📜 #حڪایتآمـوزنده
مــرد فقــیری از خدا سوال ڪرد:
چرا من اینـقدر #فقــیر هستم..؟؟
خدا پاسخ داد: چون یاد نگرفتهای
ڪه #بخشــش ڪنی مرد گفت:
من چــیزی ندارم ڪه ببخشــم!!
خـدا پاسخ داد: دارایی هایت ڪم
نیست...!
یڪ صورت ڪه میتوانی #لبخـند
بر آن داشته باشی! یڪ دهان ڪه
میتوانی از دیگران تمجید ڪنی و
حـرف خوب بزنی! چشـمانی ڪه
میتوانی با آنها به دیگران با #نیت
خـوب نگـاه ڪنی!
👌فقر واقعی #فقـر_روحی است.
↷↷
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#لبخند 😊
قاطر و آسیاب
🔶 شخصی وارد یک آسیاب گندم شد.
دید به جای اینکه یک انسان گندمها را آسیاب کند چوب آسیاب به گردن یک قاطر بسته شده.
🐴
قاطر میچرخید و آسیاب کار میکرد اما به گردن قاطر یک زنگوله آویزان بود!
🔹از صاحب آسیاب پرسید: «برای چه به گردن قاطرت زنگوله بستهای!»
آسیابان گفت: «برای اینکه اگر ایستاد بفهمم و متوجه شوم که آسیاب کار نمیکند». 😌
🔻 آن شخص دوباره پرسید: «خب! اگر قاطر ایستاد و سرش را تکان داد، از کجا میفهمی؟»😏
🔹آسیابان گفت: «برو این پدر سوختهبازیها را به قاطر من یاد نده!»😤😒