eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.7هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 🌺 ♥️رسول خدا حضرت محمد رسول الله ص فرموده اند: 1⃣🔸"نِعمَ الوَلَدُ البَنَاتُ دختران چه خوب فرزندی هستند 2⃣🔸مُلَطِّفَاتٌ لطیف و مهربان هستند 3⃣🔸مُجَهِّزَاتٌ آماده خدمت گزاری هستند 4⃣🔸مُؤمِنَات یارو غمخوار هستند 5⃣🔸مُبَارَكاتٌ با برکت هستند 6⃣🔸مُفَلَّيَاتٌ پاک کننده هستند 📚مستدرك الوسائل ج15، ص115 ‌💕💕💕
☝️ 🍃ختـــــــــم سوره مبارکہ تکویر🍃 1⃣🌸✨هرکس این سوره را صد مرتبه بخواند و از خداوند حاجت بخواهد البته روا شود✨ 2⃣🌸✨اگراین سوره را بر مقداری گلاب پاک بخواند و قدری از آن را در چشم کند روشنائی چشم پیدا کند و درد چشم را برطرف کند✨ 📚حاشیه تفسیر زواره باب ختومات ص8 💕💕💕
صبح است و.. صبا مشک فشان می‌گذرد دریاب.. که از کوی فلان می‌گذرد برخیز.. چه خسبی که جهان می‌گذرد بوئی بستان که کاروان می‌گذرد‌‌ سلام دوستان خوبم✋ صبحتون سرشار از مهربانی🌸
روضه خانگی - حضرت معصومه(س) - 163.mp3
13.34M
🎙بر چشمه نور دخت موسی صلوات 🔻ولادت (س) ⏱ | 08:26 👤حجت الاسلام یونس
بابایی ترین دختر دنیا روزت مبارک..! :) ♥️
┄┅─✵💝✵─┅┄ ❣پروردگارا 🔶بااولین قدمهایم برجاده های صبح 🔸 نامت راعاشقانه زمزمه میکنم 🔸کوله بارتمنایم خالی وموج 🔶سخاوت توجاری الهی به امید تو💚
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد صلى‌الله‏‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: آيا شما را از كم شباهت‏ترينتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا! فرمودند: زشتگوىِ بى آبروىِ بى شرم، بخيل، متكبر، كينه توز، حسود، سنگدل، كسى كه هيچ اميدى به خيرش و امانى از شرش نيست.✨
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ ✨پيامبرصلی الله علیه وآله : ☘ هر كه دختر داشته باشد، خداوند در پىِ يارى، كمك، بركت و آمرزش اوست! مستدرك الوسائل، ج ۱۵، ص ۱۱۵ 🌺 روز دختر مبارک 🌺
برای نماز ڪه می‌ایستاد، شانه‌هایش را باز میڪرد و سینه‌اش را میداد جلو. یڪ بار بهش گفتم: "چرا سر نماز اینطوری میڪنی؟" گفت:وقتی نماز میخونی مقابل ارشدترین ذات ایستاده‌اۍ! پس باید خبردار بایستی و سینه‌ات صاف باشد." + چمران‌را‌میگوید... 📙ڪتابِ‌مرگ‌از‌من‌فرار‌میڪند 💕💕💕
زندگی با پدر یعنی : اطمینان زندگی با مـادر یـعنی : اسایشی به یاد ماندنی زندگی با خانواده یعنــی : محبت و عشق هر کدام نباشد بی شک جایش هـیچ وقت پر نمیشود
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ♨️ ** از شب سه‌شنبه سه تیر ۱۳۹۹، این ۴۰ شب را دریابید! «در طول سال آدم می‌تواند چله بگيرد، ولی بهارش اين ۴۰ شب است؛ يعنی از اوّل ذیقعده تا دهم ذيحجّه، آدم مواظب دهانش باشد كه غذای بد وارد نشود؛ مواظب زبانش باشد كه حرف بد نزند؛ مواظب گوشش باشد كه حرف بد نشنود؛ مواظب چشمش باشد كه نگاه بد نكند.» 💕💕💕
🌸سه دقیقه در قیامت() 📘از دیگر اتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم این بود که برخی از آشنایان که قبلا از دنیا رفته بودند را دیدم. 🔆 یکی از آنها عموی خدابیامرزم من بود، او را دیدم که در یک باغ بزرگ قرار دارد. ✅سوال کردم: عموجان تین باغ زیبا را در نتیجه کار خاصی به شما دادند؟ 🔰گفت: من و پدرت در سنین کودکی یتیم شدیم. پدر ما یک باغ بزرگ را به عنوان ارث برای ما جا گذاشت اما شخصی آمد و قرار شد در باغ ما کار کند. اما او با چند نفر دیگر کاری کردند که باغ از دست ما خارج شد. آنها باغ را فروختند و البته هیچکدام عاقبت به خیر نشدند و در اینجا نیز همه آنها گرفتارند... ⛔️ چون با اموال یتیم این کار را کردند، حالا این باغ را به جای باقی که در دنیا از دست دادم به من داده‌اند تا با یاری خدا در قیامت به باغ اصلی برویم. 🌴بعد اشاره به در دیگر باغ کرد و گفت: این باغ دو در دارد که یکی از درهای باغ برای پدر شماست که به زودی باز می شود... 🌲 باغ بزرگ دیگری آنجا بود که متعلق به یکی از بستگان ما بود. به خاطر یک وقف بزرگ صاحب این باغ شده بود. ☘همانطور که به باغ خیره بودم یکباره تمام باغ سوخت و تبدیل به خاکستر شد! 🍁 بنده خدا با حسرت به اطرافش نگاه می‌کرد... شگفت‌زده پرسیدم: چرا باغ شما سوخت؟؟ 🎋 گفت: پسرم اینها همه از بلایی است که پسرم بر سر من می آورد،او نمی گذارد ثواب خیرات این زمین به من برسد... ✨پرسیدم: حالا چه می‌شود؟ چه کار باید بکنید؟! گفت: مدتی طول می‌کشد تا دوباره با ثواب خیرات باغ من آباد شود به شرطی که پسرم نابودش نکند. 💥 من در جریان ماجرای زمین وقفی و پسر ناخلف اش بودم، برای همین بحث را ادامه ندادم. ✨آنجا می توانستیم به هر کجا که می‌خواهیم سر بزنیم یعنی همین که اراده می کردیم بدون لحظه ای درنگ به مقصد می‌رسیدیم. 💫 پسر عمه ام در دوران دفاع مقدس شهید شده بود ،دوست داشتم جایگاهش را ببینم. بلافاصله وارد باغ بسیار زیبایی شدم. 🌕 مشکلی که در بیان مطالب آنجاست عدم وجود مشابه در این دنیا است... 🌏 یعنی نمی دانیم زیبایی‌های آنجا را چگونه توصیف کنیم؟! کسی که تاکنون شمال ایران و دریا و سرسبزی جنگل‌ها را ندیده و تصویر و فیلمی از آن جا ندیده هرچه برایش بگویم نمی تواند تصور درستی در ذهن خود ایجاد کند. ❄️حکایت ما با بقیه مردم همینگونه است. ما باید به گونه‌ای بگوییم که بتواند به ذهن نزدیک باشد. 🌴 وارد باغ بزرگ شدم که انتهای آن مشخص نبود. از روی چمن هایی رد می شدم که بسیار نرم و زیبا بودند. بوی عطر گلهای مختلف مشام انسان را نوازش می داد. 🌳درختان آنجا همه و میوه‌ای را داشتند، میوه های زیبا و درخشان... بر روی چمن ها دراز کشیدم. مثل یک تخت نرم و راحت و شبیه پرقو بود. بوی عطر همه جا را گرفته بود . 🌾صدای پرندگان و شرشر آب رودخانه به گوش می‌رسید. اصلا نمی شد آنجا را توصیف کرد. 🍀 به بالای سرم نگاه کردم درختان میوه و میوه و یک درخت نخل پر از خرما دیدم . ✅با خودم گفتم: خرمای اینجا چه مزه‌ای دارد؟ یک باره دیدم درخت نخل به سمت من خم شد. 🔆 دستم را بلند کردم و یکی از خرماها را چیدم و داخل دهان گذاشتم. ♻️ نمی‌توانم شیرینی آن خرما را با چیزی در این دنیا مثال بزنم، اینجا اگر چیزی خیلی شیرین باشد باعث دلزدگی می‌شود. اما نمی‌دانید آن خرما چقدر خوشمزه بود. 💠 از جا بلند شدم به سمت رودخانه رفتم.در دنیا معمولا در کنار رودخانه‌ها زمین گل آلود است و باید مراقب باشیم تا پای ما کثیف نشود. 💠اما همین که به کنار رودخانه رسیدم دیدم اطراف رودخانه مانند بلور زیباست... به آب نگاه کردم آنقدر زلال بود که تا انتهای رود مشخص بود دوست داشتم بپرم داخل آب. ✅ اما با خودم گفتم بهتر است سریعتر بروم سمت قصر پسر عمه. آن طرف رود یک قصر زیبای سفید و بزرگ نمایان بود نمی‌دانم چطور توصیف کنم. ♻️با تمام قصر های دنیا متفاوت بود. تمام دیوارهای قصر نورانی بود میخواستم به دنبال پلی برای عبور از رودخانه باشم اما متوجه شدم می توانم از روی آب عبور کنم 🔆با پسر عمه صحبت می کردم، او گفت:ما در اینجا در همسایگی اهل بیت هستیم.میتوانیم به ملاقات امامان برویم و این یکی از نعمت‌های بزرگ بهشت برزخی است... ادامه دارد...