eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
20.6هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
مدح و متن اهل بیت
شاهزاده ای در خدمت #قسمت صد و دهم🎬: آفتاب سوزان ظهر می تابید و طفل کوچک بی قرار دست و پایش را تکان
شاهزاده ای در خدمت صد و دوازدهم🎬: انس یا الله گویان وارد خانه شد ، تقه ای به درب اتاق زد، مولا علی علیه السلام اجازه ورود داد. انس داخل شد ، ابوتراب مشغول تلاوت قرآن بود ، با نشستن انس، درب قران را بست و فرمود : چه پیش آمده؟ انس احساس می کرد علی علیه السلام با اینکه در مسجد نبوده اما از اتفاقات خبر دارد ، اخر او وصی پیامبر است و علم غیب می داند ، هر چند که مردم او را خانه نشین نمودند اما مقام وصایت از او با رأی مردم که ساقط نمی شود ، چون این مقام الهیست و منتسب به خواست و درگاه خداوند است. انس سینه اش را صاف نمود و گفت : یک یهودی وارد مسجد شده، به دنبال خلیفه رسول خدا بود و می گفت سوالاتی دارد که اگر جواب درست را بگیرد ، به خلیفه رسول، ایمان می آورد و با او بیعت می کند و به دین خدا در می آید . او سوالاتش را پرسید ، اما ابوبکر در جواب دادن عاجز ماند و اینک مرا فرستاده اند تا اگر شما در منزل بودید و اجازه فرمودید با آن یهودی به خدمت برسند تا سوالاتش را بپرسد. مولا ، سری تکان داد و فرمود : بگویید بیایند . با این حرف علی علیه السلام ، انس از جا جست و با عجله به سمت درب خانه رفت تا خبر را به ابوبکر و همراهانش در مسجد بدهد.. فضه که شاهد گفتگوی آنان بود ، بار دیگر آهی کشید و گفت : اگر ادعای خلافت می کنید ،چرا در این کار درماندید و مدام دست به دامان مولای ما هستید؟! و آرام تر ادامه داد به خداوندی خدا قسم ، همهٔ انصار و مهاجر می دانند که در این زمان جز علی علیه اسلام ولی و سرپرست و امامی وجود ندارد...آنها خوب می دانند که حق مولایم را ضایع کردند و به حب دنیا دست از حب علی علیه السلام کشیدند و او را خانه نشین کردند و اسلام را پاره پاره نمودند و خدا می داند که با این عملشان چه تعداد از مسلمانان و آیندگان اسلام را به گمراهی و ضلالت بکشانند.... ادامه دارد.. 📝به قلم :ط_حسینی 💦🌨💦🌨💦🌨💦
شاهزاده ای در خدمت صد و سیزدهم🎬: چند دقیقه از رفتن انس نگذشته بود که باز درب خانه را زدند و از سرو صدای پشت درب مشخص بود که ابوبکر و آن فرد یهودی به همراه جمعی از مهاجرین و انصار پشت درب هستند. درب باز شد و جمع وارد اتاق علی علیه السلام شدند. پس از عرض سلام ، انس بن مالک از جا بلند شد و با اشاره به آن مرد یهودی گفت: ایشان اینک داخل مسجد شدند و گفتند: وصی حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله)کجاست؟ مردم اشاره به ابوبکر کردند این مرد یهودی به ابوبکر گفت: می خواهم از تو سوالی بپرسم که غیر از پیامبر یا وصی پیامبری آن را نمی داند! ابوبکر گفت: سوالت را بپرس! این مرد جواب داد : خبر بده به من از آنچه خداوند نمی داند و از آنچه برای خدا نیست و از آنچه نزد خدای عزوجل نیست!!! در این هنگام ابوبکر گفت: ای یهودی این سخن زنادقه ( که اصلا خدا را قبول ندارند) هست! و سپس ابوبکر و این مسلمان های حاضر ، این شخص را هو و مسخره کردند! و سپس عبدالله بن عباس از جا برخواست و گفت:با این مرد به انصاف برخورد نکردید اگر جوابش را می دانید که بگوییدش و اگر نمی دانید ببرید نزد کسی که جواب سوالش را می داند!که من از رسول خدا (صلوات الله علیه و آله)شنیدم که در حق علی (علیه السلام) فرمود :پروردگارا به قلب علی (علیه السلام) قوت و نیرو ببخش و بر زبانش ثبات و قِوام بده. و این شد که ابوبکر و حاضرین نزد شما آمدند تا ابوتراب جواب سوالات را بگوید که بی شک اگر جوابی باشد در نزد شماست و لاغیر و... در این هنگام انس ساکت شد و ابوبکر به سخن در آمد و گفت: ای ابا الحسن این یهودی از من سوالات زنادقه را پرسید! علی علیه السلام نگاهی به جمع انداختند و فرمودند: چه می گویی ای یهودی؟ ابوبکر نگذاشت آن یهودی حرفی بزند و زودتر گفت:میگوید ازتو سوالی دارم که جوابش را فقط پیامبر یا وصی پیامبر می داند! علی علیه السلام رو به آن شخص یهودی گفت: سوالت را بپرس . یهودی سوالات را برای حضرت گفت. حضرت علی (علیه السلام) بدون تعلل فرمودند: اما آنچه را که خداوند متعال نمی داند؛خودِ شما یهود هستید که می گویید «ان عزير ابن الله، والله لا يعلم أن له ولدا» عُزَیرِ پیامبر پسر خداست و حال آنکه خداوند عزوجل نمی داند که پسری دارد!! و اما آنچه که نزد خداوند سبحان نیست ؛ ظلم و عجز نزد خدای متعال نیست. و اما آنچه که برای خدای منان نیست ؛ برای خدای متعال شریکی نیست. با تمام شدن سخن مولا علی علیه السلام ، جمع در بهت و سکوتی عجیب فرو رفت ، گرچه همگان می دانستند که براستی علی همان حق و حق همان علیست اما انگار این مسأله هر روز و هر روز باید خود را به رخ این جمع پیمان شکن می کشید که حق را به حال خود گذاشتند و باطل را چسپیدند و سکوت جمع با صدای ان یهودی شکست. یهودی با شنیدن جواب سه سوال خود ،با صدای بلند گفت :«اشهد ان لا اله الا الله وان محمدا رسول الله وأنك وصى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم» شهادت می دهم که خدا یکی هست و محمد [صلوات الله علیه و آله] رسول خداست و مُسَلَّماً تو (علی بن ابی طالب [علیهما السلام] وصی رسول الله [صلوات الله علیه و آله] هستی. در این هنگام ابوبکر و مسلمان ها رو به علی علیه السلام گفتند : ای برطرف ‏كننده ‏ى غم ها. ابوبکر از جا برخواست و به تبع او مهاجرین و جمع پیش رو هم بلند شدند و سر مبارک علی علیه السلام را بوسیدند و گفتند ای زداینده غم ها..... فضه که از پشت درب شاهد گفتگوی آنها بود ، با دیدن این صحنه ، اشکی را که گوشه چشمش لانه کرده بود گرفت و آرام زمزمه کرد: وای بر شما، وای برشما که نام مسلمان برخود نهادید و از اسلام واقعی بویی نبردید ، وای برشما که وصی رسول الله را در بین خود دارید و او را تنها گذاشتید ، وای بر شما که حق را خانه نشین کردید و ناحق را بر مسند نشاندید و اگر این کار نمی کردید و در پی علم واقعی بودید ، اینک معدن علوم یکی یکی علم این جهان خلقت را برایتان آشکار می کرد و زندگیتان چنان پیشرفت می کرد که در فهم و درکتان نمی گنجید اما حیف و صد حیف که.... ادامه دارد... 📝ط_حسینی 💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨
شاهزاده ای در خدمت صد و‌چهاردهم🎬: ثعلبه کودکی نوپا شده بود و با قدم های کوچکش در حالیکه مادرش فضه را همراهی می کرد ،کوچه های خاکی و غم آلود مدینه را طی می کرد تا به مأمن و پناهگاه امن مادر برسد و با فرزندان مولایشان علی علیه السلام گرم بازی شود. فضه از جلوی درب مسجد می گذشت ،او با دیدن این مسجد ، یاد حبیب و عشق الهی اش ، پیامبرصلی الله علیه واله و بانویش زهرا سلام الله علیها می افتاد و در خاطرش صحنه ها شکل میگرفت و مردی را میدید بسان خورشید با دستانی بسته که عده ای شیطان انسان نما، کشان کشان او را به سمت مسجد می کشاندند. فضه چون همیشه بغض گلویش را فرو خورد ،می خواست با سرعت از جلوی درب مسجد بگذرد ، چون می دانست احتمالا خلیفه خودخوانده و غاصب با ایادی اش اینک در آنجا جمع است ، اما سرو صدایی از مسجد بلند بود ، فضه کنجکاو شد و از سرعت قدم هایش کم کرد. خم شد و کودکش را از زمین بلند کرد و به بغل گرفت ، در این هنگام زنی با عبا و روبنده در حالیکه با خود حرف میزد از مسجد خارج شد . فضه جلو رفت و گفت : خواهر جان ،در مسجد چه خبر است که ما بی خبریم؟؟ آن زن که گویی گوشی برای شنیدن پیدا کرده با صدای بلند گفت :چه خبر می خواهی باشد ؟! اصلا بعد از عروج پیغمبر به جز خبر ظلم و بی عدالتی و بی کفایتی ، خبری هم از این مسجد بیرون میزند؟ بازهم ظلم ....باز هم قتل در قالب فرمان دین خدا...آخر کجا؟! خدا در کجای دینش گفته که مسلمان، خون مسلمانی دیگر بریزد ، آن هم به بهانهٔ خراج و صدایش را پایین تر آورد و ادامه داد : کجای احکام خدا آمده که مردی را بکشی و همان دم با زن آن مرد ، ازدواج کنی و همبستر شوی؟! آیا این غیر ظلم است ؟ آیا این عمل شنیع غیر از زنا هست که ایادی خیلفه انجام دادند و به اسم دین به آن سرپوش گذاشتند؟ فضه سرش را نزدیک سر زن کرد وگفت :چه کسی را کشتند و به چه علت و که او را کشته؟ زن آهی کشید و‌گفت : مالک بن نویره سرپرست قبیله بنی یربوع ، گویا خلافت ابوبکر را برنتافته وگفته او را وصی به حق پیامبر نمی داند و از دادن زکات به کارگزاران ابوبکر امتناع کرده و خالد بن ولید او را می کشد ودر همان مجلس با زن زیبا و‌جوان او..... زن به اینجای حرفش که رسید آهش به آسمان رفت... فضه با ناراحتی که در صدایش موج میزد گفت: ابوبکر...ابوبکر به مجازات این کارش چه برای خالد ملعون در نظر گرفته؟ زن سری با تاسف تکان داد و گفت : ابوبکر می گوید او اجتهاد کرده و نباید مجازات شود ...هیچ قصاصی برای او‌ در نظر نگرفته و حتی همچنان او را بر جایگاهش پابرجا گذاشته و.... فضه کودکش را در آغوش سخت فشرد و همان طور که زیر لب می گفت : فقط نام اسلام....هیچ از اسلام نمانده ...واویلا یا رسول الله....به طرف خانه مولایش علی علیه السلام راه افتاد... ادامه دارد... 📝به قلم :ط_حسینی 💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨
شاهزاده ای در خدمت صد و پانزدهم🎬: روزها شتابان همچون شتری افسار گسیخته در حال گذشتن بود ،فضه در منزل خود به امور خانه اش مشغول بود که ناگهان درب خانه به شدت باز شد. ابو ثعلبه در حالیکه شتاب و هیجان از حرکاتش می بارید به سمت مطبخِ خانه روان شد و بلند بلند صدا میزد: فضه بانو ، بانوی زیبای خانه ام ، فضه جان..‌ فضه سراسیمه از مطبخ بیرون آمد و گفت : سلام ابوثعلبه، چه شده مرد ؟ چرا چنین سر و صدا راه انداخته ای؟! ابو ثعلبه همان طور که دست نرم و کوچک طفلش را در دست می گرفت گفت : عبا و روبنده بپوش ، آماده شو ، شنیده ام کاروانی از روم به مدینه وارد شده ، گفتم زودتر از همه این خبر را به تو بدهم و به همراه هم، به آنجا برویم و ببینیم چه کالایی در بساط دارند تا شاهزاده خانمِ من ،آن را گلچین کند. فضه در حالیکه از تعریف و محبت همسرش به وجد آمده بود گفت : من که شاهزاده خانم نیستم... ابو ثعلبه لبخندی کل صورتش را پوشانید و همان طور که به سمت همسرش می آمد گفت : تو برای من همیشه شاهزاده خانم بوده ای و خواهی بود ،حالا هم سریع آماده بشو تا برویم ، آنچنان دوستت دارم که می خواهم کل دنیا را به پایت بریزم. فضه آهی کشید و گفت : براستی که من شاهزاده خانم نبوده ام ونیستم و شاهزاده خانم اصلی کسی دیگر بود که جماعت فریبکار دنیا درب خانه اش سوزاندند وپهلویش بشکستند و محسنش سقط کردند و دل نازنینش را پر از خون کردند و سپس با میخ گداخته درب به آن نشتر زدند و سینه اش خونین نمودند... فضه می گفت و اشک می ریخت و ابو ثعلبه نمی دانست که این ابراز محبت بدین جا ختم می شود. او شاهد بود که همسرش فضه ، بعد از شهادت بانویش زهرا سلام الله علیها ، روزی نبود که گریه نکند و می دید که فضه بعد از شهادت بانویش عهد کرد که چون سخن حق را جماعت سقیفه، خفه نمودند ، چیزی نگوید جز کلام حق و هر کس از او سوالی می پرسید ،جز با آیات قران وکلام حق جواب نمی داد و حتی در منزلش ، اینک ، هرچه که می پرسید با آیات قران پاسخ میداد و تمام اهل مدینه متوجه این موضوع شده بودند و بی گمان ،فضه تا پایان عمرش این راه را ادامه می داد. فضه اشک چشمانش را با گوشه شال بلند عربی اش گرفت و به سمت اتاق رفت تا عبا و روبنده به سرکند و امر شوهر اطاعت نماید. می رفت تا ببیند کاروان رومی چه ارمغان آورده و اما به دلش افتاده بود که اتفاقی خاص به وقوع خواهد پیوست. ادامه دارد 📝ط_حسینی 💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨💦
شاهزاده ای در خدمت صد و شانزدهم🎬: بانو فضه و ابوثعلبه با فرزندشان نزدیک مسجد آمدند. کاروانی که از روم آمده بود گرداگرد مسجد و بین کسانی که برای تماشا و شاید خرید آمده بودند ،در تب و تاب بود. پارچه های الوانی که جلوی شتری قهوه ای ردیف شده بود ،توجه فضه را به خود جلب نمود ، فضه می خواست به آن طرف برود که ناگهان صدای مردی از فراز شتری در کنارش بلند شد که میگفت: آهای مردم ، من راهبی هستم از روم ، بار شترانم مملو از طلا و نقره است ، سوالی از خلیفه و جانشین پیامبرتان دارم ، عهد می بندم اگر جواب درستی گرفتم به دین اسلام در خواهم آورد و تمام طلاها و نقره هایم را به محضر خلیفه رسول الله تقدیم نمایم تا بین مسلمین تقسیم کند. ابوثعلبه جلوتر رفت ، درب مسجد را نشان او داد و گفت : داخل مسجد شو‌ و ببین جواب سؤالاتت را مییابی یا نه؟! راهب داخل مسجد شد و پس از عرض احترام و اظهار محبّت گفت: كدام يك از شما جانشين پيامبرتان و امين دين شما است؟. حاضرين به جانب أبوبكر اشاره نمودند. راهب گفت: اى شيخ نام شما چيست؟ گفت: نام من عتيق است. راهب پرسيد: نام ديگرت چيست؟ گفت: صدّيق. راهب گفت: نام ديگر شما چه مى باشد؟ گفت: جز اينها نام ديگرى براى خود نمى دانم. راهب گفت: شما آن فردى نيستى كه در پى او مى باشم. أبو بكر گفت: حاجت و مقصود تو چيست؟ راهب گفت: من از سرزمين روم با اين شتر و بار طلا و نقره اش بدينجا آمده‌ام تا از امين اين امّت مسأله اى را بپرسم، كه در صورت پاسخ به آن مسلمان مى شوم و مطيع فرمان او خواهم شد و اين همه طلا و نقره را ميان شما پخش خواهم كرد، و در صورت عجز از پاسخ از همان راهى كه آمده‌ام برگشته و اسلام را قبول نكنم. أبو بكر گفت: آن مسائلى كه منظور دارى بپرس؟ راهب گفت: بخدا سوگند هيچ سخنى نگويم تا شما مرا از هر تعرّضى امان دهى!. أبوبكر گفت: تو در امانى، و هيچ مشكلى نخواهى داشت، آنچه مى خواهى بگو؟ راهب گفت: مرا خبر دهيد از آن چيزى كه براى خدا نبوده و خدا آن را ندارد و آنچه از خدا نباشد و آنچه كه خداوند آن را نداند؟ أبو بكر متحيّر شده و هيچ جوابى نداد، و پس از اينكه زمانى ساكت ماند دستور داد عمر را حاضر كنند، و چون او حاضر شده و پهلويش نشست أبو بكر به راهب گفت: از اين شخص بپرس. پس راهب رو به عمر كرده و سؤال خود را تكرار كرد و او نيز از پاسخ به آن عاجز ماند. سپس عثمان وارد مسجد شد و همان مذاكره سابق ميان او و راهب نيز انجام شد ولى عثمان نيز از جواب به آن سؤال فرومانده و ساكت شد. پس راهب با خود گفت: اينان شيوخ بزرگوارى هستند، ولى افسوس كه به خود مغرور بوده و متكبّرند، سپس برخاست تا از مسجد خارج شود. أبو بكر گفت: اى دشمن خدا اگر وفاى به عهد نبود زمين را از خونت رنگين مى ساختم. در اينجا سلمان فارسى علیه السلام برخاسته و به خدمت حضرت أمير عليه السّلام رسيده و مولا علی علیه السلام با دو فرزندش حسن و حسين در وسط خانه نشسته بود- و آن حضرت را از جريان مسجد باخبر ساخت. حضرت أمير عليه السّلام با شنيدن جريان برخاسته و رهسپار مسجد شد و حسن و حسين عليهما السّلام نيز به دنبال پدرشان آمدند، تا حضرت أمير عليه السّلام به مسجد وارد شد جماعت حاضر با تكبير و حمد الهى خوشحال و مسرور گشته و در برابر آن جناب همگى برخاسته، و او را جا دادند. ادامه دارد 📝به قلم ط_حسینی 💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨
شاهزاده ای در خدمت صد و هفدهم🎬: با ورود مولا علی علیه السلام جمعیت حاضر به وجد آمدند چون همگان می دانستند که اینک منبع علم الهی و خیلفه اصلی رسول الله پرده از‌جواب هایی بر خواهد داشت که خلیفه خود خوانده و ‌یارانش از دادن جوابها عاجز آمدند. پس أبو بكر راهب را خطاب كرده و گفت: كسى را كه تو مى خواستى حاضر شد، آنچه مى خواهى از او بپرس!. راهب نيز روى به جانب آن حضرت نموده و گفت: اى جوان نامت چيست؟ فرمود: اسم من نزد يهود «اليا» و نزد نصارى «ايليا» و نزد پدرم «علىّ» و نزد مادرم «حيدره» مى باشد. راهب گفت: مقام و نسبت تو از پيامبر اسلام چيست؟ فرمود: من پسر عمو و داماد و همچون برادر پيغمبر هستم. راهب گفت: به خداى عيسى قسم كه تو مطلوب من هستى، به من خبر بده از آنچه خدا را نيست و آنچه از خدا نيست و آنچه خدا آن را نداند؟ فرمود: با فرد خبير و آگاهى روبرو شدى، امّا اينكه گفتى «آنچه خدا را نيست» همان زوج و فرزند است كه خدا را عيال و فرزندى نباشد. و اينكه گفتى «آنچه از خدا نيست» عبارت است از ظلم كه خداوند در حقّ هيچ كس ظلم روا ندارد. و اينكه گفتى: «آنچه خدا آن را نداند»، خداوند براى خود هيچ شريكى را نمى شناسد. راهب برخاسته و كمربند (نشان مذهبى) خود را باز كرد، و پيشانى آن حضرت را بوسيده و گفت: من شهادت مى دهم كه خداوند شريكى نداشته و یگانه است و شهادت مى دهم كه محمّد صلی الله علیه وآله از جانب خدا به مقام نبوّت مبعوث گشته است و شهادت مى دهم كه تو خليفه و وصىّ پيغمبر و امين امّت اسلامى و معدن دين و حكمت و سرچشمه علم و برهان هستى!. من نام تو را در تورات به عنوان «اليا» و در انجيل به عنوان «ايليا» و در قرآن به عنوان «علىّ» و در كتابهاى گذشته به عنوان «حيدره» خوانده‌ام و من روى اطّلاعات خودم معتقدم كه تو وصىّ پيغمبرى، و أمير اين حكومت، و از همه به اين مكان سزاوارترى، پس جريان امور تو با اين قوم چيست؟ أمير المؤمنين عليه السّلام جواب مختصرى از سخن راهب داد و راهب برخاسته و اموال خود را تسليم آن حضرت نمود. و آن جناب عليه السّلام نيز همان لحظه تمام آن طلا و نقره را به فقرا و نيازمندان مدينه تقسيم و از مسجد بيرون رفت. و راهب؛ مسلمان قصد بازگشت به شهر خود نمود.... فضه که شاهد تمام ماجرا بود ، از اینکه باز واقعه ای رخ داده بود که دوباره آخرین وصیت رسول خدا که در حادثه غدیر بر همگان ابلاغ شده بود، آشکار و آشکارتر شد ، لبخندی به روی لب آورد و آرام گفت براستی که : علیٌ مع الحق و الحقٌ مع علی... ادامه دارد... 📝ط_حسینی 💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨
سلام علیکم 🌺 خیلی ممنون میشم دعوتنامه بنده را بپذیرید : https://DigiPostal.ir/ca90vo1 سهم شما تو این دعوت بزرگ:ارسال همین لینک به پنج نفر دیگر از عزیزان لطفا قطع کننده زنجیره نباشید یا علی❤️
امام صادق(ع) : هرکس این سوره را در هر شب جمعه بخواند ؛ کفاره گناهان مابین دو جمعه خواهد بود...🌾 [متن سوره رو هم گذاشتیم که راحت تر باشید و بخونید...🍃] 🖇 🖇 🖇 •┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 امام موسی کاظم (ع) : ☘ دنیا دریای عمیقی است که بسیاری از خلق در آن غرق شده اند پس باید که کشتی تو در این دریا تقوای خدا باشد و بار و بنه اش ایمان، بادبانش توکل و ناخدایش خرد و راهنمایش دانش و سکانش شکیبایی. 📗 اصول کافی ج ۱، ص ۱۶ 🌸میلاد هفتمین فخر عالم امکان باب الحوئج ، موسی بن جعفر بر شما مبارک باد🌸 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷خدا تنها کسی است که 🌸وقتی همه رفتند میماند... 💫وقتی همه پشت کردند 🌷آغوش می‌گشاید 🌸وقتی همه تنهايت گذاشتند 💫محرمت می‌شود 🌷وقتی همه تنبیهت کردند 🌸او می‌بخشد 🌷من ازصمیم دل‌خدا را برایت 🌸آرزو ميکنم 💫شبتون ستاره بارون فرداتون پراز خبرهای خوب 🌸 🌸🍃
حضرت عشق❤️ حجت تمااااام شد کاملا واضحه که‌ به چه‌کسی رای بدیم تردید و‌کنار بزار بچه مسلمون😉 بیینید آقا چی فرموند!!!!😍
🟥 فوری اداره بازرسی کل انتخابات کشور 🔶 برای گزارش هر نوع تخلفی در انتخابات دور اول و جلوگیری از تخلفات در دور دوم با شماره زیر تماس بگیرید و با جزئیاتی که خودتون از نزدیک دیدید نوع تخلف رو گزارش کنید: 021-45500
✍✍سردار غلامحسن سفیدگری همسنگر شهید مهدی باکری/ اعتراض به سوء استفاده به آقامهدی گفتم: "رابطه صمیمی شما با این آقایان مسوول در استانداری، بین نیروهای لشکر و سپاه و بسیج شبهه ایجاد کرده. چرا اینقدر به دیدنشان میروید؟" آقامهدی در جوابم گفتند: غلامحسن، لشکر خدا به امکاناتی احتیاج دارد. دولت (منظورشان نخست وزیر وقت میرحسین موسوی ) هم همراهی خوبی ندارد. من با خطوط فکری این آقایان کاملا مخالفم ولی اینان الان در مسندی هستند که باید با اینها ارتباط داشته باشیم تا بتوانیم نیازمندیهای لشکر را تامین کنیم. پدران و مادران بسیجی‌ها، فرزندانشان را به ما سپرده اند و ما هم باید با تمام توان و انرژی در تامین نیازمندی‌های آنها و برای پیشبرد جنگ از تمام ظرفیت‌های استان استفاده کنیم. هرچه می خواهند بگویند؛ مطمئن باش، کار برای خدا بی پاداش نمی ماند." این بود تفکر شهید باکری. حالا این آقایان برای بدست گرفتن قدرت، در نهایت بی تقوایی از نام و عکس و گفتار آقامهدی باکری به نفع خودشان هزینه می‌کنند. من هم با سرکار خانم مدرس، همسر محترمه آقامهدی موافقم که گفتند: "اگر آقامهدی بودند به این آقایان رای نمی‌دادند!" حتی به ضرس قاطع میگویم، کسانی را که در لشکر عاشورا خدمت می کردند از همراهی با این بی تقواهای نان به نرخ روز خورده، برحذر می‌داشتند. خدایا، شاهد باش، این چند سطر را فقط در دفاع از آقامهدی باکری و خشنودی آن عزیز سفر کرده نوشتم و قصد دیگری نداشتم. امیدوارم قبول درگاهت حضرت حق قرار بگیرد و روح شهید والامقام آقا مهدی باکری از ما راضی باشد. غلامحسن سفیدگری / همسنگر شهید مهدی باکری/ 13تیر 1403
‏جلیلی نه از پای مصنوعیش رای جمع کرد نه از حافظ قرآن بودنش رای جمع کرد نه از کرد بودن پدرش رای جمع کرد نه از ترک بودن مادرش رای جمع کرد نه از پزشک بودن زنش رای جمع کرد نه از آقازاده نبودن پسرش رای جمع کرد فقط از برنامه هاش گفت ولی پزشکیان برای رای گرفتن؛ از کرد بودنش گفت از ترک بودنش گفت از نهج البلاغه حفظ بودنش گفت از فوت زنش گفت از ازدواج نکردنش گفت از دخترش گفت توهین و بی ادبی و دروغ و گردن نگیریش هم به کنار ... یک خط برنامه هم‌ نگفت و فقط غر زد!
🔹شوک جدید به پزشکیان بعد از رویگردانی تعدادی از اعضای اصلی ستاد پزشکیان از وی و اعلام آمادگی برای حمایت از دکتر جلیلی تعدادی از اصلاح طلبان حامی پزشکیان با اعلام برائت از اقای پزشکیان عنوان کردند فردا به آقای جلیلی رای خواهند داد. بسمه تعالی ما جمعی از جانبازان جبهه اصلاحات برای پیگیری شرایط ویژه کشور و انتخاب رئیس جمهور واجد توان حداقل های مدیریت و مسئولیت پذیری ضمن عدم تایید آقای مسعود پزشکیان برای جایگاه مهم و خطیر ریاست جمهوری چهاردهم از عموم مردم و نخبگان می‌خواهیم ضمن حضور در انتخابات ریاست جمهوری رای خود را برای دکتر سعید جلیلی وارد صندوق اخذ رای کنند .
13.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🔴🔴فوری فوری فوری سخنان کارگردان: هفت سر اژدها اقای ابوالقاسم طالبی را بشنوید.ولله عین حقیقت است.سرمایه داران زالوصفت نقشه های شومی دارند!! وقت نداریم..... =fatf
✍✍محسن مقیمی: هم وطنان باکرامت ایران اسلامی و هم شهریان عزیز شهرستان میانه سلام و درود به قیامتان برای بر پایی حق و عدل و پایه گذاری تمدن قویم اسلام اصیل 🌷استادفرزانه آیت‌ الله جوادی‌ آملی فرمودند: اگر این نظام کمترین آسیبی ببیند تمام لعنت های گذشته دامنگیر ما میشود. این نظام امانت الهی است. بر همه ما واجب عینی است که این نظام را حفظ کنیم ... 🌷 با توجه به معیارهای در کلام امام خمینی – قدس سره – و مقام معظم رهبری – مدظله العالی – و با عنایت به ضرورت‌های کشور و انقلاب،و مخصوصا جبهه های مقاومت با اطمینان میگوییم: با انتخاب دکتر جلیلی ادامه دهنده راه شهید رئیسی باشیم و مسلما مردم به نامزدی رأی می دهند که دشمن چشم طمع به او نداشته باشد 🌷به آذربایجانی‌ها شرقی و غربی، اردبیلی‌ها و زنجانی‌ها می‌گوییم دل آقای جلیلی با شماست. آذربایجان جانباز خامنه ای دن آیریلماز اطمینان داریم با آمدن آقای جلیلی جانباز راه حاج قاسم و مقاومت ادامه پیدا خواهد کرد. 🌷باید بعرض برسانیم نظر اکثریت علمای کشور عزیزمان و همینطور شهرستان شهید پرور میانه مبنی بر حمایت از جناب آقای دکتر را اعلام می‌نمائیم. 🌷 از همگان انتظار می‌رود با شرکت پرشور خود در روز جمعه ۱۴۰۳/۰۴/۱۵ به وظیفه شرعی و قانونی خود عمل نمایند. ان شاء الله ✅ستاد معین دکتر جلیلی گفتمان شهید خدمت شمال غرب ایران اسلامی عزیز
💠 کلام آخر بنده و امثال بنده در قبال خدا و مردم وظیفه‌ای داشتیم که انجام دادیم و آن چیزی نبود جز آگاه‌سازی و تبیین واقعیات. بعد از این، انتخاب با شماست. و پس از آن هرچه شود نتیجه‌ی انتخاب من و شماست. پس انتخاب امروزمان را فراموش نکنیم تا فردا بدانیم از چه کسی شاکی و طلبکار باشیم. مبادا دوباره بهمان آدرس غلط دهند. بانی وضعیت خوب یا بد آینده‌ی کشور، همین یک رأیی‌ست که به صندوق می‌اندازیم یا نمی‌اندازیم! پس مسئولانه رفتار کنیم. و العاقبةُ لِأهلِ التَّقوَیٰ وَ الیَقین
33.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مستند «نجات از لبه پرتگاه» 🔹 انتشار برای نخستین بار- روایت معاون اول دولت روحانی و برخی وزرای وقت از شرایط بحرانی کشور در زمان تحویل به شهید رئیسی 🔹جهانگیری در جلسه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰: منابع کشور ته کشیده است. شرایط کشور کم سابقه است با وجودی که ما جنگ تحمیلی را هم داشته‌ایم... آقای رئیسی در چنین شرایطی مسئولیت کشور را برعهده گرفته است. 🔹نامه‌های وزرای کار، صنعت و کشاورزی دولت قبل از وخامت اوضاع در روزهای پایان دولت 🔹نامه وزیر کشاورزی دولت قبل درباره کشتار دام‌های مولد که باعث افزایش قیمت گوشت قرمز پس از پایان دولت روحانی شد 🔹نامه وزیر صمت وقت درباره کاهش خرید و موجودی گندم و روغن و وضعیت بحرانی ذخایر کالای اساسی 🔹نامه وزیر کار وقت درباره ماهها عقب‌افتادگی حقوق کارگران نفت و پتروشیمی و اعتراضات گسترده کارگران 🔹اظهارات معاون اقتصادی وقت درباره کم برآوردی نزدیک به ۸ میلیارد دلاری ارز ترجیحی 🔹اظهارات وزیر صمت وقت درباره قطع گسترده برق صنایع 🔹شهید رئیسی کشور را از لبه پرتگاه خطرناکی که دولت قبل برای او به ارث گذاشت نجات داد.
عاشق به سر باید برد پیمان خود را تقدیم دلبرکرد باید جــــــان خود را در چهار منزل مانده تا مــــاه محرم زینب مجهز مـی کند طفلان خود را 💚🌤
به قلم: عبد الرسول هاجری 👇🏻👇🏻👇🏻 آن قدر فضای انتخابات را رادیکال و دو قطبی کرده‌ایم که به میدان جنگ حق و باطل تبدیل شده! خواص و بزرگان و معتمدان جامعه در تبلیغات ریاست جمهوری رقیب و هواداران او را از شمر و یزید، بدتر معرفی کرده‌اند! بیچاره مردم که با این اتهامات و تخریب ها حس و حال خوبی ندارند! برای دنیا و آخرت خود نگرانند! اگر شرکت نکنند، از ترک واجب و جهنم می‌ترسند اگر شرکت بکنند. نگرانند نکند نامزدی که به او رای می‌دهند واقعا، شمر و عمر سعد باشد و فردا کشور و آینده فرزندانشان را نابود بکند! دیشب برادر جانبازی می‌گفت: آقا،نمی‌شود این حق رای را از ما بگیرند و به مجلس و جای دیگری واگذار کنند! خسته شدیم از بس خود را در گردنه سخت تاریخ و و میان حق و باطل و بهشت و جهنم تصور کردیم! دست مان برای رای دادن می‌لرزد! نمی‌دانیم از رای آوردن نامزد خود خوشحال باشیم یا از رای نیاوردن او! آقایان علماء، آقایان خواص، آقایان انقلابی! این چه وضع و اوضاعی است که برای مردم درست کردیم! چه آنان که رای می‌دهند و چه آنها که رای نمی‌دهند، همه یک جور ناراضی و در برزخ! یکی می‌گوید: فردا کربلا و عاشورای دیگری است مواظب باش در سپاه عمر سعد نباشی! یکی می‌گوید: فردا مثل شهید سلیمانی به خط طالبان و داعش می‌ زنیم! یکی می‌گوید: در انتخاب بین بد و بدتر و افسد و فاسد به بدتر و افسد رای ندهید و ....... یعنی نظام ما و مسوولان انتخابات همیشه نامزدهایی را تایید و به جامعه معرفی کنند که دَوَران بین حق و باطل است!؟ چه کنند این مردم نجیب و بینوا!؟ درد معیشت و زندگی و رنج جانکاه تورم و گرانی، از یکسو و دَوَران بین بهشت و جهنم هم، از سوی دیگر امان شان را بریده است. قطعاً نتیجه این گونه تبلیغات و دعوای بزرگان و تفسیق یکدیگر و سیاه نمایی گذشته، خستگی و فرسایش روانی جامعه، گسترش بی اعتمادی، بی تفاوتی و نا امیدی و ریزش و کاهش تدریجی میزان مشارکت است. برندگان این اوضاع دشمنان ایران و اسلام و انقلاب هستند! ما، ناخواسته پیاده نظام رایگان دشمنان و بدخواهان شده‌ایم برای آزار و زجر و رنج مردم و بی اعتمادی و نا امیدی ولی نعمتان خودمان! یعنی خدای عزیز، رسول اکرم و اهل بیت او، امام زمان «عج»، حضرت امام و شهدا و جانبازان انقلاب، و مردم سرور و ولی نعمت ما از سر تقصیراتمان، از دشمن شاد کردن ما می‌گذرند!! خدای بزرگ به همه ما رحم کند! «رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ» لااقل فردا را بگذاریم مردم از دست ما آسایش داشته باشند، از نفرت پراکنی دست برداریم! بگوییم خوب یا بد زمان دعوا و ستیز تمام شد از امروز دیگر بد نگوییم از خدای مهربان بابت همه کاستی ها و لغزش ها عذرخواهی کرده و توبه کنیم برای مردم و ایران عزیز خیر و برکت و بهترین انتخاب را طلب کنیم و بنویسیم و بگوییم. فردا ملت ایران هر عزیزی را انتخاب کند رئیسِ جمهور همه ما خواهد بود. و از هیچ کوشش و تلاشی موفقیت، پیشرفت و سربلندی ایران دریغ نخواهیم کرد. همین ... . ——————————————— با تامل و حوصله بخوانیم!!!!!! ✋
فقراتی از دعا ندبه از این جهت ممتاز است و موارد شاخص دعا به شمار می‌رود،و آن فقرات راجع به حضرت سیدالشهدا، امام حسین بن علی علیهما السلام است. مانند: "أینَ الحَسَن؟ أینَ الحُسَین؟ أَینَ اَبناءُ الحُسَین" حسن کجاست؟ حسین چه شد؟ فرزندان حسین کجایند و چه شدند. در حقیقت، در این دعا شکایت فقدان و از دست دادن امام حسن و شهادت حضرت امام حسین و فقدان فرزندان حسین علیهما السلام را به ساحت قدس حضرت ولی عصر امام زمان ارواحنا له الفداء می‌بریم و بدین ترتیب، گویا آن امام والامقام را به حرکت و قیام فرا می‌خوانیم و به پیشگاه مبارکش عرض می‌کنیم که ما عزیزترین عزیزان را از دست دادیم و جنایتکاران، بزرگترین سرمایه‌های گرانقدر و آسمانی اسلام را از او گرفتند. اکنون چه می‌شود که ظهور کنی و به این درد بزرگ رسیدگی فرمایی و آن را درمان نمایی. فراز دیگری از این دعای شریف که از حساسیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است این جمله‌ی مبارکه است: «أَینَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الاَنبیاء وَ اَبناءِ الاَنبیاء؟ أینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتُولِ بِکَربَلا؟» کجاست آن امام بزرگواری که از ظلم و ستم امت بر پیغمبران و اولاد پیغمبران دادخواهی می‌کند؟ کجاست آن که ازخون جدش که در کربلا شهید شد، انتقام خواهد گرفت. ندبه‌کنندگان بر حضرت ولی عصر، امام و پیشوای خود را می‌خوانند که بیاید و انتقام خون شهید کربلا را بستاند و قاتلان را به کیفر عمل شنیع خود برساند. در دعای ندبه از میان همه‌ی امامان، نام امام حسین و ابناء آن بزرگوار آمده است و این خود نکته‌ای است که پیوند اصیل و بی‌نظیر میان حضرات حسین بن علی و حجت بن الحسن علیهم السلام را بازگو می‌کند که ذکر یک شهید در میان شهدای بسیار از آل علی و بنی الحسن و بنی عقیل و آل جعفر و دیگران، دالّ بر خصوصیت و امتیاز اوست و حکایت از رابطه‌ی خاص میان این دو بزرگوار و دو امام معصوم- حسین و مهدی علیهماالسلام- می‌کند.
اگر هنوز مردد هستید یا مرددی سراغ دارید، این چند خط برای شماست! مهم‌ترین دغدغه‌ای که در رأی دادن به دکتر جلیلی برای شما تردید ایجاد کرده چیست؟ شاید برای‌تان جالب باشد. حاصل صحبت با ده‌ها نفر و سه هفته فعالیت مداوم این بود که عده‌ی زیادی در مورد اطرافیان و هواداران سعید جلیلی سوال داشتند و این برای‌شان تردید ایجاد کرده بود. تا حدی هم حق داشتند، اما چند نکته؛ 1️⃣ برایم جالب بود. هم در دور اول و هم در دور دوم اطرافیان دیگر کاندیداها دیده نمی‌شدند و این چند نفر که عمدتاً هم جوان هستند، دیده می‌شدند. به برخی میگفتم شما نمی‌بینید شخصی مثال حسن روحانی الان کنار پزشکیان است، نمی‌بینید چندین و چند محکوم مالی و قضایی اطراف آن‌ها هستند و بودند و بعد درگیر این چند نفر هستید که چرا فلان حرف را زده‌اند؟! (البته به این جنس طرفداران دکتر جلیلی بابت بسیاری از حرف هایشان حق نمی‌دهم) 2️⃣ با قاطعیت می‌گویم که برخی از این‌ها صرفاً هوادار هستند و هیچ ارتباطی با دکتر جلیلی ندارند. برخی نزدیک‌ترند اما با قاطعیت می‌گویم که هیچ نقشی در دولت بعد نخواهند داشت. عمده این‌ها که محل سوال هستند، نیز تخصصی ندارند و احتمالا تا انتها در نقش هوادار باقی خواهد ماند! 3️⃣ نباید سوال پرسید چرا دکتر جلیلی خودش دیده نمی‌شود؟! چرا مشی اخلاقی خودش را نمی‌بینم؟ چرا نوع تعامل خودش با دیگران دیده نمی‌شود؟ چرا نمی‌بینیم از همه دولت‌ها، از همه تخصص‌ها و با همه گرایش‌های سیاسی در دولت سایه حضور دارند؟! بعد گیر کرده‌ایم به سه، چهار اسم که چرا این‌ها از دکتر جلیلی طرفداری می‌کنند؟! 4️⃣ شاید لازم به توضیح نباشد که اگر کسی دلیلی برای رأی دادن به پزشکیان ندارد الّا اینکه از برخی هواداران دکتر جلیلی دلِ خوشی ندارد، باید کلاهش را قاضی کند! اگر به هر دلیلی دولت سوم روحانی تشکیل شود، فردای قیامت در تمام خیر و شری که این دولت ایجاد کند شریک هستیم. قدری فکر کنیم، باید دلیل محکم برای رأی دادن به پزشکیان داشته باشیم گو اینکه ده‌ها دلیل برای رأی دادن به جلیلی در این دوگانه وجود دارد. 5️⃣ سرنوشت خودمان، بچه‌هایمان، مردم و کشور در میان است. واقعا فضای کل و کل‌بازی توییتری نباید محل حب و بغض ما از کاندیداها باشد. شخصا با بسیاری از فعالیت‌های برخی هواداران دکتر جلیلی مخالف هستم اما این باعث می‌شود که خدمات و خیرات خود دکتر جلیلی را نبینم؟ خطرات جریان مقابل را نبینم؟ نفاق را نبینم؟ شخصیت و برنامه‌های منسجم دکتر جلیلی که بخش بسیار کوچکی از آن را شنیده‌ایم نبینم؟! 6️⃣ فارغ از جلیلی و پزشکیان یک بار دیگر فکر کنیم. کشور را قرار است به چه تفکری بسپریم؟ چه کسانی در ۴ تا ۸ سال آینده قرار است بر این سرزمین حکمرانی کنند؟ آیا می‌خواهیم به دوران حسن روحانی، جهانگیری، آخوندی، ظریف و ... بازگردیم که اصحاب و هستند یا میخواهیم تفکری بر کشور حاکم شود که معتقد به و است؟! فکر کنیم و دیگران را نیز با خودمان همراه کنیم ...
🟢حماسه_حضور از جنس (داستان واقعی ۱۵ تیرماه ۱۴۰۳) 🔻🔺اولین چیزی که از واژه معلولیت به ذهن هرانسان میرسدمحدودیت وناتوانی هست اماسیدمحمدمیخواهدنشان بدهدکه اومیتواندآینده خودش و کشورش راباآمدن پای صندوق رای بسازد.