🌷 آیت الله #سعادت_پرور:
🔖 اى عزيز من! از بيدارى شب غفلت مكن، و هم چنين از تضرّع و زارى كه بهترين معين و مقرّب سالك است.
🔖 اى عزيز من! مراعات نشاط را در تمام اعمال بكن كه عمل بى نشاط معلوم نيست نتيجه اى براى سالك داشته باشد، ولى اين را هم بايد دانست كه شيطان ملاحظه نكند و بگويد: نشاط ندارى؛ زيرا گاه مى شود در اوّل عمل نشاط ندارى و چون داخل عمل شوى، نشاط حاصل شود.
📚 رسائل عرفانى، ص 238
#ماه_رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی های تاریک ❌
🎙#آیت_الله_مظاهری
زندگی منهای خدا تاریک است⛔️
#یاد_خدا
⭕️مبلغ #فطریه چقدر است؟
🔸دفتر #رهبرانقلاب: مبلغ #زکات_فطره امسال به قیمت گندم برای هر نفر ۶۵ هزار تومان و به قیمت برنج برای هر نفر ۱۸۰ هزار تومان است..
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای فتوای #شهید_صدر درمورد جمهوری اسلامی
🔻#شهیدصدر: در خمینی ذوب شوید چون او در اسلام ذوب شده است...
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت ۱۹ فروردینماه، سالروز شهادت آیتالله سیدمحمدباقر صدر و خواهرشان بنتالهدی صدر درسال ۱۳۵۹.
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 هر روز یک آیه راجع به امام عصر
(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
🔵 جزء بیست و ششم
🌕 پاداش راه یافتگان به ساحت حضرت مهدی ارواحنا فداه
#امام_زمان #ماه_رمضان
#رمضان_مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 سید کریم کفاش آنقدر با #امام_زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) مانوس و صمیمی بود که گاهی اوقات با حضرت صاحب (عج الله تعالی #فرجه الشریف) شوخی می کرد و...
🤏حجت الاسلام عالی
اللهم عجل لولیک الفرج بحق خانم
حضرت زینب کبری سلام الله علیها
🔴 خواهرش می گفت : آخرین بار وقتی هادی به نجف رفت، یک وصیت نامه با دست خط کاملا معمولی که پاک نویس هم نشده بود داخل کمد پیدا کردیم.
▫️در آنجا نوشته بود: حجاب امروزی بوی حضرت زهرا(س) نمی دهد حجابتان را زهرایی کنید.
#شهدا #حجاب
#عفاف_و_حجاب
مدح و متن اهل بیت
🦋ای در دام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۷۴ 🎬 هم اکنون هفت روز است که در اردوگاه تموز مستقرشده
🦋ای دردام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۷۵ 🎬
خدای من درست میدیدم؟؟!!نفس درسینه ام حبس شد وخم شدم واهسته درگوش عماد گفتم:برو داخل کانکس ممکنه ابواسحاق,تورا بشناسد...عماد وفیصل را هل دادم داخل کانکس به بهانه ی اوردن قفس خرگوشها به ابواسحاق که گویا سه اسیر اورده بود نزدیکترشدم ودرست خیره شدم،حقیقتا درست میدیدم بله این طارق بود,برادر بزرگم،انگار ابواسحاق وارد داعش شده بود که خانواده ی مرا بکشد وبه اسیری ببرد،تمام وجودم راهیجان گرفته بود,ابواسحاق داشت بایک مردداعشی دیگرصحبت میکرد گوشهایم راتیز کردم تا ببینم چه میگویند.
مردداعشی:برادر ,اینجا جایی برای نگهداری این اسیران کافرنداریم,چه کسی گفته اینها رابه اینجا بیاوری؟
ابواسحاق که نیشش تابنا گوش بازشده بود گفت:میدانم...لازم نیست خیلی نگران باشی,این رافضی ها تا طلوع افتاب بیشتر میهمانت نیستند,قراراست به مناسبت این پیروزی اخیر فردا صبح اینها راقربانی کنیم وباسرشان فوتبال بازی کنیم.
مردداعشی اشاره ای به طرف یکی از چادرها کردوگفت:دست وپاهایشان رامحکم ببندداخل ان چادر بیاندازشان,چون جای خالی نداریم دوتا مجاهد هم برای نگهبانی جلوی چادر بگذار,البته لازم نیست چون اینجا ازهمه طرف نگهبان دارد که اگرموفق به بازکردن خودشان بشوند باز موفق به فرار نخواهندشد.....
دردی عمق قلبم رافراگرفت,خدای من,طارق، برادرم فردا قربانی میشود...باید کاری کنم....باید نجاتش دهم حتی اگر به قیمت ازدست دادن جانم تمام شود.
امشب درشهرموصل اتش بازی دارند,احتمالا اردوگاه کمی خلوت ترمیشود.
فکری به خاطرم رسید وبه سرعت خودم رابه کانکس رساندم.
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈