🔹به دلیل شکستهایتان، مدام دیگران را مقصر جلوه ندهید و سرزنش نکنید.
🔸مسئولیت خطاهایتان را بپذیرید. شما خودتان در انتخابتان اشتباه کردهاید. انتخابهای غلط تان را توجیه نکنید.
🔹افراد موفق هرگز اینگونه رفتار نمیکنند. همه اشتباه میکنند و گاه شکست میخورند.
🔸اما فرد موفق کسی است که از خطاهایش درس میگیرد و آنها را اصلاح میکند.
🔹مقصریابی هیچ مشکلی را حل نمیکند...
مدح و متن اهل بیت
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ 🔻 قسمت #بیست_وچهار ــ سمانه خ
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان°○❂
🔻 قسمت #بیست_وپنج
سمانه وکمیل خیره به تجمع کنار دانشگاه،که دانشجویان ،پوستر به دست ،ضد نامزدی که رئیس جمهور شده بود، بودند.
سمانه شوکه از دیدن بچه های بسیج بین دانشجویانی که تظاهرات کرده بودند،خیره شد.
سمانه یا خدایی گفت و سریع در را باز کرد،که دستی سریع در را بست،سمانه به سمت کمیل برگشت که با اخم های کمیل مواجه شد.
ــ با این تظاهراتی که اتفاق افتاده،میخواید برید؟؟
ــ یه چیزی اینجا اشتباهه،ما به بچه ها گفتیم که نتایج هر چیزی شد نباید بریزن تو خیابون اما الان...
خودش هم نمی دانست که چرا برای کمیل توضیح می دهد ،به پوستر و بنرها اشاره کرد؛
ــ ببینید پوسترایی که دستشونه همش آرم بسیج و سپاه داره،اصلا یه نگاه به پوسترا بندازید همش توهین و تهمت به نامزدیه که الان رئیس جمهوره،وای خدای من
دیگر اجازه ای به کمیل نداد و سریع از ماشین پیاده شد.
از بین ماشین ها عبور کرد و به صدای کمیل که او را صدا می زد توجه ای نکرد.
چندتا از دخترهای بسیج را کنار زدو به بشیری که وسط جمعیت در حال شعار دادن بود رسید،و با صدای عصبانی فریاد زد:
ــ دارید چیکار میکنید؟؟قرار ما چی بود؟مگه نگفتیم هیچ کاری نکنید
بشیری با تعجب به او خیره شده بود
ــ ولی خودتون ..
سمانه مهلت ادامه به او نداد:
ــ سریع پوستر و بنرارو از دانشجوها جمع کنید سریع
خودش هم به سمت چندتا از خانما رفت و پوسترا و بنرها را جمع کرد.
نمی دانست چه کاری باید بکند،این اتفاق ،اتفاق بزرگ و بدی بود،می دانست الان کل رسانه ها این تجمع را پوشش داده اند.
،متوجه چندتا از پسرای تشکیلات شد ،که با عصبانیت در حال جمع کردن ،پوستر ها بودند،نفس عمیقی کشید چشمانش را بست وسط جمعیت ایستاد و سعی کرد میان این غلغله که صدای شعار و از سمتی صدای جیغ و فریاد آمیخته بود ،تمرکز کند،تا چاره ای پیدا کند چطور این قضیه را جمع کنند،اما با برخورد کسی به او بر روی زمین افتاد ،از سوزش دستش چشمانش را بست ،مطمئن بود اگر بلند نشود،بین این جمعیت له خواهد شد، اما با صدای آشنایی که مردمی که به سمتش می آید را کنار می زد تا با او برخورد نداشته باشند چمشانش را باز کرد .
حیرت زده به اطرافش خیره شده بود ،با تعجب به دنبال شخصی که مردم اطرافش را کنار زده بود می گشت، اما اثری از او پیدا نکرد،ولی سمانه مطمئن بود صدای خودش بود.
صدا ،صدای کمیل بود.....
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍ #نویسنده: فاطمه امیری
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان°○❂
🔻 قسمت #بیست_وشش
رویا آب قندی به دست سمانه داد؛
ــ بیا بخور ضعف کردی
سمانه تشکری کرد و کمی از آن را خورد وبا عصبانیت گفت :
ــ فقط میخوام بدونم کی این برنامه رو ریخته
ــ کار هرکسی میشه باشه
ــ الان میدونی چقدر وجه بسیج و سپاه خدشه دار میشه
اشاره ای به لپ تاب کرد و گفت:
ــ بفرما ،این سایتای اونور آب و ضد انقلاب ببین چه تیترایی زدن
عصبی مشتی بر میز کوبید و گفت:
ــ اصلا میخوام بدونم،این همه نیرو داشتیم تو دانشگاه چرا باید من و تو و چندتا از آقای تشکلات اون وسط دانشجوهاروجمع کنیم،اصلا آقای سهرابی و نیروهاش کجا بودن؟؟میدونی اگه بودن ،میتونستیم قبل از رسیدن نیرو انتظامی و یگان ویژه ،بچه هارو متفرق کنیم،اصلا بشیری چرا یدفعه ای غیبش زد
ــ کم حرص بخور،صورتت سرخ شد ،نگا دستات میلرزن
ــ چی میگی رویا،میدونی چه اتفاقی افتاد،دانشجوای بسیج دانشگاه ما کل اوضاع کشورو بهم ریختن،کل جهان داره بازتاب میکنه فیلم وعکسای تظاهراتو
ــ پاشو برو خونه الانشم دیر وقته ،فردا همه چیز معلوم میشه
سمانه خداحافظی کرد و از دانشگاه خارج شد ،هوا تاریک شده بود،با دیدن پوسترها روی زمین و مردمی که بی توجه ،پا روی آرم بسیج و سپاه می گذاشتند،بر روی زمین خم شد و چندتا از پوسترها را برداشت و روی سکو گذاشت،به دیوار تکیه داد و چشمانش را بست و زیر لب زمزمه کرد:
ـ کار کی میتونه باشه خدا...
***
ــ سمانه،سمانه،باتوم
سمانه کلافه برگشت:
ــ جانم مامان
ــ کجا میری ،امشب خواستگاریته میدونی؟؟
ــ بله میدونم
ـــ پس کجا داری میری ساعت۹ میان
ــ من دو ساعت دیگه خونم .خداحافظ
سریع از خانه خارج شد و سوار اولین تاکسی شد.
از دیشب مادرش بر سرش غر زده بود که بیخیال این رشته شود،آخرش برایش دردسر میشوداما او فقط سکوت کرد،صغری هم زنگ زد اما سمانه خیلی خسته بود و از او خواست حضوری برایش توضیح دهد.
کنار دانشگاه پیاده شد و سریع وارد دانشگاه شد،دفتر خیلی شلوغ بود،رویا به سمتش آمد :
ــسلام ،بدو ،جلسه فوری برگزار شده کلی مسئول اومده الان تو اتاق سهرابی نشستن
ــ باشه الان میام
سمانه به اتاقش رفت ،کیفش را در کمد گذاشت ،در زده شد قبل از اینکه اجازت ورود بدهد،خانمی چادر و بعد آقای کت و شلواری وارد اتاق شدند ،سمانه با تعجب به آن ها خیره شد،نمی توانستند که مراجع باشند و مطمئن بود دانشجو هم نیستند.
ــ بفرمایید
ــ خانم سمانه حسینی؟
ــ بله خودم هستم !
ــ شما باید با ما بیاید
سمانه خیره به کارتی که جلوی صورتش قرار گرفت ،لرزی بر تنش نشست و فقط توانست آرام زیر لب زمزمه کند:
ــ نیروی امنیتی
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍ #نویسنده:فاطمه امیری
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان°○❂
🔻 قسمت #بیست_وهفت
به اتاق خالی که جز یک میز و دوصندلی چیز دیگری نداشت،نگاهی انداخت،
نمی دانست لرزش بدنش از ترس یا ضعف بود،دستی به صورتش کشید،از سردی صورتش شوکه شد ،احساس سرما در کل وجودش نفوذ کرده بود
،چادرش را دور خودش محکم پیچاند،تا شاید کمی گرم شود،اما فایده ای نداشت.
ساعتی گذشته بود اما کسی به اتاق نیامده بود،نمی دانست ساعت چند است،پنجره ای هم نبود که با دیدن بیرون متوجه وقت شود،با یادآوری قرار امشب با مشت بر پیشانی اش کوبید!!
اگر از ساعت۹گذشته بود ،الان حتما خانواده ی محبی به خانه شان آمده بودند،حتی گوشی وساعتش را برده بودند،و نمی توانست ،به خانواده خبر بدهد.
فکر و خیال دست از سرش برنمی داشت،همه ی وقت با خود زمزمه می کرد
"که نکند نیروی امنیتی نباشند"
اما با یادآوری کارتی که فقط کد و نام وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران روی آن حک شده بودند،به خودش دلداری می داد که دروغی در کار نیست و در ارگانی مطمئن هست، نفس عمیقی کشید که در باز شد ،سمانه کنجکاو خیره به در ماند ،که خانمی وارد اتاق شد و بدون حرفی روی صندلی نشست و پوشه ای را روی میز گذاشت:
ــ سلام
ــ سلام
ــ خانم سمانه حسینی
ــ بله
ــ ببینید خانم حسینی ،فک کنم بدونید کجا هستید و برای چی اینجایید؟
ــ چیزی که همکاراتون گفتن اینجا وزارت اطلاعاته اما برای چی نمیدونم
ــ خب بزارید براتون توضیح بدم،ما همیشه زنگ میزدیم که شخص مورد نظر به اینجا مراجعه کنه،اما با توجه به اوضاع حساس کشور و اتفاقاتی که تو دانشگاه شما رخ داد ،ترجیح دادیم حضوری بیایم.
سمانه کنجکاو منتظر ادامه صحبت های خانم شد!!
ــ با توجه به اینکه هیچ سابقه ای نداشتید و فعالیت های زیادتون در راستای بسیج و فعالیت های انقلابی و با تحقیق در مورد خانواده ی شما ،اینکه با این همه نظامی در اعضای خانواده ی شما غیر ممکن است که دست به همچین کاری بزنید اما هیچ چیزی غیر ممکن نیست.و شواهد همه چیز را برخلاف نظر ما نشان می دهند
سمانه حیرت زده زمزمه کرد:
ــ چی غیر ممکن نیست؟
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍ #نویسنده: فاطمه امیری
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
🔻 قسمت #بیست_وهشت
سمانه شوکه به حرف های او گوش سپرده بود،نمی توانست حرف هایی را که می شنید را باور کند،هضم این حرف ها برایش خیلی سخت بود!
ــ خانم حسینی به نفع خودتونه هر چه زودتر قضیه رو برای ما روشن کنید،چون تا وقتی قضیه روشن نشه شما مهمون ما هستید،البته قضیه روشن هست
ــ من همچین کاری نکردم
ــ خانم حسینی پس این همه مدرک تو پرونده چی میگن ؟؟
ــ نمیدونم،حتما اشتباه شده
و با صدای بالاتری گفت:
ــ مطمئنم اشتباه شده
سمانه خیره به خانمی که با اخم و عصبانیت به او خیره شده بود ماند،
ــ صداتونو بالا نبرید خانم حسینی،اینجا خونه ی خالتون نیستش،وقتی داشتید برا بهم ریختن اوضاع برنامه ریزی می کردید،باید به فکر اینجا بودید
سمانه عصبی از جایش بلند شد و با صدای بلندی گفت:
ــ وقتی هنوز چیزی ثابت نشده حق ندارید تهمت بزنید،من دارم میگم اینکارو نکردم،اما شما الان فقط میخواید مجرم بودن منو ثابت کنید ،حتی تلاش نمی کنید حقیقتو از زبون من بشنوید
خانم از جایش بلند شد و پرونده را برداشت:
ــ مسئول ما به احترام اینکه خانم هستید برای بازجویی خانم فرستادن اما مثل اینکه شما بازیتون گرفته،و قضیه رو جدی نگرفتید،خودشون بیان بهتره
پوزخندی زد و از اتاق خارج شد،سمانه بر روی صندلی نشست و سرش را بین دستانش گرفت و محکم فشرد تا شاید سردردش کمتر شود،باورش نمی شد ،حرف هایی که شنیده بود خیلی برایش سنگین بودند،الان همه او را به چشم یک ضد انقلابی می دیدند.
الان دیگر مطمئن بود که ساعت از ۹ گذشته ،و اتفاقی که نباید بیفته ،اتفاق افتاده.می دانست الان مادرش و پدرش چقدر نگران هستند،وچقدر خجالت زده در برابر خانواده محبی .
آه عمیقی کشید،مطمئن بود الان در به در دنبال او هستند،هیچوقت دوست نداشت کسی را نگران کند یا آرامش خانواده را بهم بریزد،دوست داشت هر چه سریعتر مسئولشان بیاید و او از اینجا برود،از فکری که کرد ،ترسی بر دلش نشست و دستانش یخ بستند،
"نکند ،اینجا ماندنی شود،یا شاید بی گناهیش تابت نشود"
محکم سرش را تکان داد تا دیگر به آن ها فکر نکند.
بعد از نیم ساعت در باز شد،و سایه مردی بر روی زمین افتاد،سمانه سرش را بالا آورد تا به بی گناه بودنش اعتراف کند اما با دیدن شخصی که روبه رویش ایستاده شوکه شد!
نمی توانست نگاهش را از مردی که خود هم از دیدن سمانه ،در این مکان شوکه شده بود ،بردارد.
سمانه دیگر نمی توانست اتفاقات اطرافش را درک کند،احساس می کرد سرش در حال ترکیدن است،اشک در چشمانش نشسته بود و فقط اسمش را با بهت و حیرت از زبان مردی که هنوز در کنار در خشکش زده بود ،شنید:
ـــ ســمانـه
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍ #نویسنده: فاطمه امیری
○⭕️
--------------------•○◈❂
#بهشت
♥️ #پیامبر_اکرم (صلی الله علیه و آله)فرمودند:
✨ سه نفر هستند که هنگام دیدار با خدا از هر دری که بخواهند وارد بهشت میشوند:
1⃣ کسی که خوش اخلاق باشد.
2⃣ کسی که هم در خلوت هم در حضور مردم از خدا بترسد.
3⃣ کسی که جر و بحث را رها کند، حتی اگر حق با او باشد.
📚 تحف العقول ص۴۵
جان فدای شاعری که اینچنین زیبا سرود
کربلا در کربلا می ماند اگر "زینب" نبود
#السلام_علیک_یاجبل_الصبر💫💖
#میلاد_حضرت_زینب💫💞
#روز_پرستار💫💞
#تبریڪ_و_تهنیٺ_باد💫💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | 🎥
🔸️نماز شب آیت الله العظمی میرزا جواد آقا تبریزی(ره) در مسجد امام حسن عسگری ع
وقتی آقا برای اقامه نمازشب به سمت مسجد حرکت میکنند و شخصی این لحظات را با دوربین ضبط می کنند.
#نماز_شب
💠حضرت صادق علیه السلام می فرماید، از جدم امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال کردند:
🔸«اگر کسی یک دهم شب را بلند بشود و مناجات و دعا و نماز بخواند، خداوند چه چیزی به او عنایت می کند؟»
🔸 امیرالمؤمنین فرمودند: «خداوند به عدد نباتات و حیوانات و حبوبات، عفو و بخشش و رحمت خود را شامل حال این شخص می کند.»
📚(من لايحضره الفقيه، ج1، ص475.)
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهورمیخوانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی تو تاریکی قبر تنهات گذاشتند چه کسی میخواهد پرستاری شما را بکنه؟💯
✅کلیپ بسیار تاثیرگذار...
نمازشب را به نیت ظهورآقا #امام_زمان(عج)و آزادی #فلسطین و#غزه بخوانیم😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨پروردگارااا
🍁در این شب
✨دفتر دل دوستانم را
🍁به تو میسپارم
✨با دستان مهربانت
🍁قلمی بردار
✨خط بزن غمهایشان
🍁و دلی رسم کن
✨برایشان به بزرگی دریا
🍁شاد و پر خروش
شبتون خوش و سراسر ارامش 🍁🍂
🍁🍂
InShot_۲۰۲۳۰۸۲۶_۲۰۲۸۵۴۲۴۷_۲۶۰۸۲۰۲۳.mp3
13.29M
#بازار_دمشق🐫
༺◍⃟💰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد: شناخت شخصیت پیامبر صلی الله علیه وآله
#زندگانی_پیامبر_صلیاللهعلیهوآله_قسمت_۲۸
#داستان
#قصه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه فیکه و نه ساختگی
از برنامه تلویزیونی زلال احکام صدا و سیمای ملی.
K . M
enc_16731997930994290368159.mp3
2.91M
متوسل به بانو ام البنین😭
برای پیروزی محور مقاومت
و شفای عاجل جانباز سرافراز مدافع حرم
التماس دعا🤲😭🤲
35.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✊فریاد عروسکهای زخمی و پرپر،
زیر آوار ستم صهیون ...
بی شک، آهِ غزه ، دامن دژخیمان را خواهد گرفت... 🥀
🎵لالاییِ کودکان دهه نودی گروه سرود ضحی برای کودکان بی پناه غزه. در نسخه جدید سرود :
.:: آهِ غزه ::.
✴️ یکشنبه 👈28 آبان/ عقرب 1402
👈5 جمادی الاول 1445👈 19نوامبر 2023
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
ولادت با سعادت پیامبر کربلا عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری علیها السلام " 5 ه.ق " روز پرستار. این روز را به تمامی فرشتگان سفید پوش کشورمان تبریک و شاد باش عرض میکنیم.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛امروز از امور زیر پرهیز گردد:
📛دیدارها.
📛و از قسم دروغ نیز پرهیز شود.
👼 مناسب زایمان و نوزاد حالش خوب است.
🚘مسافرت :مسافرت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز قمر در برج دلو است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️ختنه نوزاد و نام گذاری.
✳️شراکت و امور شراکتی.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️تعمیرات بنایی.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️و درختکاری خوب است.
💑مباشرت امشب:
مباشرت امشب، مجامعت برای صحت جسم مفید و فرزند حافظ قران شود.
⚫️ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث سرور و شادیست.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،باعث زردی رنگ می شود.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه.
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد.
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
🌸به امید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌸زندگیتون مهدوی
با این دعا روز خود را شروع کنید
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ✨
آمدی معجزهی عالم بالا باشی
همه ی روشنی خانهی مولا باشی
فاطمه غصهی بی مادری اش را میخورد
آمدی دلخوشی حضرت زهرا باشی
پدر و مادر اگر حیدر و زهرا بشوند
حق همین است که تو زینب کبری باشی
اشکها سجدهکنان روی تو را بوسیدند
قسمت این است که همسایهی دریا باشی
ای دلآرامِ حسین، شوق نگاهت کافیست
که تو محبوب ترین خواهر دنیا باشی
گلِ لبخند حسن، علت لبخند حسین
خواهر خوب حسن، خواهر دلبند حسین
ای طبیب همهی اهل کساء، ای مرهم
تو علیِ دگری، فاطمهی دیگر هم
تو خودِ فاطمه! نه ، پنج تنی، پس یعنی
هم حسین و حسنی، حیدر و پیغمبر هم
چشمهی نور تو سیراب کند زمزم را
تشنهی چشمهی نور تو شده کوثر هم
نه فقط رحمت و خیرِ تو به دنیا برسد
که قیامت شود از بخشش تو محشر هم
تو از اول دل خود را به حسینَت دادی
پا به پایش بروی تا نفس آخر هم
ای عفیفی که ندیده ست کسی رویت را
باد هم لمس نکرده پر گیسویت را
ذکر یاصبر برابر شده با یا زینب
مدد زینبیون وقت بلایا زینب
مرتضی زینت حق بود ولی حیرانم
تو که هستی شده ای زینت مولا؟ زینب
در تواریخ به دنبال تو گشتم، دیدم
شده نزدیکترین فرد به زهرا زینب
دل ما ریزه خور پنج تن آل عباست
دل ما ریزه خور پنج تن اما زینب
ای که همتای حسن بودی و همپای حسین
مطمئنم که تویی ام ابیها زینب
همه دیدند که تو نائبة الزهرایی
پس تو هم فاطمهای، انسیه الحورایی
پای تا سر تو پر از عشق برادر بودی
چند جایی عوض فاطمه مادر بودی
شرح تفسیر تو از سوره ی مریم یعنی
سالها مثل علی صاحب منبر بودی
بانوی صبر و حیا، بانوی عفت زینب
چه بگویم که شما از همه بهتر بودی
معنی نازکی از کرببلا میگویم
بعد عباس تو فرمانده ی لشکر بودی
خطبه خواندی که حسینیه شود سینهی کفر
لب گشودی و شنیدند تو حیدر بودی
بی گمان آمدهای مادر فردا باشی
بی گمان آمدهای حیدر فردا باشی
.
.
.
.
ماه بانوی علی ماه به دنیا آورد
همدم و همدل و همراه به دنیا آورد
"زِیْنِ اَب"ْ بود ولی کرببلا فهمیدند
فاطمه زینت "الله" به دنیا آورد
#احمد_ایرانی_نسب
#ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 السّلام ای
💖زینب(س)ای معنای عشق
💐 السّلام ای
💖 رتبـه ی والای عشـــــق
💐 السّلام ای
💖عـــــزم و رأی اســتوار
💐 السّلام ای
💖مرتضی(ع) را یادگـــــار..
💐 السّلام ای
💖رهرو راه حســــــین(ع)
💐 السلام ای
💖 جــــــان آگاه حسین(ع)
💐 میـلاد باسعادت
💖 بانوی قهرمـان کربـلا مبارکـــ
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بر چهره تابندۀ زينب صلوات
🥳بر منطق كوبنده زينب صلوات
🌸در گريه به رخسار حسينش خنديد
بر گريه وبر خنده زينب صلوات
لبیک یا زینب کبری (س)🙏
میلاد با سعادت حضرت زینب کبری (س)💚
بر شما مبارکــــــــَ باد 🌸
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌸🌺
ولادت با سعادت
نائبةُالزهرا
#زینب_کبری سلاماللهعلیها را
به پیشگاه
#حضرتولیعصر عجلاللهتعالیفرجه
وهمه شیعیانشان
تبریک عرض مینماییم
🌸🍃
گفتم از کوه بگویم ! قدمم میلرزد
از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست
رسم مردانگیات راه نشانم داده ست
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم میسوزد
جبرئیلم! همهی بال و پرم میسوزد
من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو
چه بگویم؟ بخدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودنو هم فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر توست
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست
روبروی تو که قرآن خدا وا میشد
لب آیات به تفسیر شما وا میشد
آمدی تا که فقط زینت مولا باشی
تا پس از فاطمه صدیقه صغری باشی
آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سورهی " اعطینا " شد
عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر میگفت:
بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
یا زینب یا عقیلةالعرب
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلامتی بزرگترین نعمت خداست
🤍از خداوند منان روح و جسمی سالم
🌸برای شما دوستان گرامی طلب می نمایم
🤍و آرزو دارم بهترین ها
🌸در زندگی قسمت و روزی شما شود
🌸میلاد با سعادت
🤍حضرت زینب کبری سلام الله علیها
🌸و روز پرستار بر همه
🤍شما خوبان مبارکــــــــَ باد 🎉 🎊 🎉
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #پنج_درس_بزرگ_زندگی
🌸 جایی که راه نیست،
خدا راه می گشاید.
🌸 برای دیگران مفید باش،
اگر نمی توانی حداقل به آن ها لطمه نزن.
🌸 کسی که در وجود خود
آتش مهری ندارد، نمی تواند
دیگران را گرم کند.
🌸 ایمانی که دل و جرأت نیاورد،
ایمان نیست.
🌸 برای دستیابی به آرامش خیال و صفای باطن، روح را بر جسم خویش برتری دهید، "نه جسم را بر روح".
🌸روزتون سرشاراز عشق و زیبایی
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸روز پرستار،
💗روز جاری عاطفه ها
🌸روز درخشیدن ایمان
💗در قلب های مهربان،
🌸روز افتخار
💗انسان به انسانیّت است
💗فرشته های مهربانی
🎊روزتان مبارک
💗الهی زندگیتون
🎉فقط جای شادی باشه
روز پرستـــار مبارکـــــ 🎉🎈💐
🌸🍃
YEKNET.IR - madh - milad hazrat zeinab1398 - banifatemeh.mp3
2.31M
🌸 #میلاد_حضرت_زینب_کبری(س)
💐داده چشمان تو در کشتن من دست به هم
💐فتنه برخاست چو بنشست دو بد مست به هم
🎙 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👏 #تصنیف
🌸🍃
تنها دلیل خندهی حیدر خوش آمدی
آینه لطافت مادر خوش آمدی
ای آن کسی که شهرت نام بلند تو
از عرش رفته است فراتر خوش آمدی
#میلاد_حضرت_زینب💫💞
#روز_پرستار💫💞
#تبریڪ_و_تهنیٺ_باد💫💖
🌸🍃