✅ حکایتی زیبا
🔴لحظه به لحظه در انتظار فرج
مرحوم آقا ابوالفضل قهوه چی پیرمرد متقی و با صفا و اهل توسل بود و از جمله کسانی به شمار می رفت که علاقه و ارادت شدیدی به آقای مجتهدی داشت و آقا هم به خاطر پاکدلی و سادگیش شدیداً به اومحبت داشتند.
آقا ابوالفضل تعریف می کرد در ایام ماه مبارک رمضان که آقای مجتهدی در کوه خضر بیتوته کرده بودند شبی بعد از افطار به خاطر دیدنشان راهی کوه شدم.
هنگامی که به ایشان رسیدم دیدم بیرون از محوطه ی اتاقی که در کوه خضر است نشسته اند و مشغول نغمه سرایی و سیر و صفا، و توسل به حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند، من نیز که عاشق و شیفته ی حضرت بودم با دیدن آن حال عجیب و غریب و توسل ایشان به حضرت، منقلب شدم و بسیار گریستم در حالی که پیوسته حضرت مهدی( عجل الله تعالی فرجه الشّریف) را صدا می کردم. در همین حال یک مرتبه آقای مجتهدی خطاب به من فرمودند:
آقا ابوالفضل بس است دیگر! آیا چشم حضرت بین داری؟! و اشاره ای به سوی ماه کرده و فرمودند: اگر چشمش را داری ببین!! آن شب قرص ماه کامل بود هنگامی که به آن نظر کردم؛ جمال دلربای حضرت مهدی( روحی فداه) را با یک حالت نیم خیز مثل کسی که می خواهد بر خیزد زیارت کردم، در حالی که با یک دست ذوالفقار! و با دست دیگر غلاف آن را گرفته و کمی آن را از غلاف بیرون کشیده بودند.
سپس آقای مجتهدی فرمودند: ببین آقا ابوالفضل، خود حضرت هم لحظه به لحظه در انتظار ظهورند و تا امر فرج اصلاح نگردد ایشان هم لحظه ای آرامش ندارند. به محض اینکه آن صحنه را مشاهده کردم طاقت نیاوردم و بیهوش روی زمین افتادم.
#لاله_ای_از_ملکوت
#جلد_اول
#صفحه_۳۶۱
✅ جهت سلامتی، تعجیل و تسهیل در ظهور مظلومترین امام، مهدی (عج): صلوات با ذکر فرج
❇️ #نکات_تربیتی_خانواده 110
💢و بدترین و وحشتناک ترین اثری که این طرز زندگی داره اینه که از خدا دور میشی....
🔸 خب آخه عزیزم، چرا آدم باید یه جوری زندگی کنه که از خدا دور بشه؟
😒
🔺دور شدن از خدا در حقیقت به معنای از دست دادن بزرگترین پشتیبان زندگی انسان هست...
⭕️میدونید که روز قیامت هم بدترین عذاب بین همۀ عذاب ها اینه که «خدا به یه نفر نگاه نکنه...»
❌ و طبق روایات، کسی که هر کاری که دلش بخواد انجام بده، خدا به اون آدم نگاه نمیکنه...
بزرگترین ضربه ای که هواپرستی و هرزگی به آدم میزنه اینه که آدمو از خدا دور میکنه....
🌺
🏝 #نکات_تربیتی_خانواده 111
"همیشه با برنامه"
✅ یه انسان مومنی که میخواد خانواده تشکیل بده، کاملا حواسش هست که چطور زندگی کنه تا "خیلی لذت" ببره.👌
💢 اینطور نیست که هی بگه من خوشم میاد فلان کار رو بکنیم!
خوشم نمیاد فلان جور باشی!
😒
🌹 میدونه برای اینکه از خانومش خوشش بیاد، باید یه سری فعالیت ها رو انجام بده تا به اون محبت بالا برسه و از زندگیش لذت ببره.
🔷 کلا آدم باید با حساب و کتاب و برنامه زندگی کنه....
❤️
Panahian-Clip-EzdevajHayeKhiyali.mp3
1.88M
🎵 ازدواجهای خیالی!
❓چرا بعضیها بعد از ازدواج خوشاخلاقتر از قبل نمیشوند؟
4_6017269441056736111.mp3
11.51M
فرشتهها...
كِلكشان، از آسمان...
نقل و گل و گلاب میريزند!
آرامِ جانِ نبی!
به شيرينی خندههایتان قسم...
كه عشق...
از شما میآموزد؛
حلاوتِ دلدادگی...
و يكی شدن را!
...
سالروز ازدواج پیامبررحمت و بانو
خدیجهکبری(سلاماللهعلیها) مبارک!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بر چهرہ
💗پر ز نور مهدی صلوات
🌸بر جان و دل
💗صبور مهدی صلوات
🌸تا امر فرج
💗شود مهيا بفرست
🌸بهر فرج
💗و ظهور مهدی صلوات
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸
سوره جمعه.mp3
3.11M
🔉 #گوش_کنید | یک سنت خوب در روز جمعه
سوره مبارکه #جمعه
🌸 کوتاه با قرائت زیبای رهبر معظم انقلاب
🔰داسـتان مـعـنوی
✍شخصی بود که چندان مقید به احکام شرعی نبود، ولی هر وقت در مسیرش به بیرق و پرچم مجالس عزاداری امام حسین علیهالسّلام برمیخورد، به حضرت سلام میداد. آن شخص از دنیا رفت و در قیامت پروندهی اعمالش را رسیدگی کردند و دیدند جهنّمی تمام عیار است.
لذا حکم صادر شد او را به جهنّم ببرند. ملائکه پروندهی او را گرفتند و او را به سمت جهنّم بردند. در بین راه آن شخص بیرق امام حسین علیهالسّلام را دید. محکم ایستاد و به ملائکهای که او را میبردند گفت من در دنیا هیچ وقت بدون سلام کردن از این بیرقها رد نشدم و الآن هم باید بروم یک سلام بکنم، بعد با شما به جهنّم میآیم. ملائکه گفتند نمیشود، کار تو تمام است و باید به جهنّم بروی.
تا این گفتگو بین آنها در گرفت، حضرت اباعبدالله علیهالسّلام که پای آن بیرق ایستاده بودند یک نگاه به آنها کردند و با همین نگاه، آن شخص و ملائکهی همراهش، خود را در حضور حضرت مشاهده کردند. حضرت فرمودند گفتگوی شما بر سر چه بود؟ ملائکه پروندهی اعمال آن شخص را تقدیم حضرت کردند. حضرت نگاهی به آن کردند و به آن شخص فرمودند: این چیه؟ (یعنی چیز خوبی نیست) و پرونده را به ملائکه پس دادند.
ملائکه هم راه افتادند تا آن شخص را به جهنّم ببرند امّا در بین راه متوجّه شدند که به سمت بهشت میروند خیلی تعجّب کردند!
به پروندهی آن شخص نگاه کردند، دیدند حضرت با همان نگاهشان زیر نامهی اعمال آن شخص نوشتهاند: یا مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ الحَسَناتِ ای کسی که بدیها را به خوبی تبدیل میکنی. ملائکه هم آن شخص را به بهشت بردند و تحویل دادند.
📚مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب
#خاطرات_طنز
♻️رانندگے مقام معظم رهبرے!!!!
🎤محافظ آقا(مقام معظم رهبرے) تعریف میڪرد؛
میگفت رفته بودیم مناطق جنگے برای بازدید...
توےمسیر خلوت آقا گفتن اگه امڪان داره بگذارید ڪمے هم من رانندگےڪنم😌
من هم از ماشین پیاده شدم و حضرت آقا پشت ماشین نشستند و شروع به رانندگے
ڪردند.🚌
میگفت بعد چند ڪیلومتر رسیدیم به یڪ دژبانے ڪه یڪ سرباز آنجا بود و تا آقا رو دید هل شد.😃
زنگ زد مرڪزشون گفت:
قربان یه شخصیت اومده اینجا...
از مرڪز گفتن ڪه ڪدوم شخصیت؟ !!
گفت نمیدونم ڪیه اما خیلے آدم مهمےهست خیلیییے
گفتن:چه شخصیت مهمے هست ڪه نمیدونے ڪیه؟؟؟
سرباز گفت:نمیدونم؛ولےگویا ڪه آدم خیلے مهمیه ڪه حضرت آقا رانندشه!!😂😂😂
این لطیفه رو حضرت آقا توجمعے بیان ڪردند و گفتند ڪه ببینید میشه لطیفه اے رو گفت بدون اینڪه به قومے توهین شود☺️
"برگرفته از خاطرات مقام معظم رهبرےمجله لثارات الحسین علیه السلام
🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼
☘🌼☘🌼
🌼☘🌼
☘🌼
🌼
💎👌💎 حرز بسیار ساده حضرت خدیجه علیهاالسلام برای حفظ از خطرات و بلایا
حرز حضرت خدیجه علیهاالسلام را به خانواده و دوستان خود بیاموزیم تا به اذن الله از شرّ دشمنان و خطرات حفظ شوند.
💥« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم،ِ يَا اللَّهُ يَا حَافَظُ، يَا حَفِيظُ يَا رَقِيبُ ».💥
( مهج الدّعوات : ص _ 5 )
🌼
☘🌼
🌼☘🌼
☘🌼☘🌼
🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼
✨﷽✨
✅شفای مفلوج
✍یکی از بزرگان در زمان طاغوت دو پسر خود را از دست داده بود. همسرش بابت بی تابی های زیاد فلج شد و چشم ها و جوانی خود را نیز تقریبا از دست داد و به نوعی پیری زودرس گرفت. بنا شد این زن را به تهران ببرند بخوابانند و درمان شود. شوهرش میگفت: دیدم فردا اول صبح قراره همسرم را ببرند، بچه ها هم بی سرپرست اند. نگران شدم و به امام زمان متوسل شدم و به خدا گفتم لطفی کن که امام زمان زمان به ما عنایت بکنند. میبینی که وضع ما ناراحت کننده است...
نصف شب دیدم چراغ ها روشن شد و سر و صدا بلند شد. گفتم چه شده؟ آمدم پایین یک دخترِ کوچک داشتم جلو آمد و گفت بابا، مامانم خوب شد. جلو رفتم دیدم سالم است، پیری زودرس او هم برگشته و جوان شده و چشم هایش هم خوب شده. بعدا خود زن قضیه را تعریف کرد و گفت:
تنها در اتاق خواب بودم یکدفعه اتاق روشن شد نور مقدس حضرت مهدی رو به من کرد و فرمود: برخیز به شرطی که دیگر بی تابی نکنی. بلند شدم، آقا از اتاق بیرون آمدند و من هم به همراهش رفتم یک وقت متوجه شدم که من سالم هستم.
💥زنی که فلج بود به تمام معنی سالم شد، چشم ها و جوانی اش هم برگشت. وقتی ما چنین آقایی را داشته باشیم حیف است به آقا امام زمان بی توجه باشیم و اتفاقا همه ما هم بی توجه ایم.
📚جهاد با نفس؛ (آیت الله مظاهری) ص۴۳۲
اگه از زلزله میترسی ونمیتونی بخوابی
دعای ایمن شدن از خطر زلزله🙌
📖إنَّ اللَّهَ یُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِیمًا غَفُورًا
امام صادق (ع) فرمودند:
هر گاه در شب و هنگام خوابیدن از وقوع زلزله و خراب شدن خانه می ترسی آیه «۴۱ سوره فاطر» را قرائت كن
#حکایت_وصل_مهدی_عج 🌴
#تشرفات
🏴سید بحرالعلوم رحمة الله علیه به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بین راه راجع به این مسأله که گریه بر امام حسین علیه السلام گناهان را می آمرزد فکر می کرد. همان وقت متوجه شد که شخص عربی سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد، بعد پرسید: جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ و در چه اندیشه ای؟ اگر مسأله علمی است بفرمایید شاید من هم اهل باشم؟
▪️▫️▪️
سید بحرالعلوم عرض کرد: در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای تعالی این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان حضرت سیدالشهداء علیه السلام می دهد؛ مثلا در هر قدمی که در راه زیارت برمیدارند ثواب یک حج و یک عمره درنامه عمل شان می نویسند و برای یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره شان آمرزیده می شود؟ آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود.
▪️▫️▪️
سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت در شکارگاه از لشکریان دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمه ای را دید، وارد آن خیمه شد در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید آنها در گوشه خیمه بز شیردهی داشتند و از راه مصرف شیر این بز زندگی خود را می گذراندند. وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کباب کردند چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند.
سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و هر طوری بود خودش را به درباریان رساند و جریان را برای اطرافیان نقل کرد، در نهایت از ایشان سؤال کرد، اگر من بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم چه عملی باید انجام بدهم؟ یکی از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهید. دیگری که از وزراء بود گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید. یکی دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید.
▪️▫️▪️
سلطان گفت: هر چه بدهم کم است؛ زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند من هم باید هر چه دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود. بعد سوار عرب به سید فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سیدالشهداء علیه السلام هر چه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد،
▪️▫️▪️
پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان آن حضرت این همه اجر و ثواب بدهد پس هر کاری که می تواند آن را انجام می دهد؛ یعنی با صرف نظر از مقامات عالی خود امام حسین علیه السلام به زوار و گریه کنندگان آن حضرت هم درجاتی عنایت می کند، در عین حال اینها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند. وقتی شخص عرب این مطالب را فرمود از نظر سید بحرالعلوم غائب شد.
📚اقتباس از جلد اول عبقری الحسان
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
ShabhayePishavar-Shab06.mp3
5.7M
شبهای پیشاور
مناظره سلطان الواعظین شیرازی با علمای اهل سنت
شب ششم
گوش کنید جالب است
ShabhayePishavar-Shab07.mp3
5.03M
شبهای پیشاور
مناظره سلطان الواعظین شیرازی با علمای اهل سنت
شب هفتم
گوش کنید جالب است
نشراینفایل صدقه
جاریههست
التماس دعای فرج
💠💠💠💠💠💠💠💠💠
1_118428602.mp3
8.92M
شبهای پیشاور
مناظره سلطان الواعظین شیرازی با علمای اهل سنت
شب هشتم
گوش کنید جالب است
نشراینفایل صدقه
جاریههست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
رهبر انقلاب: «درستکرداری حضرت محمد (ص) بود که جناب خدیجه را شیفتهی او کرد»۷۹/۲/۲۳
به مناسبت دهم ربیع؛ سالروز ازدواج حضرت محمد و حضرت خدیجه سلامالله علیهما
#سلامتی_فرمانده_صلوات
✨﷽✨
✅داستان واقعی امام زمان فرمودند به پدرت بگو انقدر غُر نزند!
✍️پدرش مخالف روحانی شدنش بود، میگفت ملا شدن آب و نان نمی شود، سید ابوالحسن اما دوست داشت یاد بگیرد علوم دینی را،هرچه بود دل را به دریا زد و رفت... رفت به حوزه ی علمیه نجف تا در آن دیار در محضر استاد زانو بزند و کسب فیض کند...
اطاقی در نجف اجاره کرده بود و با سختی زندگی اش را سپری می کرد، درآمد آنچنانی نداشت و آنچه او را پایبند کرده بود عشق به مولا یش امام زمان ارواحنافداه بود و بس.. در یکی از روزهایی که از شدت فقر حتی پول خرید ذغال برای گرم کردن اطاق نداشت، پدر تصمیم گرفت سَری به او بزند و از حال و روزش با خبر بشود... پدر رسید نجف، حجره ی محقر سید ابوالحسن، پسر پدر را احترام کرد و او را در آغوش کشید،پدر اما با دیدن اوضاع و احوال سید ابوالحسن شروع کرد به سرکوفت زدن، که چرا ملا شدی، که چرا سخنش را اعتنا نکردی، که باید در این سیاهی زمستان شبها را بدون ذغال در سرما بلرزی و خودت را با نان و تُرب سیر کنی...
از پدر کنایه زدن بود و از سید ابوالحسن خودخوری، خجالت میکشید، پدرش شبی را مهمانش شده بود که هیچ چیز در بساطش نبود برای پذیرایی، در همین سرکوفت زدن ها درب اطاق بصدا درآمد، سید ابوالحسن درب را باز کرد، جوانی پشت درب بود با شتری پر از بار،ذغال و بود و همه ی مایحتاج و خوراکی، سید را که دید گفت:آقایت سلام رساندند و عرض کردند:به پدرت بگو آنقدر غُر نزند، ما در مراعات حال شیعیانمان کوتاهی نمی کنیم...
آنقدر پیش خدا دستِ تو باز است آقا
لب اگر باز کنم هر چه بخواهم دادی...
📚 برداشتی آزاد از سخنان شیخ مجید احمدی