eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.3هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرازی از وصیتنامه سردار دلها : از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولی فقیه! خامنه‌ای عزیز را عزیز جان خود بدانید. حرمت او را حرمت مقدسات بدانید...
☀️☀️ سرم درد گرفته بود. چرا اصرار دارند اين زندگي را از هم بپاشند. ديگر چيزي متوجه نمي شدم. فقط مامان را مي‌ديدم كه با عصبانيت حرف مي‌زد ولي صدايش را نمي شنيدم. اتاق مي‌چرخيد، سر من هم به همراهش. با دو تا دست محكم گرفتمش ولي باز هم نايستاد. - نمي دونم!... به خدا نمي دونم! دست از سرم بردارين؛ برين هر كاري مي‌خوايين بكنين... من هيچي نمي گم. هيچي!... من كه نميدونم كدومتون درست مي‌گين! هيچي نمي گم... هيچي! با صداي جيغ من، اتاق ايستاد! سرم هم ايستاد. مادر هم ايستاد؛ مات و متحير. گريه كنان وبا عجله دويدم بيرون! از صداي در، بابا رويش را برگرداند. قبل از اين كه از گيجي بيرون بيايد، من رفته بودم توي اتاق خودم وصداي در به همه چيز پايان داد. - مريم! مريم جان! صدايت ميزنن. «خانم عطوفت، تهران، كابين چهار» پلك هايم را روي هم فشار دادم تا اشكي كه در چشمم جمع شده بود. بيرون نزند. ولي بدترشد. به كابين چهار رفتم. گوشي را برداشتم، باز هم همان بوق آزاد تلفن بود كه مثل سوهان، اعصاب را خراش مي‌داد. پس مادر هنوز نيامده بود! آن روز بعد از دعوايش با پدر، از خانه رفت. حال و روز پدر هم دست كمي از يك مرده نداشت. جسدي كه صبح‌ها مي‌رفت سر كار وشب مانده تر از صبح بر مي‌گشت. چيزي خورده يا نخورده، مي‌خوابيد. در همين يك هفته، به اندازه يك سال رنج كشيدم. وقتي فهميدم كه دانشگاه يك سفر اردويي به راه انداخته، ديگر معطل نكردم. چند تكيه از وسايل را برداشتم، نامه اي هم براي پدر نوشتم و از خانه زدم بيرون. گوشي را با عصبانيت زدم سر جايش و آمدم بيرون. پشت در كابين با چهره متحير فاطمه مواجه شدم. - نبودن؟ سرم را بالا انداختم. از مخابرات كه بيرون آمدم، فاطمه مي‌خواست برود حرم. اما من حال وحوصله نداشتم. مي‌خواستم تنها باشم. - من مي‌رم حسينيه! - مگه نمي آي حرم؟ - نه! حالم خوب نيست. كمي ترديد كرد: - خب بيا حرم تا حالت خوب بشه. - مرسي! سرم درد مي‌كنه. شما برو! من خودم بر مي‌گردم حسينيه! ادامه دارد.... •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃چهار دستور العمل برای باز شدن گره های زندگی از آیت الله بهاءالدینی 🎼حجت الاسلام
حالم چنان بد است که تنها علاج من در نسخه های پنجره فولاد مشهد است
👈 برای ساختن زندگیت هیچگاه نا امید نشو یه روزی به خودت میای و افتخار میکنی از اینکه ادامه دادی و تسلیم نشدی، یه روزی که با یک موفقیت، زندگی تو تغییر دادی، ✅ فقط یادت باشه...👇 👈 برای رسیدن به اون روز، باید پشتکار و پایداری نشون بدی 👈 برای رسیدن به اون روز باید ذره بین بشی و کاملا رو هدفت فوکوس کنی 👈 برای رسیدن به اون روز نباید در مقابل مشکلاتی که جلو راهت سبز می شن کم بیاری، چون هیچ مسله ای بدون راه حل نیست 👈 نباید بگی من بدشانسم، سرنوشت من اینه مسیر هدف رو رها کنی،شانس تویی، سرنوشت هم دست خودته...
☀️ ☀️ 🔶فصل بيست و هشتم 🔸قسمت٨٧ با اكراه از جايم بلند شدم ومانتويم را درآوردم. هنوز هم مطمئن نبودم كه از دست فاطمه كاري بر بيايد. دوباره برگشتم كنارش! - خيلي خوب شد! حالا آماده اي تا يه دست و پنجه محكمي با هم نرم كنيم. تو در اين چند روز كمتر توي بحث بچه‌ها شركت مي‌كردي. - راستش اين مسائل پدرو مادرم ديگه برام حال وحوصله اي نذاشته بود وهم... لبخند كوتاهي زد. - و هم اين كه غريبي مي‌كردي. ولي به خاطر همون مشكلاتي كه گفتي تو بايد خيلي حساس تر و فعال تر اين بحث‌ها رو دنبال مي‌كردي. حركت سر ودست من به نشانه تسليم بود. جواب فاطمه هم يك سوال بود. - راستي بگو ببينم اون جمله بي معنايي رو كه گفتي «ازدواج نمي كني تا خودت وچند نفر ديگه بدبخت نشن» رو كه جدي نگفتي! نه؟ كمي مِن من كردم خوم هم نمي دانستم چرا آن حرف را زده ام. - البته آن موقع كه كمي عصباني بودم، اختيارم دست خودم نبود... ولي بايد اعتراف كنم كه مسائل اخير هم خيلي روي ذهن و روحم اثر گذاشته. ديگه انگيزه ام رو نسبت به خيلي چيزها از دست دادم. خيلي چيز‌ها برام بي معني شده. يكيش هم ازدواجه.. - حالش رو داري يه خورده فلسفه بافي كنيم؟ - اوهوم! - فكر مي‌كني فلسفه ازدواج چي باشه؟ - احتمالا يكيش اينه كه بچه دار بشن ونسل انسان‌ها ادامه پيدا كنه. - بَدَك نيست. ولي كامل نيست. اون مثال تابلوي نقاشي وتنوع در خلقت رو كه ديروز گفتم، يادت هست؟ - آهان! - اين خلقت با اين تنوعي كه به وجود اومده، بايد در طول زمان ادامه پيدا كنه و براي ادامه پيدا كردن خلقت، نياز به تكثير موجوداته. انسان‌ها هم همين طور! براي اين كه خلقت كارش راه بيفته، بايد نقش‌ها هم تقسيم بشن. من اضافه كردم: - «يعني بعضي از نقش‌ها به مردها داده مي‌شه، بعضي به زن ها! - درسته! ولي بذار من همين جا نكته اي رو اضافه كنم. بعضي نقش ثابتن و بعضي متغير. نقش‌هاي متغير نقش‌هايي اند كه بنا بر زمان و مكان و شايد فرهنگ و آداب و رسوم تغيير كنن، ولي نقش‌هاي ثابت معمولا در همه جا به يك شكل اند، مثل نقش زن و مرد در تشكيل خانواده. چون در تمام زمان‌ها و در همه جاي دنيا نقش حمل جنين و به دنيا آوردن بچه، توسط زن‌ها ايفا مي‌شه. - فقط همين؟ نه! خدا استعداد‌هايي رو در وجود مرد گذاشته و استعدادهایی رو در وجود زن! اين طوري هر كدوم اون‌ها بدون اون يكي، ناقص به حساب مي‌آن. مثلا عشق و كشش و جذبه رو در وجود زن گذاشت و ميل و رغبت و مجذوبيت رو در وجود مرد. اين طوري شد كه هر كدوم از اون‌ها بدون وجود اون يكي احساس آشفتگي و پريشاني مي‌كنن. - واگه اين طور نبود، درد سرها و مكافات‌هاي تشكيل خانواده اين قدر زياده كه ممكن بود زن و مردها از زيرش فرار كنن. بله، يعني اگه امكان داشت هر يك از اين دو جنس به طور مستقل و منفرد زندگي كنن، بدون شك صدها مسئله اي كه در حال ارتباط و ازدواج اون‌ها پيش مي‌آد، منتفي مي‌شد. تنها مسائلي مطرح مي‌شد كه مربوط به هويت اصلي زن و مرد بود. و دقيقا هم به همين دليل اون دسته از محقق‌ها و صاحب نظرهايي كه در تحقيقات ونظريه پردازي هاشون هويت مستقل اين دو جنس رو بررسي كردن، كارشون ناقص بود. ادامه دارد.... •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
☀️ ☀️ 🔸قسمت٨٨ چون زن و مرد مكمل همديگه اند و در حقيقت هر كدومشون بعد از ازدواج با زمان مجرديشون تفاوت‌هاي زيادي دارن. و نكته ديگه هم اين هدف خلقت فقط بچه دار شدن و ادامه نسل نيست. - اگه اين طور بود احتمالا زن‌ها ومردهايي كه بچه دار نمي شن، در جهت هدف خلقت نيستن و و جودشون بي فايده است. فاطمه هم تاًكيد كرد. - درسته اصلا هدف خلقت رسيدن زن و مرد به كمال انسانيته. پس ازدواج هم در حقيقت به وجود آوردن محل و مجرايي است براي اين كه اين دو نفر بهتر و راحت تر به اين هدف برسن. - و به همين علته كه بايد در ارتباط بين زن و شوهر چيزهاي ديگه اي غير از كشش‌هاي جنسي رو در نظر گرفت. اين طور نيست؟ - چرا، درسته! از قضا استاد ما در همين مورد نكته جالبي رو گفتن. حرفشون اين بود كه هيچ مكتبي غير از مكاتب انبيا براي قبل از ازدواج و انتخاب همسر، رهنمود ندارن. براي دوران حمل جنين مادر و دوران شيردهي، قانون ندارن. اما اسلام رو كه نگاه كني مي‌بيني كه خيلي روي اين موضوع تاكيد داره، چون مي‌خواهد انسان درست حركت كنه. مثل يه دهقان كه قبل از كشت وكار، اول زمين خوبي رو انتخاب مي‌كنه تا بعد تخم گندم خوبي رو هم در اون بكاره! اسلام توجه داشته اين زوجي كه انتخاب مي‌شن، چه خصوصياتي داشته باشن تا از اين زوج، انساني صحيح پيدا بشه. - حالا اون رهنمودها چي هست؟ - اولا اينکه اسلام تاكيد خيلي زيادي روي ازدواج داره. در اسلام همه از رهبانيت و فرار از ازدواج نهي شدن. پيامبرمي فرماين: لارهبانيٍة في الاسلام. غير از اين، تشويق‌هاي زيادي هم در مورد ازدواج شده. به طوري كه پيامبر ازدواج رو سنت خودشون مي‌دونن و ميگن هر كسي از ازدواج روگردان بشه، از سنت من روگردان شده. جاي ديگه اي هم مي‌فرماين: هيچ تاسيس و بنايي در جامعه اسلامي نزد خدا محبوب تر از ازدواج نيست. « اوه! اوه! ازدواج! ممكنه بفرمايين كدوم آدم بي كاري مي‌خواد ازدواج كنه؟ » عاطفه بود. معلوم نبود كي رسيده بود كه ما متوجه نشده بوديم. من و فاطمه پشت به در نشسته بوديم. فكر كنم از ميان حرف‌هاي ما فقط كلمه ازدواج را شنيده بود. با شنيدن صداي عاطفه به سمت او بر گشتم. - سلام! بلاخره اومدين. بقيه بچه‌ها كجان؟ - عليك سلام! تو راهن. نكنه پاي بحث ازدواج تو در ميونه كه مي‌خواي بحث رو عوض كني. و ديگر معطل نشد. دويد توي ايوان و از آنجا فرياد كشيد: - بچه‌ها بدوين كه الان عروس خانم از دستتون در مي‌ره. و دوباره برگشت داخل اتاق. احتمالا براي اين كه جلوي فرار عروس خانم را بگيرد. گ - پس بگو چرا اين چند وقته، اين قدر ساكت و بي سر وصدا بودي. اِي خانم گلِ ناقلا. اصلا حيف من كه بهت گفتم « خانم گل! »بايد از اين به بعد بهت بگم «خانم خُل» چون فقط توي اين دوره و زمونه خُل‌ها جرئت ازدواج دارن!! بچه‌ها خوشحالي كنان وارد اتاق شدند: - كو؟ كجاست؟ عروس كيه ديگه؟ ولي من ترجيح دادم جواب عاطفه را بدهم. - اوه، اوه! يكي دستش به گوش نمي رسيد، مي‌گفت پيف! پيف! بو ميده. فاطمه با خونسردي مخالفت كرد: - شايد هم دستش به گوشت ميرسه و صدايش رو در نمياره! سميه پرسيد: «يعني چي؟ » - يعني اين كه ما بايد از عاطفه بپرسيم عروس كيه؟ چون اين عاطفه خانم بودن كه امروز يه آقا پسر اومدن دنبالشون! ضربه سهمگين بود و باور نكردني. انگارهمه راصاعقه زده بود، البته به غير از من. عاطفه كه داشت چادرش را آويزان مي كرد، دستانش را يكهو عقب كشيد. ادامه دارد.... •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
☀️☀️ - حل مي‌شه عزيزم! حل مي‌شه مريم جان، تو هر خانوادهاي از اين مشكلات هست. تو خبر نداري؟ - آخه چرا بايد چنين مشكلاتي پيش بياد. - خب موقعي كه دو تا آدم، با دو فكر مختلف، با دو سليقه مختلف، ۲۰سال با هم زندگي كنن، بلاخره بعضي جا‌ها طرز فكرشون با هم اختلاف پيدا ميكنه. مشكلي پيش مي‌آد. بعد هم بلاخره يا يكي شون كوتاه مي‌آد، يا يكي از بزرگ تر‌ها پا در ميوني مي‌كنه وحل مي‌شه. ما كه ۴-۵ روز بيشتر نيست كه پيش همديگه ايم، تا حالا اين همه با هم اختلاف سليقه و اختلاف تظر پيدا كرديم؛ چه برسه به يه عمر. كمي آرام تر شدم. - فاطمه جون، اين حرف‌ها مال يه زن وشوهر جوون وبي تجربه ست، نه مال پدر و مادر من كه بيست ساله با هم ديگه ازدواج كردن. دخترشون هم الان ۱۸ سالشه. - ببين عزيزم، اين مسئله دو تا مشكل داره. يكيش مشكليه كه مربوط به اختلاف پدر و مادرته ومن مطمئنم كه ان شاالله تا تو بر گردي حل شده، بخصوص اگه تو اين دو-سه روز از امام رضا بخواي كه كمكشون كنه. يه مشكل ديگه اش هم خود تويي! - من؟! « همين مونده كه فاطمه كاسه وكوزه‌ها رو روي سر منم بشكنه! » - بله، تو! جون كه هنوز تكليف خودت رو با پدر ومادرت ومشكلتون روشن نكردي؛يعني چيزي كه در حال حاضر تا حدي تو رو آزار ميده، اينه كه نمي دوني حق با كدومشونه. وتا موقعي هم كه اين مشكل حل نشه، حتي اگه اختلاف اون‌ها هم حل بشه، مشكل تو حل بشو نيست. - حالا مي‌گي چيكار كنم؟ - بايد تكليفت رو با خودت روشن كني. - تو كه الان مي‌گفتي تكليفم با اون روشن نيست، حالا مي‌گي تكليفم رو با خودم روشن كنم! - بله! راهش همينه. تكليفت رو با خودت روشن كني، مي‌فهمي كه تو بزرگ تر از اوني كه براي يه همچنين مشكلي اين قدر زود ميدون رو خالي كني. تو بايد خودت رو به عنوان يه زن بشناسي تا بفهمي چه هويتي داري و چه وظايفي. چه نقشي تو خانواده واجتماع داري. البته مشكل مادرت هم همينه كه خيلي از اين چيزها رو نمي دونه. - خب! - حالا اگه تو اين‌ها رو بفهمي، متوجه مي‌شي كه در كجا حق با مادرته وكجا حق با پدرت. و اگه اين چيزها رو نفهمي، نه تنها امروز اين مشكلت حل نمي شه، بلكه فردا هم مرتب به مشكل بر مي‌خوري. مثل پدر ومادرت بخصوص با اين دنيايي پيچيده اي كه زندگي در اون هر روز پيچيده تر هم مي‌شه. - و حالا... - حالا بلند شو لباست رو در بيار تا بعد بهت بگم كه چه كار كني ادامه دارد.... •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
☀️ ☀️ 🔸قسمت٨٦ ديگر معطل نكردم. بدون خداحافظي راه افتادم. فاطمه هم به دنبال من آمد. - فاطمه جان! خواهش مي‌كنم شما برو حرم. من مزاحمت نمي شم! - نه! كاري به تو نداره... فكر نمي كنم ديگه به بچه‌ها برسيم. بچه‌ها الان بر مي‌گردن حسينيه. آخه قرار شد همه قبل از ساعت ده برگردن. حالا هم كه ساعت نه و ربعه. ديگر اصرار نكردم. دلم نمي آمد به فاطمه «نه» بگويم. چند قدمي كه رفتيم: گفت: - ديشب ديدم اومده بودي توي ايون وقدم ميزدي. انگار خوابت نمي برد. - اوهوم! - مشكلي برات پيش اومده. از دست من كاري بر مي‌آد؟ مثل اين كه اصرار داشت به من نگاه نكند. به همه جا نگاه مي‌كرد به جز من، اين طوري من هم راحت تر بودم. - هم « آره »! هم « نه»! - واضح تر حرف بزن. - واضح ترش اين مي‌شه كه يعني مشكلي پيش اومده. ولي فكر نمي كنم از دست كسي كاري ساخته باشه! مردد بودم كه جلوتر هم بروم يا نه! « چه اشكالي داره؟ من كه بلاخره بايد براي كسي درد دل كنم، وگرنه بغض خفه‌ام مي‌كنه، چه كسي بهتر از فاطمه؟! » درد دل من كه تمام شد رسيده بوديم سر كوچه حسينيه. آن چند قدم را هم هر دو در سكوت طي كرديم. دم در حسينيه، آقاي پارسا را ديدم. كمي حال واحوال كرديم. آقاي پارسا فاطمه را صدا زد. - مي‌بخشين خانم قدسي، مي‌تونم چند لحظه مزاحمتون بشم؟ به نظر نگران مي‌رسيد. چند جمله اي با فاطمه حرف زد وبعد خداحافظي كرد. نه من از فاطمه چيزي پرسيدم ونه فاطمه چيزي از صحبت آقاي پارسا گفت. من همان طور گوشه اتاق ولو شدم. فاطمه چادر و مانتويش را در آورد وبه سمت من برگشت: - ا! پس چرا مانتوت رو در نمي آري. - حال وحوصله اش را ندارم! حالم خوش نيست. البته به خرابي توي مخابرات هم نبود. بعد از درد دلم براي فاطمه، كمي حالم بهتر شد. شايد هم بدم نمي آمد كمي خودم را لوس كنم. - اين بازي‌ها چيه در مي‌ياري مريم؟ از دختر بزرگي مثل تو بعيده. ناسلامتي تو فردا، پس فردا ازدواج مي‌كني، مادر مي‌شي. بايد به بچه هات اميد بدي، حالا خودت اين طوري با يه تك گل باختي؟! - هه، ازدواج؟! ازدواج كنم كه چطور بشه؟ خودم و يه مرد و دو-سه تا بچه رو بدبخت كنم؟! - پرت وپلا نگو دختر. تو زندگي از اين مشكلات زياده! خب يه مشكلي پيش اومده، خودش هم حل مي‌شه! آتيش گرفتم. مثل اسفند از جايم پريدم ونشستم. - خودش حل مي‌شه؟! چه طوري؟ كي مي‌خواد حلش كنه؟ اون دو تا موجود خود خواه كه هر كدوم سفت وسخت به حرف خودشون چسبيدن. هيچ كدوم هم نمي خوان كوتاه بيان. منم كه اين وسط موندم حيرون وسر گردون، نمي دونم طرف كي رو بگيرم؟ پس چه طوري حل مي‌شه؟ هر چه من فرياد مي‌زدم، او آرام تر مي‌شد. ادامه دارد.... •┈┈••✾•☀️•✾••┈┈• رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
💠 امام رضا (علیه السلام): 🔸 «کسی که نمی‌تواند کاری کند که با آن گناهانش زدوده شود پس زیاد بر محمّد و خاندانش صلوات بفرستد که آن گناهان را به خوبی از بین می‌برد.» 🌷 📆 امروز چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱ 👈 مصادف با ۲۹ ربیع الأوّل ۱۴۴۴
🤔 🌀 🌺 🌺درمان با نماز شب😊 ❤️) ملاتونین در پیشگیری و درمان بعضی از سرطان ها، مخصوصا آنهایی که وابسته به این هورمون هستند (مثل سرطان پستان - سرطان پروستات) مؤثر و مفید است. پس با خواندن نماز شب و شب زنده داری، علاوه بر بهره بردن از اجر معنوی، باعث افزایش هورمون ملاتونین و در نهایت باعث جلوگیری از سرطان شویم😍 «لازم به ذکر است ملاتونین در ساعات چهارو سی دقیقه تا ساعت شش و نیم در صورت بیداری توسط خود بدن تولید میشود »👌🏻 منابع 📚 46. اسرار پزشکی نماز شب، ص 106 با تلخیص 🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چگونه بنده خدا باشیم؟ 💠 آیت الله مجتهدی تهرانی 🌸التماس دعای فرج ان شاءالله🌸 🕊✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق سیدتنا حضر‌ت زینب سلام الله علیها✨🕊
سختی های راه قله ها.mp3
3.73M
سختی راه قله ها حجت‌الاسلام عالی 🔶️خدایا به آبروی حضرت محمد و آل محمد علیه السلام همه ی ما را از فتنه های آخر الزمان حفظ گردان
hejab 2.pdf
7.99M
💠 پاسخ به ۴۰ سوال دانش آموزان سراسر کشور در مورد حجاب 💢 با طرح زیبا و جذاب 👌 🌸التماس دعای فرج ان شاءالله🌸 🕊✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق سیدتنا حضر‌ت زینب سلام الله علیها✨🕊 تبیین
وقتی نیروی انتظامی و نیروهای امنیتی تضعیف میشود ، یعنی فرصت برای جولان ترویست ها داده میشود. حادثه تروریستی حرم امامزاده احمدشاهچراغ که خون ده ها ایرانی بیگناه بر زمین ریخته شد ، نتیجه توحش اغتشاشگران ، نتیجه سکوت برخی خواص ، نتیجه بیشرفی برخی سلبریتی هاست . همه اینها به قطع یقین در ریخته شدن این خونها سهیم هستند. از مسئولین و نیروهای امنیتی و قضایی خواهان برخورد شدید و قاطع با برهم زنندگان امنیت کشور هستیم ، تا منافع ملی و امنیت کشور بازیچه این وحوش نشود . ادامه آشوبها یعنی نفوذ تروریستها به کشور ، همانند فتنه ۸۸ که راه را برای نفوذ تروریستها به کشور باز کرد.
⛔وقتی تو جنگل شیر نباشه، قورباغه هفتیرکش میشه! هنگامیکه در کوچه و خیابان، بازار و پاساژ، دانشگاه و مدرسه، عده ای اوباش جنسی بنام اعتراض، به مال و اموال مردم حمله کرده و فحش و ناسزا به انقلاب و انقلابیها میدن، و دولت و قوه قضاییه، در حالتی انفعالی، عکس العمل قهری و پیشگیرانه مناسب نشان نمیده، باید هم عده ای تروریست از سوراخ موش بیرون بیان و جان مردم را نشانه بگیرند
إنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ امشب دل کبوتران لبریز ماتم است و داغ پیچیده عطر لاله ها در حــــرم شاه چراغ ▪️شهادت مظلومانه‌ی هموطنان عزیزمان در حرم شاهچراغ (ع) تسلیت باد...
🖤❤️🖤❤️🖤 بسم رب الشهداء و الصدیقین ☝️☝️این سند جنایت آمریکاست ☝️ای اهل مذاکره برجامی ☝️ای خواص ساکت ☝️ای جوانان هیجان زده در مملکت ایران اسلامی ☝️و ای کسانیکه حتی دین ندارید، ولی هنوز وجدان دارید و بقول خودتان آزاده اید بدانید و باید بدانیم؛ در این فتنه خیلی ها فریب خوردند و عده ای قلیلی هم برده ی جنسی بودن خود را در این معرکه باثبات رسانده و برای اربابانشان خوش رقصی کردند. ☝️🚨آیا با این جنایت و حمله به نمازگزاران بی گناه و مردم عادی، دیگر وقت آن نرسیده که بدانیم: بفرموده ولی امرمان این فتنه با نقشه دشمنان و بویژه امریکا بر پا شده و می خواهند -بدست فریب خوردگان داخلی- و بدست خودمان، نابودمان کنند⁉️ ☝️تا دیر نشده لجوجان و فریب خوردگان صف خود را از فتنه گران و جنگ احزاب جدا سازند. روح مطهر شهدای حرم شاه چراغ و شهدای فتنه ی فرهنگی و امنیت صلوات     
🔆زنگ عبرت: 🔴وقتی نیروی انتظامی رو تضعیف میکنی پای تروریست ها هم باز میشه. خواستار با تروریست ها و اغتشاش گران هستیم
base.apk
12.05M
👌سلام، گوشیتون رو توی سی ثانیه به قلم قرآنی تبدیل کنید! 📚برنامه ی «قلم قرآنی هُدی» رو از فایل بالا نصب کنید و از قرائت قرآن با صفحه ی عثمان طه با صوت ۳۰ قاری بین المللی لذت ببرید. علاوه بر اون از تفسیر المیزان، نمونه، نور، و تفسیر روایی برهان هم میتونید استفاده کنید. ضمن اینکه ترجمه ی گویا هم داره و امکانات دیگه ای که باید خودتون تجربه کنید. برای نصب فقط کافیست فایل بالا را نصب کنید التماس دعا
❣️ ❣️ 🔅با هرنفسی سلام کردن عشق است 🔅آقا به تو احترام کردن عشق است 🔅 اسم قشنگت به میان چون آید 🔅از روی ادب قیام کردن عشق است اللهم عجل لولیک الفرج🌸🍃
CQACAgQAAxkDAAFqWNpiib701UE3-aBYkIvbsE7fa6n5jQACrAcAAvE9iFDGxzCJzQF2LCQE.mp3
1.35M
احساسی 🍃مگه هر کی که بد شد دل نداره 🍃مگه آدم بدا عاشق نمیشن 🎤
CQACAgQAAx0CSmRjDAACPtxhr3hTEUhMQLLocx-N83gVBkF3OAACqgoAAjrXYVCOBNnqhNBq7iME.mp3
4.48M
احساسی 🍃وقتی دل به تو دادم 🍃دل از دو عالم کندم 🎤