِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و اَلِ مُحَمَّد و عَجِّل فَرَجَهُمْ لَمْ یَمُتْ حَتّی یُدْرِکَ الْقَائِمَ مِن اَلِ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله و سلم؛ هر کس پس از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: «اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»، از دنیا نمی‏رود مگر آن که قائم آل محمد (صل الله علیه وآله و سلم) را درک می‏ کند. 📚 بحار الانوار ج۵۳ ص۱۷ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌ 🌤«اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج»🌤 🍁🍂🍁🍂
24 🔴" مبارزه در جوانی "🔴 🔷 نکته مهمی که باید بهش دقت بشه اینه که؛ ما از همین سنینِ جوانی به مبارزه با نفس نیاز داریم✅ 🔮چون زندگی بهتر فقط با "مبارزه با نفس" به دست میاد!! ⭕️وقتی که سنّ انسان بره بالا، آدم مشکلات زیادی پیدا میکنه : 🔻ضعف اعصاب... 🔺 افسردگی... 🔺بی حوصلگی... و خیلی چیزای دیگه! ✅👆👆🚨 ➖هر چقدر انسان پیرتر بشه هوای نفسش قدرتمندتر میشه و مبارزه با اون "خیلی سخت تر" خواهد شد✔️ ⛓🔴🚧⭕️ البته ثواب بیشتری هم میبره و خدا بهش کمک های زیادی خواهد کرد👌
❤قسمت بیست و یکم . دیگه ادامه ی حرف مامانم رو نشنیدم... سرم داشت گیج میرفت. . رفتم تو اتاقم و حوصله هیچ چیز و هیچ کس رو نداشتم... نه صبحانه خوردم و نه ناهار... فقط دوست داشتم بخوابم و بیدارشم و ببینم اینا همه یه خواب بوده.. اروم میرفتم زیر پتو و گریه میکردم که صدام بیرون نره و مامان اینا نشنون😢😭😭 ای کاش میخوابیدم و دیگه بیدار نمیشدم😞 مامان نگران شد و چند بار اومد تو اتاقم و حالم پرسید ولی گفتم چیزی نیست و خوبم 😞 . چند روز وضعیتم همین بود... روزا میخوابیدم و شبا هم تا صبح انواع و اقسام دعاها رو میخوندم و از خدا میخواستم یه جوری بهم بخوره و مینا اصن خوشش نیاد از پسره 😞😞 . میگفتم ای کاش پسره یه مشکلی داشته باشه و ردش کنن 😞 . گذشت تا روز چهارشنبه که صبح کلاس داشتم و نرفتم 😞😞 مامان دیگه واقعا نگرانم شده بود.. اومد تو اتاق و پیش تختم نشست... چشامو بستم و رفتم زیر پتو 😢😢 مامانم اروم پتو رو کنار زد و گفت نبینم مجید کوچولوم ناراحت باشه ها...چی شده مجید؟ -هیچی مامان😞 -چرا... یه چیزی شده حتما...به مامانت نمیگی؟😯 -دوباره رفتم زیر پتو و چیزی نگفتم و صدای پای مامانم رو شنیدم که داشت بیرون میرفت همونجا تصمیمم رو گرفتم... باید میگفتم😞 سرم رو اوردم بیرون و با صدای لرزون به مامانم که دیگه اروم داشت در اتاقم رو میبست گفتم حالا پسره چیکارست؟ چند سالشه؟ -مامانم برگشت و من رو نگاه کرد و گفت: پسره کیه؟😯 -چیزی نگفتم ولی بغض راه گلومو گرفته بود 😞 -آهاااا...خواستگار مینا رو میگی؟ -اروم سرم رو به نشونه تایید تکون دادم و رفتم زیر پتو تا مامان اشکام رو نبینه😢 -پس حدسم درست بود...مجید کوچولوم عاشق شده 😊 تا این حرف مامانم رو شنیدم نتونستم خودم رو کنترل کنم و زار زار زدم زیر گریه 😭😭 مامانم پتو رو کنار زد و بغلم کرد و سرم رو نوازش کرد و گفت : حالا که چیزی نشده...خواستگار عادیه برای یه دختر تو سن و سال مینا...نگران نباش ولی اینم بدون که دختر مثل مینا زیاده اگرم نشد تو نباید ناراحت بشی😕 -این حرف مامانم یعنی همه چیز تموم شده😞 با همون حالت گریه گفتم مامان تورو خدا یه کاری کن...من مینا رو دوست.. نتونستم بقیش رو بگم 😞😞 . -قربون پسر خجالتیم برم😊 خب عزیزم زودتر میگفتی چرا تو دلت نگه داشتی عزیزم 😊 حالا پاشو اشکاتو پاک کن و یه چی بخور برو دانشگاه تا بابات بیاد بعد از ظهر من و بابات بریم خونه ی خاله ببینیم جه خبره. -راست میگی مامان😯 -اره...مگه یه گل پسر بیشتر دارم...کی اصن بهتر از تو 😊 پاشو پسرم...پاشو که با گریه چیزی درست نمیشه. نویسنده ✍🏻 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
❤قسمت بیست و دوم خب عزیزم زودتر میگفتی...چرا تو دلت نگه داشتی عزیزم 😊 حالا پاشو اشکاتو پاک یه چیزی بخور برو دانشگاه تا بابات بیاد بعد از ظهر من و بابات بریم خونه ی خاله ببینیم چه خبره... -راست میگی مامان😯 -اره...مگه یه گل پسر بیشتر دارم...کی بهتر از تو 😊 پاشو پسرم...پاشو که با گریه چیزی درست نمیشه... . از بچگی هر وقت مامانم قولی میداد میدونستم عملی میشه و با گفتن این حرفش یهو ته دلم قرص شد... لباس پوشیدم و رفتم دانشگاه ولی تا غروب که کلاسا تموم بشه همه فکرم به این بود که یعنی خاله اینا چی میگن به مامانم😯😯 حال عجیبی داشتم😕 از یه طرف ناراحت بودم از یه طرف خوشحال از اینکه حرفمو گفتم... احتمال میدادم که قبول میکنن و دیگه کم کم باید فکر محرم شدن و عروسی باشم و تو این رویاها سیر میکردم 😊 مطمئن بودم حداقل مینا من رو از یه غریبه بیشتر دوست داره 😊 . غروب رفتم خونه و دیدم بابا رو مبل نشسته و داره فوتبال نگاه میکنه...اروم سلام کردم و منتظر جواب نشدم و رفتم تو اتاق... راستش از بابام خجالت میکشیدم😶 . رفتم رو تختم و خدا خدا میکردم مامان بیاد و بگه که چی شده😞 زیر پتو بودم و تند تند صلوات میزدم و دعا میکردم همه چیز ختم بخیر شده باشه😓 صدای باز شدن دستگیره در اتاقم رو شنیدم و فک کردم مامانمه و اروم از زیر پتو نگاه کردم ولی دیدم بابامه که اومد تو و پشت سرش مامانم اومد😨😨 داشتم سکته میکردم😧 قلبم تند تند میزد😥 از گرمای زیر پتو خیس عرق شده بودم و نفس کشیدن سخت شده بود😣 . بابام اومد کنار تختم نشست و بدون مقدمه شروع کرد: . -مامانت هم محلیمون بود...هم سن و سال تو بودم که حس کردم عاشقش شدم...به خاطر مامانت قید خیلی چیزها رو زدم و رفتم سر کار و سربازی تا بهش برسم. امروز خیلی خوشحال شدم که شنیدم پسرم به فکر ایندشه و مرد شده اما اینو بدون پسرم ازدواج لباس نیست که خوشت نیومد عوضش کنیا کفش نیست که پاتو زد بندازی کنارا صحبت یک عمر زندگیه فکراتو بکن.. . بعد گفتن اینا بابام پاشد و رفت و منم اروم سرم رو اوردم بیرون و با چهره ی مامانم رو به رو شدم که یه لبخند رو لبشه و بهم نگاه میکنه. -آروم و با صدای لرزون گفتم: -مامان چی شد؟؟ -آقا رو باش...اینجوری از زیر پتو میخوای زن بگیری ؟😂😂 -مامان بگو دیگه قلبم اومد تو دهنم😢 -هیچی...مثل اینکه قضیه با اونا جدیه و حتی حلقه نشون هم خریدن ...خالت گفت چرا زودتر نگفتین به ما.... -یعنی همه چی تمومه؟😭 -نه...خالت گفت امشب با مینا حرف میزنه و فردا بهم میگه مزه ی دهنش چیه..بالاخره باید علاقه دو طرفه باشه دیگه نویسنده ✍🏻 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
به سه چیز هرگز نمیرسید 1-بستن دهان مردم 2-جبران همه ےشکستها 3-رسیدن به همه آرزوها سه چیزحتما به تومیرسد: 1-مرگ 2-نتیجه عملت 3-رزق و روزی
قسمت بیست و سوم . 👈از زبان مینا👉 . قرار بود فردا خواستگارا بیان و من نگران و افسرده بودم. نمیدونستم قراره چی بر سر آیندم بیاد 😞😞 حوصله هیچ کس رو نداشتم و فقط با شیوا چت میکردم و براش درد و دل میکردم و گریه میکردم و ازش کمک میخواستم. اونم نمیدونست چی باید بگه و دلداریم میداد و میگفت فردا به خود پسره بگو که نمیخوای اونو. ولی میدونستم که اگه بیان به من اجازه صحبت نمیدن و خودشون میبرن و میدوزن با دیدن عکسهای محسن تو گروه داغ دلم تازه تر میشد و گریم میگرفت😢 میخواستم دلم رو بزنم به دریا و بهش بگم تا اون کاری کنه ولی شیوا جلوم رو گرفت و گفت با این کار فقط اون رو از خودم دور میکنم😞 داشتم دیوونه میشدم... سر ناهار مامان گفت بعد از ظهر خاله اینا میخوان بیان اینجا ولی من خودم رو به نشنیدن زدم و رفتم تو اتاقم و تو همون حالت قهرم موندم 😞 میدونستم حتما برا فوضولی میخواستن بیان که ببینن خواستگار کیه و😤 . خوابم برد و بعد از ظهر وقتی از خواب بیدار شدم دیدم صدای صحبت خاله میاد...چون اتاقم نزدیک پذیرایی بود صداشون کامل میومد... خاله داشت به مامان میگفت: -راستش غرض از مزاحمت آقا مجید ما یه چیزیش اینجا جا مونده -چی جا گذاشته؟؟ دسته کلیدشو؟؟ -نه خواهر😂😅یه چیز مهم تر☺ -چرا بیست سوالی میپرسی.بگو برم بیارم دیگه😐 -نه به این راحتیا نیست اوردنش😂 آخه دلش جا مونده اینجا😊 -دلش؟؟؟ یعنی چی؟؟😳 -یعنی اینکه عاشق مینا خانم شما شده اونم نه یک دل بلکه هزار دل -چییی؟؟ مجید؟؟ شوخی میکنی 😧 -شوخی چیه...از اونروز شنیده که برا خانم خانما خواستگار میخواد بیاد نه غذا میخوره نه دانشگاه میره بچم -خب چرا زودتر نگفت آخه؟؟ -خجالت میکشید بچم -خودمینا هم خبر داره؟؟ -نمیدونم والا -اخه اینا فردا دارن میان با حلقه هم دارن میان و اصن میان قرار عقد رو مشخص کنن -حالا خودت یه کاری بکن دیگه خواهر -ای کاش زودتر میگفت.هم من هم بابای مینا مجید رو خیلی دوست داریم...مخصوصا آقا همش مجیدرو به عنوان یه جوان سالم مثال میزنه ولی بازم نمیدونم.حالا شب با مینا حرف میزنم ببینم چی میگه.الان که قهر کرده..شایدم به خاطر اقا مجید شما قهر کرده😅😊 . . این حرفها رو که میشنیدم عصبانیتم بیشتر میشد... میخواستم برم بیرون داد و بیداد کنم و بگم چی از جون اینده من میخواید قضیه رو به شیوا گفتم و گفت: -جدی میگی مینا؟ یعنی اقا مجید دلو به دریا زد 😯 -آره 😞اینم شد قوز بالا قوز -خب مبارکه 😂😂 -اصن حوصله شوخی ندارما شیوا😑عهههه -خب حالا...ولی خب این خنگ تره بهتره دیگه 😆😜 -شیواااا😑😡 -مینا😨مینا یه فکری به ذهنم زد -چی؟😯 . . نویسنده ✍🏻 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
👈 نحوه برخورد با افکار منفی ‌‌‌✅ هر زمانی(به‌غیر از تایم نگرانی)متوجه این افکار شدی، به خودت یادآور شو که الان وقت نگرانی نیست و به ذهنت بگو که به این نگرانیها در تایم مخصوص خودشون رسیدگی میکنی، به طور کلی، اختصاص دادن تایم نگرانی باعث میشه به جای اینکه روزی ۲۴ ساعت نگران باشی روزی ۳۰ دقیقه نگران باشی ‌‌✅ نوشتن افکار و احساسات و نگرانیهات در تایم مخصوص خودشون باعث میشه که این موارد در ذهنت مرتب بشن و در نتیجه فشارشون بر روی مغزت و بدنت کمتر میشه ‌✅ نوشتن نگرانی ها باعث میشه که دید بهتری نسبت به مشکلاتت پیدا کنی و در نتیجه احتمال پیدا کردن یک راه حل سودمند براشون افزایش پیدا میکنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محفلی با شهدا(۸۶) پاسخ حاج قاسم به افرادی که می گویند دعا کنید شهید شویم
➕یادمون باشه تصویر زندگیمون، همون چیزیه که با قلم افکارمون ترسیم میکنیم. ➕اگر نقصی توی تصویر زندگیمون میبینیم، بهتره با پاکنی از جنس انرژی و اندیشه مثبت اون رو پاک کنیم و مجددا با قلم افکارمون شروع به طراحی و رفع اون نقص کنیم ➕یادمون باشه که بزرگترین مسائل رو آدمها خودشون با طرز فکر و دیدشون نسبت به دنیای اطراف میسازن. ➕پس بهتره عدسی و لنز دوربین فکرمون رو با دستمالی از جنس محبت و عاطفه و عشق، بخشش، پاک کنیم تا عکس زندگیمون شفافتر و زیباتر بیفته…
✅چهار مرحله برای رسیدن به آرامش ذهن 1⃣ گام اول: دست از قضاوت خود و ديگران برداریم، سروصداهای ذهن كم می‌شود. 2⃣ گام دوم: زاويه ديد و نگرش خود را تغيير بدهیم. مديريت كردن زياد و برنامه ريزی افراطی نداشته باشیم. 3⃣ گام سوم: دست از شرح‌حال دادن نسبت به كارها و وقايع گذشته تا بحال و يا تصميمات آينده برداريم. 4⃣ گام چهارم: برای خودمان حريم داشته باشیم و به حيات خلوت ديگران سرک نکشیم!