eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.9هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
20.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
18.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان تشرف اسماعیل حرقلی محضر مقدس امام زمان ارواحنافداه از زبان مرحوم شیخ احمدکافی رحمت الله علیه نقل داستان تشرفات محضرحضرت ولی عصر ارواحنافداه سبب بیداری و زنده نگه داشتن یاد امام زمان ارواحنافداه می شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ امام خامنه ای به سوال یک نوجوان: آقا! اگر الان امام خمينی زنده بود؛ شما از ایشان چه ميخواستيد؟
امشب دعا میکنم خدای بزرگ نصیبتان کند هر آنچه از خوبی ها آرزو دارید، لحظه هاتون آروم شبتون بخیر خوابتون شیرین آسمون دلتون روشن درپناه خداباشید 🌟شبتون بخیر و آرام🌟
خداوندا حال که منت نهادی و در بامدادی دگر بیدارم ساختی و جانم دادی تا ببینم ، بشنوم ، بگویم و بدانم ، باز منت گذار و یاریم ده تا ببینم تمام آنچه را زیبا آفریدی. بشنوم فریاد سکوت بی پناهان را ،،، بر زبان برانم آنچه تو را خشنود می سازد و درک کنم رازهای آفرینش را ... خدایا ... برای خوب شدن و خوب ماندن اراده کرده ام اما بی نهایت بال پرواز نخواهم داشت ... پس یاریم کن تا همانی باشم که از خلقتم بر خود ببالی.... آمیـــــــــــن 💕💕💕
┄┅─✵💝✵─┅┄   با توکل به اسم الله آغـــاز روزی زیبـــا با صلوات بـــر محمـد و آل محمــــد (ص) اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم سلام صبح زیباتون بخیر
14.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی از مواد ضدعفونی کننده الکل دار استفاده می‌کنیم، برای نماز باید بشوریمش؟
سامانه پاسخگویی به سوالات شرعی لطفا سوال خودرا بانام مرجع به شماره زیر پیامک نمایید ومنتظر دریافت پاسخ باشید↙️ پاسخگویی پیامکی. 300002020
کاسبی پسرش را فرستاد تا راز خوشبختی را از فرزانه ترین فرد روزگار بیاموزد. پسرک چهل روز در بیابان ها راه رفت تا سرانجام به قلعه زیبایی بر فراز کوهی رسید. مرد فرزانه ای که او می جست آنجا می زیست. اما پسرک به جای ملاقات با مردی مقدس وارد تالاری شد که جنب و جوش عظیمی در آن وجود داشت. تاجران می آمدند و می رفتند، مردم با هم صحبت می کردند و گروه موسیقی می نواخت. میزی مملو از غذاهای لذیذ برای مصرف در آنجا دیده می شد. دو ساعتی طول کشید تا بتواند با مرد فرزانه صحبت کند. مرد فرزانه با دقت به دلیل ملاقات پسرک گوش داد اما به او گفت حالا وقت کافی ندارد که راز خوشبختی را برایش توضیح دهد. به او پیشنهاد کرد تا به گوشه و کنار قصر سری بزند و دو ساعت دیگر برگردد. بعد به او یک قاشق چای خوری داد و دو قطره روغن در آن ریخت و گفت: خواهش می کنم در حین گشت و گذار این قاشق را هم در دست بگیر و نگذار روغن بیرون بریزد. پسرک شروع به بالا و پائین رفتن در قصر نمود اما تمام مدت چشم به قاشق داشت تا مبادا روغنی بر زمین بریزد. وقتی برگشت مرد فرزانه گفت: قصر مرا دیدی؟ قالی های ابریشمی! تابلوهای زیبای کتابخانه و... پسرک شرم زده گفت که هیچ ندیده و تنها دغدغه اش نگهداری از روغن بوده است. مرد فرزانه گفت: پس برگرد و با شگفتی های دنیای من آشنا شو. اگر خانه کسی را نبینی نمی‌توانی به او اعتماد کنی. پسرک با شادی تمام بار دیگر قاشق به دست به تماشای خانه رفت. تمام جاها را دید و در باغ چرخید و دوباره بازگشت. هنگامی که بازگشت تمام آنچه را که دیده بود با جزئیات برای مرد فرزانه تعریف کرد. مرد فرزانه پرسید: اما آن دو قطره روغن که به تو سپرده بودم کجاست؟ پسرک به قاشق نگریست و دریافت که دو قطره روغن ریخته است. فرزانه ترین فرزانگان گفت: پس این است راز خوشبختی، که همه شگفتی های جهان را بنگری و هرگز از آن دو قطره روغن درون قاشق غافل نشوی. 💕💕💕
🌺 🔰جوانی که به سرنوشت کشور نیندیشد و نسبت به خصومتهایی که نسبت به کشورش سازماندهی می‌شود، نخروشد، لایق این نیست که نام جوان شهروند یک ملت انقلابی را روی خود بگذارد. 1368/8/10 💕💕💕
⭕️طبقه اول جهنم⭕️  که پائین ترین طبقات است و منافقین در آن جا قرار دارند : « أنّ المُنافِقینَ فِی الدّرک الأسفَلَ مِنَ النّار وَ لَن تَجِدَ لَهُم نَصیرا » ( سوره مبارکه نساء ، آیه 145 ) ؛ منافقین در طبقه زیرین آتش هستند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت . 💕💕💕
🌸سه دقیقه در قیامت () 🍀کتاب داستان زندگی یک مدافع و جانباز حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد . 🔴اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است... 🔰البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه ♦️و طبق گفته بسیاری از دوستانش بعد از عمل جراحی اخلاق و رفتار فوق العاده خوبی پیدا کرده. 🔆در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم: 👇👇👇👇👇👇👇 💠پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم. 🍃در خانواده‌ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم. ♻️سال‌های آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود. 💠 با اصرار و التماس و دعا و ناله به جبهه اعزام شدم. من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند.. 🌷اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و می‌دانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند ♦️ به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد می‌رفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. 💠یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم... در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتی‌ها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...! ادامه دارد...