eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.2هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
سراپا دردم و جان کندن دائم شده کارم نهادم چشم بر در، تا اجل آید به دیدارم  به وقت راه رفتن آنچنان لرزد قدمهایم که هم دستم، سرِ زانوست، هم محتاج دیوارم برو ای عُمر از دستم که من با مرگ، مأنوسم بیا ای مرگ، یاری کن که من از عُمر، بیزارم طرفدار علی بودم که بین آن همه دشمن نشد جز شعلهء آتش کسی آنجا طرفدارم گهی در خانه، گه بین در و دیوار، گه کوچه خدا داند چه آمد بر سرم! کشتند صدبارم گرفتم دامن مولای خود در چنگ و میگفتم بزن قنفذ که من دست از امامم برنمیدارم دلم بر همسرم می سوخت چون قنفذ مرا می زد نگاه غربت او بیشتر می داد آزارم نگفتم راز خود با هیچکس، اما خدا داند نمی آید به هم از درد، یک شب چشم بیدارم
شیطان به بیت حی تعالی چه می کند!؟ آتش به گرد جنت اعلا چه می کند!؟ از باب خلد، دود چرا می شود بلند!؟ بر روی حور، سیلی اعدا چه می کند!؟ مادر ندای "یاابتایش" بلند شد آن سوز ناله با دل بابا چه می کند!؟ دارالزیارهء نبی و آستان وحی ای وای من، مغیره در آنجا چه می کند!؟ رویش سیاه باد و دو دستش شکسته باد قنفذ کنار خانه مولا چه می کند!؟ باید ز تازیانه بپرسم که در بهشت آثار خون به قامت طوبی چه می کند!؟ زین "واقعه" که حرمت "رحمن" شکسته شد طاها گریست حی تعالی چه می‌کند!؟
💠 روضه امام زمان فاطمیه مادرم از داغ حیدر در جوانی پیر شد بعد هجده سال از این زندگانی سیر شد در دفاعِ، از علی، با چل نفر درگیر شد حرف حق زد، پاسخ او قبضه ی شمشیر شد ای خدا، آه ای خدا، آه ای خدا، آه ای خدا مادرم را زد مغیره پیش چشم مرتضی داغ مظلومیت حیدر مرا آتش زده گریه های زینب مضطر مرا آتش زده آتشِ افتاده پشت در مرا آتش زده ناله ی وامحسنت؛ مادر، مرا آتش زده در تکانی خورد و از جسمت توان از دست رفت با لگد، یک سوم ساداتمان از دست رفت مادرم! یک روز آن مسمار را می آورم هیزم جامانده ی کفار را می آورم گوشوار و چادر گلدار را می آورم ذوالفقار حیدر کرار را می آورم آن دو را از قبر بیرون می کشانم عاقبت انتقام سیلی ات را می ستانم عاقبت فاطمه رفتی و شد روزعلی چون شب سیاه می کشد آه فراق و می گذارد سر به چاه تا تو را کشتند شد خون عزیزانت مباح روز عاشورا، همین که آمدی در قتلگاه دیدی آنجا، روی صحرا دست و پا می زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می زد حسین
جوري بستري شده كه حتي صورتشم نمي تونه از اين رو به اون رو كنه"(الله اكبر)سادات من از شما مي پرسم مگه مادرتون چه بيماري داشت؟؟مگه مادرتونو چه جوري زدن كه حتي صورتشم نمي تونست تو بستر برگردونه؟صدا زد فضه تو بيا صورتموبرگردون ..." حال بيمار بستري شده خانه ي علي رو من از زبان امام صادق بگم : لَزمَتِ الفَراش يعني جوري مادرما تو بستر افتاد كه حتي دست به ديوارم نمي تونست راه بره ... نَحِلَ جِسمُها و ذاب لَحمُها ...گوشت و پوست مادرم به استخوان چسبيده بود ... حَتي صارَت كالخَيال" يعني از مادر ما فقط يه شبهي باقي مانده بود ..."الله اكبر ... دو نفر آمدن عيادت" اي كاش نمي آمدن"چون ديدن ديگه فاطمه داره نفس نفس مي زنه ... اومده بودن جون دادن زهرا رو تماشا كنن ..."(آماده اي يا نه؟) اين يه فاطمه اما فاطمه ي دوم دختر موسي ابن جعفر همين كه مردم فهميدن اين بي بي مريضه است ،حتي بعضي ها گفتن مصمومش كردن،هر كي هر جه قدر در توانش بود در اختيار بي بي گذاشت اجازه ندادن يه نامحرم از كنار مركبش عبور كنه ..." با چه عزت و احترامي آوردن بي بي رو تشيع كردن ،دفن كردن" اخ لايوم كيومك يااباعبدالله .... يه اشاره و نشستم؛آوردن بي بي دوعالم رو دفن كردن" نه تو بيابون،تو باغ بابلان دفنش كردن "درستشم همينه؛اين گل فاطمه است بايد تو بوستان دفنش كنن ... لحد رو چيدن خاك ريختن ،اما ديدن اجازه نمي دن حتي تربتش زير آفتاب بماند" بلافاصله سايبان درست كردن .... مبادا آفتاب به قبرش بتابه ... اي كاش اين مردم گودال قتلگاه بودن ...." پيغمبر فرمود فاطمه جان همه ي چشما قيامت گريانه،غير از اون چشمي كه بر حسين تو گريه كنه ..." كربلام سايه بان برا گودال بود ..." دخترش سكينه آمد سايه كرد... بين آفاب و بدن پدر ..." اما ديدن “فقد اجتمعت عدة من الاعراب” انقده دختر حسين رو زدن .... ناله بزن يا حسين ...."
|⇦• سینه زنی زیباتقدیم به ساحتِ مقدس امیرالمومنین صاحب ذوالفقار حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام به امید نابودی کامل وطن فروش ها و خائنین به خاکِ وطنِ عزیزمان ایران ؛ با نوای آقا سید مهدی حسینی •✾• یا ضیغم المُهَمهَم یا ناصِرَ النّبی یا کاتِبَ الکتائب یا قاتِلَ القَوی یا قاهِر العَدوّ یا والیَ الوَلی یا مظهر العجائب یا مرتضی علی خُمارِ بادۀ عشقم ، خمارِ جامِ علی علی امام من است و منم غلامِ علی جنازمُ میبرن وادی السلام علی من ایستاده بمیرم به احترام علی
❤️شیخ رجبعلـی خــیاطــ می‌گفتــ : 💢"من همیشه که نماز می خواندم ، نماز امــام زمــان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نماز جــعفر طــیار و ... حاجتــی را از خــدا می خواستم ... 🔹یک بار گفتم هیچ حاجتــی نخواهم و برای خود خــدا نمازی بخوانم " "تو بندگــی چو گدایان به شرطــ مزد نکن که خــواجه خود روش بنده پروری دانــد" 👈شیخ رجبعلی همان شبــ خوابــ دید . در خوابــ به او گفتند : " چـــرا دیــر آمـــدی ؟ " 🌼 یعنـــی تو باید سی سال پیش به فکـــر این کار می افتادی ، حالا بعد از یکــ عمر نــماز خواندن به این فکر افــتادی که نــماز بخوانــی بدون اینکه مزد و حاجتــ از ما بخواهــی !!!
|⇦• سینه زنی شور زیبا ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ کربلایی محمد حسین حدادیان تقدیم به روح شهید والامقام سردار دلها و همۀ آزادی خواهانِ جهان •✾• انسیه الحورا کجا و هیزم اَفروخته مرزِ بهشت و جهنمِ این درِ نیم سوخته وایِ من ، تو رفتی پشت در جایِ من حالا میبینه چشمایِ من ، داره میسوزه دنیایِ من چه خبره محسنم تو خطره پشتِ در قیامتِ ، فاطمه یه نفره « وای وای وای یا زهرا .. » این یه سواله بی جوابه ، چی شد که اون لحظه من بودم اما تو پشت در صدا زدی فضه وای من ، تو رفتی پشت در جایِ من طنابِ دور دستایِ من کبودِ روی زهرای من چه خبره میخِ در شعله وره پشتِ در قیامتِ ، فاطمه یه نفره « وای وای وای یا زهرا .. » تو میری از مدینه اما کربلا نزدیکه دم غروب میبینیم همو دوباره وقتی که عاشورا ، حرامی و حرم واویلا رقیه گم میشه تو صحرا تو خیمه ها میگن یا زهرا چه خبره کربلا چه خبره خیمه ها میسوزه و ، زینبم یه نفره ______________ من و تنها گذاشتی پرکشیدی نفسِ آخر و بی سر کشیدی ... بس گلوت و بر زمین کوبیدی رو خاکا طرح یک حنجر کشیدی بمیرم مجبورت کردن از خیمه ها دورت کردن گودیِ گلوت رو دیدن با نیزه منحورت کردن ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴دعوای شدید نجاح محمدعلی کارشناس سیاسی منطقه با یک کارشناس سیاسی سعودی سعودی در حال توهین به حاج قاسم بود که نجاح محمد بهش میگه شما داعشی هستید و دلیل اینکه عصبانی هستید اینه که او داعش رو نابود کرد بعد نجاح بهش میگه ان شاء الله با داعش و ابوبکرالبغدادی محشور بشین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️دیوار دم می‌داد، در بر سینه می‌زد /محراب می‌نالید، منبر داشت می‌سوخت 🏴شعرخوانی درباره شهادت حضرت زهرا و اشکهای رهبر انقلاب ◾️تحسین رهبری بابت نکته ابتکاری موجود در شعر
Hadadian Shab 1 Fatemie 97-04.mp3
2.71M
|⇦• سینه زنی شور زیبا ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ کربلایی محمد حسین حدادیان تقدیم به روح شهید والامقام سردار دلها و همۀ آزادی خواهانِ جهان •✾• ______________ ↫ پی نوشت : Dirty ; Death to USA is a belief. Get lost in the Middle East ... کثیف ؛ مرگ بر آمریکا یک اعتقاد است. از خاورمیانه گم شید بیرون ...
Babolharam _ Hoseyni.mp3
4.64M
|⇦• سینه زنی زیباتقدیم به ساحتِ مقدس امیرالمومنین صاحب ذوالفقار حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام به امید نابودی کامل وطن فروش ها و خائنین به خاکِ وطنِ عزیزمان ایران ؛ با نوای آقا سید مهدی حسینی •✾• _________________ ↫ پی نوشت : Dirty ; Death to USA is a belief. Get lost in the Middle East ... کثیف ؛ مرگ بر آمریکا یک اعتقاد است. از خاورمیانه گم شید بیرون ...
داستان شب👇👇👇👇👇
*📜حکایت 👱‍♀دختری که همه را.... *👱روزی جوان نزد پدرش👴 آمد و گفت:* *دختری را دیده ام و میخواهم با او ازدواج کنم من شیفته زیبایی و جذابیت این دختر و جادوی چشمانش شده ام.* *👴پدر با خوشحالی گفت:* *این دختر کجاست تا برایت خواستگاری کنم؟* *👥پس به اتفاق رفتند تا دختر را ببینند‌.* *👴اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت:* *ببین پسرم این دختر هم تراز تو نیست! و تو نمیتوانی خوشبختش کنی، او را باید به مردی مثل من تکیه کند،!* *👱پسر حیرت زده جواب داد:* *امکان ندارد پدر! کسی که با این دختر ازدواج میکند من هستم نه شما!!❗* *👥پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به قاضی کشید ماجرا را برای قاضی تعریف کردند.* *⚖قاضی دستور داد دختر را احضار کنند تا از خودش بپرسند که میخواهد با کدامیک از این دو ازدواج کند.* *⚖قاضی با دیدن دختر شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت این دختر مناسب شما نیست بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است.* *👥پس این بار سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند.* *🕵وزیر با دیدن دختر گفت:* *او باید با وزیری مثل من ازدواج کند.* *👑و قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص پادشاه.* *🤴پادشاه نیز مانند بقیه گفت این دختر فقط با من ازدواج میکند!!* *👱‍♀بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد و گفت:* *راه حل مسئله نزد من است، من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد!!* *🏃‍♀و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری پدر؛ پسر؛قاضی ؛ وزیر و پادشاه بدنبال او،ناگهان هرپنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند.* *👱‍♀دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت:* *آیا میدانید من کیستم⁉* *🌏من دنیا هستم ...* *🔥من کسی هستم که اغلب مردم بدنبالم میدوند و برای بدست آوردنم با هم رقابت میکنند.* *و در راه رسیدن به من از دینشان، معرفت و انسانیت شان غافل میشوند.* *و حرص طمع انها تمامی ندارد تا زمانیکه در قبر گذاشته میشوند در حالی که هرگز به من نمیرسند.* سخن زیبا رسول الله صل الله علیه وسلم فرمودند : در بهشت میوه ای موجود است که از سیب بزرگتر واز انار کوچکتر و شیرین تر ازعسل سفید تر از دوغ است. پرسیدند برای چه کسانی است ؟ پیامبر فرمودند. برای کسانی که نامم را بشنوند وبرمن صلوات بفرستند (اللهم صل علی محمد وال محمد) بگذارید در تمامی گروهایی که دارید تا همگی صلوات بررسول بفرستند (پروردگارااین پیام را صدقه جاریه برای خود وپدر ومادر وخانواده وتمامی کسانی که در گروهها پخش می کنند قرار ده) آمین.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_319450854203588657.mp3
2.07M
🔉 فایل صوتی روضه ی حضرت زهرا (سلام الله عليها) از زبان حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی (رحمه الله علیه) 🔉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | دم پایانی فاطمیه ۹۸ ▪️از زمانه می گیریم، انتقام سیلی را 🎙 با نوای: حاج
امروزهم به پایان رسید الهی اگربدبودیم یاریمان کن، تافردایی بهترداشته باشیم خدایابه حق مهربانیت نگذارکسی باناامیدی وناراحتی، شب خودرابه صبح برساند. 🌟شبتون بخیر و آرام🌟
چشم من و فرمان شما حضرت آقا جانم سپرت روز بلا حضرت آقا الحق و الانصاف برازنده تان است فرماندهی کل قوا حضرت آقا
🌎🌖تقویم واعلانات نجومی🌔🌎 ✴️ پنجشنبه👈10 بهمن 1398 👈4 جمادی الثانی 1441 👈30 ژانویه 2020 🕋 مناسبت های دینی و اسلامی. 🔥مرگ هارون عباسی(193 هجری) 🎇امور اسلامی و دینی. ❇️روز بسیار خوب و با برکتی برای امور زیر است. ✅تجارت و داد و ستد. ✅خواستگاری عقد. و عروسی. ✅بنایی و ساخت و ساز. ✅زراعت و کشاورزی. ✅شکار و صید. ✅و کاشت و بذر افشانی خوب است. 👶برای زایمان مناسب و نوزاد مبارک خوش قدم و صالح و شایسته باشد ان شاءالله. 🤒مریض امروز زود خوب می شود. 🚘 مسافرت: مسافرت خوب نیست خوف حادثه دارد همراه صدقه باشد. 🔭احکام و اختیارات نجومی. ✳️انجام معالجات و درمان. ✳️و ارسال کالاهای تجاری نیک است. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری خوب نیست غم و اندوه دارد. 💉💉حجامت فصد خون دادن زالو انداختن یا و فصد در ان روز خوب نیست و باعث درد در سر است. 😴 تعبیر خواب امشب: اگر شب جمعه خواب ببیند تعبیرش از ایه ی 5 سوره مبارکه مائده است. الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم.... وچنین برداشت میشود که منفعتی به خواب بیننده برسد و یا به شکل دیگری خوشحال شود ان شاءالله. و در این مضامین قیاس شود. 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت  فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به آسمان رود و کار آفتاب کند .  پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!   وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .  فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم . شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند * به آسمان رود و کار آفتاب کند به عشق امیر مومنان علی (ع) به اشتراک بگذارید....
چه کسی را انتخاب کنیم؟ 🌷شخصی از امام صادق (ع) پرسید: بین دو حاکم در تردیدم؟ 🌷امام فرمود: عادل،صادق،فقیه و باتقواترین را انتخاب کن. 🌷شخص گفت: اگر به تشخیص نرسیدم؟ 🌷 امام فرمود: ببین افراد متدین به کدام مایلند. 🌷شخص گفت: اگر نفهمیدم؟ 🌷امام فرمودند: بنگر مخالفان آیین ما کدام را بیشتر می پسندند، او را کنار بگذار و ببین کدام بیشتر، آنها را خشمگین میکند، او را برگزین منبع : اصول کافی جلد 1ص 68 💕💕💕
✨نصیحت گنجشک ✨ یک شکارچی، پرنده‌ای را به دام انداخت. پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده‌ای و هیچ وقت سیر نشده‌ای. از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمی‌شوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو می‌دهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو می‌دهم. اگر آزادم کنی پند دوم را وقتی که روی بام خانه‌ات بنشینم به تو می‌دهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم. مرد قبول کرد. پرنده گفت: پند اول اینکه: سخن محال را از کسی باور مکن. مرد بلافاصله او را آزاد کرد. پرنده بر سر بام نشست.. گفت پند دوم اینکه: هرگز غم گذشته را مخور.برچیزی که از دست دادی حسرت مخور. پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت : ای بزرگوار! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده درم هست. ولی متاسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود. و گرنه با آن ثروتمند و خوشبخت می‌شدی. مرد شگارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و ناله‌اش بلند شد. پرنده با خنده به او گفت: مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ یا پند مرا نفهمیدی یا کر هستی؟ پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای ساده لوح ! همه وزن من سه درم بیشتر نیست، چگونه ممکن است که یک مروارید ده درمی در شکم من باشد؟ مرد به خود آمد و گفت ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست. پند سوم را هم به من بگو. پرنده گفت : آیا به آن دو پند عمل کردی که پند سوم را هم بگویم. پند گفتن با نادان خواب‌آلود مانند بذر پاشیدن در زمین شوره‌زار است. 💕💕💕
🥀سلام صبحتون فاطمی🖤 روزتون متبرک به نگاه خدا امروزتون به نیکی و پراز عطر دعا روزتون را به شکرانه هرآنچه خدا داده آغاز کنید 🥀الهی روزیتون فراوان و  پر از‌ خیر و برکت باشه 🥀تنتون سالم و دلتون پر از عشق و آرامش باشه 🥀و به حق  بانوی دوعالم حضرت فاطمه زهرا (س) حاجت روا بشید ان شاء الله 🥀پنجشنبه تون پر خیروبرکت
و رسیدن به لذت بندگی قسمت بیستم 🔺🔶🔺🌎🔺💖 7 "یه مبارزه ی خستگی ناپذیر" 🔸🔹🔸بعد از شناخت هوای نفس، که برای هر کسی متفاوته 💯باید عزممون رو جزم کنیم برای مبارزه. ✅برای یه نبرد بزرگ ✅یه نبرد روزانه جنگی که تا پایان عمر طول خواهد کشید.👌🏼 یه نبرد پر افت و خیز. 🔴🔹✅🔹🔴⛔️✅ این یه چرخه ی طولانی هست تا زمانی که بنده ی مومن، به ملاقات مولای خودش برسه... 💖🌺 یعنی زمان مرگ... 💗و چقدر صحنه ی زیبایی هست اون وقتی که یه عبد مومن، بعد از سال ها مبارزه ی خستگی ناپذیر با هوای نفسش👇👇 با چشمانی پر از اشک شوق، به دیدار مولای مهربان خودش میرسه...😊 💠بعد از تحمل سختی های فراوان، یه نگاه به خداوند متعال میکنه و لبخند میزنه. 💟خداوند هم با نگاه مهربانش به صورت بنده ی خسته ی خودش نگاه میکنه و میفرماید بیا عزیز دلم... 💖💗 💟مولا ، بنده ی مومنش رو در آغوش میگیره و از شر هوای نفسش رهاش میکنه و با خودش میبره.... میبره کنار خودش... در اوج لذت.... 💖🌺🌷💗💥 ✴دوست داری این لذت فوق العاده رو تجربه کنی؟! ❓چقدر برات مهمه که موقع مرگ، احساس آرامش کنی؟! 👈🏼مبارزه کن، با هوای نفست مبارزه کن. تو فقط مبارزه رو آغاز کن مولای مهربانت به سرعت میاد کمکت میکنه.☺️ اون هییییچ وقت تو رو رها نخواهد کرد... شروع میکنی؟!⁉️ 🔶🌺🔷💖🔹💗🌎 سرزمین لذت ها