1_739357.mp3
2.51M
🎵امیر بودن
🔹مفهوم « امیر بودن » کودک در ۷ سال اول که در روایات به آن تاکید شده به چه معناست؟
👶مجموعه کلیپهای تربیت فرزند (قسمت ۱)
#کلیپ_صوتی #تربیت_فرزند
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۲)
#قسمت_دوم
◾️عمویم دوباره صورتش را به من نزدیک کرد و شهادتین را به من تلقین نمود.
همین که خواستم زبانم را تکان دهم دوباره شیاطین به تلاش افتادند اما این بار از راه تهدید وارد شدند...
💥 لحظه عجیبی بود، از یک طرف آن شخص سفید پوش با کارهای عجیبش و از طرف دیگر اصرار عمویم بر گفتن شهادتین و از سوی دیگر ارواح خبیثه که سعی در ربودن ایمان، در آخرین لحظات زندگیم داشتند. 💠زبانم سنگین و گویا لبهایم بهم دوخته شده بود. واقعاً درمانده شده بودم. دلم میخواست از این وضع رنج آور نجات مییافتم اما چگونه؟ از کدام راه؟ به وسیله چه کسی؟ ✨ در این کشاکش ناگهان از دور چند نور درخشان ظاهر شدند، با آمدن آنها مرد سفیدپوش به تعظیم ایستاد و آن چهرههای ناپاک فرار کردند، 💫 هرچند در آن لحظه آن نورهای پاک و بی نظیر را نشناختم اما بعدها فهمیدم که آنها ائمه اطهار (علیم السلام) بودند که در آن لحظه حساس به فریاد من رسیدند و از برکت وجود آنها چهرهام باز و سبک شده، لبهایم را تکان دادم و شهادتین را زمزمه کردم. 🌼 در این لحظه دستهای آن سفیدپوش از روی صورتم گذشت و من که در اوج درد و رنج بودم ناگهان تکانی خورده و آرام شدم. ✅انگار تمام دردها و رنجها برای اهالی آن دنیا جا نهاده بودم، زیرا چنان آسایش یافتم که هیچگاه مثل آن روز آزادی و آرامش نداشتم .. ✳️حال زبان و عقلم به کار افتاده بود، همه را میدیدم و گفتارشان را میشنیدم. 🔆در این لحظه نگاهم به آن مرد سفیدپوش افتاد. پرسیدم: تو کیستی؟ از من چه میخواهی؟ همه اطرافیانم را میشناسم جز تو. 🔰گفت: تا حال باید مرا شناخته باشی من ملک الموت هستم. از شنیدن نامش ترس و اضطراب وجودم را لرزاند. ⚜ خاضعانه در مقابلش ایستادم و گفتم: درود خدا بر تو فرشته الهی باد، نام تو را بارها شنیدهام با این حال در آستانه مرگ هم نتوانستم تو را بشناسم، آیا برای تمام کردن کار از من اجازه میخواهی؟ ♦️فرشته مرگ در حالی که لبخند میزد گفت: من برای جدا کردن روح از بدن، محتاج به اجازه هیچ بندهای نیستم و تو هم اگر خوب دقت کنی دار فانی را وداع گفتهای، خوب نگاه کن آن جسد توست که در میان جمع بر زمین مانده است. 🔷به پایین نگاه کردم. وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفته بود.
جسدم در میان اقوام و آشنایان بدون هیچگونه حرکتی بر زمین افتاده بود و همسر و فرزندان و بسیاری نزدیکانم، در حالیکه در اطراف جنازهام خیمه زده بودند، ناله و فریادشان به آسمان بلند بود،با خود اندیشیدم: اینان برای چه و برای که اینگونه شیون میکنند؟!
🌷 ادامه دارد....
❓آیا بعد از غسل، خارج شدن بول و باد معده آن را باطل می کند؟
📝⇦•پاسخ.خیر، غسل را باطل نمی کند ولی باید برای نماز وضو بگیرد.
❓منظور از حَدَث اصغر چیست:
📝⇦•پاسخ هر چه که موجب باطل شدن فقط وضو شود، مانند خروج بول(ادرار) و غائط(مدفوع)
❓منظور از حَدَث اکبر چیست:
📝⇦•پاسخ هر چه که موجب غسل شود، مانند جماع و حیض.
5_6069004774563381265.mp3
1.87M
🎤🎤 حامد جلیلی
❤️ کوی محبت
🌺 #دهه_ولایت #روز_مباهله #مباهله
#مباهله
با اهل جدل مجادله باید کرد
با تیغ زبان مقابله باید کرد
بر منطق وحی سر اگر نسپردند
بی چون و چرا مباهله باید کرد
شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت
از فاطمه و اباالحسن باید گفت
تا خاطره ی مباهله گُم نشود
پیوسته، سخن، سخن، سخن باید گفت
🌸سالروز اثبات حقّانیت اهل البیت
عصمت و طهارت توسط خداوند
عّزوجل بر تمامی اَدیان و مذاهب
جهان بر تمامی #شیعیان و مُحبّین
#آل_یاسین (علیهم السلام) مبارک
🌺 ۲۴ ﺫﻯ ﺍﻟﺤﺠﺔ رﻭﺯ #ﻣﺒﺎﻫﻠﻪ
♦️ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﻳﻚ ﺳﻮ ﺭﻭﺯ ﻣﺒﺎﻫﻠﻪ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﺎ ﻧﺼﺎﺭﻯ ﻧﺠﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﻪ ﺗﻄﻬﻴﺮ ﺩﺭ ﺷﺄﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
📚 ﺑﺤﺎﺭ ﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ: ﺝ 97، ﺹ 168، 384
🌺ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ ﺍلله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻋﻠﻰ ﻭ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻫﺆﻟﺎﺀ ﺍﻫﻠﻰ»، «ﺑﺎﺭﺍﻟﻬﺎ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺍﻫﻞ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ».
📚 ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﻟﺨﻠﻔﺎﺀ، ﺹ 169
🌺ﻧﺎﻣﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ ﺍلله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻪ ﻧﺼﺎﺭﺍﻯ ﻧﺠﺮﺍﻥ:ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﺩﻫﻢ ﻫﺠﺮﻯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ ﺍلله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻯ ﺑﻪ ﻧﺼﺎﺭﺍﻯ ﻧﺠﺮﺍﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ، ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻳﻜﺘﺎ ﺭﺍ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ، ﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺟﺰﻳﻪ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺟﻨﮓ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
♦️ﺑﻨﻰ ﻧﺠﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻛﻠﻴﺴﺎﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ، ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﻴّﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻗﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﺎﻗﺐ ﻛﻪ ﺍﺳﻘﻒ ﻧﺠﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺑﻮﺣﺎﺭﺛﻪ ﺍﺳﻘﻒ ﺍﻋﻈﻢ ﻧﺠﺮﺍﻥ ﻛﻪ 120 ﺳﺎﻝ ﻋﻤﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﻃﻦ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺍﻣﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ ﺍلله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﻮﺍﻓﻖ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﻛﺘﺎﺏ «ﺟﺎﻣﻌﻪ» ﺭﺍ ﻛﻪ ﺻﻔﺎﺕ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻴﺴﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺫﻛﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺻﺤﻴﻔﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺷﺌﺖ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ.
♦️ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺟﻤﻊ ﻣﺴﻴﺤﻴﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﮔﺎﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ ﺍلله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺼﻠﻬﺎﻯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺫﻋﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺳﻴّﺪ ﻭ ﻋﺎﻗﺐ ﻭ ﺍﺑﻮﺣﺎﺭﺛﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﻨﺪ.
♦️ﻧﺠﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ:ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺧﺪﻣﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﺮﻓﻴﺎﺏ ﺷﺪﻧﺪ. ﻫﺮﭼﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﻟﻴﻞ ﻭ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﻣﺒﺎﻫﻠﻪ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﺷﺪ. ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩ:
🌺«ﻓَﻤَﻦْ ﺣَﺎﺟﱠﱠﻚَ ﻓﻴﻪِ ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِ ﻣﺎ ﺟﺎﺀَﻙَ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻌِﻠْﻢِ ﻓَﻘُﻞْ ﺗَﻌﺎﻟَﻮْﺍ ﻧَﺪْﻉُ ﺃﺑْﻨﺎﺀَﻧﺎ ﻭَ ﺃﺑْﻨﺎﺀَﻛُﻢْ ﻭَ ﻧِﺴﺎﺀَﻧﺎ ﻭَ ﻧِﺴﺎﺀَﻛُﻢْ ﻭَ ﺃﻧْﻔُﺴَﻨﺎ ﻭَ ﺃﻧْﻔُﺴَﻜُﻢْ ﺛُﻢﱠﱠ ﻧَﺒْﺘَﻬِﻞْ ﻓَﻨَﺠْﻌَﻞْ ﻟَﻌْﻨَﺖَ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪِ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟْﻜﺎﺫِﺑﻴﻦَ» (ﺳﻮﺭﻩ ﺁﻝ ﻋﻤﺮﺍﻥ، ﺁﻳﻪ 61)
🌺«ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻰ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺠﺎﺩﻟﻪ ﻛﻨﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﻰ ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﺗﻮ ﺁﻣﺪﻩ، ﺑﮕﻮ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﺗﺎ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﻴﻢ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺯﻧﻬﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﻪ ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺳﺖ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﻟﻌﻨﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻴﻢ». ﻟﺬﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺒﺎﻫﻠﻪ ﺷﺪ
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
رهبرانقلاب، در دیدار اخیر رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت:
با حمله همه جانبه فرهنگی مواجهیم
#سلامتی_فرمانده_صلوات
»
#لقمان_حکیم_گوید:
✍روزی در کنار کشتزاری از گندم
ایستاده بودم خوشه هایی از گندم که از روی تکبرسر برافراشته و خوشه های دیگری که از روی تواضع سر به زیر آورده بودند نظرم را به خود جلب نمودند و هنگامی که آنها را لمس کردم،
🌾شگفت زده شدم !
خوشه های سر برافراشته را تهی از دانه
و خوشه های سر به زیر را پر از دانه های گندم یافتم با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز چه بسیارند سرهایی که بالا رفته اند اما در حقیقت خالی اند....
🍃🌸 #داستانهاےکوتاه
🔴اندرحڪایت دوچـــرخه
مردی با دوچرخه به خط مرزی میرسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مأمور مرزی میپرسد: «در کیسه ها چه داری؟»
او میگوید: «شن.»
مأمور او را از دوچرخه پیاده میکند و چون به او مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت میکند. ولی پس از بازرسی فراوان، واقعاً جز شن چیز دیگری نمییابد. بنابراین به او اجازه عبور میدهد. هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا میشود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا. این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار میشود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمیشود.
یک روز آن مأمور در شهر او را میبیند و پس از سلام و احوالپرسی، به او میگوید: «من هنوز هم به تو مشکوکم و میدانم که در کار قاچاق بودی. راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد میکردی؟»
مرد میگوید: «دوچرخه!»
گاهی وقتها موضوعات فرعی ما را به کلی از موضوعات اصلی غافل میکنند.