KHAMENEI.IR.mp3
1.81M
#بشنوید
🔹 از نشانه هایِ آخرالزمان این است که هنوز فتنه ای تمام نشده فتنۀ بعدی می آید .. آنقدر فتنه ها زیاد میشود که مردم میگویند خدایا فرصتی برای نفس کشیدنُ و هضم فتنۀ قبلی عنایت کن که کار سخت شده ..
#در_فتنه_سکوت_نکنیم
پ.ن:
قلمت بشکند ای تاریخ
اگر از فراموش کاری شهر من ننویسی ...
#سایه_ماه_مستدام
#بنزین
#شهادت_حاج_قاسم
#سوگ_پرواز
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
4_5830373844682016377.pdf
455.8K
🔺فایل مستندات علمی گزارش مستند آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر دانشگاه تهران در خصوص سانحه سقوط هواپیمای اوکراین: نقش خطای انسانی منتفی است؛ آمریکا سامانه پدافند موشکی ما را فریب داده است
♦️♦️♦️♦️♦️♦️
👆این بیانیه که منسوب به به آزمایشگاه پژوهش فضای سایبر دانشگاه تهران مطرح شده و در کانال های متعدد هم منتشر شده دو نکته مهم داره
اول اینکه اعتبار نتایج این پژوهش منوط به تایید آن توسط مراکز معتبر نظامی است و فعلا نمیتواند مبنای قضاوت باشد
دوم اینکه تغییر علت سانحه از #خطای_انسانی به #دانش_سایبرنتیک در هر حال باعث خواهد شد ورق برگردد. یعنی خیلی از این نتیجهگیری ها که الان شده کاملا معکوس میشود
شتابزدگی در مسئله به این مهمی بسیار مهلک است.
#سپاه
#هواپيماي_اوكرايني
#انتقام_سخت
#شجاعت_پذيرش_اشتباه
#سردار_حاجي_زاده
AUD-20200111-WA0010.opus
1.04M
صحبت های شنیدنی و قابل تامل در خصوص ماجرای هواپیمایی اکراینی از زبان یک خانم
🌍🌖تقویم واعلانات نجومی🌔🌎
✴️ سه شنبه 👈24 دی 98
👈18 جمادی الاول 1441👈14 ژانویه 2020
🕌مناسبت های دینی و اسلامی.
❇️روز بسیار مبارک و خوبی است و برای همه امور خصوصا شروع کارهایی مثل:
✅خواستگاری عقد و عروسی خیر و نیکی دارد.
✅خرید خانه دکان و عمارت.
✅و تجارت و داد و ستد خوب و پر سود است...
👶نوزاد امروز حالش خوب است. ان شاءالله.
🤕بیمار امروز خوب شود ان شاءالله
✈️ مسافرت بسیار خوب است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
✳️شکار و صید.
✳️خرید و فروش املاک.
✳️معامله و تجارت داد و ستد.
✳️و دیدارهای سیاسی نیک است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) خوب نیست....
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز خوب و موجب قوت و نیروی بدن است.
✂️ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست.....
👕👚دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست....
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب چهار شنبه دیده شود طبق ایه 19 سوره مبارکه مریم علیها السلام است...
قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا.....
و مفهوم ان این است که فرستاده ای از جانب فرد بزرگی نزد خواب بیننده بیاید و خبرهای دلپسند و خاطر خواه به او برسد.ان شاءالله. و شما مطلب خود را قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸ززندگیتون مهدوی🌸
تیمم در وقت کوتاه
یکی از موارد تیمم، تنگ بودن وقت برای نماز است و نمازگزار باید درچنین شرایطی تیمم کند، اما بسیاری از مردم درچنین شرایطی هم وضو می گیرند.
مساله: هر گاه وقت به قدری تنگ است که اگر وضو بگیرد، تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، بایدتیمم نمود.1
1. توضیح المسائل مراجع ص 181 م 280
YEKNET.IR - shoor - shabe 3 fatemie avval 1398 - motiee.mp3
5.06M
🔳 #ایام_فاطمیه
تمام غصه اش اشک علی بود
مدینه گریه هاش را نفهمید
🎤 #میثم_مطیعی
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
🌷۳وقت خصوصی برای همسران،
که باید اعضای خانواده،بدون اجازه واردنشوند.
۱.قبل ازنمازصبح،یعنی سحر
۲.ظهر،که لباسشان رابرای استراحت درمیاورند
۳.بعدازنمازعشا،که شب است ووقت استراحت.۵۸سوره نور
يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَآءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (٥٨)نور
💕💕💕
راهنماییهای استاد در شرایط بعد از انتقام_13981022.mp3-1.mp3
10.03M
#تلنگر
🎯نکات دقیق #استاد_مؤیدی
(ازشاگردان عارف بزرگ آیت الله سعادت پرور)
❌ درباره شرایط کنونی...
👌حتما گوش کنید🌹
#فتنه
#امتحان_الهی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#زنگ_تفکر
رنج نبايد تو را غمگين كند، اين همان جايی است كه اغلب مردم اشتباه میكنند
رنج قرار است تو را هوشيارتر كند، چون انسانها زمانی هوشيارتر میشوند كه زخمی شوند. رنج نبايد بيچارگی را بيشتر كند. رنجت را تنها تحمل نكن، رنجت را درك كن...
اين فرصتی است براى بيداری، وقتی آگاه شوی بيچارگیات تمام ميشود...
اگر كه به جاى محبتی كه به كسی كرديد از او بی مهری ديدهايد، مأيوس نشويد، چون برگشت آن محبت را از شخص ديگری، در زمان ديگری، در رابطه با موضوع ديگری خواهيد گرفت.
💕💕💕
#داستان
#دختر_شینا
🌹خاطرات شهیدحاج ستارابراهیمی هژبر
#قسمت_شصت_وپنجم
💞وضو گرفتم و نمازم را با صمد خواندم. بعد از نماز، صمد مثل همیشه یونیفرم پوشید تا برود. گفتم: «کاش می شد مثل روزهای اول برای ناهار می آمدی.»
خندید و طوری نگاهم کرد که من هم خنده ام گرفت. گفت: «نکند دلت برای حاج آقایت تنگ شده...»
گفتم: «دلم برای حاج آقایم که تنگ شده؛ اما اگر ظهرها بیایی، کمتر دلتنگ می شوم.»
در را باز کرد که برود، چشمکی زد و گفت: «قدم خانم! باز داری لوس می شوی ها.»
چادر را از سرم درآوردم و توی سجاده گذاشتم. صمد که رفت، بلند شدم و رفتم توی آشپزخانه. خانم های دیگر هم آمده بودند. صبحانه را آماده کردم. آمدم بچه ها را از خواب بیدار کردم. صبحانه را خوردیم. استکان ها را شستم و بچه ها را فرستادم طبقه پایین بازی کنند.
در طبقه اول، اتاق بزرگی بود پر از پتوهایی که مردم برای کمک به جبهه ها می فرستادند. پتوها در آن اتاق نگهداری می شد تا در صورت نیاز به مناطق مختلف ارسال شود. پتوها را تا کرده و روی هم چیده بودند. گاهی بلندی بعضی از پتوها تا نزدیک سقف می رسید. بچه ها از آن ها بالا می رفتند. سر می خوردند و این طوری بازی می کردند. این تنها سرگرمی بچه ها بود. بعد از رفتن بچه ها شیر سمیه را دادم و او را خواباندم.
💞خودم هم لباس های کثیف را توی تشتی ریختم تا ببرم حمام و بشویم که یک دفعه صدای وحشتناکی ساختمان را لرزاند. همه سراسیمه از اتاق بیرون آمدند. بچه ها از ترس جیغ می کشیدند. تشت را گذاشتم زمین و دویدم پشت پنجره. قسمتی از پادگان توی گرد و خاک گم شده بود. خانم ها سر و صدا می کردند و به این طرف و آن طرف می دویدند. نمی دانستم چه کار کنم. این اولین باری بود پادگان بمباران می شد. خواستم بروم دنبال بچه ها که دوباره صدای انفجار دیگری آمد و انگار کسی هلم داده باشد، پرت شدم به طرف پایین اتاق. سرم گیج می رفت؛ اما به فکر بچه ها بودم. تلوتلوخوران سمیه را برداشتم و بدوبدو دویدم طبقه اول. سمیه ترسیده بود. گریه می کرد و آرام نمی شد. بچه ها هنوز داشتند توی همان اتاق بازی می کردند. آن قدر سرگرم بودند که متوجه صدای بمب نشده بودند. خانم های دیگر هم سراسیمه پایین آمدند. بچه ها را صدا کردیم که دوباره صدای انفجار دیگری ساختمان را لرزاند. این بار بچه ها متوجه شدند و از ترس به ما چسبیدند. یکی از خانم ها اتاق به اتاق رفت و همه را صدا کرد وسط سالن طبقه اول. ده پانزده نفری آدم بزرگ بودیم و هفت هشت تایی هم بچه. بوی تند باروت و خودمان سالن را پر کرده بود. بچه ها گریه می کردند. ما نگران مردها بودیم. یکی از خانم ها گفت: «تا خط خیلی فاصله نداریم. اگر پادگان سقوط کند، ما اسیر می شویم.»
💞با شنیدن این حرف دلهره عجیبی گرفتم. فکر اسارت خودم و بچه ها بدجوری مرا ترسانده بود. وقتی اوضاع کمی آرام شد، دوباره به طبقه بالا رفتیم. پشت پنجره ایستادیم و ردّ دودها را گرفتیم تا حدس بزنیم کجای پادگان بمباران شده که یک دفعه یکی از خانم ها فریاد زد: «نگاه کنید آنجا را، یا امام هشتم!»
چند هواپیما در ارتفاع پایین در حال پرواز بودند. ما حتی رها شدن بمب هایشان را هم دیدیم. تنها کاری که در آن لحظه از دستمان برمی آمد، این بود که دراز بکشیم روی زمین. دست ها را روی سرمان گذاشته و دهانمان را باز کرده بودیم. فریاد می زدیم: «بچه ها! دست ها را روی سرتان بگذارید. دهانتان را نبندید.» خدیجه و معصومه و مهدی از ترس به من چسبیده بودند و جیک نمی زدند. اما سمیه گریه می کرد. در همان لحظات اول، صدای گرومپ گرومپ انفجارهای پشت سر هم زمین را لرزاند. با خودم فکر می کردم دیگر همه چیز تمام شد. الان همه می میریم. یک ربعی به همان حالت دراز کشیدیم. بعد یکی یکی سرها را از روی زمین بلند کردیم. دود اتاق را برداشته بود. شیشه ها خرد شده بود، اما چسب هایی که روی شیشه ها بود، نگذاشته بود شیشه ها روی زمین یا روی ما بریزد. همان توی پنجره و لا به لای چسب ها خرد شده و مانده بود. خدا را شکر کردیم کسی طوری نشده. صداهای مبهم و جورواجوری از بیرون می آمد.
✍ادامه دارد....