eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.4هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
ای گنج معرفت به دل سامرا سلام ابن الجواد حضرت ابن الرضا سلام ای چون پدر مطهر و معصوم و متقی ای آسمان علم خدا ایهاالنقی خورشید از تشعشع نورت منوّر است ماه فلک به یُمن حضورت منوّر است در قول و حکم و فعل تو انصاف جاری است باغ کرامت تو همیشه بهاری است گنجینه های علم الهی است در دلت حظِّ حضور می برم امشب ز محفلت نطقت اگر نبود هدایت نداشتیم راهی به آسمان امامت نداشتیم با نور تو درست شده اعتقادمان دادی طریق عرضهء حاجات یادمان فهمانده ای به ما ادب و احترام را طرز چگونه حرف زدن با امام را فهمانده ای که شآن رفیع امام چیست ظرفیت پذیرش فیض مدام چیست لطفت اگر نبود مقرب نمی شدیم در محضر ائمه مودّب نمی شدیم توحید حق به نام شما آب خورده است خضر از وجود جام شما آب خورده است رکن خداشناسی و درهای رحمتید فرزندهای نور و پسرهای رحمتید جز اهل بیت بحر کرم، اصل خیر کیست؟ در این جهان بگو که چهار فصل خیر کیست؟ هر کس که باطنا" به خدا وصل می شود با رحمت نگاه شما وصل می شود کفر است اگر به غیر شما رو زند کسی عشق است اگر کنار تو زانو زند کسی ای سرو سربلند سحرهای سامرا باز است بر گدای تو درهای سامرا ما سائلیم و جای دگر سر نمی زنیم جز خانه شما در دیگر نمی زنیم ما آب و نان به دست شما صرف کرده ایم شاهان شما، تمامی ما نیز بَرده ایم امشب میان عشق شما سیر می کنم از چشم پاکتان طلب خیر می کنم ما را از آن دو چشم شریفت نگاه کن یا هادی الائمه مرا سر به راه کن آقا تلاش کردم و این دل ادب نشد آماده رسیدن ماه رجب نشد باقیِّ عمر را نگرانم چه می شود آماده نیستم رمضانم چه می شود آقا به قلب غمزده فیضی افاضه کن فکری برای برکت این سال تازه کن آغاز سال من نظری کن به حال من بی ارزشم ولی نشوی بی خیال من خیر مرا ندیده کسی، خیره سر شدم در آخر خَطَم به تو محتاج تر شدم امشب ولی به عشق هوایت رسیده ام امشب به قصد گریه برایت رسیده ام آقا شنیده ام که غمت بی شمار بود دور از مدینه بودی و دل بی قرار بود آقا چه ها که از متوکل کشیده ای پای پیاده در دل صحرا دویده ای خسته شدی عرق به جبینت نشسته بود پایت برهنه، ناخن آن هم شکسته بود گاهی تو را به بزم حرامی کشانده اند گاهی تو را میان خرابه نشانده اند جا داده اند بین فقیران چرا تورا؟ بردند بین حلقه شیران چرا تو را؟ شیران که در برابرتان سر گذاشتند بی اذن تو سر از کف پا بر نداشتند آنان که بر امام ارادت نداشتند قاتل برای کشتن تو می گماشتند هر چند زهر غم جگرت را کباب کرد قلب مقدس پسرت را کباب کرد سر را به روی پای حسن می گذاشتی بهر خودت حنوط و کفن می گذاشتی می سوخت پیکر تو ولی خانه ات نسوخت در بین شعله دامن دُردانه ات نسوخت در کربلای جدّ شما غم چکار کرد طفلی نفس بریده از آتش فرار کرد آن خیمه ای که گیسوی حورش طناب بود می سوخت بین آتش و در التهاب بود امشب دلم شکسته و فریاد می زنم با محتشم نشسته و فریاد می زنم ای کشته فتاده به هامون حسین من ای صد دست و پا زده در خون حسین من ای شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه افتاده ای به زیر سنان بین قتلگاه جایت کم است پیکر خود را تکان نده مادر رسیده، تشنه لب اینگونه جان نده
علت روی زمین ریختنم معلوم است اثر زهر به هر عضو تنم معلوم است جگرم سوخته از زهر... تنم می سوزد لخته های جگرم در دهنم معلوم است چقدر درد از این شهر به خاطر دارم از دل سوخته درد و محنم معلوم است حق من رفتن در خان صعالیک نبود در نگاهم غم هجر وطنم معلوم است وسط سجده به کاشانه ی من ریخته اند رد پا روی عبا و بدنم معلوم است از همین کوچه و توهین و دو دسته بسته روضه ی ارثیه از پنج تنم معلوم است هتک حرمت جلوی اهل و عیالم شده ام شرم در چهره ی هر یاسمنم معلوم است مردک پست به من باده تعارف کرده خجلتم در دل شعر و سخنم معلوم است یک نفر هست کنار من و شکرش باقی است دور بالین من اشکِ حسنم معلوم است حسنم روضه بخوان، روضه ی جسمی عریان من که بر روی تنم پیرهنم معلوم است در میان کفنم تربت یک بی کفن است غربت جد من از این کفنم معلوم است یاد تشنه شدن و پا زدنش افتادم تشنه ام علت پر پر زدنم معلوم است
آسمان را آهِ جان سوزت ز پا انداخته مادرت را باز در هول و ولا انداخته کاری از دستِ طبیبان بَر نمی آید غریب در کنارِ بستر تو مرگ جا انداخته پوستی بَر استخوان داری،به زهرا رفته ای خونِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته رفته رفته حجره ات گودال سرخی میشود زهر، لب هایِ تو را از ربنا انداخته تشنگی بی رحم تر از نیزه ی زیرِ گلوست تارهایِ صوتی ات را از صدا انداخته جامِ مِی شرمنده ی اندوهِ چشمانت شده ماجرا را گردنِ شام بلا انداخته شام گفتم، خیزران آمد به یادم «وای وای» گریه ها را یادِ طشتی از طلا انداخته
نفس نفس نفست عطر ربنا دارد قنوت نیمه شبت ذکر آتنا دارد به عمق معرفت واژه های جامعه ات هجا هجا کلماتت دَم از خدا دارد کریم، ابن کریمی و عالمی آقا به دامن کرمت دست التجا دارد کبوترانه پریده در آسمان شما دلی که حسرت سرداب سامرا دارد من از هوای گدایی درگهت مستم گدای سامری ات میشوم ... صفا دارد فدای نام تو یا ایها النقی، جانم چقدر لشکر تو یار و جانفدا دارد اگر چه دست تو را خصم بی بصیرت بست هنوز اهل تو در بیت خویش جا دارد هنوز غصه بزم شراب را داری هنوز دست تو جای طناب را دارد
بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی ابن الرضای دوم ما أیها النقی با حبّ تو عبادت ما عین بندگی‌ست هادی آل فاطمه یا أیها النقی دارم "ولی"شناسی خود را ز نور تو مولای من ولیِ خدا أیها النقی با آن نقاوت نقوی یک نگاه کن پاکیزه کن وجود مرا أیها النقی با صد امید همچو گدایان سامرا پر می‌کشیم سوی شما أیها النقی بخشنده‌تر ز حاتم طائی تویی تویی مسکین‌ترم ز هر چه گدا أیها النقی من هر چه خواستم تو عنایت نموده‌ای یک حاجتم نگشته روا أیها النقی گردد جوانی‌ام همه ترویج مکتبت جانم شود فدای تو یا أیها النقی باید برای غربت تو بی‌امان گریست با ناله‌های حضرت صاحب زمان گریست شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود آن ناخن شکسته و آن کاروان‌سرا توهین به ساحت تو برایش چه ساده بود بارانی است از غم تو چشم سامرا با دیدن تو اشک ملک بی‌اراده بود وقتی که آسمان ز غمت سینه‌چاک شد دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود زهر ستم چه با جگر پاره‌پاره کرد دیگر نفس ... نفس ... به شماره فتاده بود شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت هر چند دل، شکسته از آن بزم باده بود آقا بیا و با دل غرق به خون بخوان از آن سه‌ساله که پدر از دست داده بود جانش رسید بر لبش از ضربه‌های چوب وقتی کنار طشت طلا ایستاده بود آرام قلب خسته اش از دست رفته بود چشم به خون نشسته‌اش از دست رفته بود
اشک را روز جزا با نور قیمت می‌کنند بر تو هر کس گریه کرده وقف جنت می‌کنند ایهاالهادی گدایان در تو تا ابد بر هزاران حاتم طائی کرامت می‌کنند اشک‌هایی را که در این روضه‌هایت ریخته قطره قطره وصل بر دریای رحمت می‌کنند سینه‌زن‌های تو با سینه‌زدن در روضه‌ات مثل موسی در میان طور عبادت می‌کنند مردم ایران به یاد صحن نورانی تو حضرت عبدالعظیمت را زیارت می‌کنند عده‌ای با پرچم یاهادی‌ات روز جزا از تمامی گنه‌کاران شفاعت می‌کنند نام تو دارد جهانی را هدایت می‌کند علتش این است بر نامت اهانت می‌کنند کاش می‌شد ما فدایی نگاهت می‌شدیم کاشکی در سامرای تو سپاهت می‌شدیم ای کلام تو کلام ناب قرآن یا نقی زنده شد از برکت نام تو انسان یا نقی حرمت نام تو ای مظلوم شهر سامرا واجب عینی شده بر هر مسلمان یا نقی مردم ایران‌زمین با احترام و مؤمن‌اند کاش جای سامرا بودی در ایران یا نقی با دعای جامعه ما را رساندی تا خدا ای کلید اصلی ابواب ایمان یا نقی مهبط وحیی تو آقا معدن‌الرحمه تویی ای مصابیح‌الدجی ای باب احسان یا نقی ای که اعلام‌التُقی هستی و هم کهف‌الوری هر کسی شد نوکرت شد از بزرگان یا نقی منتهی‌الحلمی ستون علمی ارکان‌البلاد ای امام مهربانِ بهتر از جان یا نقی با گدایی از تو دارم پادشاهی می‌کنم مرغ دل را سوی ایوان تو راهی می‌کنم آمدم کنج حریمت با دو تا چشم تری آمدم پیش تو آقاجان برای قنبری آمدم مثل غلامی بر سر بازار تو جان زهرا حضرت هادی مرا هم می‌خری؟ ای غریب سامرا ای آشنای عالمین تو امام عسگری هستی و خود بی‌عسگری هر زمانی آمدم دیدم حریمت خاکی است با ضریح تخته‌ای‌ات اشک در می‌آوری ای فدای نام تو جان تمام شیعه‌ها ایهاالهادی النقی تو یک علی دیگری در خرابه جا گرفتی پیش یک دسته گدا پادشاهانه نشستی در کنار نوکری نیمه‌ی شب ریختند آقا سر سجاده‌ات قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری بردنت از خانه‌ات اما دری دیگر نسوخت در میان شعله دست و پای یک مادر نسوخت گرچه بر روی لبت نامی به جز مادر نبود روی دوشت کنده‌زنجیر زجرآور نبود آمدی بزم شراب و حرمتت آنجا شکست در عوض آقا در این مجلس که تشت زر نبود دور تو پر بود از نامردهای سامرا در عوض دور و برت بالای نیزه سر نبود دور تو کف می‌زدند و عده‌ای باده به دست سخت بود اما کنارت خواهری مضطر نبود گرچه تنها بودی آقاجان در این مجلس ولی دور تو خولی و شمر و لشگری دیگر نبود جای صدها شکر باقی مانده در بزم شراب خیزران بالا نمی‌آمد لبی هم تر نبود خوب شد حرف از کنیزی هم نشد در آن میان خوب شد چشم پلیدی خیره بر دختر نبود وای از شام بلا و مجلس شوم یزید بعد از آن دنیا دگر بر خود چنین بزمی ندید
🔺همکار محترم دوست عزیزم همسایه خوب و محترمم بستگان و قوم و خویشان محترم… برادر بسیار عزیزم… 🔹ایام عید نزدیک است تورم و گرانی زندگی همه را دچار مشکل کرده است، این چیزی نیست که آن را مخفی کنیم و با هم رو دربایستی داشته باشیم. قیمت آجیل نجومی است. قیمت یک کیلو میوه درجه یک سرسام آور است. جعبه شیرینی از خود شیرینی گران تر شده. تهیه خیلی از خوراکی ها در توان خرید خیلی از خانواده‌ها نیست. 🔸عیدهای ساده گذشته را هم به یاد داریم، من دوست دارم و می‌خواهم با اعضای خانواده ام در ایام عید به خانه شما بیایم و دوست دارم شما هم مثل سال‌های قبل برای دید و بازدید به خانه من بیایید و این سنت دیرینه بسیار زیبا و قشنگ کم رنگ و فراموش نشود؛ 🔹پس باید با خود عهد ببندیم که از خرید اقلام گران و پر هزینه صرف نظر کنیم. چرا؟ تا من و اعضای خانواده ام که به خانه پر مهر و محبت شما می آییم شرمنده نباشیم. از شما انتظار دارم که سفره فخر داشتن در گرانی را جلوی من و خانواده ام پهن نکنید، تا من هم جلوی خانواده ام خجالت زده نباشم و خانواده ام شرمنده نشوند. 🔸یادت باشد اگر برای دید و بازدید عید به خانه شما آمدم و سفره‌ات رنگین بود، از دو حالت خارج نیست؛ یا از داشتن است یا نداشتن که داشتنش با این شرایط فخر فروشی ندارد و نداشتنش ریا کاری است... 🔹پس عزیزم تو خودت باش؛ ساده باش! من در کنار شما با یک پذیرایی ساده و بدون تشریفات راحتم و به من خوش می گذرد. دنبال خریدهای گران سفره عید نباش، بگذار همه با هم در ایام عید شاد باشیم. شیرینی زندگی در کنار هم و با هم بودن است. سختی‌های زندگی را با سختگیری‌های بیجا سخت تر نکنیم! 🔻عید امسال را ساده برگزار کنیم (لطفا با دیگران به اشتراک بگذارید)🙏 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت پدربزرگِ امام زمان را محضر ایشان و شما عزیزان تسلیت عرض میکنیم.
◼️ شهادت غریبانه دهمین امام همام، حضرت #امام_هادی (ع) را تسلیت عرض می نماییم ◼️ با کلامش شهر را اهل ولایت می‌کند مردم گمراه را "هادی" هدایت می‌کند هرکه وصفش را شنید از عشق او بیمار شد عشقش از راه شنیدن هم سرایت می‌کند
📚داستان کوتاه ✍اشراف زاده ای ، در راه👇 پیرمردی را دید که بارسنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند لنگ لنگان قدم بر میداشت و نفس نفس‌ صدا می داد . به پیرمرد نزدیک شد و گفت: مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی می بری. هر کسی را بهر کاری ساخته اند. گاری برای بار بردن است . پیرمرد خنده ای کرد و گفت :این گونه هم که فکر می کنی نیست. به آن طرف جاده نگاه کن. چه می بینی؟ اشراف زاده با لبخندی گفت : پیرمردی که بارهیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است. پیرمرد گفت : می دانی آن مرد، اولادش از من افزون تر است ولی فقرش از من بیشتراست؟ اشراف زاده گفت : باور ندارم، از قرائن بر می آید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد. پیرمرد: آقا ! آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است. او گاری نداشت و هر شب گریه ی کودکانش مرا آزار می داد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد. بارسنگین هیزم، با صدای خنده ی کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک می شود. آنچه به من فرمان می راند خنده کودکان است .
آرامش یعنی قایق زندگیت را دست کسی بسپاری که صاحب ساحل آرامش است الابذکرالله تطمئن القلوب امشب قشنگترین آرامش نصیبتان باد 🌺شبتون خوش🌙 🌸زندگیتون آرام
سلام علیکم ضمن عرض ادب و خوش آمد گویی محضر عزیزان تازه وارد و تشکر از دوستانی که مدتهاست در خدمتشون هستیم شب بسیار خوبیو براهمتون ارزومندم و ملتمس دعای خیر شما سروران گرامی هستم🌹🌹🌹🌹
❄️✨🌸✨❄️✨🌸✨❄️ دعای هنگام خوابیدن 💫🌙✨ 💥«باسْمِکَ اللَّهُمَّ أَمُوتُ وَ اَحْیَا»💥 «بار الها!با نام تو میمیرم و زنده خواهم شد دعای بلند شدن از خواب 🌺🌞🌺 💥«الْحَمْدُ للهِ الَّذِي أَحْيَانَا بَعْدَ مَا أَمَاتَنَا وَإِلَيْهِ النُّشُورُ»💥 «سپاس پروردگاری را که پس از مرگ،ما را زنده گردانید و بازگشت همه به سوی اوست».
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن
شهادت غریبانه دهمین امام همام، حضرت (ع) بر تمام شيعيان ان حضرت تسليت باد 🏴
7757147_110.mp3
5.89M
💠 نوحه واحد ✍ اگر از قافله ها جاموندی 🎤 🎤 سید مهدی میرداماد 🌺 شهادت #امام_هادی 🌺
7757146_736.mp3
11.85M
💠 مدح و مرثیه ✍ منبع فیض ناتمام شدی 🎤 🎤 سید مهدی میرداماد 🌺 شهادت #امام_هادی 🌺
7757144_169.mp3
7.15M
💠 روضه و مناجات امام زمان عج ✍ دور از مایی و با مایی نمی دانم کجایی 🎤 🎤 سید مهدی میرداماد 🌺 شهادت #امام_هادی 🌺
با تو معنا می‌شود هم غصه‌ها؛ هم شادی‌ام من پُر از دلدادگی‌های امامِ هادی‌ام ای امامِ "جامعه"؛ ای "ذکرکم فی‌الذاکرین": کاش یک جرعه از آن جامِ ولا می‌دادی‌ام بی‌تو این دل... دل که نه، ویران‌سرای من شده با نگاهت این خرابی می‌شود آبادی‌ام عشقِ من عشقی‌ست ناب و ساده و با سابقه منشأ این عشق هم دل بستنِ اجدادی‌ام روز و شب در وادیِ جرم و خطا غوطه‌ورم پس خودت تضمین کن از شَرِّ گنه، آزادی‌ام با نگاهت واژه‌ها در شعر، تابان می‌شوند ورنه من یک شاعرِ بی‌ادعای عادی‌ام 🌺 شهادت علیه السلام 🌺
خورشید سامرا و کریم جهان تویی ما را بده پناه، که کهف امان تویی هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس گمگشته ایم و مشعله کاروان تویی کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک مستی فزای جان و دل عاشقان تویی جدت امام هشتم و سلطان دین رضاست جد امام عصر و ولی زمان تویی با "جامعه کبیره" سلامم شنیدنی ست مهمان هر امام شوم، میزبان تویی 🌺 شهادت علیه السلام 🌺
مرغ آمینم به هنگام دعا پرکشد از دل رود تا سامرا جامعه پر از کلام هادی است افضل الاذکار نام هادی است میشود عشق شما مستم کند بی سر و بی پا و بی دستم کند ای امام غربت و غم السلام من به درگاه شما هستم غلام "مرغ دل یک بام دارد ،دو هوا" گه رود تا سامرا گه کربلا همچو شمعی از غمت دل گشته آب میدهد مظلومیت دل را عذاب آسمان روی سرم گشته خراب بازهم مهمانی و بزم شراب وای از بی حرمتی های عدو میکند تعارف به او جام سبو مرغ غم آماده ی پرواز شد روضه های شام اینجا باز شد وای از سنگ و نگاه روی بام ماجرای خنده و بازار شام 🌺 شهادت علیه السلام 🌺