eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
20.6هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀حضرت_زینب_سلام_الله_علیها 🌾اسارت علی_انسانی ز سینه ناله کشم؟ یا که آه، یا هر دو؟ ز راه شکوه کنم؟ یا سپاه، یا هر دو؟ ز پرده پردۀ اشکم، کنم تماشایت به گریه گرم شود؟ یا نگاه، یا هر دو؟ ببین چه با ادب آید به همرهت عبّاس هلال را نگرم؟ یا که ماه، یا هر دو؟ بیا به شام و سر طفل نی‌سوار ببین به صبح خنده زند؟ یا پگاه، یا هر دو؟ ز نازدانۀ خود کن سوال، پیکر او سیه به ره شده؟ یا قتلگاه، یا هر دو؟ امام دید ز نیزه، سه ساله سیلی خورد رمق نداشت گلش؟ یا پناه، یا هر دو؟ ز تازیانه و کعب‌نیِ عدو، در راه کبود گشته تنش؟ یا سیاه، یا هر دو؟
YEKNET.IR - monajat - shabe 7 moharram1399 - narimani.mp3
9.34M
🔳 مناجات زمزمه محرم 🌴هر که از لجّه ی غم جرعه مکرر نخورد 🌴روز محشر به جز این حسرت دیگر نخورد 🎤 سید_رضا_نریمانی
چند بیت روضه😭 مقتل مهمان ما باشید سادات حلال فرمائید ▪️😭▪️ بدنت روی خاک صحرا بود دور تا دور تو پر از نامرد نه فقط شمر هرکس آنجا بود از سر حرص زخمی ات میکرد 😭 مثل گیسوی درهمت دیدم ناگهان پیکر تو درهم شد نانجیبی به قصد کشتن تو ازروی اسب سمت تو خم شد 😭 چشم خود بستم و ندیدم تا چه بلائی سر تو می آید با دو گوش خودم شنیدم که ناله ی مادر تو می آید 😭 از میان شلوغی گودال چیزی از جسم تو نمی ماند بعد از این غارتی که شد چیزی از تو جز اسم تو نمی ماند 😭 یکنفر می کشد تو را بر خاک  یک نفر نیت سرت دارد یک نفر آمده در این اوضاع از سر عمامه ی تو بر دارد 😭 میزنم داد بس کنید این قدر بدنش را به خاک و خون نکشید با سر نیزه و نوک خنجر این همه بر دهان او نزنید وای حسینم 😭وای حسینم😭 😭😭😭😭😭😭😭😭
YEKNET.IR - tak - shabe 9 moharram1399 - mehdi rasouli.mp3
6.14M
🔳 واحد ترکی محرم 🌴زاده ی حیدرم وارث صفدرم 🌴من علی مثلیم فاتح خیبرم 🎤 مهدی_رسولی
🍁حضرت_زینب_سلام_الله_علیها 🍂اسارت علی_انسانی رنجیده ای مگر که رخ از من نهان کنی یا خواهی آنکه صبر مرا امتحان کنی ای ماه آسمان ولایت، حسین من آخر کجا رواست که جا بر سِنان کنی کردی عیان به خلق که قرآن ناطقم دیگر چه حاجت ست که آن را بیان کنی؟ خوانند خارجی همه ما را بخوان بخوان شاید که رفع تهمت و زخم زبان کنی لب هاچوچوب خشک بهم میخورد چرا؟ گویا که زیر لب گله از ساربان کنی خواهی که آفتاب نتابد به خواهرت کز مرحمت سرت به سرم سایبان کنی مهمان خصم می شوی و گو چه می شود خود را شبی به خواهر خود میهمان کنی؟ سالار کاروان غم، ای شاه! از چه رو امشب نگاه بر عقب کاروان کنی؟ شاید که نازدانه ات افتاده از شتر خواهی که با خبر ز وی ام این زمان کنی «انسانیا» مپوی به غیر از ره حسین تا نام خویش را به جهان جاودان کنی
✨﷽✨ ⚫️گریه جبرائیل بر مصائب حضرت زینب(س) ✍روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب(س) ، امام حسین(ع) که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: خداوند به من خواهرى عطا کرده است . پیامبر(ص) با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت. حسین(ع) پرسید: براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟ پیامبر(ص) فرمود: اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود. تا اینکه روزى جبرائیل نزد رسول خدا(ص) آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا(ص) از علت گریه او پرسید، جبرائیل عرض کرد: این دختر (زینب) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس پدرش امیر مومنان و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن(ع) گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد. پیامبر (ص) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب(س) نهاد و گریه سختى کرد، زهرا(س) از علت آن پرسید. پیامبر(ص) بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب(س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بیان کرد. حضرت زهرا(س) پرسید: اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب(س) گریه کند چیست؟ پیامبر اکرم(ص) فرمود: پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین (ع) گریه مى کند. 📚کتاب ۲۰۰ داستان از فضایل ، مصائب و کرامات حضرت زینب(سلام الله علیها)
شورمولا_سوار_دول_دول_راهیه_میدانه.mp3
14.3M
سبک شعر: عنوان شعر: متن شعر: سوار دول دول راهیه میدان علی لشکر اعداء گشته حیران علی به میمنه میزنه تا میسره میره میگه پیمبر ببینید طوفان علی ▪️ علی علی میچرخه تو دستش شمشیرش علی علی میپیچه تو میدون تکبیرش علی علی به لشکر به اعداء به مرحب علی علی نمیده امانی باز تیغش ▪️ یاقوت ذوالفقار ملک الموت ذوالفقار مرحب فکنده سر شده مبهوت ذوالفقار ترسناک ذوالفقار وحشتناک ذوالفقار رقصش توی نبردا خشمناک ذوالفقار یاحیدر علی علی علی ⚫️⚫️⚫️⚫️ مات نبردش کرده مالک اشترو به هم زده حملش نظمی لشکرو زلزله کرده رو زمین میگه جبرئیل برو پیمبر بگیر دست حیدرو ▪️ علی علی چه محشر میتازی بر اعدام علی علی تو شیری امیری بی پروا علی علی تو ضربه زدی که امیری بی پروا علی علی میشه لا الله الا الله ▪️ جولان ذوالفقار اره طوفان ذوالفقار وقتی تو دست تو تو میدون ذوالفقار حیرون ذوالفقار باز مجنون ذوالفقار از غرش های تو چه هراسان ذوالفقار یاحیدر علی علی علی ⚫️⚫️⚫️⚫️ رو منبری نعره ی بوتراب میزنی رو مرکبی سرارا با شتاب میزنی توی نبرد یکی میشه شبیهت علی وقتی باسه عباست نقاب میزنی ▪️ علی علی ابوالفضل شتابش طوفان علی علی ابوالفضل امیر افلاکه علی علی ابوالفضل میجنگه تو میدون علی علی ابوالفضل به لشکر میتازه ▪️ سردار ابوالفضل یل پیکار ابوالفضل هر جای عالمی یه علمد
. ما کجاییم.... بعضیا تا کجاها که نرفتن 😭 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 ✍🏻عاشقانه_شهیدانه 🔸اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعا میکرد .🤲🏻 میدیدم که بعد از نماز از خدا طلب شهادت میکند .🥺🤲🏻 نمازهایش را همیشه اول وقت میخواند، نماز شبش ترک نمی‌شد .💐 دیگر تحمل نکردم ،یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم .🤨 به او گفتم: تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی، شهید میشی ‌.🤨🥺😭 حتی جلوی نماز اول‌وقت او را میگرفتم! اما چیزی نمی‌گفت ...☺️. دیگر هم نماز شب نخواند ؛😥 پرسیدم : 🥺 چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟🥺 خندید و گفت :😄 کاری‌و که باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم .😇 رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره، اینجوری امام زمان(عج) هم راضیتره ...😍 🔸بعداز مدتی برای شهادت هم دعا نمیکرد، پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟🤔 گفت: چرا ، ولی براش دعا نمی‌کنم!😌 چون خودِ خدا باید عاشقم بشه تا به شهادت برسم ..😁🙂. گفتم : حالا اگه تو جوونی عاشقت بشه چیکار کنیم؟؟🥺😭 لبخندی زد و گفت: 😅 مگه عشق پیر و جوون می‌شناسه؟!😉❣️ ✍همسر شهید 🔹 مدافع‌حرم 🔸شهید مرتضی ‌حسین‌ پور🌹 🔹یادشهدا باصلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ راه شـ‌هــــــــــــدا ادامه دارد... ‎‌‌‌‎‌‌ اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌.
✨﷽✨ ✍امام حسن عسكرىّ (ع) فرمودند : مردى همراه با فردى كه گمان داشت او قاتل پدرش مى‏باشد نزد امام سجّاد صلوات اللّه علیه رسيده و اعتراف نمود و مستوجب قصاص شد، آن حضرت از ولىّ دم خواستار عفو او شد تا خداوند ثوابش را عظيم دارد، ولى دلش راضى نشد. پس امام علىّ بن الحسين عليهما السّلام به ولىّ دم كه خواهان قصاص بود فرمود: اگر از اين مرد فضيلتى يادت مى‏ آيد بخاطر همان او را عفو كن، و از اين گناهش در گذر. گفت: اى زاده رسول خدا، او را بر من حقّى است، ولى نه در آن حدّ كه موجب عفو از قتل پدرم باشد. فرمود: پس چه قصدى دارى؟! گفت: پرداخت ديه، اگر قصد آن حقّ را دارد، من هم با او با پرداخت ديه كنار آمده و از او مى‏ گذرم. امام علىّ بن الحسين عليهما السّلام فرمود: حقّ او در ذمّه شما چيست؟ گفت: اى زاده رسول خدا، به من يكتاپرستى را تلقين كرده، همراه با نبوّت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و امامت علىّ و باقى امامان عليهم السّلام . 💥حضرت فرمود: آيا چنين حقّى كفايت از خون پدرت نمى‏ كند؟ آرى بخدا سوگند اين چنين حقّى در عوض خون بهاى تمام أهل زمين از ابتدا تا انتهى جز انبياء و امامان عليهم السّلام اگر كشته شوند كفايت مى‏ كند، زيرا هيچ چيزى وفا به خون اينان نمى‏ كند. 📚 الإحتجاج على أهل اللجاج ، ج ۲،ص۳۱۹
4_6032772688152374523.mp3
6.08M
🍃 چشم به راه منجی ✨تنهاترین امام زمین مقتدای شهر ✨تنها چه می کنی تو کجایی؟ کجای شهر ✨وقتی کسی برای تو تب هم نمیکند ✨دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر 😔آقاجان شرمنده ایم..... 🌾اللهم عجل لولیک الفرج🌾 به امید روزی كه حجت حق و طالب خون خدا با در دست داشتن ذوالفقار علوی و با نوای دلنشین با قلبی مملوّ از عشق فاطمی ندا برآورد كه : انا بقیة الله خیر لكم و انا الذی املاءُ الارض قسطاً و عدلاً و در ندای مظلومیت هل من ناصر ینصرنی و هل من معین یعیننی جد غریبش پاسخ دهد : الا یا اهل العالم ، انا الامام القائم . الا یا اهل العالم ، انا الصمصام المنتقم . الا یا اهل العالم ، انَّ جدّی الحسین قتلوه عطشاناً . الا یا اهل العالم ، انَّ جدّی الحسین طرحوه عریاناً . الا یا اهل العالم ، انَّ جدّی الحسین سحقوه عدواناً . ای اهل عالم ، آگاه باشید كه من امام قیام كننده ام . ای اهل عالم ، آگاه باشید كه من صمصام انتقام گیرم . ای اهل عالم ، آگاه باشید كه جدم حسین را تشنه شهید كردند . ای اهل عالم ، آگاه باشید كه جدم حسید را عریان رها كردند . ای اهل عالم ، آگاه باشید كه بدن جدم حسین را از روی دشمنی خرد كردند . المنتقم الزام الناسب جلد دوم صفحه 282
نشستم یه گوشه با حال خراب شدم نی که از غم حکایت کنم گلومو گرفته یه بغض غریب میخوام قصه ای رو روایت کنم ابوحمزه میگه که وارد شدم توی خونه ی سیدالساجدین دیدم آسمون چشاش ابریه بازم خیسه سجاده روی زمین تحمل نکردم به حرف اومدم با یه حالی گفتم که جونم فدات چهل ساله که حال و روزت اینه چقد گریه آخه فدای چشات شده زخم پلکات بمیرم برات چقد گریه آخه گل فاطمه شهادت که ارث تبار شماست شهادت که ارث بنی هاشمه مگه حمزه کشته نشد تو احد مگه سجده گاهِ علی خون نشد نیفتاد زهرا مگه پشت در مگه مجتبی تیر بارون نشد رسید اینجا تا حرف دیدم امام هنوزم دلش انگاری کربلاست صدا زد ابوحمزه رحمت به تو شهادت همیشه تو تقدیر ماست ولی میدونی تا که یادم میاد میگم کاش عمرم به فردا نبود شهادت آره ارث ما طایفه ست اسارت ولی ارث ماها نبود نبودی ندیدی که تو کربلا چطور خواهرام میدویدن رو خار فرار کردن از خیمه ها عمه هام بیا و دیگه رو دلم دس نذار
. دل نوای نینوا دارد، آرزوی کربلا دارد دل نوای نینوا دارد / آرزوی کربلا دارد هر نفس با شور عاشورا / نغمه «یا لیتنا» دارد می‌کِشد ما را / یک نگاه تو می‌کُشد ما را / قتلگاه تو ما بسیجی‌های روح الله / با شهیدان عهد خون بستیم روز اول یا علی گفتیم / تا به آخر با علی هستیم عشق این دل‌ها / جز ولایت نیست راه و رسم ما / جز شهادت نیست وارثان جاء نصرالله / قاریان کوثر و قدریم جان‌نثاران رسول‌الله / فاتحان خیبر و بدریم یا رسول‌الله / نقش پرچم‌هاست وعده‌گاه ما / مسجد الاقصی است بعد از این چشم انتظاری‌ها/ نور چشم عالمین آید از کنار کعبه آوای / یالثارات‌الحسین آید بی‌قراریم از ظهر عاشورا / العجل مولا العجل مولا
گریه خدا مادری نابینا کنار تخت پسرش در شفاخانه نشسته بود و می گریست... فرشته ای فرود آمد و رو به طرف مادر گفت: ای مادر من از جانب خدا آمده ام. رحمت خدا بر آن است که فقط یکی از آرزوهای تو را برآورده سازد، بگو از خدا چه میخواهی؟ مادر رو به فرشته کرد و گفت: از خدا میخواهم تا پسرم را شِفا دهد. فرشته گفت: پشیمان نمیشوی؟ مادر پاسخ داد: نه! فرشته گفت: اینک پسرت شِفا یافت ولی تو میتوانستی بینایی چشمان خود را از خدا بخواهی... مادر لبخند زد و گفت تو درک نمیکنی! سال ها گذشت و پسر بزرگ شد و آدم موفقی شده بود و مادر موفقیت های فرزندش را با عشق جشن میگرفت. پسرش ازدواج کرد و همسرش را خیلی دوست داشت... پسر روزی رو به مادرش کرد و گفت: مادر نمی توانم چطور برایت بگویم ولی مشکل اینجاست که خانمم نمیتواند با تو یکجا زندگی کند. میخواهم تا خانه ی برایت بگیرم و تو آنجا زندگی کنی. مادر رو به پسرش کرد و گفت: نه پسرم من میروم و در خانه ی سالمندان با هم سن و سالهایم زندگی میکنم و راحت خواهم بود... مادر از خانه بیرون آمد، گوشه ای نشست و مشغول گریستن شد. فرشته بار دیگر فرود آمد و گفت: ای مادر دیدی که پسرت با تو چه کرد؟ حال پشیمان شده یی؟ میخواهی او را نفرین کنی؟ مادر گفت: نه پشیمانم و نه نفرینش می کنم. آخر تو چه میدانی؟ فرشته گفت: ولی باز هم رحمت خدا شامل حال تو شده و می توانی آرزویی بکنی. میدانم که بینایی چشمانت را از خدا میخواهی، درست است؟ مادر با اطمینان پاسخ داد نه! فرشته با تعجب بسیار پرسید: پس چه؟ مادر جواب داد: از خدا می خواهم عروسم زنی خوب و مادری مهربان باشد و بتواند پسرم را خوشبخت کند، آخر من دیگر نیستم تا مراقب پسرم باشم. اشک از چشمان فرشته سرازیر شد و اشک هایش دو قطره در چشمان مادر ریخت و مادر بینا شد... هنگامی که زن اشک های فرشته را دید از او پرسید: مگر فرشته ها هم گریه می کنند؟ فرشته گفت: بلی! ولی تنها زمانی اشک میریزیم که خدا گریه میکند. مادر پرسید: مگر خدا هم گریه می کند؟! فرشته پاسخ داد: خدا اینک از شوق آفرینش موجودی به نام مادر در حال گریستن است... هیچ کس و هیچ چیز را نمی توان با مادر مقایسه کرد. تقدیم با عشق به همه مادرا
حجاب کرونایی این روزها خانم‌های زیادی رو می‌بینیم که ماسک زدن، نه کسی از گرما گله می‌کنه، نه میگه برام محدودیت میاره و نه گله می‌کنن که زشتمون کرده، اگه کسی هم ماسک نزنه نمیگن آزاده و باید به انتخابش احترام گذاشت بلکه میگن داره سلامت بقیه رو به خطر میندازه و دست آخر هم مجبور میشن برای اینجور افراد که به سلامت خودشون و بقیه افراد جامعه از روی ناآگاهی و یا لاابالی‌گری اهمیت نمیدن قانون وضع کنن، این شما رو یاد چیزی نمیندازه؟ قانون حجاب هم مگه برای سلامت روحی فرد و جامعه از طرف خداوند وضع نشده؟ پس چرا تا این اندازه به قانون الهی حجاب حمله میشه؟ شاید اگه برای حرف‌های خداوند به اندازه دکترها ارزش قائل بودیم و به علم خدا ایمان داشتیم و می‌دونستیم واجبات خداوند اهمیت زیادی برای سلامت روح و جسممون دارن، جور دیگه‌ای رفتار می کردی
داستانی زیبا👌 مردی صبح زود از خواب بيدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشيد و راهي مسجد شد. در راه، به زمين خورد و لباس هايش کثيف شد. بلند شد، خودش را تکاند و به خانه برگشت. او لباس هايش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه مسجد و در همان نقطه مجدداً به زمين خورد! دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. يک بار ديگر لباسیهايش را تبدیل کرد و راهي مسجد شد. در راه ، با شخصی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسيد. آن شخص پاسخ داد: من ديدم شما در راه مسجد دو بار به زمين افتاديد، به خواطر همین چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد از او تشکر فراوان کرد و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه دادند. همين که به در مسجد رسيدند، مرد از آن شخص درخواست کرد تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند اما او از رفتن به داخل مسجد خودداری کرد. مرد درخواستش را دوباره تکرار مي کند و مجدداً همان جواب را مي شنود. مرد از او سوال مي کند که چرا او نمي خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. آن شخص پاسخ داد: من شيطان هستم. مرد با شنيدن اين جواب تکان خورد. شيطان در ادامه توضيح مي دهد: من شما را در راه مسجد ديدم و اين من بودم که باعث زمين خوردن شما شدم. وقتي شما به خانه رفتيد، خودتان را تميز کرديد و به راهتان به مسجد برگشتيد، خدا همه گناهان شما را بخشيد. من براي بار دوم باعث زمين خوردن شما شدم ولی باز هم شما را تشويق به ماندن در خانه نکرد، بلکه دوباره به راه مسجد برگشتيد. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشيد. من ترسيدم که اگر يک بار ديگر باعث زمين خوردن شما بشوم، آنوقت خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشيد. بنابر اين، من سالم رسيدن شما را به مسجد مطمئن ساختم. نتيجه داستان: کار خيري را که قصد داريد انجام دهيد به تعويق نياندازيد. زيرا هرگز نمي دانيد چقدر اجر و پاداش ممکن است داشته باشد.
﷽❣ ❣﷽ همـه جا غـرق دعا می شـود از آمـدنت معنی اشک و دعا چيست برايم بنويس خون دل خوردنت از بار گناهان من است معنی شـرم و حيا چيست برايم بنويس اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجـــ
babolharam _ Hoseyni-Segment 1.mp3
4.18M
|⇦•یه عالمه گریه به روضه بدهکارم.. تقدیم به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام به امید رفع موانع پیاده روی اربعین به نفس کربلایی سید مهدی حسینی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ وَانْتَهکت فیک حُرمَة الاِسلام... و با کُشتن تو حُرمت اسلام را زیر پا نَهادند...
|⇦•یه عالمه گریه به روضه بدهکارم.. تقدیم به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام به امید رفع موانع پیاده روی اربعین به نفس کربلایی سید مهدی حسینی •✾• یه عالمه گریه به روضه بدهکارم تا خوب نشه زخمات دست بر نمیدارم بذار حالا حالا نوکرِ شما باشم لحظه‌ی مرگم تو خاکِ کربلا باشم .. بَده که پیشِ تو مویِ سرم سپید نشه بَده که نوکرت بمیره و شهید نشه .. من ؛ اصلاً اومدم برات مریض بشم تا تو قلبِ مادرت عزیز بشم .. سردم نکنی .. طردم نکنی .. عزیزم حسین ‌.. عزیزم عزیزم عزیزم .. ــــــــــــــــــ کاشکی میشد مثلِ عقربه ها برگردم به کربلاهایی که قبلاً سفر کردم کاشکی میشد ساعت همون لحظه وایمیستاد تو اولین بار که چشام به گنبد افتاد ندیدنِ حرم بلایِ جون نوکرِ نکنه اربعین نیام نذاری آبروم بره این ؛ چه بلاییِ که اومده سرم منو دق نده بذار بیام حرم از حال خودم .. درمونده شدم .. عزیزم حسین ‌.. عزیزم عزیزم عزیزم .. ــــــــــــــــــ محرمُ خونه نشین میمیرم منی که تو قبرم برات عزا میگیرم چه جوری آروم شم مادرتون بدحاله با پهلویِ زخمیش بالا سر گوداله نگاهِ مادرت شاهده قتل قاتله میبینه میبُرن سرُ چجوری سر حوصله وای ؛ سرُ و صورتت چه نامرتبِ تویِ قتلگاه عزیز زینبِ صد پاره بدن .. دست و پا مزن .. عزیزم حسین ‌.. عزیزم عزیزم عزیزم .. حسین وای حسین وای
... 😞 باز هم آدينه‌ای آمد ولی مهدی کجاست!؟ يک‌نفرميگفت مهدی جمعه‌هادرکربلاست رو به سوی کربلا کردم که فريادش زنم باز هم با ندبه‌ ای از هجر مولا دم زنم آمد از سویی ندایی: آی اهل انتظار اندکی دیگر صبوری، می‌رسد دیدار یار... 💕💕💕
در غروب جمعه بغضم در گلو وا می شود چشم خود را در نبودت جمعه ها تر می کنم یا مهدی ادرکنی ❤️اللهم عجل لولیک الفرج❤️
Banifatemeh-GolchinShahadat1393[15].mp3
7.11M
دلم گرفته... دوباره این شبا برا حرم گرفته میبینی بازم چجوری روز و شبمو ازم گرفته! دلم گرفته... دلم اسیره.. غروب کربلا روکه یادم نمیره😭 سید مجید بنی فاطمه
مولای من مهدی جان... تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نیآمدی مهدی جهاندار 🌻اللهم عجل لولیک الفرج🌻000
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5969757834223552465.mp3
4.62M
🔸سُوَر مسبّحات🔸 پیامبر اکرم(ص) هر شب پیش از خواب سوره‌های مسبحات را قرائت می‌نمود و می‌فرمود: «در مسبحات آیه‌ای است بهتر از هزار آیه»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این پست هر شب تکرار می شود یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
🚨 سفر عجیب علامه نراقی از داخل قبر‌ به عالم برزخ 💠 عالم بزرگ مرحوم حضرت علامه مهدی نراقی می‌فرمودند: در روزی از روزهای ماه رمضان، برای زیارت اهل قبور، به وادی‌السلام رفتم. وقتی غروب شد، جنازه‌ای را آوردند تا دفن کنند. آنها قبر را آماده کردند و گفتند: شما جنازه را دفن کنید. من در میان قبر رفتم که کفن را باز نموده و صورتش را بر روی خاک بگذارم، ناگهان دیدم دریچه‌ای باز است. داخل شدم و دیدم باغی است سرسبز و پر از میوه‌های متنوّع. از باغ راهی بود به سوی قصر مجلّلی که در راه آن، سنگریزه‌های طلا و جواهرات فرش شده بود. من وارد قصر شدم و دیدم شخصی بالای اطاق نشسته و دورش افرادی نشسته‌اند. ناگهان دیدم ماری وارد شد و مستقیم به سراغ آن مرد رفت و نیشی به او زد و خارج شد. دوباره مار آمد و همان ماجرا تکرار شد. پرسیدم شما کیستید؟ گفت: من همین مرده‌ام که شما دفن کردید و این باغ، بهشت برزخی من است و قصر مال من است و این افراد، ارحام من هستند که قبل از من مرده اند و برای دیدن من آمده اند. من مردی هستم مؤمن و اهل نماز و زکات که فقط یک خلاف کرده‌ام و آن این که در تابستان در میان کوچه حرکت می‌کردم، دیدم مغازه داری با مشتری نزاع می‌کند و مغازه‌دار می‌گفت: تو شش شاهی بدهکاری. و او می‌گفت: نه، پنج شاهی بدهکارم. من به صاحب مغازه گفتم: تو از نیم شاهی بگذر و مشتری هم از نیم شاهی و توافق کنید. صاحب مغازه ساکت شد و حق با او بود و به خاطر من از نیم شاهی گذشت و چون از ته دل، به این قضاوت راضی نبود، این مار هر از گاهی باید مرا نیش بزند و مرا عذاب کند تا روز قیامت برپا شود مگر به شفاعت اهل بیت علیهم‌السلام نجات یابم. 🔻علامه نراقی می‌گوید: من افطار نکرده بودم و چیزی هم در خانه نداشتم، پس برخاستم و گفتم: عیالم منتظر است، باید بروم، او یک کیسه برنج از برنج‌های بهشتی را به من داد و من از دریچه خارج شده و مرده را دفن نمودم و به منزل آمدم. ما هرچه از آن برنج بر می‌داشتیم و می‌پختیم، تمام نمی‌شد تا این که روزی مهمان آمده بود و عیالم از آن برنج برای او پخته بود و پس از آن برنج تمام شد. 📙چهل قطب عرفانی، احمدی جلفایی، ص۱۱۷
🚨دستورالعمل ساده و عجیب سیّد عبدالکریم کفّاش برای زیارت امام زمان علیه‌السلام 💠 آیت‌الله گنجی می‌فرمودند: مرحوم سیّد عبدالکریم کفاش هفته‌ای یک مرتبه محضر حضرت امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف مشرّف می‌شد. حضرت از او می‌پرسد: «اگر ما را نبینی چه خواهی کرد؟» می‌گوید: می‌میرم. حضرت می‌فرماید: «اگر چنین نبودی، ما را نمی‌دیدی!» وقتی از او علّت باز شدن راه ملاقات را پرسیدند، گفته بود:«یک شب جدّم رسول خدا را در عالم رؤیا دیدم، از ایشان تقاضای ملاقات با حضرت را نمودم.» حضرت فرمود: «در شبانه روز دو مرتبه برای فرزندم حسین سیّد الشهدا علیه‌السلام گریه کن.» از خواب بیدار شدم و این برنامه را به مدّت یک سال اجرا نمودم، لذا به تشرّف خدمت آن حضرت نائل آمدم. 🔻این دستور موافق با عمل حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در زیارت ناحیه مقدسه است که می‌فرماید: «فَلَئِن اَخَّرَتنی الدُّهُور… پس اگر روزگاران مرا به تأخیر انداختند و تقدیر الهی را از یاری تو بازداشت و نبودم تا با آنان که با تو جنگیدند بجنگم، و با آنان که به دشمنی تو برخاستند، به دشمنی برخیزم؛ (در عوض) هر صبح و شام بر تو ندبه و زاری می‌کنم و بر تو به جای اشک، خون گریه می‌کنم.» 📙کتاب دستورالعمل تشرّف، موسوی