eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.3هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🍘 😋 🔸۵ تا سیب زمینی متوسط بزارید تو آب تا بپزه بعد بزارید خنک بشه و رنده کنید با دو تا تخم مرغ و نمک و زردچوبه و فلفل و سبزی معطر (من گشنیز و جعفری و نعناع )استفاده کردم.و کمی پودر سوخاری یا آرد نخودچی بریزید و خوب مخلوط کنید بعدم سرخ کنید.(میتونید یه پیاز رنده شده و که خوب آب اضافیشو گرفتید به این مواد اضافه کنید که دلبخواه .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍😋 سبزی آش(گشنیز ؛جعفری؛تره؛اسفناج و ریحون و برگ چغندر فلفل) ۱کیلو روغن برا پیازداغ نخودِپخته ۱ لیوان لوبیا چیتی ۱لیوان بلغور گندم نصف لیوان برنج ۱سوم لیوان گوجه فرنگی ۱عدد بزرگ رب۲ق غ فلفل سبز تازه چندعدد.نمک ماست چکیده ۵۰۰گرم ابتدا پیاز هارو خردمیکنیم و توی روغن داغ سرخشون میکنیم همین که کمی سبک و طلایی شدن زردچوبه بهش اضافه میکنیم بعد بلغور و نخود ولوبیا رو بهش اضافه میکنیم آبجوش میریزیم وشعله رو کم میکنیم مواد نیمپز که شد ۴،۵قاشق عدس خیس شده رو میریزیم ومیزارم کامل بپزه و لعاب بده بعد پخته شدن سبزی آش خردشده وشسته شده آب قلم رو هم میریزم یه همی میزنیم یه کم که سبزیها پختن فلفل و برنج وگوجه فرنگی خردشده ومیریزیم و هم میزنیم نمکشوچک میکنیم و میزاریم تا سبزی بپزه (حدود۱۵ دقیقه)وغذا جابیوفته بعد شعله روخاموش میکنیم درظرف دیگه برا روی آش پیاز داغ میکنیم رب وفلفل قرمز وسیاه میزنیم وتفت میدم سیرهارو له میکنیم ماست رو آماده میکنیم وآش رو درظرف سرو میکشیم ماست وسیر میزنیم وخوب قاطی میکنی وباپیازداغ ورب تزیین میکنیم.
32.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶🌺 اجرای زیبای سرود سلام فرمانده توسط سربازای دهه نودی خراسان جنوبی حضرت حجت (عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هشدار به تیم اقتصادی دولت در برنامه ثریا توضیح عالی و کامل مجری برنامه ثریا درباره علل شکست طرح هدفمندی یارانه‌ها در سال‌های گذشته بسیار بسیار مهم | حتما ببینید و منتشر کنید..
سلام دوستان، داستانی که در پیش رو دارید واقعی است. نویسنده شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به شیوۀ رمان به رشتۀ تحریر در آورده است. مقدمه نویسنده: این داستان و رخدادهای آن براساس حقیقت و واقعیت می باشند ... و بنده هیچ گونه مسئولیت و تاثیری در این وقایع نداشته ... و نقشی جز روایتگری آنها ندارم ...با تشکر و احترام سید طاها ایمانی
رمان جدید👇👇👇
: دهه شصت...نسل سوخته هیچ وقت نتونستم درک کنم چرا به ما میگن نسل سوخته... ما نسلی بودیم که ... هر چند کوچیک ... اما تو هوایی نفس کشیدیم که ... شهدا هنوز توش نفس می کشیدن... ما نسل جنگ بودیم ... آتش جنگ شاید شهرها رو سوزوند ... دل خانواده ها رو سوزوند ... جان عزیزان مون رو سوزوند ... اما انسان هایی توش نفس کشیدن ... که وجودشون بیش از تمام آسمان و زمین ارزش داشت ... بی ریا ... مخلص ... با اخلاق ... متواضع ... جسور ... شجاع ... پاک ... انسان هایی که برای توصیف عظمت وجودشون ... تمام لغات زیبا و عمیق این زبان ... کوچیکه و کم میاره ... و من یک دهه شصتی هستم ... یکی که توی اون هوا به دنیا اومد ... توی کوچه هایی که هنوز شهدا توش راه می رفتن و نفس می کشیدن ... کسی که زندگیش پای یه تصویر ساده شهید رقم خورد ... من از نسل سوخته ام ... اما سوختن من ... از آتش جنگ نبود ... داشتم از پله ها می اومدم بالا که چشمم بهش افتاد ... غرق خون ... با چهره ای آرام ... زیرش نوشته بودن ... "بعد از شهدا چه کردیم؟ ... شهدا شرمنده ایم" ... چه مدت پای اون تصویر ایستادم و بهش نگاه کردم؟ ... نمی دونم ... اما زمان برای من ایستاد ... محو تصویر شهیدی شدم که حتی اسمش رو هم نمی دونستم ... مادرم فرزند شهیده ... همیشه می گفت ... روزهای بارداری من ... از خدا یه بچه می خواسته مثل شهدا ... دست روی سرم می کشید و اینها رو کنار گوشم می گفت ... اون روزها کی می دونست ... نفس مادر ... چقدر روی جنین تاثیرگذاره ... حسش ... فکرش ... آرزوهاش ... و جنین همه رو احساس می کنه ... ایستاده بودم و به اون تصویز نگاهمی کردم ... مثل شهدا ... اون روز ... فقط 9 سالم بود ... . ادامه دارد.... 🌟نويسنده:سيد طاها ايماني🌟 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
: غرور یا عزت نفس اون روز ... پای اون تصویر ... احساس عجیبی داشتم ... که بعد از گذشت 19 سال ... هنوز برای من زنده است ... مدام به اون جمله فکر می کردم ... منم دلم می خواست مثل اون شهید باشم ... اما بیشتر از هر چیزی ... قسمت دوم جمله اذیتم می کرد ... بعضی ها می گفتن مهران خیلی مغروره ... مادرم می گفت... عزت نفس داره ... غرور یا عزت نفس ... کاری نمی کردم که مجبور بشم سرم رو جلوی کسی خم کنم و بگم ... - ببخشید ... عذرمی خوام ... شرمنده ام ... هر بچه ای شیطنت های خودش رو داره ... منم همین طور... اما هر کسی با دو تا برخورد ... می تونست این خصلت رو توی وجود من ببینه ...خصلتی که اون شب ... خواب رو از چشمم گرفت ... صبح، تصمیمم رو گرفته بودم ... - من هرگز ... کاری نمی کنم که شرمنده شهدا بشم ... دفتر برداشتم و شروع کردم به لیست درست کردن ... به هر کی می رسیدم ازش می پرسیدم ... - دوست شهید داشتید؟ ... شهیدی رو می شناختید؟ ... شهدا چطور بودن؟ ... یه دفتر شد ... پر از خصلت های اخلاقی شهدا ... خاطرات کوچیک یا بزرگ ... رفتارها و منش شون ... بیشتر از همه مادرم کمکم کرد ... می نشستم و ازش می خواستم از پدربزرگ برام بگه ... اخلاقش ... خصوصیاتش ... رفتارش ... برخوردش با بقیه ... و مادرم ساعت ها برام تعریف می کرد ... خیلی ها بهم می خندیدن ... مسخره ام می کردن ... ولی برام مهم نبود ... گاهی بدجور دلم می سوخت ... اما من برای خودم هدف داشتم ... هدفی که بهم یاد داد ... توی رفتارها دقت کنم ... شهدا ... خودم ... اطرافیانم ... بچه های مدرسه ... و ... پدرم ... . . ادامه دارد..... 🌸نويسنده:سيد طاها ايماني🌸 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
: پدر مدام توی رفتار خودم و بقیه دقت می کردم ... خوب و بد می کردم ... و با اون عقل 9 ساله ... سعی می کردم همه چیز رو با رفتار شهدا بسنجم ... اونقدر با جدیت و پشتکار پیش رفتم ... که ظرف مدت کوتاهی توی جمع بزرگ ترها ... شدم آقا مهران ... این تحسین برام واقعا ارزشمند بود ... اما آغاز و شروع بزرگ ترین امواج زندگی من شد ... از مهمونی برمی گشتیم ... مهمونی مردونه ... چهره پدرم به شدت گرفته بود ... به حدی که حتی جرات نگاه کردن بهش رو هم نداشتم ... خیلی عصبانی بود ... تمام مدت داشتم به این فکر می کردم که ... - چی شده؟ ... یعنی من کار اشتباهی کردم؟ ... مهمونی که خوب بود ... و ترس عجیبی وجودم رو گرفته بود ... از در که رفتیم تو ... مادرم با خوشحالی اومد استقبال مون ... اما با دیدن چهره پدرم ... خنده اش خشک شد و مبهوت به هر دوی ما نگاه کرد ... - سلام ... اتفاقی افتاده؟ ... پدرم با ناراحتی سرچرخوند سمت من ... - مهران ... برو توی اتاقت ... نفهمیدم چطوری ... با عجله دویدم توی اتاق ... قلبم تند تند می زد ... هیچ جور آروم نمی شد و دلم شور می زد ... چرا؟ نمی دونم ... لای در رو باز کردم ... آروم و چهار دست و پا ... اومدم سمت حال ... - مرتیکه عوضی ... دیگه کار زندگی من به جایی رسیده که... من رو با این سن و هیکل ... به خاطر یه الف بچه دعوت کردن ... قدش تازه به کمر من رسیده ... اون وقتبه خاطر آقا ... باباش رو دعوت می کنن ... وسط حرف ها ... یهو چشمش افتاد بهم ... با عصبانیت ... نیم خیزحمله کرد سمت قندون ... و با ضرب پرت کرد سمتم ... - گوساله ... مگه نگفتم گورت رو گم کن توی اتاق؟ ... . . ادامه دارد... 🌟نويسنده:سيدطاها ايماني🌟 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
: حسادت دویدم داخل اتاق و در رو بستم ... تپش قلبم شدید تر شده بود ... دلم می خواست گریه کنم اما بدجور ترسیده بودم ... الهام و سعید ... زیاد از بابا کتک می خوردن اما من، نه ... این، اولین بار بود ... دست بزن داشت ... زود عصبی می شدو از کوره در می رفت ... ولی دستش روی من بلند نشده بود... مادرم همیشه می گفت ... - خیالم از تو راحته ... و همیشه دل نگران ... دنبال سعید و الهام بود ... منم کمکش می کردم ... مخصوصا وقتی بابا از سر کار برمی گشت ... سر بچه ها رو گرم می کردم سراغش نرن ... حوصله شون رو نداشت ... مدیریت شون می کردم تا یه شر و دعوا درست نشه ... سخت بود هم خودم درس بخونم ... هم ساعت ها اونها رو توی یه اتاق سرگرم کنم ... و آخر شب هم بریز و بپاش ها رو جمع کنم ... سخت بود ... اما کاری که می کردم برام مهمتر بود ... هر چند ... هیچ وقت، کسی نمی دید ... این کمترین کاری بود که می تونستم برای پدر و مادرم انجام بدم ... و محیط خونه رو در آرامش نگهدارم ... اما هرگز فکرش رو هم نمی کردم ... از اون شب ... باید با وجهه و تصویر جدیدی از زندگی آشنا بشم ... حسادت پدرم نسبت به خودم ... حسادتی که نقطه آغازش بود ... و کم کم شعله هاش زبانه می کشید ... فردا صبح ... هنوز چهره اش گرفته بود ... عبوس و غضب کرده ... الهام، 5 سالش بود و شیرین زبون ... سعید هم عین همیشه ... بیخیال و توی عالم بچگی ... و من ... دل نگران... زیرچشمی به پدر و مادرم نگاه می کردم ... می ترسیدم بچه ها کاری بکنن ... بابا از اینی که هست عصبانی تر بشه... و مثل آتشفشان یهو فوران کنه ... از طرفی هم ... نگران مادرم بودم ... بالاخره هر طور بود ... اون لحظات تمام شد ... من و سعید راهی مدرسه شدیم ... دوید سمت در و سوار ماشین شد ... منم پشت سرش ... به در ماشین که نزدیک شدم ... پدرم در رو بست ... - تو دیگه بچه نیستی که برسونمت ... خودت برو مدرسه ... سوار ماشین شد و رفت ... و من مات و مبهوت جلوی در ایستاده بودم ... من و سعید ... هر دو به یک مدرسه می رفتیم ... مسیر هر دومون یکی بود ... . . ادامه دارد... 🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔻 امت ها زندگی و مرگ دارند 🔻📊 ممکن است یک وقت امتی بمیرد بدون آنکه افرادش مرده باشند ... 💯⤵️ ( ) 🌷 تا پنجاه سال دیگر اگر به همین آهنگ پیش برود آن پنجاه درصد را هم از دست می دهیم. دیگر ما ملت مرده ای هستیم یعنی ما مردیم؛ ما به عنوان یک ملت زنده ای که بود مردیم، از نو تابع یک حیات دیگر شدیم، مثل یک گیاهی که خشک بشود ولی بعد به وسیله حیوانی تغذیه و جزء بدن آن حیوان شود؛ خودش دیگر مرده. { .text-justify } ... این را هم اضافه کنم که اگر فرهنگی بر قومی هجوم بیاورد یا علت دیگری پیدا بشود که روح ملتی بمیرد، این به دو علت ممکن است. یکی اینکه آن روح، دیگر تاب مقاومت ندارد. دیگر اینکه این ملت شایستگی آن روح را ندارد، یعنی ملت دیگری همان روح را از نو پیدا می‌کند. در سوره اعراف آیه ۳۴ می‌فرماید: «وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ» برای هر امتی [^2] و هر جامعه ای اجلی و پایانی و زمان مرگی است، آن لحظه مرگشان که برسد نه یک ساعت [^3] تأخیر می‌افتد و نه یک ساعت جلو می‌افتد؛ یعنی در لحظه خودش، سر وقت خودش صورت می‌گیرد. عرض کردیم، این معنایش این نیست که افراد آن مردم از بین می‌روند؛ معنایش این است که مردم به عنوان یک امت و یک جامعه، دیگر از بین می‌روند، افرادش هم اگر باقی بمانند مثل یک گله ای است که بی‌صاحب مانده باشد که جلب گله‌های دیگر می‌شوند. استاد مطهری، انقلاب اسلامی از دیدگاه فلسفه تاریخ ص87 الی90🇮🇷🖇
🌹 شهیدی که در قبر برای احترام به امام زمان(ع) زنده شد 🍀 از امام جمعه محترم شيراز نقل شده است: پس از عمليات بيت المقدس عده اى از شهدایى را که در این عمليات به شهادت رسيده بودند به شيراز آوردند. 🍀 حجة الاسلام و المسلمين طوبائى براى من نقل مى کرد: شب قبل که براى نماز شب برخاستم مسائلى برایم پيش آمد که دانستم فردا با امری عجيب مواجه مى شوم. 🌺 وقتى وارد قبر شدم تا تلقين شهيد احمد خادم الحسینی را انجام دهم. به محض ورود به قبر در چهره شهيد حالت تبسمى احساس کردم و فهميدم با صحنه اى غير طبيعى روبرو هستم. وقتى خم شدم و تلقين شهيد را آغاز کردم، به محض اینكه به اسم مبارك امام زمان(عج) رسيدم مشاهده کردم جان به بدن این شهيد مراجعت کرد، چون شهيد به احترام امام زمان(عج) سرش را خم کرد، به نحوى که سر او تا روى سينه خم شد و دوباره به حالت اوليه برگشت. 🌺 در آن لحظه وقتى احساس کردم حضرت صاحب الزمان(عج) در موقع تدفين آن عزیز حضور یافته است، حالم منقلب شد و نتوانستم با مشاهده این صحنه عجيب و غيرمنتظره تلقين را ادامه دهم. به نقل از کتاب لحظه های آسمانی، تلخیص 💕💙💕💙
دلم تنگ است یا مهدے براے دیدنت هر دم حلالم ڪن اگر یڪدم تو را آزرده ات ڪردم در این دنیا ڪه گردیده پر از نیرنگ و نامردی دعایت میڪنم هر شب ڪه فردایش تو برگردی 🌟شب بخیر تمام زندگیم🌟
انتظار یعنی...
یکی از فواید نماز اول وقت این است که به برکت امام زمان(علیه السلام) نمازهای ما قبول میشود ؛ چون امام زمان(علیه السلام) اول وقت نماز میخواند و نماز ما با نماز حضرت بالا مےرود.
زندگی در سحر .mp3
1.68M
📣 سفارش عبادی دیگر به جمعی از مدیران رسانه‌ای ◀️ کسانی که در صف مقدم‌اند و با بحران‌های بزرگ مواجه هستند، پیشنهاد می‌دهم که نماز امام زمان (که در مفاتیح‌الجنان در اعمال روز جمعه نقل شده است) را هر روز بخوانید و نیر دعاهای مرتبط با امام عصر(عج) و ظهور را هر روز بخوانید و آنها را دعاهای اصلیِ سحرهای خودتان و دعاهای اصلیِ بعد از نمازهایتان قرار دهید. ◀️ دعاهای مرتبط با امام زمان(عج) و عصر ظهور، تصویرها و افق‌های درست را جلوی چشم ما قرار می‌دهد و در روح ما منعکس می‌کند و انگیزش روحی و درک عقلانی به ما می‌دهد و در این صورت، با آن حضرت هم‌افق می‌شویم و می‌توانیم با استواری و استقامت در برنامه حضرت کار کنیم. کسی که با آن حضرت هم‌افق نباشد، هر کاری بکند، بیرون از طرح حضرت است. ◀️ اصلاح سبک خواب و بیداری، محور تغییر الگوی خوراک و پوشاک و الگوهای دیگر است. امروز سبک خواب ما غلط است. باید به هر قیمت، ابتدای شب بخوابیم و سحر بیدار شویم. بیداری سحر خیلی پرخاصیت است. زندگی را باید از سحر آغاز کنیم نه از طلوع آفتاب.
✴️ یکشنبه👈1 خرداد /جوزا 1401 👈20 شوال 1443👈 22 می 2022 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⭐️ احکام دینی و اسلامی. 📛 صدقه صبحگاهی فراموش نشود. 📛امروز برای امور زیر مناسب نیست: 📛مسافرت. 📛و دیدارها. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز : قمر در برج دلو است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است: ✳️ امور زراعی و‌ کشاورزی. ✳️آغاز بنایی و کشاورزی. ✳️رفتن به خانه نو. ✳️ختنه کودک. ✳️نام گذاری نوزاد. ✳️و تاسیس شرکت و امور شراکتی خوب است. 💑 مباشرت و مجامعت: فرزند چنین شبی به قسمت و روزی خود قانع و برای سلامتی نیز مفید است. ⚫️ طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، سبب ایمنی از بلا می شود. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، باعث صحت می شود. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی با این دعا روز خود را شروع کنید👇👇 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ*✨
4_5812334891844504635.mp3
5.65M
۔ 🌹🍃☝🏻☝🏻🍃🌹 🚩 زیارت عاشورا سریع خوانی 12 دقیقه مختصر و با مرور سریع بسیار زیبا 🎙 با نوای علی فانی
AUD-20220508-WA0014.
2.27M
. 💠🌹👆🏻👆🏻🌹💠 🕌 زیارت امیرالمومنین امام علی (عليه‌السلام) و 💠 حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) در روز یکشنبه 1️⃣📆 🎙 با صدای حسین یزدان پناه 💠 💠
AUD-20220521-WA0143.
9.41M
. 💠سوره مبارکه مجادله❤️ 💠همراه با 💠ترجمه فارسی 💚
فضیلت و خواص سوره مجادله پنجاه و هشتمین سوره قرآن کریم مجادله و نام های دیگرش «الظهار» «قدسمع» (1) است که مکی  و دارای 22 آیه می باشد.در تمامی این سوره نام مبارک الله تکرار شده است. از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده: هر کس سوره مجادله را قرائت نماید در روز قیامت از حزب خدا(حزب الله) نوشته می شود. (2) امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: هر کس سوره حدید و مجادله را در نماز واجبی قرائت کند و بر انجام آن مداومت ورزد خداوند او را تا زمان مرگش هرگز عذاب نمی کند و نه در خودش و نه در خانواده اش هیچ بدی نمی بیند. و هیچ فقر و نیاز شدیدی به او نمی رسد.(3) همچنین در روایتی از ایشان آمده است: هر کس در شب جمعه سوره مجادله را قرائت کند تا صبح از بلاها در امان می ماند. (4) آثار و برکات سوره 1)برای حفظ اموال از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: اگر سوره مجادله را بنویسند و به همراه مریضی قرار دهند و یا بر مریضی بخوانند درد او آرام می شود و اگر ان را بر مالی که دفن شده یا انبار شده بخوانند حفظ می شود. (5) 2)آرامش دهنده مریض در سخنی از امام صادق علیه السلام نیز آمده است: هر کس سوره مجادله را نزد مریضی بخواند موجب آرامش و خواب او می شود و اگر در قرائت این سوره مداومت شود و همیشه در شب و روز آن را بخوانند موجب حفظ و امان از هر خطری می شود و اگر برای چیز انبار شده و دفن شده بخوانند مایه حفظ ان می شود و اگر نوشته شده سوره مجادله را در مزرعه حبوبات یا انبار آن بگذارند از آفات و چیزهایی که موجب خرابی و تلف آن می شود در امان می ماند.(6) ____📚📚📚📚📚_____ پی نوشت: (1)درمان با قرآن، ص113 (2) مجمع البیان، ج9، ص407 (3)ثواب الاعمال، ص117 (4)مستدرک الوسائل، ج6، ص105 (5)تفسیرالبرهان, ج6، ص309 (6)تفسیرالبرهان، ج5، ص309 منابع:«قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی ، درمان با قرآن، محمدرضا کریمی