eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.2هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️افشاگری مهم دکتر قدیری ابیانه، سفیر اسبق کشورمان در ایتالیا: 🔸آمدنیوز به همه ارکان نظام و اسلام حمله کرده، به جز دولت روحانی!!! 🔹از بیت‌المال برای آمدنیوز بودجه اختصاص می‌دادن... 🔸طرحی در مجلس طرحی پیشنهاد دادن که ضبط و پخش اعترافات مجرمین در صدا و سیما ممنوع بشه؛ معلوم هست از بازداشت روح‌الله زم نگران هستن که دستشون رو بشه.
🇮🇷🤝 صدشکر که بر رهبر خود یار شدیم در محضر دین' میثم و عمار شدیم در پای ولی یمان به روز 9 دی کشور همه یکپارچه مختار شدیم ✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️ 9 دی' روز بصیرت و میثاق امت با ولایت گرامیباد 🇮🇷🤝🇮🇷🤝🇮🇷🤝🇮🇷🤝 از منظر دین خیره سری ممنوع است، دعوا سر ارث پدری ممنوع است، در کشور ما فتنه گری ممنوع است، بد گفتن پشت رهبری ممنوع است، 🔹🔹🔹🔹 ای حیله گران بی خرد و بی هدف اید... بلوا بشود دوباره با ما طرف اید...
🔸یادمون نمیره خیمه‌‌هامونُ سوزوندن .. |⇦•سینه زنی شور ویژۀ «یوم الله نه دی» تقدیم به همۀ بسیجیان و یادگارانِ پیر جماران حضرت روح الله ، به امید نابودیِ کامل لیبرال ها و فتنه گرانِ وطن فروش به نفس سید رضا نریمانی •✾• یادمون نمیره خاطرات جبهه‌هامون جای خون رو چفیه‌هامون خون گرم بچه‌هامون یادمون نمیره بویِ خون و بوی باروت بدنِ جوون و تابوت تاریکی و ظلم طاغوت یادمونه این انقلاب با خونِ دلها پا گرفته چه گُلا رفته زیرِ خاک تا این‌ نظام امروز شکفته پشت سرِ رهبرمون میمونیم و تا دمِ آخر نمیذاریم این انقلاب به دست نا اهلا بیفته میمونیم ما تویِ راه پیرِ خمین لبیک یاحسین ، یاحسین ، یاحسین «لبیک یاحسین ، یاحسین ، یاحسین» یادمون نمیره خاطرات مرگِ غیرت به مقدسات اهانت به اماممون جسارت یادمون نمیره چه شعارایی میخوندن کارو به کجا کشوندن خیمه‌‌هامونُ سوزوندن نمیره از تو ذهنمون که خندیدن تو روز ماتم یادمونه شکسته شد چه‌جوری حرمت محرم جسارت و اهانت و تمسخر و فتنه و آشوب حالا باید جواب بدن یا بخورن سیلی محکم هرچی آقا بگه یک کلام، والسلام لبیک یاامام، یاامام، یاامام «لبیک یاامام، یاامام، یاامام» یادمون نمیره روضه‌های کربلا رو روز غربت آقا رو عبرتای عاشورا رو یادمون نمیره تنها راه برا سعادت اینه که ما با بصیرت بمونیم پای ولایت به ما وفا و غیرت و شجاعت‌و یاد داده سقا فتنه‌گرا و دشمنا بترسن از جوونای ما بسیجیای رهبریم تا جون داریم باهاش میمونیم نمیذاریم که چشمی چپ نگاه کنه به‌سمت آقا شیعه‌ی حیدریم، حیدریم، حیدریم سرباز رهبریم، رهبریم، رهبریم «لبیک یاحسین ، یاحسین ، یاحسین»
Yademoon-Nemire-Segment 1.mp3
8.27M
🔸یادمون نمیره خیمه‌‌هامونُ سوزوندن .. |⇦•سینه زنی زیبا ویژۀ «یوم الله نه دی» تقدیم به همۀ بسیجیان و مردم شهید پرور سرزمینمان ایرانِ عزیز ، به امید نابودیِ کامل لیبرال ها و فتنه گرانِ وطن فروش به نفس سید رضا نریمانی •✾•
4_5987892745220392846.mp3
10.92M
تو الان زنده‌ای ! همین الان ... اگر نوبتِ سفر تو، همین فردا باشه؛ خونه و زندگیِ اونورت ردیفه؟ اونجا مشکلی نداری؟ 🔊 استاد شجاعی
1_1543677733.mp3
4.35M
✅ اثرات بسیار عجیب و مهم بسم الله الرحمن الرحیم 🔹اگه میخوای دست به خاک بزنی #طلا بشه ═══✼🍃🌹🍃✼═══ 🔹 #حاج_اقا_دانشمند
😁 لطیفه😁 ﺑﻪ معتاده ﻣﯿﮕﻦ: ﺗریاک , ﻣﺎﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﺪبختی‌هاست ! ﻣﯿﮕﻪ: ﺑﺎﺷﻪ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻣﺎﺩﺭﻩ! ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺶ ﻭﺍﺟﺒﻪ 😂😂😂😂 ✅ بعضی جاها احترام گذاشتن عین حماقته، مثل کسی که به احترام دوستش نمیتونه روی حرفش نه بزنه و به اعتیاد کشیده میشه. ولی بعضی جاها احترام گذاشتن عین عبادته، مثل احترام به پدر و مادر که امام علیه السلام اون رو بزرگترین تکلیف الهی میدونند 💠 امام علی(علیه السلام) فرمودند: بزرگترین و مهمترین تکلیف الهی نیکی به پدر و مادر است. بر الوالدین اکبر فریضة. (میزان الحکمة، ج 10، ص 709)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری پایگاه اطلاع‌رسانی امام خامنه ای به مناسبت سالروز حماسه مردمی #نهم_دی ۱۳۸۸، براساس بیانات رهبر انقلاب درباره اهمیت قانون و نتایج قانون‌مداری، مجموعه نماهنگ «جاه‌طلبی علیه قانون» را منتشر میکند. #سلامتی_فرمانده_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان شب👇👇👇👇👇
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 این داستان مربوط به قبرستان تخت فولاد اصفهان است یکی از آقایان نقل می کند: برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود. گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه را برداشتی؟! گفت: من کلاه کسی را برنداشتم. گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست. گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم. بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده ام از خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد. برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند. از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند. رفتم نزد آقای قبر کن احوال پرسی کردم و از فوت مادرش سوال کردم، گفت: دیشب شب اول قبر او بود گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟ گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟ داستان را گفتم ، او گفت: هر روز زیارت عاشورا می خواند 📚حکایاتی از عنایات حسینی، ص۱۱۱
ثانیه های مهدوی 5.mp3
3.64M
نجواهای شبانه با امام زمان (عج) شبها قبل از خواب، با گوش دادن به این فایل ها، با امام خود درد دل کنیم و با انتشار آن، دیگران را هم تشویق به صحبت با حضرت کنیم. زیاد وقتت رو نمی گیره...
امروزهم به پایان رسید الهی اگربدبودیم یاریمان کن، تافردایی بهترداشته باشیم خدایابه حق مهربانیت نگذارکسی باناامیدی وناراحتی، شب خودرابه صبح برساند. 🌟شبتون بخیر و آرام🌟
🌹خاطرات شهیدحاج ستارابراهیمی هژبر 💞آقای عسگری، که مرد محجوب و سربه زیری بود، عادت داشت وقتی زنگ می زد، چند قدمی از در فاصله می گرفت. به همین خاطر هر بار که پشت در می رسیدم، صدای مرا نمی شنید. آمده بود از من کمک بگیرد. خانمش داشت زایمان می کرد. کمی بعد، از آن خانه اسباب کشی کردیم و خانه دیگری در خیابان هنرستان اجاره کردیم. موقع اسباب کشی معصومه مریض شد. روز دومی که در خانه جدید بودیم، آن قدر حال معصومه بد شد، که مجبور شدیم در آن هیر و ویری بچه را ببریم بیمارستان. صمد به تازگی ژیان را فروخته بود و بدون ماشین برایمان مکافات بود با دو تا بچه کوچک از این طرف به آن طرف برویم. نزدیک ظهر بود که از بیمارستان برگشتیم. صمد تا سر خیابان ما را رساند و چون کار داشت دوباره تاکسی گرفت و رفت. معصومه بغلم بود. خدیجه چادرم را گرفته بود و با نق و نق راه می آمد و بهانه می گرفت. می خواست بغلش کنم. با یک دست معصومه و کیسه داروهایش را گرفته بودم، با آن دست خدیجه را می کشیدم و با دندان هایم هم چادرم را محکم گرفته بودم. با چه عذابی به خانه رسیدم، بماند. به سختی کلید را از توی کیفم درآوردم و انداختم توی قفل. در باز نمی شد. دوباره کلید را چرخاندم. قفل باز شده بود؛ اما در باز نمی شد. انگار یک نفر آن تو بود و پشت در را انداخته بود. چند بار به در کوبیدم. 💞ترس به سراغم آمد. درِ خانه همسایه را زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. زن هم می ترسید پا جلو بگذارد. خواهش کردم بچه ها را نگه دارد تا بروم صمد را خبر کنم. زن همسایه بچه ها را گرفت. دویدم سر خیابان. هر چه منتظر تاکسی شدم، دیدم خبری از ماشین نیست. حتی یک ماشین هم از خیابان عبور نمی کرد. آن موقع خیابان هنرستان از خیابان های خلوت و کم رفت و آمد شهر بود. از آنجا تا آرامگاه بوعلی راه زیادی بود. تمام آن مسیر را دویدم. از آرامگاه تا خیابان خواجه رشید و کمیته راهی نبود. اما دیگر نمی توانستم حتی یک قدم بردارم. خستگی این چند روزه و اسباب کشی و شب نخوابی و مریضی معصومه، و از آن طرف علّافی توی بیمارستان توانم را گرفته بود؛ اما باید می رفتم. ناچار شروع کردم به دویدن. وقتی جلوی کمیته رسیدم، دیگر نفسم بالا نمی آمد. به سرباز نگهبانی که جلوی در ایستاده بود، گفتم: «من با آقای ابراهیمی کار دارم. بگویید همسرش جلوی در است.» سرباز به اتاقک نگهبانی رفت. تلفن را برداشت. شماره گرفت و گفت: «آقای ابراهیمی! خانمتان جلوی در با شما کار دارند.» صمد آن قدر بلند حرف می زد که من از آنجایی که ایستاده بودم صدایش را می شنیدم.می گفت: «خانم من؟! اشتباه نمی کنید؟! من الان خانم و بچه ها را رساندم خانه.» 💞رفت روی لبه دیوار از آنجا پرید توی حیاط. کمی بعد سرباز در را باز کرد. گفت: «هیچ کس تو نیست. دزدها از پشت بام آمده اند و رفته اند.» خانه به هم ریخته بود. درست است هنوز اسباب و اثاثیه را نچیده بودیم. اما این طور هم آشفته بازار نبود. لباس هایمان ریخته بود وسط اتاق. رختخواب ها هر کدام یک طرف افتاده بود. ظرف و ظروف مختصری که داشتیم، وسط آشپزخانه پخش و پلا بود. چند تا بشقاب و لیوان شکسته هم کف آشپزخانه افتاده بود. صمد با نگرانی دنبال چیزی می گشت. صدایم زد و گفت: «قدم! اسلحه، اسلحه ام نیست. بیچاره شدیم.» اسلحه اش را خودم قایم کرده بودم. می دانستم اگر جای چیزی امن نباشد، جای اسلحه امنِ امن است. رفتم سراغش. حدسم درست بود. اسلحه سر جایش بود. اسلحه را دادم دستش، نفس راحتی کشید. انگار آب از آب تکان نخورده بود. با خونسردی گفت: «فقط پول ها را بردند. عیبی ندارد فدای سر تو و بچه ها.» با شنیدن این حرف، پاهایم سست شد. نشستم روی زمین. پول ژیانی را که چند هفته پیش فروخته بودیم گذاشته بودم توی قوطی شیرخشک معصومه. قوطی توی کمد بود. دزد قوطی را برده بود. کمی بعد سراغ چند تکه طلایی که داشتم رفتم. طلاها هم نبود. ✍ادامه دارد.....
🌹خاطرات شهیدحاج ستارابراهیمی هژبر 💞صمد مرتب می گفت: «عیبی ندارد. غصه نخور. بهترش را برایت می خرم. یک کم پول و چند تکه طلا که این همه غصه ندارد. اصلِ کار اسلحه بود که شکر خدا سر جایش است.» کمی بعد صمد و سرباز رفتند و من تنها ماندم. بچه ها را از خانه همسایه آورده بودم. هر کاری کردم، دست و دلم به کار نمی رفت. می ترسیدم توی اتاق و آشپزخانه بروم. فکر می کردم کسی پشت کمد، یخچال یا زیر پله و خرپشته قایم شده است. فرشی انداختم گوشه حیاط و با بچه ها نشستم آنجا. معصومه حالش بد بود؛ اما جرئت رفتن به اتاق را نداشتم. شب که صمد آمد، ما هنوز توی حیاط بودیم. صمد تعجب کرده بود. گفتم: «می ترسم. دست خودم نیست.» خانه بدجوری دلم را زده بود. بچه ها را بغل کرد و برد توی اتاق. من هم به پشتوانه او رفتم و چیزی برای شام درست کردم. صمد تا نصف شب بیدار بود و خانه را مرتب می کرد. گفتم: «بی خودی وسایل را نچین. من اینجابمان نیستم. یا خانه ای دیگر بگیر، یا برمی گردم قایش.» خندید و گفت: «قدم! بچه شدی، می ترسی؟!» گفتم: «تو که صبح تا شب نیستی. فردا پس فردا اگر بروی مأموریت، من شب ها چه کار کنم؟!» 💞گفت: «من که روی آن را ندارم بروم پیش صاحب خانه و خانه را پس بدهم.» گفتم: «خودم می روم. فقط تو قبول کن.» چیزی نگفت. سکوت کرد. می دانستم دارد فکر می کند. فردا ظهر که آمد، شاد و سرحال بود. گفت: «رفتم با صاحب خانه حرف زدم. یک جایی هم برایتان دیده ام. اما زیاد تعریفی نیست. اگر صبر کنی، جای بهتری پیدا می کنم.» گفتم: «هر طور باشد قبول. فقط هر چه زودتر از این خانه برویم.» فردای آن روز دوباره اسباب کشی کردیم. خانه مان یک اتاق بزرگ و تازه نقاشی شده در حوالی چاپارخانه بود. وسایل چندانی نداشتم. همه را دورتادور اتاق چیدم. خواب آرام آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم. اما صبح که از خواب بیدار شدم، اوضاع طور دیگری شده بود. انگار داشتم تازه با چشم باز همه چیز را می دیدم. آن طرف حیاط چند تا اتاق بود که صاحب خانه در آنجا گاو و گوسفند نگه می داشت. بوی پشم و پهنشان توی اتاق می پیچید. از دست مگس نمی شد زندگی کرد. اما با این حال باید تحمل می کردم. روی اعتراض نداشتم. شب که صمد آمد، خودش همه چیز دستگیرش شد. گفت: «قدم! اینجا اصلاً مناسب زندگی نیست. باید دنبال جای بهتری باشم. 💞بچه ها مریض می شوند. شاید مجبور شوم چند وقتی به مأموریت بروم. اوضاع و احوال مملکت رو به راه نیست. باید اول خیالم از طرف شما راحت شود. صمد به چند نفر از دوستانش سپرده بود خانه مناسبی برایمان پیدا کنند. خودش هم پیگیر بود. می گفت: «باید یک خانه خوب و راحت برایتان اجاره کنم که هم نزدیک نانوایی باشد، هم نزدیک بازار؛ هم صاحب خانه خوبی داشته باشد تا اگر من نبودم به دادتان برسد.» من هم اسباب و اثاثیه ها را دوباره جمع کردم و گوشه ای چیدم. چند روز بعد با خوشحالی آمد و گفت: «بالاخره پیدا کردم؛ یک خانه خوب و راحت با صاحب خانه ای مؤمن و مهربان. مبارکتان باشد.» با تعجب گفتم: «مبارکمان باشد؟!» رفت توی فکر. انگار یاد چیزی افتاده باشد. گفت: «من امروز و فردا می روم مرز، جنگ شده. عراق به ایران حمله کرده.» این حرف را خیلی جدی نگرفتم. با خوشحالی رفتیم و خانه را دیدیم. خانه پشت انبار نفت بود؛ حاشیه شهر. محله اش تعریفی نبود. اما خانه خوبی بود. دیوارها تازه نقاشی شده بود؛ رنگ پسته ای روشن. پنجره های زیادی هم داشت. در مجموع خانه دل بازی بود؛ برعکس خانه قبل. صمد راست می گفت ✍ادامه دارد....
⁉️ چند سؤال با موضوع فالگیری: ✔️ الف.آیا فالگیری برای خود ما یا دیگران اشکال دارد؟ ✔️ ب. آیا می توانیم شرعاً برای گرفتن فال به دیگران مراجعه کنیم؟ ✔️ ج. آیا درآمد، از این راه حلال است؟ ✅ پاسخ: «فالگیری شرعاً اعتباری ندارد؛ و کسب درآمد از این طریق جایز نیست.»
خواندن صیغه عقد در فضای مجازی...
4_5987892745220392846.mp3
10.92M
تو الان زنده‌ای ! همین الان ... اگر نوبتِ سفر تو، همین فردا باشه؛ خونه و زندگیِ اونورت ردیفه؟ اونجا مشکلی نداری؟ 🔊 استاد شجاعی
🌸 احکا 🌸 💬سوال: 🔰 اگر موقعی که امام در رکوع است، شخصی اقتدا کرده و به رکوع برود و کند که به رکوع امام رسیده یا نه، نمازش صحیح است؟ ✅ پاسخ مراجع⬇️ ✍ امام خامنه ای: اگر به مقدار ركوع خم شود و چنين شكى كند، نماز او به صورت فرادا صحيح است. [1] ✍ آیات عظام و : نمازش را فرادا تمام کند و [2] دوباره بخواند. [3] ✍آیت الله سیستانی: چنانچه شکش بعد از تمام شدن رکوع باشد، جماعتش صحیح است و در غیر این صورت می تواند نماز را فرادا تمام کند یا برای رسیدن به رکعت بعد نماز را قطع کند. [4] ✍آیت الله صافی: اگر پیش از ذکر رکوع شک کند، نمازش به جماعت باطل است. ولی به صورت فرادا صحیح است؛ هر چند احتیاط مستحب آن است که سر از رکوع بردارد و آن رکعت را یک رکعت حساب نموده و نماز را فرادا تمام کند و بعد دوباره بخواند؛ ولی اگر در حال گفتن ذکر رکوع یا بعد از آن شک کند، نماز او به جماعت صحیح است. [5]
* #امیرالمومنین #آیت_الله_کشمیری 🔻ما احتياج به اين داريم که هر روز به آقا امير المومنين علیه السلام توجه کنيم و تجديد بيعت کنيم و زيارت امين الله بخوانيم. 🔸نه فقط در ایام غدير بلکه در همه ي ايام سال تجديد عهد با آقا اميرالمومنين عليه السلام لازم است. يکي از دعاهاي خيلي جالب و زيارات خيلي خوبي که در همین زمینه هست همين زيارت امين الله است که خيلي زيارت جامعي است. 🔹حضرت آیت الله کشمیری قدس سره اين سفارش را مي کردند که هر روز صبح به صبح تجديد عهد و بيعت با آقا اميرالمؤمنين بکنيد حالا يا زيارت امين الله بخوانید یا یکی دیگر از زیارات حضرت را. 🔸اگر بعد از هر نماز هر کسي‏ زيارت امين الله را بخواند و رها نکند آرام آرام پيوندش با اميرالمؤمنين عليه السلام برقرار خواهد شد. 🔹حضرت والد(آیت الله ناصری) می فرمودند: حاج شيخ محمد باقر (پدر بزرگ ما) يک رفيقي داشت فاميلش آقاي اراکي بود. مي‌گفتند پيرمردي بود مال اراک و مرد خيلي صالحي بود و از رفقاي پدربزرگ ما بود. او گفته بود که من در ايام طلبگي در نجف سختي‌ هائي مي‌کشيدم و رياضاتي و توسلاتي داشتم. رياضات قهری هم براي ما بود مثل گرسنگي زياد و... این ریاضات قهری مصادف شد با ایامی که من روزه هم مي‌گرفتم و عصرها که مي‌شد من را ضعف شديدي عارض مي‌ شد. 🔸اما حرم آقا اميرالمؤمنين عليه السلام مي‌ رفتم و يک زيارت امين الله مي‌ خواندم و به اين جمله که مي‌ رسيدم که «و ارزاقک الي الخلائق من لدنک نازله“ يک حالت قوت و نشاطی به من دست می داد مثل اينکه يک غذاي خوبي من خورده باشم و قوي می شدم؛
🌍🌖تقویم واعلانات نجومی🌔🌎 ✴️ سه شنبه 👈10 دی 98 👈4 جمادی الاول 1441👈31 دسامبر 2019 🕌مناسبت های دینی و اسلامی. ❇️روز تولد حضرت هابیل و بسیار خوب و مبارک است برای: ✅خواستگاری عقد و عروسی. ✅تجارت و داد و ستد. ✅بنایی و ساخت و ساز. ✅شکار و صید. ✅ و کشاورزی بذر افشانی و کاشت خوب است. 👶نوزاد امروز زیبا مبارک شایسته و صالح و خوش قدم باشد. ان شاءالله. 🤕بیمار امروز خوب شود ان شاءالله ✈️ مسافرت خوف حادثه دارد همراه با صدقه باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. ✳️انجام امور ساختمانی بنایی و ساخت و ساز. ✳️تعلیم و تعلم و تحصیل. ✳️و امور کشاورزی نیک است. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات، (سر و صورت) خوب نیست 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن. 🔴 یا در این روز خوب نیست موجب درد در سر است. ✂️ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست 👕👚دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب چهار شنبه دیده شود طبق ایه 5 سوره مبارکه مائده است... الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم... و مفهوم ان این است که به شکلی منفعتی به خواب بیننده برسد و خوشحال گردد.ان شاءالله. و شما مطلب خود را قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸ززندگیتون مهدوی🌸
#سلام_امام_زمانم 💚 ای بودم از نبودِ تو نابود می شوم می سوزم از فراقِ تو و دود می شوم آقا بیا و با دَمِ عیساییت ببین نابودم و زِ بودِ تو موجود می شوم #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🎄🌷🎄🌷🎄 🌺🧚‍♀️هر كدام از ما مسير هاى يادگيری، منحصر بفردى داريم. همه درحال، يادگيرى درسهاى معنوى خود، به روش‌هاى گوناگون هستيم، و از آن طريق ، باحقيقت وجودى، خويش اشنا میشویم ... بیائید ديگران را بخاطر انتخاب، راهی متفاوت ، سرزنش نكنيم ... هيچگاه درصدد متقاعد كردن ديگران، بر نياييم ... و اگر كسى پرسيد، فقط اجازه دهیم تا پرسشگر در آنچه كه میدانیم سهيم شود ... مانع پيمودن راه ديگران نباشيم. اين نیز يكى از راه هاى تمرين عشق ورزى و دوست داشتن ديگران است .. 💕💕💕
برای امروزتون زيباترين حس‌ها رو خواهانم حس قشنگ آرامش حس دوست داشتن حس زيبا شدن حس وجود خدا در قلبتون حس لطافت گلها حس باران و حس داشتن لحظه‌های خوب امرزتون پر از دعای خیر💐
🌸زود قضاوت نکنیم 🌷شخصی به حضرت داود ع مراجعه کرد 🌷گفت من یک گوسفند دارم وبرادرم ۹۹ گوسفند دارد ومیخواهد یک گوسفند مراهم بگیرد، حضرت داود بدون اینکه نظر آن برادر رابشنود،فرموداگراینجور باشد،درحقت ستم کرده، 🌷ولی بلافاصله متوجه شدکه بایدنظر آن برادرراهم میشنیدبعد قضاوت میکرد، ولذا بلافاصله استغفار وتوبه کرد. ۲۳و۲۴ سوره ص 💕💕💕