🌺🍃امام رضا عليه السلام مى فرمود:
هـرگاه كه بندگان، گناهان تازه پـديد آورنـد كه قبلاً مرتكب نمى شدند، خداوند بلاى تازه اى برايشان پيش مى آورد كه قبلاً نمى شناختند. 💥
📚وسائل الشيعه، ج 11، ص 240.
امام كاظم عليه السلام :🌷
شما هرگز مؤمن نيستيد مگر آن كه بلا و گرفتارى را نعمت شماريد و آسايش و رفاه را مصيبت؛ زيرا صبر بر بلا و گرفتارى ارزشمندتر است از غفلت به هنگام آسايش و خوشى.
📗 جامع الأخبار : 313/870.
💕💕💕
✍💎
این جمله بو علی سینا را باید با طلا نوشت ..
که میفرمایند :
هر چیزی کمش دارو است
متوسطش غذا است
و زیادش سم است
حتی محبت کردن
1- هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن... حرمتها "شکسته" میشود.
2- هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن... تبدیل به "وظیفه" میشود.
3 - هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش عشق نورز... "بی ارزش" میشی...
از ذهن تا دهن فقط یک نقطه فاصله است... پس تا ذهنت را باز نکردی ، دهانت را باز نکن.
🌺🍂🌺
💕💕💕
مادامى که سيب با چوب باريکش به درخت متصل است
همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند.
باد باعث طراوتش میشود
آب باعث رشدش میشود
و آفتاب پختگی و کمال ميبخشد
اما ...
به محض منقطع شدن از درخت
و جدايى از "اصل"
آب باعث گندیدگی
باد باعث پلاسیدگی
و آفتاب باعث پوسیدگی
و از بين رفتن طراوتش میشود.
مراقب وصل بودن به "اصالتمان" باشیم که انسانیتمان از بین نرود..!
💕💕💕
🌹 چقدر این جمله زیباست 🌹
انسان های ناپخته همیشه میخواهند که در مشاجرات پیروز شوند...حتی اگر به قیمت از دست دادن "رابطه" باشد...
اما انسان های عاقل درک میکنند که گاهی بهتر است در مشاجره ای ببازند ، تا در رابطه ای که برایشان با ارزش تر است "پیروز" شوند...
💕💕💕
#احسن_القصص
#داستان_کوتاه_آموزنده
✅نیڪے ڪنندہ بہ پدر و مادر همنشینے با انبیاست
روزے حضرت موسے (ع) در ضمن مناجات خود عرض ڪرد: خدایا مےخواهم همنشین خود را در بهشت ببینم. جبرئیل بر حضرت موسے نازل شد و عرض ڪرد: یا موسے، فلان قصاب در فلان محلہ همنشین تو خواهد بود. حضرت موسے (ع) بہ آن محل رفت و مغازہ قصابے را پیدا ڪرد و دید ڪہ جوانے مشغول فروختن گوشت است.
شامگاہ ڪہ شد، جوان مقدارے گوشت برداشت و بہ سوے منزل خود روان شد. حضرت موسے (ع) از پے او تا در منزلش آمد و سپس بہ او گفت: مهمان نمےخواهے؟ جوان گفت: خوش آمدید. آنگاہ او را بہ درون منزل برد.
حضرت موسے (ع) دید ڪہ جوان غذایے تهیہ نمود، آنگاہ زنبیلے از سقف بہ زیر آورد و پیرزنے ڪهنسال را از درون آن خارج ڪرد او را شستشو دادہ و غذایش را با دست خویش بہ او خورانید. موقعے ڪہ جوان مےخواست زنبیل را در جاے اول بیاویزد، پیرزن، ڪلماتے ڪہ مفهوم نمےشد ادا ڪرد. بعد از آن جوان براے حضرت موسے (ع) غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید: حڪایت تو با این پیرزن چگونہ است؟
جوان گفت: این پیرزن مادر من است. چون مرا بضاعتے نیست ڪہ براے او ڪنیزے بخرم، ناچار خودم ڪمر بہ خدمت او بستهام. حضرت پرسید: آن ڪلماتے ڪہ بر زبان جارے ڪرد چہ بود؟ جوان گفت: هر وقت او را شستشو مےدهم و غذا بہ او مےخورانم،
میگوید:
«غفراللہ لڪ و جعلڪ جلیس موسے یوم القیامة فے قبّتہ و درجته»
یعنے خداوند، تو را ببخشد و همنشین حضرت موسے (ع) در بهشت باشے، به همان درجہ و جایگاہ او.
حضرت موسے (ع) فرمود: اے جوان بشارت مےدهم بہ تو ڪہ خداوند دعاے او را دربارهات مستجاب گردانیدہ است. جبرئیل بہ من خبر داد ڪہ در بهشت، تو همنشین من هستے...
📔اندرزها و حڪایات
💕💕💕
به قول حشمت فردوس
نمیگم کسی نمیتونه منو زمین بزنه...!
نه... خیلیا میتونن منو زمین بزنن!!!
اما هیچکس نمیتونه جلوی بلند شدنم رو بگیره...!
💕💕💕
تا وقتی خدایی رو داری که بهت میگه هیچ ترسی از آینده ای نا معلومت نداشته باش
تا وقتی خدایی رو داری که بهت میگه اندوه گذشته رو نخور
برای چی دیگه با ناراحت بودن خودت رو اذیت میکنی؟
نگران نباش اصلا
الهی خدا بهترین آینده رو برات بسازه
آینده ای که توش همون چیزایی باشه که دوست داری
🌹دیگر هیچ ترسی (از وقایع آینده) و حزن و اندوهی (از گذشته خود) نداشته باشید🌹
💕💕💕
🌿بعضیهاهنوز چندجلسهبهکلاس ورزشیےنرفته،چهقیافهایبرایبقیھ میگیرند!چنانباغرورراهمیروندڪه گویی....
اماابراهیماینگونهنبود.بارانشدیددر
تهرانباریدهبود.خیابانهفدهشهریور
راتماماً آبگرفتهبود.
🌿ابراهیم پاچه هایش را بالا زد و در
آنشرایط،مشغولکمککردنوانتقال
پیرمردهابھانسویخیابانشداوقهرمان
کشتیبود.اماتکبردروجودشراهنداشت.
💕💕💕
~🕊
میگفت:↓
شهادت نوع مرگ رو عوض میکند!
وقت مرگ رو عوض نمیکندو اگر طوری
در جامعه حرکت کرده باشیم که تو زندگیمون
در راه ولایت بوده باشیم، شهادت میاد
تو کالبد ما و انشاءالله به شهادت میرسیم :)
#شهید_جوادمحمدی❤️🕊
💕💕💕
#سلام_امام_زمانم 💚
خالقم قلب مرا وقف شما کرده و من
خانه ی وقفی خود از همہ پس میگیرم
تا سلامت نکنم زندگیم تعطیل ست
با سلامی به شما اذنِ نفس میگیرم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#هوالعشق
#عاشقانه_مذهبی_پارت_هجدهم
#دوراهی_زیبا
پرواز 123به مقصد کربلای معلی....
-علی اقا بدوووو الان میپره
-نه خانوم جان بدون ما نمیپره😉
-علی شوخیو بزارکنار بدو فقط
-خانمم ندو عزیزم در شأن شما نیست باچادر.میرسیم هناس.
-چشم اقا-روشن به طهور
.............
-خانم چیزی نیاز ندارید؟-نه ممنونم عزیزم
-میگم علی دل تو دلم نیست حرمو ببینم ها.-میبینی خانوم ٬چطوره دعای عهدو بخونیم هناس؟صبح جمعست اقامون چشم انتطاره.-عالیه اقا بسم الله.
دعای عهد کوچکمان را از جیبش دراورد و شروع کردیم به خواندن دعای زیبای عهد... العجل یا مولا ویا صاحب الزمان(#صلوات برای ظهور)هواپیما درحال پرواز بود٬ابرهای سفید و زیبا به شکل پنبه های بزرگ اطرافمان را احاطه کرده بودند٬ازبچگی ارزو داشتم به ابرها دست بزنم و با آن ها گلوله بسازم ٬اما بزرگ که شدم دانستم تمامش گاز است و پوچ.انسان همین است ارزوهای کودکی دربزرگسالی مزحک میشود اما گاهی به این فکر میکنم کاش روح کودکیم که چونان اب زلال بود میماند و حتی سایه ای کدری نقش برآن نمیبست.بازهم الحمدالله که دراین برهه از زمان هستم.شکرالله.دست علی دست هایم را درخود محصور کرده بود٬حصاری شیرین٬آخر از هواپیما ترس عجیبی دارم اما کنار مردم٬ارام ارامم.ساعتی تا رسیدنمان نمانده بود٬دلم اشوبی بود از دیدن یار٬چقدر زیباست این یار٬چقدر اقاست این یار.
-مسافران محترم٬کمربندهای ایمنی خود را بسته و صندلی را به حالت اولیه برگردانید٬تا دقایقی دیگر هواپیما برباند مینشیند.
صدای کمک خلبان بود که برای همه ارزوی سلامتی کرد و خواهان دعا بود.حس و حال عجیبی بوذ٬انگار همه روح ها ادقام شده و به سوی سرچشمه سالار شهیدان میریزد.با کمک علی از هواپیما خارج شدم٬نفس کشیدم و نفس کشیدم٬علی تنها چشم دوخته بود٬محو بود٬نمیدانم محو چه؟حالی عجیب داشت٬انگار چیزی میدید که من نمیدیدم.
-اهم اقا کجا سیر میکنید؟-اینجام خانوم ٬حس میکنی؟-چیو؟-بوی ...بوی شهادتو..نفس کشید و چشمانش رنگ غم گرفت٬لحظه ای احساس کردم روح علی از بدن جداشده و به سویی میرود٬انگار ملکوتی شده بود.به سمت فرودگاه رفتیم٬چمدان هارا در تاکسی گذاشتیم و به سمت هتل حرکت کردیم٬حال و هوایی بود عجیب٬به هتل که رسیدیم با کمک راننده محترم ساک هارا در لابی گذاشتیم تا پذیرش شویم.بعد از اتمام چک پاسپورت و شناسنامه به اتاق مورد نظر رفتیم٬دررا علی باز کرد و وارد شدم٬اتاقی معمولی با امکاناتی معمولی٬عاشق همین#معمولی ها بودم.
#ادامه_در_کامنت
#چه_دوراهی_زیبایی
#نویسنده_نهال_سلطانی
#عشق_یعنی_تو
بامــــاهمـــراه باشــید🌹