eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - طینت - استاد عالی.mp3
3.58M
♨️طینت 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام
🌸❤️ هر ڪَس ڪه راهِ ڪربُبَلا شد طریقہ اش بوےِ حُسیْن مےچڪد، از هر دقیقہ اش دردانہ‌ے خداسٺ حُسیْـن بن فاطمـہ احسنٺ و آفرین بہ خُدا و سلیقہ اش ❤️🌸 🌷
مداحی آنلاین - لبیک حسین - علیرضا اسفندیاری.mp3
5.33M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃لطفیوه محتاجم ای گوزل اربابیم 🍃فیض زیارت ایله عنایت 🎤 🌷
.................................... ساعت 5 بعد از ظهر بود. بابا که مغازه بود ، مامانم که طبق معمول پاتوق همیشگی آشپزخونه. دلم حسابی گرفته بود دلم میخواست برم با امیرعلی حرف بزنم ولی داشت تو اتاقش درس میخوند دل رو زدم به دریا در زدم و بعد از اینکه اجازه ورود داد رفتم تو. امیرعلی_ سلام بر خواهر شیطون خودم. میگم خوب شد عمو رفتا دلیلی شد که به ماهم سر بزنی تازه الان فهمیدم یه خواهری هم دارم. _ سلام. امیرعلی_خانم دکتر چرا ناراحتی؟ _ اولا که جوجه مهندس کیو دیدی با یه ترم درس خوندن دکتر بشه که من دومیش باشم. بعدشم دلم گرفته. امیرعلی_ اونوقت جوجه مهندسو با من بودی؟ _ کمی تا حدودی. امیر تو وقتی دلت میگیره چیکار میکنی ؟ امیرعلی_ موقعیت جور باشه امامزاده صالح، شاه عبدالعظیم ، و و و مزار شهدا _ پروفسور تو هم چه پیشنهادایی میدیا . اونم به من. امیرعلی_ خواهر پروفسور پیشنهاد نبود. در ضمن بعضی وقتا هم دردودل میکنم. _ با کی؟ امیرعلی_ همون پسر خوشگل و خوشتیپه. _ داداش خل شدی رفت . پاشو پاشو ببرمت دکتر. با مرده حرف میزنی. نکنه رفتی تو کار احضار ارواح؟ _ اولا که شهید شده دوما شهدا زندن . بعدشم میتونی یه بار امتحان کنی. _ مثله تو خل بشم؟؟؟؟؟؟ امیرعلی_ این خل شدنه به آرامشش می ارزه. آرامش ! یاد مشهد افتادم؛ چه آرامشی داشت اون جا. کلا حسابش با زمین جدا بود. ولی نمیتونستم با یه شهید درد ودل کنم. از کجا میخواست بشنوه. _ امیر. امیرعلی_ جونم ؟ _ خانواده ما و خاله اینا و مامان بزرگ اینا و بقیه فامیل همه مذهبین ، درسته؟ امیرعلی_ خب؟ _ پس علت این همه تفاوت چیه ؟ چرا مامان بزرگ اینا انقدر سخت میگیرن ؟ یا بهتره بگم چرا اسلام انقدر سختگیرانس؟ ............
🌸از هم قدر دانی کنیم 😐 تعارف که نداریم!!! ما معمولا چیزهایی که همسرمون ازمون دریغ میکنه را هیچوقت فراموش نمی کنیم و به خوبی یادمون میاد!!! ولی شده تا حالا از چیزی که بهتون داده و شما ازش قدردانی نکردید یادتون بیاد. ⛔️ با خودتون میگید: وظیفش بوده!!! ⛔️ با خودتون میگید: زنمه و وظیفشه خونه را تمیز کنه!!! ⛔️ با خودتون میگید: شوهرمه و وظیفشه که خرجی خونه رو بده!!! ⛔️ با خودتون میگید: تولدم بوده و حالا شق القمر نکرده که کادو خریده!!! 😐 حتی اگر همه چیزهایی که شما میگید درست باشه که نیست. ✅ باز هم قدردانی رابطه شما را با همسرتون بهتر میکنه، سلامت روان خودتون را بالا نگه میداره و اصلا حال و هوای زندگیتون رنگ و بوی دیگه ای به خودش می گیره. 💚💓💚💓❤️💓💚💓💚
  ❈ 🌷﷽🌷❈ امام صادق (ع)؛ ❇️اِنَ فِی الجَنَه مَنزِلَهً لَا یَبلُغُهَا عَبدٌ اِلَا بِالِابتِلَاء فِی جَسَدِهِ... 🏝در بهشت مقام و منزلتی وجود دارد که هیچ بنده ای به آن نرسد ، مگر به "درد و بیماری ای "که در بدنش حادث شود.💯 📚اصول کافی/ ج۲ /ص۲۵۵ 💕💕💕
✨ این همہ در اینترنت و ڪتابها میگردے دنبالـ اینکہ آقاے قاضۍ چۍ گفتہ آقاے بہجت چۍگفتہ، این همہ این در و آن میزنے، چیشد آخر؟! تو هـنوز جواب مادرت رو تلخ میدے میخواۍ بشے سالڪ بنده خُـدا. . .🍃🤞🏻 💕💕💕
شهدا -〖جاده‌زندگےامـ بدجوربھ‌پیچ‌وخمـ ‌افتاده ! دلم‌محتاجِ‌نیم‌نگاهےازشماست ! اےشھید ! اجابت‌ڪن‌دلِ‌خستہ‌ام‌را . . ؛! 💕💕💕
❇️ سردار شهید قاسم سلیمانے: من مےخواهم به آمریڪا ایـن رو بگـویـم ڪه همه‌ۍ عوامل شڪست، در درون خود توست و هرگز نمےتوانی از این افڪار شیطانی و این سطوحے ڪه جزء عوامل شڪست تو هست عقب‌نشینۍ کنی🇮🇷 💕💕💕
📚پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد : ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای. پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟! پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخش نمود... نتیجه گیری مولانا از بیان این حکایت:‌ تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه 💕💕💕