فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴سلام علی آلیاسین
🌺سلام بر مهدی!
🌻روزِ من... با نام تو شروع میشود.
🌴🌹🇮🇷🌷🌴افرین به غیرت یزدی ها
چندروز پیش باخبر شدم که #نانوائی کنار پایگاهمون ( #یزد ) به یه زن بی #حجاب نون نفروخته وبهش گفته از صف برو بیرون ...
زن بی حجاب سروصدا کرده و اعتراض کرده که حجابم به خودم مربوطه چه ربطی به نون داره ...
👌
و نانوای غیرتی وشجاع محله باز تکرار میکنه مغازه خودمه نمیخوام به بی حجابها نون بفروشم برو بیرون ...
👌
ما خوشحال شدیم و با چندنفر از عزیزان بسیجی پایگاه رفتیم برای عرض ادب وتشکر
و تقدیرنامه و یک جعبه شیرینی ازطرف همه خواهران بسیجی پایگاه رسالت بهشون هدیه دادیم ...
خیلی خوب برخورد کرد
وقتی تشکر کردیم وگفتیم همه ما براتون دعا میکنیم
گفت: ممنونم ولی این وظیفه همه مردمه که اینطور برخورد کنند ...
🌻
بیایید همگی برای سلامتی این قبیل جوانان با #غیرت #دعا کنیم و برای سلامتیشون #صلوات بفرستیم....
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍ شیر مادر، نان پدر حلالت #پژمان_درستکار
اجرای فن سه امتیاز، زیبایی اجرای فن هم سه امتیاز.
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️بعضی ها شبیه یڪ انجیر رسیده
مےمانند که یکهو از آسمان مےافتند در
دامن رنگ و وارنگ زندگےات...
آنقدر بی هوا که اصلاً نمی دانی چه شد!
چگونه شد!
اصلاً خودت را میزنی به کوچه علی چپ و
از بودنش لذت میبری
🌼بعضیها شبیه عطر بهارنارنج هستند در
کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ دلت،
نفس می کشی ، آنقدر عمیق که عطر بودنشان را تا آخرین ثانیهء عمرت در ریه هایت ذخیره کنی.
🌼بعضی ها شبیه ماهی قرمز کوچکی هستند که
افتاده اند در تنگ بلورین روزگارت...
جانت را با جان و دل در هوایشان
تازه می کنی.
🌼بعضی ها...
اصلاً چرا باید از در و دیوار مثال بزنیم؟
بعضےها آرامش مطلقند،
لبخندشان...
تلألو برق چشمانشان...
🌼بعضی ها بودنشان...
همین ساده بودنشان...
همین نفس کشیدنشان...
یڪ عالمه لبخند می نشاند روی گوشهء لبمان...
و من چقدر دوست دارم این
بعضی ها را...🌼🍃
🍁🍂❤️🍂🍁
🌷باچه بیانی توبه کنیم؟
🌷۱. حضرت آدم ع گفت:
ربنا ظلمنا انفسنا وان لم تغفرلنا وترحمنا لنکونن من الخاسرین...۲۳ اعراف
🌷۲. حضرت موسی ع گفت:
رب آنی ظلمت نفسی فاغفرلی...۱۶ قصص
🌷۳.حضرت یونس ع گفت:
لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین..۸۷انبیاء
🌷۴.حضرت ابراهیم ع گفت:
🌷رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ (٤١)ابراهیم
🌷۵.حضرت نوح ع گفت:
🌷رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ.۲۸نوح
🌷خدافرمودبگو:
رب اغفروارحم وانت خیرالراحمین.۱۱۸مومنون
🍁🍂❤️🍂🍁
💐خوشبختی را نمی توان وام گرفت ..
🍀خوشبختی را نمی توان برای
💐 لحظه ای نیز به عاریت خواست ..
🍀خوشبختی را نمی توان دزدید
💐نمی توان خرید
🍀نمی توان تکدی کرد ..
💐بر سر سفره ی خوشبختی دیگران،
🍀همچو یک مهمان ناخوانده، حریصانه
💐و شکم پرورانه نمی توان نشست ،
🍀و لقمه ای نمی توان برداشت که
💐گلوگیر نباشد و گرسنگی را مضاعف نکند ..
🍀پرنده ی سعادت دیگران را نمی توان به
💐دام انداخت، به خانه ی خویش آورد، و
🍀در قفسی محبوس کرد - به امید باطلی
💐به خیال خامی.
🍀خوشبختی، گمان می کنم، تنها چیزی است
💐در جهان که فقط با دست های طاهر کسی
🍀که به راستی خواهان آن است ساخته
💐می شود، و از پی اندیشیدنی طاهرانه ..
🍁🍂❤️🍂🍁
سه چیز پشت ادم است.
❄️ ایمان به خدا
❄️ مردم داری
❄️ فامیل
سه چیز باعث فشارقبر است
🌕 قاطع صله ارحام
🌕 عدم پرهیزاز ادرار
🌕 تارک الصلوه
سه چیز دین را تشکیل می دهد.
☄ حق شناس و حق گوی
☄ حکم به عدالت
☄ وفای به عهد
سه چیز نور چشم را زیاد می کند.
🌿 خواندن قرآن
🌿 نگاه به والدین و مومن
🌿 نگاه به سبزه
سه چیز از دشمن بدترند.
✨ نفس
✨ جاسوس
✨ منافق
سه چیز حاکمان را متزلزل می کند.
⛔️ بی عدالتی
⛔️ بی توجهی به فقرا
⛔️ اشرافگری
سه چیز در اخرت انسان را نجات میدهد.
✅ شفیعان
✅ اعمال صالح
✅ دعای والدین
سه چیز باعث سقوط انسان است.
🔴 تکبر
🔴 دشمنی بامردم
🔴 ثروت حرام
🍁🍂❤️🍂🍁
#پندانه
🔴 یاد خداوند متعال
🔸يه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار میشه منتظره يک نفر بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگش رو انجام بده. میدونى آرزوش چيه؟ فقط يک بار ديگه خودش بتونه راه بره و كارهاش رو انجام بده ...
🔹يه نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نمیبينه، خورشيد رو نمیبينه، صبح رو نمیبينه.
میدونى آرزوش چيه؟ فقط يک بار فقط يک روز بتونه نزديكاش و عزيزاش و آسمون و و زندگى رو با چشماش ببينه ...
🔸يه بيمار سرطانى دلش میخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و مسكنهاى قوى زندگى كنه و درد نكشه ...
🔹يه كر و لال آرزوشه بشنوه بتونه با زبونش حرف بزنه...
🔹يه بيمار تنفسى دلش میخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيژن نفس بكشه...
🔹يه معتاد در عذاب، آرزوى بيست و چهار ساعت پاكى رو داره ...
🔸الان مشكلت چيه دوست من؟
دستت رو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن که از قدیم گفتن:
▫️شکر نعمت، نعمتت افزون کند
▪️کفر نعمت، از کفت بیرون کند
💪 با تمام وجودت از نعمتهایی كه خدا بهت داده استفاده كن. تو خيلى خيلى خيلى خوشبختى، غر نزن، نا شكرى نكن. آسونا رو خودت حل كن
سختاشم خدا
🔷ﺧﺪﺍﯾﺎ!
🔹ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺗﺸﮑﺮ!
🔹ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺗﻔﮑﺮ!
🔹ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺗﺬﮐﺮ!
🔶 ﮐﻪ:
🔸ﺩﺍﺩﻩاﺕ ﻧﻌﻤﺖ!
🔸ﻧﺪﺍﺩﻩﺍﺕ ﺣﮑﻤﺖ!
🔸ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﺕ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ!
🍁🍂❤️🍂🍁
#ملاقات_با_خدا 3
🔸 کیا رو باید بیارن به عنوانِ آدمِ موفق؟
🔰 باید یه آقای دکتر یا مهندس یا معلم یا.... بیارن
👨🎓👨💻
و بعد اون بگه این همه افتخارات و درجات و خوبی ها برای من ننگ هست
👈 " اگه قراره فدای خدا نشه"
اگه خدا از من نپذیره...😓
🌷👆چنین افرادی باید بیان الگوی مردم و به خصوص جوانان بشن💎
🌺✔️✔️
🔴 متاسفانه در جامعه ما "برخی جریان های سیاسی" دارن این رو بین مردم جا میندازن که :
"یه سیاستمدارِ موفق کسی هست که
صرفاً نون و آب بهتری برای دنیای مردم فراهم کنه"....❌
🔺🔻🔺
#بســـــم_ربِّ_العشـــــــــــق
رمان #طعم_سیبـ
به قلم⇦⇦❣ #مریم_سرخه_ای ❣
قسمت سی و یکم:
#بخش دوم:
طبقه ی چهارم که رسیدیم...
روکردم به علی و گفتم:
-علی!!!!!! اینجا!!!!تو اینجارو ازکجا بلدی؟؟؟چرا منو آوردی اینجا؟؟؟؟
علی_نگو که امروزم یادت رفته تولدتو!!!!
دستمو گذاشتم جلوی دهنم چشمامو گرد کردم واقعا شوکه شده بودم...
من_وااای باورم نمیشه چطور اخه ممکنه!!!
-زهرا!!!؟؟؟؟میتونم بپرسم چرا...نه آخه چرا روزی که به دنیا اومدیو یاد نمیگیری؟؟؟!!!
دوتایی زدیم زیر خنده...
من_اخه مگه حواس میذارن برای آدم پارسال که غم رفتنت بود امسالم خوشحالی اومدنت...
علی خندید و گفت:
-ای وای پس من باعث میشم یادت بره کی به دنیا اومدی!!!
خندیدم چشمامو بستم و گفتم:
-آخه این چه کاریه!!!!
بعد سریع چشمامو باز کردم به علی نگاه کردم و گفتم:
-ببینم اصلا تو اینجارو از کجا بلدی از کجا فهمیدی پارسالم یادم رفته بود؟؟؟؟
-دیگه بماااااند!!!!
دستمو گرفت و رفتیم جلو تر طرف یه میز مثل دفعه ی پیش یه کیک روی میز از قبل آماده بود...
داشتم از خوشحالی میمردم نشستم روی صندلی و با کلی خنده و شوخی قرار شد کیکو فوت کنم...
علی_وایسا وایسا آرزو کن بعد فوت کن...
چشمامو بستم و آرزو کردم...
+خدایا...حالا که به هم رسیدیم...آرزو می کنم که همیشه باهم باشیم...
علی_خب خانمی بسه کیکو ببر...
خندیدم و کیکو بریدم خلاصه بعد از کلی خنده نوبت کادو رسید...
علی_خب؟؟؟حالاااا اصل تولد...
-اصل تولد؟؟؟
یهو یه جعبه از جیبش آورد بیرون و رو به من گفت:
-کادو!!
-علی!!!این چه کاریه...
جعبه رو داد دستم و گفت:
-بازش کن...
-علی آخه این چه کاریه...
بازش کردم یه گردبند خیلی قشنگ که روش با نگین کلی کار شده بود!
-واااای علی این خیلی قشنگه آخه این چه کاریه چرا خودتو به زحمت انداختی!!
-قابلتو نداره خانمم...
یه روز قشنگ و یه خوش گذرونی عالی بعد از مدتی راهی شدیم برگردیم خونه تقریبا شب شده بود و بارون می بارید...
خیلی خسته شده بودم وحسابی سیر بودم...هم کیک خوردیم هم غذا هم کلی هله هوله...
برگشتنی بیشتر بینمون سکوت بود چون هردو خسته بودیم...
ادامه دارد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نویسنده:📝
#مریم_سرخه_ای ❣
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹