﴿ سورة الحجرات ﴾mp3.mp3
14.28M
سوره مبارکه حجرات
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
🎁 هدیه به پیشگاه مقدس
حضرت امام علی علیهالسلام
و
حضرت فاطمه زهرا سلاماللّهعلیها
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
تعداد آیات : ۱۸
تعداد کلمات : ۳۴۳
از صفحه : ۵۱۵ تا صفحه: ۵۱۷
تعداد حروف : ۱۴۹۶
محل نزول : مدینه 049
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
4_691174505531317377.mp3
534K
سوره مبارکه حجرات
🎙 استاد:معتزآقايي
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
|⇦•حیدر حیدر علی.....
#سرود و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجراشده ۱۴۰۲به نفسِ حاج مهدی رسولی و کربلایی حنیف طاهری وکربلایی حسین طاهری
🌹🌹🌹
یا معشر العباد، الیوم یوم عید
یا شیعةَ علی، ایامُکم سعید
«حیدرحیدر علی حیدر حیدر علی»
روح ادب پروره باخ
نائبِ پیغمبره باخ
شیعیه تاج سره باخ
حیدره باخ حیدره باخ
بدریده سرلشگره باخ
عَمری ییخان اللره باخ
صف شکن خیبره باخ
حیدره باخ حیدره باخ
«حیدرحیدرعلی حیدرحیدرعلی»
نور رُخون کوکب آلوب
سُوزینی مرغ شب آلوب
آدینی کیم برلب آلوب
بوقاپودان مطلب آلوب
قامتینی مُصعَب آلوب
ضربتینی مَرحب آلوب
حمله لرین جُندَب آلوب
خطبه لرین زینب آلوب
شامی ییخان دختره باخ
حیدره باخ حیدره باخ
*پیامبریه عمامه ی سیاه داشت موقع جنگها، تومسایل حکمرانی، خطبه ای میخواست بخونه تو مسائل سیاسی این عمامه سیاه رو به سر می بست. امروز تا دست امیرالمؤمنین رو برد بالا عمامه رو از سرش باز کرد بست به سر علی تا لحظه شهادت رسول الله این عمامه رو سرمولا بود. یعنی بیست و هشت صفر نه، ازامروز علی حاکم جامعه است وپیامبربه ملائکه نشون میده شأن مولارو...*
قاسم جبّار بودور
قاتل کفّار بودور
جنگیده سردار بودور
حکماً علمدار بودور
میثم تمّار بودور
یاسر و عمّار بودور
جعفر طیّار بودور
حیدر کرّار بودور
بیشه ده شیر نره باخ
حیدره باخ حیدره باخ
«حیدرحیدرعلی حیدرحیدرعلی»
جبرئیل از سماء ریزد طبق طبق
بر جان مصطفی تفسیری از علق
یا سیدَالبشر کن آشکارحق
شأن علی بوَد قرآن ورق ورق
صفدر علی علی
بر کار جهان افسر علی علی
مولاعلی علی رهبرعلی علی
سیدعلی علی سرورعلی علی
«حیدرحیدرعلی حیدرحیدرعلی»
غیظینی طوفان یازارام
شأنینی شایان یازارام
تخت سلیمان یازارام
لنگر دوران یازارام
مطلبی عریان یازارام
حیدری سلطان یازارام
مرهم ائدن اللره باخ
حیدره باخ حیدره باخ
موج صفا یاسه وئروب
غیظ علفین داسه وئروب
قان شرفُ النّاسه وئروب
شهرتین انفاسه وئروب
قیمتین الماسه وئروب
گوزلرین عباسه وئروب
قاشی کمان گوزلره باخ
حیدره باخ حیدره باخ
هانسی گوروهین بِله عباسی وار
شیعلرین حضرت عباسی وار
سجدیه باش گویسا تماشاسی وار
شیعلرین حضرت عباسی وار
ساکیت اولون رهبر ایران دئیر
بو علمین ظلمیله دعوا سی وار
«حیدرحیدرعلی حیدر حیدرعلی»
قربان نام تو ای شهنهٔ نجف
جانها فدای توای مظهر شرف
ای حجت خدا ای دُرِّ در صدف
مولای متقی، ای قبله ی ادب
فریاد مصطفی، بانعره ی جَلی
مِن بعد حُجتی، یا مرتضی علی
بر من بود وصی بر ماسوا ولی
هرگز نیامده مانند او یلی
«حیدر حیدرعلی حیدرحیدر علی»
ماه ملَک منظره باخ اکبره باخ اکبره باخ
صولت پیغمبره باخ اکبره باخ اکبره باخ
زینبینه چاکَریدی عمهسینه چاکریدی
زینبه باخ چاکَره باخ اکبره باخ اکبره باخ
«حیدر حیدرعلی حیدر حیدرعلی»
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ما سِوا فکندی همه سایه ی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
«حیدرحیدرعلی حیدرحیدرعلی»
بجز از علی که گوید به پسر که قاتلِ من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی کِه آرد پسری ابوالعجائب
که علَم کند به عالم شهدای کربلا را
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینین پرچمی
دیده ی دوران یاتار یاتماز حسینین پرچمی
کاخ نامردان یاتار یاتماز حسینین پرچمی
«حیدرحیدرعلی حیدرحیدرعلی»
آنچه ز مخلوق خدا طالب است
حُبّ علی ابن ابیطالب است
همین است و همین است و همین است
فقط حیدر امیرالمؤمنین است
1402041601.mp3
32.17M
|⇦•من با اذنِ حضرت زهرا...
#سرود و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجراشده ۱۴۰۲به نفسِ حاج ابراهیم رحیمی و کربلایی حسین طاهری
🌹🌹🌹
من با اِذنِ حضرت زهرا علی علی میگویم
از ازل من تا همین لحظه علی علی میگویم
با علی قلبم نمیلرزه علی علی میگویم
«یا علی مولا یا علی مولا یا حیدر»
من به اِذنِ حضرت زهرا علی علی می گویم
تا سر و سامان بگیرم من علی علی میگویم
«یا علی مولا یا علی مولا یا حیدر»
با اباالفضل حالِ من خوبه، قَمَرِ بنی هاشم
نامِ تو بر سینه مکتوبه قَمَرِ بنی هاشم
«یا ابوفاضل یا ابوفاضل قَمَرِبنی هاشم»
عاشقات جنّت سزاوارن قَمَرِ بنی هاشم
ارمنی ها هم دوست دارن قَمَرِ بنی هاشم
بیمهی آقام اباالفضلَم قَمَرِ بنی هاشم
با اباالفضل تا خدا وصلم قَمَر بنی هاشم
«یا ابوفاضل یا ابوفاضل قَمَر بنی هاشم»
↫
*عید تکمیل دین عید حقّ الیقین
عید نورالمبین تهنیت باد
که شده در غدیر بر دو عالم امیر
سروری بی قرین تهنیت باد
مولای من یا علی مولا ابالحسن یا علی مولا
مولا مولا یا علی مولا
*دست حق بر رویِ دست پیغمبر و
ذکر عالم شده یا علی جان
نغمه عاشقان با سرشکِ روان
ای به قربانشان هستی و جان
عیان گوید حضرت طاها من کنت مولا علی مولا
مولا مولا یا علی مولا
*هم قدر هم قضا تا به روز جزا
آری از مرتضی خواهد امداد
روح پاک همه کشتگان منا
می شود از دم یا علی شاد
یار دیرین یا علی مولا
یعسوب الدین یا علی مولا
مولا مولا یا علی مولا
مدح و متن اهل بیت
شاهزاده ای در خدمت #قسمت هشتادو چهارم🎬: آن شب حزن انگیز ، آخر شب ،فضه شاهد بود که مظلوم ترین و مقدس
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت هشتاد و پنجم🎬:
فضه با چشم خود میدید که علیِ مظلوم، چون بی وفایی مسلمان نماها و حیله گری اهل مدینه را دید و یاری نیافت برای جهاد و احقاق حق خدا، به توصیه ی پیامبر ،«خانه نشینی» را برگزید و مشغول جمع آوری و ترتیب قرآن شد و از خانه خارج نشد تا قرآن را به آنگونه که مامور شده بود ، جمع کند.
همه ی آنچه که بر پیامبر(صلی الله علیه واله) نازل شده بود، آنچه قابل تأویل بود و ناسخ و منسوخ را جمع آوری نمود و با دست مبارک خود ،آن را نگاشت.
در یکی از همین روزهای خانه نشینی درب خانهٔ علی را زدند، فضه چادر به سر کرد و خود را پشت درب رسانید و از زننده درب سوال کرد و وقتی متوجه شد چه کسی پشت در است ، خود را هراسان به مولایش رساند وگفت :
یا مولا، یا امیرالمؤمنین؛
ابوبکر که خود را خلیفه خوانده ،قاصدی به درب فرستاد ه و پیغام داده : ای علی ،از خانه بیرون آی و با ما بیعت کن!
و علی ، این مردترین مرد دنیا و تنهاترین ولیِّ زمان، به درب خانه رفت و جواب فرستاد: من مشغولم و با خود قسم یاد کرده ام که عبا به دوش نیاندازم جز برای نماز ، تا قرآن را جمع آوری و مرتب کنم.
وقتی این خبر به ابوبکر و عمر رسید، آن دو عبیده و مغیره را فراخواندند و از آنها نظریه ای خواستند، تا دوباره برخورد با علی را به شورا کشانند.
همه نظرشان بر این بود که علی به پشت گرمی همسرش زهرا و عباس بن عبدالمطلب ،عموی پیامبر است که با آنها بیعت نمی کند ، پس باید نقشه ای می کشیدند تا این دوحامی را از سر راه برمیداشتند...
بحث شان به دراز کشید ، فاطمه (سلام الله علیها)را نمی شد به هیچوجه از علی(علیه السلام) جدا کرد ،چون همگان واقف بودند که فاطمه، جانِ علی ست و علیِ نَفَس فاطمه..... کجا می شود بین جان و نفس جدایی انداخت؟؟؟
همه می دانستند که اگر پایش بیافتد ،علی در راه فاطمه جان می دهد و فاطمه خود را فدایی علی می کند.
همگان اقرار می کردند که زهرا همان حیدر است و حیدر همان فاطمه است. پس این روح در دوجسم را به هیچ وجه نمی توان از هم جدا نمود .....
پس باید اول فکری به حال عباس می کردند ، در این هنگام مغیره بن شعبه گفت: به نظر من اول باید با عباس بن عبدالمطلب ملاقات کنید و او را به طمع بیاندازید که برای تو و نسل هایت هم نصیبی از خلافت خواهد بود ، با این سیاست او را از علی بن ابی طالب جدا سازید، زیرا اگر عباس بن عبدالمطلب با شما باشد ، این خود دلیلی برای مردم ظاهر بین است و مقابله ی ما با علی بن ابی طالب کار آسانی ست...
ابوبکر و عمر و ابو عبیده این نظریه را پذیرفتند و هر سه با هم به سراغ عباس رفتند و این در حالی بود که چند روز بیشتر از رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله) نمی گذشت.
وقتی ابوبکر پیش روی عباس قرار گرفت گفت :....
#ادامه دارد
🖊به قلم :ط_حسینی
💦🌨💦🌨💦🌨💦
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت هشتاد و ششم🎬:
فضه شاهد بود که ابوبکر به همراه عده ای از صحابه به نزد عباس آمد و چون روبه روی ایشان رسید:
ابوبکر بادی به غبغب انداخت ، گلویی صاف کرد و گفت : خداوند محمد(صلی الله علیه واله) را به عنوان پیامبر شما و صاحب اختیار مؤمنان فرستاده است.
خدا بر مردم منت نهاد و او را از میان همین مردم قرار داد تا اینکه پیامبر را به پیش خود فراخواند و «ریاست مردم را به خود آنها واگذار کرد تا خودشان، مصلحت خویش را به اتفاق ،اختیار کنند» مردم هم مرا به عنوان والی خود و مسؤل کارهایشان انتخاب کردند و من به یاری خدا هیچ سستی و حیرت و ترسی به خود راه نمی دهم و فقط به یاری خدا توفیق خواهم یافت ، لکن مخالفی دارم که بر خلاف مردم سخن می گوید و تو را پناه خویش قرار داده و تو هم قلعه ای محکم و خواستگاه و پناهی امن برای او شده ای!
ای عباس؛ تو هم باید یا بر آنچه که همگان اتفاق دارند و هم رأی شده اند ، داخل شوی یا مردم را از عقیده شان برگردانی، حال ما پیش تو آمده ایم و پیشنهادی برایت داریم ، ما می خواهیم سهمی از خلافت برای تو قرار دهیم تا برای تو و نسل بعد از تو این نصیب و سهم باشد، زیرا تو عموی پیامبری، اگر چه مردم با اینکه مقام تو و رفیقت علی را می دانند ، اما در خلافت از شما رویگردانی کردند.
در این هنگام عمر هم به سخن در آمد تا آتش حرفهای ابوبکر را تند تر کند و عباس بن عبدالمطلب را به هر طریق شده با خود همراه کند تا دست از حمایت علی(علیه السلام) بردارد، پس ادامه ی سخنان ابوبکر را گرفت و گفت: به والله ، از طرف دیگر ای بنی هاشم،بر پیامبرتان افتخار دارید،پیامبر از خانواده ی شماست...
ای عباس؛ برای حاجتی نزد تو نیامدیم اما خوش نداریم که ایراد و فتنه ای بر سر آنچه که مسلمانان بر آن توافق کرده اند پیش آید و شما در مقابل ما قرار بگیرید، به صلاح خود و مردم نظر دهید!!
عباس بن عبدالمطلب ،سخنان این دو را که نه مطابق با عقل و منطق و نه مطابق با حکم خداوند بود شنید و در پاسخ گفت : خداوند محمد(صلی الله علیه واله) را همانطور که گفتی به عنوان پیامبر و صاحب اختیار مردم مبعوث کرد ، اگر تو خلافت را بنا به حکم و امر پیامبر گرفته ای که همگان میدانند این حق ماست که غصب کرده ای و اگر به درخواست مؤمنین است، ما هم از آن مؤمنین بودیم و لیکن از خلافت تو اطلاع نداشتیم و مشاوره و سؤالی هم در این مورد از ما نکردی و بدان ما هم به خلافت تو رضایت نمی دهیم ،زیرا ما هم از مؤمنان هستیم ،اما تو را دوست نداریم و خلافت تو را قبول نداریم.
اما اینکه گفتی برای من هم سهم و نصیبی در خلافت باشد : اگر خلافت اختصاص به تو دارد برای خودت نگهدار که ما احتیاج به حق تو نداریم و اگر حق مؤمنین است پس تو حق نداری راجع به حقوق آنان دستور بدهی و یا اظهار نظر بکنی و اگر حق ماست (که طبق امر پیامبر و حکم خدا از ماست) ما به قسمتی از آن راضی نمی شویم(یعنی خلافت را غصب کردی ، باید آن را بگردانی).
اما آنچه تو گفتی ای عمر، که پیامبر از ما و شما است. بدان که پیامبر درختی است که ما شاخه های آن و شما همسایگان آن هستید، پس ما از شما سزاوارتریم.
واما آنچه گفتی که از خواسته های پراکنده می ترسیم، بدان کاری را که شما آغاز کرده اید ،ابتدای پراکندگی و اختلاف است.....
و خداوند یاری کننده است.
و اینچنین بود که توطئه عمر و ابوبکر برای جلب حمایت عباس از خلافت غصبی شان ، نافرجام ماند.
و پس از این مناظره ، عباس بن عبدالمطلب شعری سرود به این مضمون و در هر کجا و هر زمان آن را می خواند تا به گوش همگان برسد:
گمان نمی کردم خلافت از بنی هاشم و از میان آنها از ابی الحسن علی، انحراف پیدا کند.
آیا علی(علیه السلام) اولین کسی نیست که به طرف قبله نماز خواند؟ آیا او عالم ترین مردم به آثار و سنت های پیامبر نیست؟ آیا او نزدیک ترین مردم در دوران زندگی نسبت به پیامبر نبود؟ آیا او همان کسی نبود که جبرئیل در غسل و کفن پیامبر یار او بود؟ همان کسی که آنچه همه ی خوبان دارند او به تنهایی دارد و خوبی های او در این مردم نیست...
هان ای مردم؛ چه کسی شما را از او جدا کرد؟ باید او را بشناسیم! بدانید که بیعت شما آغاز فتنه هاست!!
و عالم و آدم شهادت می دهند ، که سخنان عباس بن عبدالمطلب که خدا او را رحمت کند ، عین حقیقت است ، براستی علی نیست مگر ولیّ بلافصل بعد از پیامبر(صلی الله علیه واله)، علی اولین مظلوم عالم ،همو که عالم به بهانه ی وجودش ،موجودیت گرفت ....و ولایت علی نیست مگر آزمایشی از جانب خدا ،تا ما را محک بزند در عشق خودش...و خدا را بی نهایت شکر که ما ندای من کنت مولاه فهذا علی مولاه پیامبر را از ورای قرن ها شنیدیم و دل دادیم به دلدادگان الهی و جان می دهیم در راه این دلدادگی....
الهی مرحبا بر درگهت باد
که مادر هم مرا با یا علی زاد
#ادامه دارد...
📝 به قلم :ط_حسینی
💦🌨💦🌨💦🌨💦
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت هشتاد و هفتم🎬:
چند روز از قضیه ی دست رد زدن عباس بن عبدالمطلب به سینه ی خلیفه ی غاصب می گذشت ، آنها مدتی قضیه را ساکت گذاشتند و فقط به فرستادن قاصدی به درب خانه ی مولا علی، بسنده کردند.
آنها می خواستند تا مردم از یاد ببرند که عباس چه گفت و علی چه کرد ، آنها می خواستند با گذشت زمان و جا افتادن بیعت تازه ی مردم ، بیعت گذشته را که پیامبر(صلی الله علیه واله) برای علی(علیه السلام) گرفته بود از خاطره ها محو کنند ....
اما علی(علیه السلام) باید ،یک بار دیگر حقی را که از آنِ او بود و حکم پروردگار در آن بود را دوباره برملا کند، او می خواست برای آخرین بار حجت را بر اهل مدینه تمام کند و در تاریخ ثبت نماید که علی(علیه السلام) حقش را جار زد اما یاری نیافت تا به کمکشان خلافتی را که غصب شده بود به صاحب اصلی اش برگرداند...
فضه که چندین روز شاهد ماجرا بود و میدید که مولایش سخت به جمع آوری قرآن مشغول است حالا مشاهده کرد که :
بعد از چند روز که قضیه ساکت مانده بود ، علی مظلوم ، از خانه اش بیرون آمد ، درحالیکه قرآن را در یک پارچه جمع آوری و مُهر کرده بود ،داخل مسجد شد .
فضه هم بلافاصله در پی مولایش روان شد ، می خواست ببیند چه می شود و مولایش چه کاری می خواهد بکند، او وارد مسجد شد و دید که ،ابوبکر و جمع زیادی از مردم در مسجد پیامبر(صلی الله علیه واله) نشسته بودند.
علی(علیه السلام) نزدیک محراب مسجد شد و با صدای بلند به طوریکه به گوش همگان برسد چنین ندا برآورد:
«ای مردم، من از زمانی که پیامبر(صلی الله علیه واله) رحلت نموده مشغول غسل او و سپس جمع آوری قرآن بودم تا این که همه ی آن را در یک پارچه جمع آوری کردم، بدانید که خداوند هر آیه ای بر پیامبر(صلی الله علیه واله) نازل کرده در این مجموعه است، تمام آیات را پیامبر برای من خوانده و تأویل آن را به من آموخته است».
علی با این سخنش فهماند که اگر اسلام محمدی را خواهانید ،اگر دین خدا را برمی تابید، پس بدانید کتاب خدا با تمام تفاسیرش که هر حرف آن حکمت و رازی دارد ، پیش من است، اگر می خواهید؛ این گوی و این میدان...ولیّ خدا را دریابید و غاصبان خلافت را رها کنید.
علی گفت، اما صدا از جمع بلند نشد...
مولایمان نگاهی به جمع غافل و پیمان شکن روبرویش کرد و ادامه داد «این کار را کردم تا فردا نگویید، ما از قرآن بی خبر بودیم»و بعد نگاهی معنا دار به جمع کرد و فرمود:« روز قیامت نگویید که من شما را به یاری خویش نطلبیدم و حقم را برای شما بیان نکردم و شما را به اول تا آخر قران دعوت نکردم»
علی گفت و گفت و گفت ،اما هیچ یک از دنیا پرستان پیش رویش نفهمیدند که علی همان قرآن است و قرآن همان علیست و بارها و بارها این سخن در کلام پیامبر آمده بود که علی با قرآن و قرآن با علیست ، این دو از هم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر در بهشت به من برسند و چه بی سعادت بودند این دنیا پرستان بی دین، چه بی لیاقت بودند این مسلمان نماهای مدعی و قرآن را در غربت خود تنها گذاشتند.
در این هنگام که علی(علیه السلام) این سخنان را فرمودند، عمر که در جمع حضور داشت پاسخ داد : ای ابوتراب، آنچه که از قرآن پیش روی ماست ،ما را کفایت می کند و احتیاجی به آنچه ما را دعوت می کنی نداریم!
و علیِ مظلوم ، با شنیدن این سخن ، تنها تر از همیشه وارد خانه شد....و فضه با خود فکر می کرد براستی که :
علی(علیه السلام) تلنگری به جمع زد تا اگر فطرت پاکجویی در آنجا باشد به خود آید....
اما تاریخ شهادت می دهد که آنها به خود که نیامدند هیچ، کینه های درون سینه شان از حقد و حسد که سالیانی دور در آن انبار کرده بودند، به جوش آمد و واقعه ای را رقم زدند که تا قیام قیامت لکه ی ننگش بر دامان بشریت مانده است و غربت و مظلومیت این واقعه، مُهری شد که بر جبین شیعه خورد تا واقعه ها پس از این واقعه پیش آید...تا خوردن سیلی زهراپویان تکرار و تکرار شود.......و گذشتگان چه ظلم عظیمی کردند و چه ظلم عظیمی می کنیم ما، اگر واقعیت این مطلب را به همگان نرسانیم و نگوییم که حق با مادرمان زهراست و حقیقت در ولایت مولایمان علی ع بود و بس...
#ادامه دارد....
🖊به قلم :ط_حسینی
💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨