از عهده سفره هفت سین برآمدن کار سادهای نبود! وقتی جای سبزه خوشرنگ، قلوه سنگی جا خوش میکرد وسط سفره که چفیه نقش آن را بازی میکرد. فضای مناطق عملیاتی مانند شهرها و پشت جبههها با تغییر مناسبتها رنگو بوی دیگری به خود میگرفت. مراسم نوروز در جبهه به هر نحو ممكن اجرا مي شد.
و بالاخره دست برداشتن از دفاع و دست به قبضه سلاح نبردن، مگر از روي ناچاری و به ناگزير و چيدن گل و گياه صحرايی و آوردن بهار به سنگر و سوله و ريختن اشك در فراق ياران يكدل از ديگر آداب عيد #نوروز در ميان رزمندگان و سربازان #امام_زمان در هشت سال دفاع مقدس بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تلاوت بسیار زیبا و شنیدنی از یک نوجوان در #محفل #ماه_مبارک_رمضان
🔹️محمد صالح مهدی زاده قاری نوجوان رشتی که توانست یک قرائت زیبا و بیاد ماندنی در برنامه قرانی محفل از شبکه سه به نمایش بگذارد #رمضان
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند،
جمال چهرهی شما، حجت موجه ماست.#نائب #امام_زمان
🌷چرا بایدنمازبخوانیم؟
چون اگرنمازنخوانیم شیطان باماهمنشینمیشود وماراازراه درست بازمیدارد:
وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (٣٦)زخرف
هرکس نمازنخواند(یادخدانباشد) شیطان به اونزدیک میشودواوراازراه درست بازمیدارد
🌷چرابایدنمازبخوانیم؟
چون اگرنمازنخوانیم جهنمی میشویم
قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ (٤٣)مدثر
بهشتی ها به اهل جهنم میگن چراجهنمی شدید؟ میگن چون نماز نمیخواندیم
🌷چرا باید نماز بخوانیم؟
چون نماز نخواندن نشانه ضعف عقل است
وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ (٥٨)مائده
وقتی گفته میشودنمازبخوانید،به بازی ومسخره میگیرند چون فکرنمیکنند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 پدر شرمنده پسر
تاثیر رفتار پدر در تربیت و رشد فرزند
✅ هرروز ساعت 17:15
بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار و 8:30 روز بعد از شبکه قرآن
🌺🍃🌺🍃🌺🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تاریکی بی انتها
خودکشی روح را در چه وضعیتی قرار میدهد؟
✅ هرروز ساعت 17:15
بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار و 8:30 روز بعد از شبکه قرآن
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بااین ترفند به راحتی میتونی از هرگیاه و سبزی ای که دوست داری تو خونه عرقیجات خالص بگیری و خیالت از خالص بودنش راحت باشه و خیلی ارزونتر هم برات تموم بشه 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه شیر برنج رو به این روش درست کنی عاشقش میشی 🍚
گزینه عالی برای افطاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دسر خوشمزه و مقوی انجیر و گردو😍
دیگه هفته آخر ماه رمضان هست بیشتر باید این مقویارو بخوریم تا بدن کم نیاره 👌
مواد لازم:
۵۰۰ گرم انجیر خشک
۴/۵ فنجان آب
۳ فنجان شکر
۱/۲ آب یک عدد لیمو
۱ فنجان گردو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کباب گوجه ای
یه غذای مجلسی و خوشمزه با پلو
🔶مواد لازم:
گوشت گوساله و گوسفند ۲ بار چرخ شده ۴۰۰ گرم
گوجه ۵ عدد
فلفل دلمه ۱ عدد
لیمو سنگی نصف یا ۱ عدد
فلفل سبز ۱ عدد
زعفران حل شده نصف لیوان
گوجه گیلاسی (۱ پیاله)
پیاز درشت ۱ عدد
رب گوجه ۲ ق غ
کره ۵۰ گرم
فلفل سیاه، فلفل قرمز، نمک، زردچوبه و پودر لیمو عمانی
🦋ای دردام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۱۰۰ 🎬
علی ادامه داد:راستش اگه بخوام از اول اول بگم هم خیلی وقت گیره وهم مفصل ,پس من خلاصه میگم ،هرکجا برات مبهم بود یا سوال داشتی بپرس تا برات توضیح بدم.
راستش خودت میدونی من از بچگی عاشق نمایش وتئأتربودم وکمابیش,میدونی بیشتر کتکهایی که از پدرم ومامان صفیه میخوردم برای این بود که ادا وحرکات همسایه ها وقوم وخویشها را مثل خودشون درمیاوردم وپدرومادرم به گمان اینکه من قصد تمسخر دیگران را دارم برای تنبیه من باشلاق وارد عمل میشدند.
خنده ای کردم ویادخاطراتی افتادم که علی حرکات بقیه راتقلید میکرد وگفتم:خخخخ بارها شاهد بودم، هم هنرنماییهات را دیدم وهم در رفتن از زیر تنبيهات پدرانه را ....
دوباره دستم رافشرد وگفت:قربون این خنده های ملیحت بشم من.....همیشه بخند گلکم....
انگار برق سه فاز بهم وصل کرده بودند اخه هنوز به این رفتارهای سرشار ازمحبت علی عادت نکرده بودم وبا ادامه ی حرفهای علی ,حالتم عادی شد.
علی:خلاصه ,علی رغم میل باطنیم که به تئاتر بود,به خاطر استعداد خاصی که به شیمی داشتم,رشته ی شیمی هسته ای را در دانشگاه انتخاب کردم,اخه معتقد بودم بااین رشته بهترمیتونم به مردم خودم خدمت کنم.
همون اول ورود به دانشگاه متوجه شدم اکثر استادها من رابا دانشجوی دیگری که اتفاقا توهمین رشته درس میخونه,اشتباه میگیرن،خیلی دلم میخواست ببینم کیه وچیه ,فهمیدم اسمش هارون هست وچند ترم بالاتراز من هست ,وقتی دیدمش به استادها حق میدادم مارا باهم اشتباه بگیرن,یه فرقهای جزیی داشتیم که کسی به اونا توجهی نمیکرد,بعضی وقتا فکر میکردم نکنه ,هارون واقعا برادر من هست ونمیدونم.
تااینکه یه روز متوجه شدم.
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت ۱۰۱ 🎬
تا اینکه یک روز متوجه شدم ,هارون باباش که از دنیا رفته بود, بعثی بوده وخودشم گرایشات بعثی داره ویهودی بوده وپیش شوهر خاله یهودیش هم بزرگ شده وکلا دنیای ما دوتا مثل شباهت ظاهریمون نیست واززمین تا اسمون فرق داره,شیطونه قلقلکم میداد که یه کم اذیتش کنم,رفتم تونخش وحرکاتش را زیرنظر گرفتم ,اونم حالا دیگه منو شناخته بود اما باهم رفیق نبودیم.
هرروز توجمع دوستان حرکاتش را تقلید میکردم وبعضی عاداتش را شاخ وبرگ میدادم وبزرگنمایی میکردم ودوستام هم از خنده روده بر میشدند.
اخرای سال تحصیلی بود که یه چیز جدید از هارون کشف کرده بودم وطبق معمول حرکاتش رادر میاوردم که متوجه شدم یک نامردی هارون را اورده سرصحنه وجات خالی که ببینی,زدم وخوردم,خوردم وزدم خخخخحح
خلاصه بچه ها مارا از هم جدا کردند ودیگه تصمیم گرفتم دور هارون راخط بکشم,اخه به هدفم رسیده بودم ,این دعوا باعث شده بود که هیچ کس من وهارون را اشتباه نگیرد.
یک هفته ای از دعوای من وهارون گذشته بود،یک روز صبح ورودی دانشگاه دونفر باکت وشلوار جلوم راگرفتند واسمم را صداکردند,برگشتم طرفشان وگفتم:بله ,امرتون؟!
یکیشون اشاره به ماشین سیاهرنگی باشیشه های دودی کرد وگفت:میشه چند لحظه مزاحمتون بشیم؟
با نگاه به ماشین ,ترس برم داشت وگفتم:درخدمتم ,همینجا امربفرمایید.
یکی شون محکم دستم را چسپید وبردم طرف ماشین وخیلی محترمانه وبه زور سوار ماشینم کردند و....
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۱۰۲ 🎬
ماشین به سمتی نامعلوم شروع به حرکت کرد,دوتا مرد ناشناس اصلا حرفی نمیزدند واین من رامیترساند باخودم هزارتافکر کردم,نکنه میخوان بدزدنم وکلی پول بابت من از ابوعلی بگیرند؟؟نه نه پدرم که همچی پولهایی ندارد ....شاید ازاین تکفیریها باشن که تازگیا علم شدن...نه بهشون نمیاد...شاید...
نیمه های مسیر بودیم که یکی از مردهای ناشناس چشم بندی به چشمانم زد,خیلی ترسیده بودم وبه خودم جرات دادم وپرسیدم:من را کجا میبرید؟این کارا برای چیه؟چکارم دارید؟تنها جوابی که دادند گفتند:نگران نباش به زودی میفهمی...
ماشین ایستاد,پیاده شدیم ودوطرف من راگرفتند ووارد ساختمانی شدیم,بالاخره داخل یک اتاق ,چشم بند را از چشمام باز کردند,اتاقی بود سه درچهار که دوتا صندلی ویک میز ویک فایل سه طبقه داخلش بود والسلام.
یه ربع از موندنم تواتاق گذشته بود که یک اقاهه با ریش وسیبل نه از نوع داعشیش...از اون خوشگلا ...اومد روبروم نشست ,دست دادیم وسلام علیکی کردیم وگفت:امیدورام رفتار برادرا باهات ملایم بوده وبه شما برنخورده باشه,راستش ,اصول کار ما همینه ,شرمنده اگر بهتون بدگذشته.
من که لحن ملایم ودوستانه این اقا آرومم کرده بود لبخندی زدم وگفتم:حالا بااین بندوبساط چکارم داشتین؟اصلا شما کی هستین؟
اقاهه:حالا اشنا میشیم,اول شما سوالات من را جواب بده بعدش...هفته پیش داخل دانشگاه شما بایک جوان یهودی درگیر شده بودین؟
پیش خودم گفتم وای من, این هارون دمش به اون بالاها وصله,برای یک دعوای کوچلو من رابه کجا کشونده,با احتیاط گفتم:آره,برای چی میپرسین,قتل که نکردم ,یه زد وخورد دانشجویی بود دیگه😊
اقاهه:برای ما مهمه....چرا؟؟دلیلش چی بود؟؟
من:دلیل شخصی بود اخه همه ما را باهم اشتباه میگرفتند ومن این رادوست نداشتم ,من از بعثیا بیزارم حالا فک کن ملت فکرکنن من گرایشات بعثی دارم و...
برای همین یه کم ادا وحرکاتش را دراوردم اونم سرصحنه رسید وماهم ازخدا خواسته زدیم وخوردیم تا این بحث شباهت همین جا تمام بشه و...
اقاهه لبخندی زد وگفت:....
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در🕸🕷
#نویسنده خانم ط _حسینی
#قسمت۱۰۳ 🎬
اقاهه لبخندی زد وگفت:اما هرکار کنی بازم به هم شباهت دارین...یک سوال ازت میپرسم اگه جوابت مثبت بود که همه چی را برات میگم,اگر منفی بود دست علی ع یارت...
وقتی این حرف را زد فهمیدم اونم شیعه هست وخیالم راحت شد وگفتم:بفرمایید.
اقاهه:اگر ما ازت بخواهیم چند وقت نقش هارون رابازی کنی چی؟بهت برنمیخوره؟؟فقط بدون پای امنیت ملی در کاره...
یا حسین ع این چی داشت میگفت؟؟
من باگیجی سرم راتکان دادم وگفتم:منظورتان رامتوجه نمیشم,مگه هارون کیه وچکارست ومن چکارباید بکنم.
اقاهه:پس یعنی قبول کردی؟؟
من:ببین اقا که اسمتون رانمیدونم ,من جانم را برای مملکتم میدم واصلا ازخطرکردن نمیترسم ودرضمن عاشق نقش بازی کردنم ,اما باید باهام صاف وصادق باشید.
اقاهه دستش رابه طرف دراز کرد وگفت:من ابو صالح هستم خوشبختم بایک شیعه ی شجاع ونخبه اشناو همکار میشم,ما یعنی نهادما ماه هاست شما را زیر نظر گرفتیم وبارها وبارها سرراهت قرارگرفتیم وامتحانت کردیم واین راگفتم که بدونی این اشنایی اتفاقی نیست و...
خلاصه سلما جان،این شد سراغاز مأموریت پنهانی من ,حالا کی وچی من راحمایت میکنه بماند...اما ازهمه طرف حمایت میشم ,خیالت راحت.
حالا بگذار از,هارون برات بگم که چرا اینقدرمهم شده که دنبال بدل براش میگردند.
هارون یهودی,پسر سلیمان یهودی هست که پدرش از طرفداران پروپاقرص حزب بعث بوده در سن کودکی,پدر ومادرش را درحادثه ای از دست میدهد ومسوولیت بزرگ کردنش میافته گردن شمعون یهودی ,شوهرخاله اش که با تنها دختر خردسالش زندگی میکند.
شمعون یهودی هم در اعتقادات مثل باجناغش بوده وبچه ها را باهمین اعتقادات بزرگ میکنه واینا هم قدمیکشن ودانشجومیشن
تااینکه شمعون متوجه میشه..
#ادامه دارد...
💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در🕸🕷
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۱۰۴ 🎬
شمعون یهودی متوجه میشه گرفتار یک مرض لاعلاج شده وبه زودی به درک واصل میشه ,پس میخواد کاری کنه که خیالش از بابت هارون پسرخواهرزنش ودخترش هانیه راحت بشود.
اولین کاری که کرد یه تقاضای مهاجرت به اسراییل برای هارون وهانیه فرستادوبعدشم اونا را به عقدهم درمیاره ,حدود یک ماه قبل هم به درک واصل میشه
ازاونطرف ،صهیونیست ها هم یک سری,شرط وشروط براش میزارن,یکی ازشرطهاش تحصیل درهمین رشته ی دانشگاهی بود ویکی دیگه از چیزهایی که خواسته بودند یک سری نقشه ازجزییات شهرهای کلیدی عراق بود واخرین وظیفه ای که بهش محول کرده بودند,کمک به داعش برای فتح موصل بود واون همه را با موفقیت انجام میدهدهنگامی که اخرین وظایفش را درقبال داعش میخواسته انجام دهد وبعدازان میخواد چمدانهاش راببنده وراهی بشه به تله ی رزمندگان که ازخیلی وقت پیش زیر نظرش داشتند,گرفتارمیشوند هم خودش وهم همسرش دستگیر میشوند.
اون اپارتمان هم از طرف اسراییل بهشون دادند واسراییلیا کل اپارتمان را میکروفن گذاشته بودند,مثل اینکه برای هارون برنامه ها دارند ومیخواهنداز وفاداربودنش مطمین بشوند,اتاق خواب هم نیروهای ابوصالح پاکسازی کردند که ماراحت باشیم, دستگیری هارون وخانمش با برنامه ای دقیق بوده همونطور که اماده سازی ما بابرنامه بوده و صهیونیست ها از دستگیری هارون وهانیه اگاه نشدند,من وتو به عنوان بدل به جای اونها وارد عمل میشیم.
باید بدونی هانیه وهارون تقریبا سه چهارسالی از من وتو بزرگترن اما قدوقواره ها مون مثل هم است .
فقط یه چیزی راباید بدونی اینکه،هانیه دانشجو سال دوم پزشکی بوده,توباید یک سری کتابها هست بخونی,تا اطلاعاتی دراین مورد داشته باشی,احتمالا اسراییل که برسیم ازت میخوان که درست را ادامه بدهی.
یک سری اداب ورسوم یهودی هست که باید یاد بگیری.
ازاینهمه اطلاعات سرم سوت کشید....خدای من دشمنان اسلام تا کجاها پیش رفتند وما هنوز در خوابیم....
#دامه دارد...
💦⛈💦⛈💦⛈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 ﷽💥
🎙#استادمسعودعـــالے
💥 از دنیا بزرگتر شو !!!
┄┅═✾•••✾═┅┄┈
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از مرگ چه باقی ماند
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 کلیپ
ثواب و برکات عجیب و بسیار عظیم دو سجده کوتاه بعد از نماز وتر
در این #ماه_رمضان در این #شب_قدر نمازشب را به نیت ظهور آقا #امام_زمان (عج) بخوانیم
•┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 رفقا حتما گوش کنید 👆👆
🍃 چیکار کنیم گره های
زندگیمون باز بشه ؟؟؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خــــــداے من...
✨میان این همه چشم
🌸نگاه تو تنها نگاهی ست
✨ڪہ مرا از هرنگهبان
🌸و محافظی بی نیازمی کند
🌸نگاهت را دراین شب
✨بهاری برای تمام
🌸عزیزان و دوستانم آرزو می کنم.
شبتون آرام 🌙
🌸🍃
❌ وقتی به شاهچراغ حمله شد، گفتند: ❗️جای گشت ارشاد، امنیت مردم رو تامین کنید.
▪︎ولی وقتی تروریستها را دستگیر کردند، هشتگ نه به اعدام راه انداختند.
◾️ اسرائیل، نطنز و اصفهان را زد و شهیدان شهریاری و احمدی روشن را ترور کرد، گفتند: دیدید روسیه اس۳۰۰ نداد.
▪︎ غزه اسرائیل را با طوفان الاقصی زد، نوشتند: خون رو با خون جواب نمیدن.
▪️ طالبان، پنجشیر را تصرف کرد: غوغا راه انداختند که : حکومت، حاضر به دفاع از مظلومان افغانی نیست!
اما از مظلومین فلسطین که دفاع شد، گفتند: نه غزه، نه لبنان!
تحریم که شدیم، تحلیل کردند که : به خاطر دشمنی تان با آمریکا است.
◾️ اما وقتی امریکا از برجام خارج شد: نوشتند :به خاطر حمله شما به سفارت عربستان بود!
▪︎رییسی بدون برجام، تحریم را بی اثر کرد، گفتند: پولش رو که نمیتونید بیارید چه فایده!
▪︎ پولها که آزاد شد، گفتند: همه رو دادید فلسطین!
▪︎ یه همت دانشمندان جوانمان واکسن ساختیم. توییت زدند که :آب مقطره.
▪︎ واکسن را با پیگیری آقای رئیسی وارد کردیم، نوشتند: چینیه به درد نمیخوره!
▪️ با عربستان جنگ دیپلماتیک داشتیم، فریاد زدند: دیپلماسی بلد نیستید.
▪︎با عربستان ارتباط برقرار کردیم، ناگهان گفتند: چی شد از شعارهای انقلاب عقب نشینی کردید؟!
▪︎هیاتها رونق گرفت، نوشتند: عزا بسه مردم نیاز به شادی دارند.
▪︎جشن شادی چند کیلومتری غدیر برگزار شد، گفتند: امارات ماهواره فرستاده هوا شما ایستگاه صلواتی می زنید.
▪️ماهواره فرستادیم هوا، ناجوانمردانه گفتند: وقتی مردم تو اجاره خونه ماندهاند، ماهواره چه فایده داره!
▪︎با چین قرارداد ساخت مسکن و با روسیه قرارداد همکاری بلند مدت نوشتیم، تحلیل نوشتند که:کشور رو فروختید به چین و روسیه.
▪︎روسیه اسلحه از ما خرید: گفتند در جنگ اوکراین دخالت کردید!
▪︎اعلام بی طرفی کردیم: گفتند از اسرائیل ترسیدید.
▪︎اسرائیل رو بزنیم: مقصر مائیم،چون چوب کردیم لانه زنبور.
▪️نزنیم میگن: ایران ترسید.
▪️خلاصه ما هر کاری بکنیم زیر سئوالیم. چون نوکران کدخدا شبانه روز مشغول کارند
▪️واقعا" #عمروعاص باید در کلاس درس این پفیوزیسیون شاگردی کنه