.
🍁#زمزمه فراق آقا #امام_زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها
#زمزمه_امام_زمان_عج
#بیامسافر_غریب
بند🍁
بیا مسافر غریب سیدی مهدی العجل
ندارم از دوریت شکیب سیدی مهدی العجل
بیا امیر بی رقیب سیدی مهدی العجل
منتقم شیب الخضیب سیدی مهدی العجل
بیا امانت خدا
بیا گل خیرالنسا
یابن الحسن روحی فدا ۲
بیا امید عالمین
بیا امیر نشاتین
اَین الحسن اَین الحسین ۲
یابن الحسن یابن الحسن
بند🍁🍁
ای شاه بادیه نشین سیدی مهدی العجل
ای مصلح روی زمین سیدی مهدی العجل
ای بی قرینِ مه جبین سیدی مهدی العجل
ای ناجیِ مستضعفین سیدی مهدی العجل
بیا قرار بی قرار
بیا تموم شه انتظار
با سیصد و سیزده تا یار ۲
بیا امام منتَظَر
ای غایب دور از نظر
این شام غم را کن سحر ۲
یابن الحسن یابن الحسن
بند🍁🍁🍁
به حق زهرا مادرت سیدی مهدی العجل
آن مادر غم پرورت سیدی مهدی العجل
هستم غلام و نوکرت سیدی مهدی العجل
مرا مرانی از درت سیدی مهدی العجل
بیا دعای فاطمه
بیا ندای فاطمه
به این روزای فاطمه ۲
یا درد پهلو میکِشه
یا درد بازو میکِشه
دعا کن حالش خوب بشه ۲
وای مادرم وای مادرم
۱۴۰۳/۰۷/۳۰
#زمزمه_امام_زمان
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
.
#امام_حسین
عشق است کربلای تو لبیک یا حسین
جان و تنم فدای تو لبیک یا حسین
گفتی به خلق: کیست که یاری کند مرا
قربان آن ندای تو لبیک یا حسین
با شور و اشک و زمزمه یک عمر گفته ام
در خیمه عزای تو لبیک یا حسین
کی میشود که آیم و از جان صلا دهم
در صحن با صفای تو لبیک یا حسین
احرام بسته، تلبیه گویان،کفن به تن
آیم سوی منای تو لبیک یا حسین
گویم میان صحن تو و صحن ساقی ات
از مروه تا صفای تو لبیک یا حسین
جان میدهم به عشق تو یا ایها الشهید
سر مینهم به پای تو لبیک یا حسین
جان دادنم به پای تو احلی من العسل
شیرین بود لقای تو لبیک یا حسین
این انقلاب جلوه لبیک ما به توست
در جان ما ولای تو لبیک یا حسین
در بیعت وفای ولی زمانه ایم
در دست او لوای تو لبیک یا حسین
شاعر: #محمدمهدی_سیار ✍
.
67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بههمهبرسانید
♨️ سخنان فوق جنجالی آیتا... وفسی علیه مسئولان
1️⃣ - قوه قضائیه ما مرده است.
2️⃣ - مجلس شورای اسلامی
هم که مرده است.
3️⃣ - این قوه مجریه هم که زنده است؛ در حال فعالیت شدید برای این است که افراد فاسد را برای تاخت و تاز به باورهای دینی مردم و نابودی اسلام عزیز بیاورد سر کار.
12.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان عجیب و رمزگونه آیت الله قرهی:
این دو کار را که میگم اگر بکنید کار اسراییل تمام است!
🔻 بلندی های جولان را پس بگیرید ، اگر پس گرفته شود و اسرائیل نابود نشود من را دار بزنید.
آیت الله قرهی(مد ظله العالی) از اساتید اخلاق در مورد جنگ با اسراییل:
میشود اسرائیل رو شکست داد به دو شرط:
۱ . لبنان به هیچ وجه نباید مرزها را به دست سازمان ملل بدهد که اگر چنین کند لبنان تمام میشود .
۲. حتما بلندی های جولان باید از اسرائیل پس گرفته شود ، و اگر پس گرفته شد و اسرائیل ، نابود نشد من را دار بزنید.
مشهد مقدس
مهرماه 1403
♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️
#نکات_تربیتی_خانواده 77
...بعد هم خداوند حکیم یه تعبیر قشنگی رو فرمودن:
اِنّ کَیدَ الشَیطانِ کانَ ضَعیفا!
✅ معنای این آیه به زبون خودمونی میشه: برو اما خیلی جوجه ای...🐥
💞 منم به فرزندان آدم #عقل و #پیامبران و #امامان و خیلی چیزای دیگه میدم.
🚸 اگه کسی از راهنمایی های من استفاده نکرد باشه مال خودت...
⭕️ بله شیطان هم خوبی هایی داشت «اما از خدا خواست که جواب خوبی هاش رو توی دنیا بهش بده».
🔸اما انصافا شما سعی کنید چهار تا خوبی رو هم برای قیامت بذارید! ☺️
🔺 هی دنبال این نباشید که خدا جواب خوبی های شما به همسر و دیگران رو توی همین دنیا بهتون بده...
🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔گفت وگو با فرزند شهیده معصومه کرباسی
♦️۲۸مهر #معصومه_کرباسی شهروند ایرانی به همراه همسرش در جنوب #لبنان هدف حمله پهپادی صهیونیستها قرار گرفت و به شهادت رسید؛ از این پدر و مادر ۵ فرزند به یادگار مانده است...😭😭 #انقلابیون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷شهید عبدالمطلب اکبری؛ شهید کر و لالی که در وصیت نامه اش نوشته بود ، مردم ما که رفتیم اما بدونید من هر روز با آقا #امام_زمان(عجل) حرف میزدم آقا امام زمان خودش به من گفت تو شهید میشی. #مقاومت #هفته_دفاع_مقدس
شهید پویا ایزدی خطاب به همسرش که میگفت جنگ سوریه به ما ربطی ندارد!:مانند زنان کوفی حرف نزن
📌پویا ایزدی یکم شهریور ۱۳۶۲ دیده به جهان گشود پویا فرماندهی تانک را به عهده داشت و به گفته همرزمانش مسیر عملیات را پاکسازی و پیشروی میکردند.
🔸پویا ۲۰ روز در منطقه حضور داشت تا اینکه در اول آبان ماه ۱۳۹۴ با اصابت موشک کورنت اسرائیلی به تانکش در روز جمعه مصادف با تاسوعای حسینی در حلب سوریه به شهادت رسید.
🔹از این شهید عزیز دردانه ای به نام ریحانه به یارگار مانده که در زمان شهادت پدر ۲ سال داشت.
خاطره ای از شهید پویا ایزدی از زبان همسرش
▪️همسر شهید پویا ایزدی میگوید: من خیلی وارد سیاست نمیشدم، اما وقتی پویا میخواست برود سوریه میگفتم که این جنگ، جنگ ما نیست. مگر ما هشت سال جنگیدیم، کسی به ما کمک کرد؟ کسی به داد ما رسید؟ پویا میگفت مانند زنهای کوفی حرف نزن!
#شهید_پویا_ایزدی
📢 روایتی از دیدار امروز خانواده شهیدان معصومه کرباسی و رضا عواضه با رهبر انقلاب
🖼 رضا و معصومه هم دوست داشتند در این دیدار باشند... البته هستند!
🔹️ظهر امروز سهشنبه دوم آبانماه، خانوادهی شهید معصومه کرباسی و همسر لبنانی ایشان با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. شنبه ۲۸ مهرماه بود که در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به بیروت، دکتر رضا عواضه و همسر ایرانی او، معصومه کرباسی به شهادت رسیدند. از این زوج شهید پنج فرزند به یادگار مانده است. آنچه میخوانید بخشی از روایت این دیدار است که متن کامل آن به زودی در بخش «ریحانه» رسانه KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد:
📝 «مادرم مهندس کامپیوتر بود و پدرم دکترای این رشته را داشت. ضمناً پدر و مادرم علاقه خاصی به هم داشتند، آقا! حتی لحظهی شهادت هم دستشون توی دست هم بود!»
این جمله را مهدی هفده ساله در حالی که در نزدیکترین فاصله با آقا ایستاده میگوید. مهتدی چهارده ساله و زهرای ده ساله و محمد هشت ساله کنارش ایستادهاند. فاطمه سه ساله هم بغل مهتدی است. همهشان فرزندان شهید معصومه کرباسی و شهید رضا عواضهاند که چند روز پیش توسط پهپاد رژیم اسرائیل به شهادت رسیدند. چطوریاش را مهدی برای حضرت آقا تعریف میکند: «پهپاد اسرائیلی در منطقه جونه آنها را شناسایی کرد و سه تا راکت به سمت ماشین آنها شلیک کرد که اصابت نکرد. پدرم زدند کنار. از ماشین پیاده شدند. دست مادرم را هم گرفتند و از ماشین پیاده کردند ولی پهپاد اونا رو دنبال کرد و الحمدلله، شکر خدا اونا رو شهید کردند!»
مفاهیم عمیقی را که میگوید، شاید خیلی از هم سن و سالهایش نتوانند درک کنند: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها... آقاجان! قطعاً اگه خدا این توانمندی رو در ما نمیدید، ما رو به این امتحان بزرگ مبتلا نمیکرد.»
آقا تأیید و اضافه میکنند که «اجر هم میدهد». مهدی به جای چفیه و انگشتر از آقا میخواهد که برای همه رزمندههای لبنان دعا کند.
... آقا سراغ پدر شهید رضا عواضه را میگیرند. مادرش به فارسی میگوید: «ایشون جراح قلب هستند و توی این شرایط جنگ در لبنان به حضورشون خیلی نیاز بود و نیومدند.»
خود مادرش ۴۷ سال پیش در ایران پزشکی خوانده و حالا استاد فارسی دانشگاهی در لبنان است. حرف دیگری نمیزند. ولی من از دلش خبر دارم! قبل از دیدار وقتی از او پرسیدم تا حالا آقا را از نزدیک دیدهاید یا نه، گفت: «یکی از آرزوهایم بوده ولی بیشتر از من، رضا و معصومه دوست داشتند ایشان را ببینند. الان میگویم کاش خودشان اینجا بودند.» مکثی میکند و میگوید: «البته هستند!»...
❇️ ماجرای شفاعت حضرت فاطمه(س) نزد رسول الله(ص) برای فرد گرفتار و حواله آن کار به امام زمان(عج) توسط ایشان
(تشرّف مشهدی علی اکبر تهرانی)
🗂 قسمت اول
☑️ آقا سيّد عبد الرّحيم - خادم مسجد جمکران - میگويد:
▫️ در سال وبا (سال 1322) بعد از گذشتن مرض، روزی به مسجد جمکران رفتم. ديدم مرد غريبی در آنجا نشسته است. احوال او را پرسيدم. گفت:
🔹من ساکن تهران میباشم و اسمم مشهدی علی اکبر است. در تهران کاسبی و خريد و فروش دخانيات داشتم؛ امّا پس از مدّتی سرمايهام تمام شد؛ چون به مردم نسيه داده بودم و وقتی وبا آمد آنها از بين رفتند و دست من خالی شد؛ لذا به قم آمدم. در آنجا اوصاف اين مسجد را شنيدم. من هم آمدم که اينجا بمانم، تا شايد حضرت ولی عصر ارواحنا فداه نظری بفرمايند و حاجتم را عنايت کنند.
🔘 سيّد عبد الرّحيم میگويد:
▫️ مشهدی علی اکبر سه ماه در مسجد جمکران ماند و مشغول عبادت شد. رياضتهای بسياری کشيد، از قبيل: گرسنگی و عبادت و گريه کردن.
روزی به من گفت:
🔹 قدری کارم اصلاح شده؛ امّا هنوز به اتمام نرسيده است. به کربلا میروم.
▫️ يک روز از شهر به طرف مسجد جمکران میرفتم. در بين راه ديدم، او پياده به کربلا میرود.
شش ماه سفر او طول کشيد. بعد از شش ماه، باز روزی در بين راه، همان شخص را که از کربلا برگشته بود، در همان محلّی که قبلا ديده بودم، مشاهده کردم.
باهم تعارف کرديم و سر صحبت باز شد. او گفت:
🔹 در کربلا برايم اينطور معلوم شد که حاجتم در همين مسجد جمکران داده میشود؛ لذا برگشتم.
▫️ اين بار هم مشهدی علی اکبر دو سه ماه ماند و مشغول رياضت کشيدن و عبادت بود.
تا آن که پنجم يا ششم ماه مبارک رمضان شد. ديدم میخواهد به تهران برود. او را به منزل بردم و شب را آنجا ماند. در اثناء صحبت گفت:
🔹 حاجتم برآورده شد.
▫️ گفتم:
🔸 چطور؟
▫️گفت:
🔹 چون تو خادم مسجدی برايت نقل میکنم و حال آنکه برای هيچکس نقل نکردهام. من با يکی از اهالی روستای جمکران قرار گذاشته بودم که روزی يک نان جو به من بدهد و وقتی جمع شد پولش را بدهم. روزی برای گرفتن نان رفتم. گفت:
▪️ديگر به تو نان نمیدهم.
🔹 من اين مسأله را به کسی نگفتم و تا چهار روز چيزی نداشتم که بخورم مگر آنکه از علف کنار جوی میخوردم، بهطوریکه مبتلا به اسهال شدم. اين باعث شد که من بیحال شوم و ديگر قدرت برخاستن را نداشتم، مگر برای عبادت که قدری به حال میآمدم.
نصف شبی که وقت عبادتم بود فرا رسيد. ديدم سمت کوه دو برادران (نام دو کوه در اطراف مسجد جمکران) روشن است و نوری از آنجا ساطع میشود، به حدی که تمام بيابان منوّر شد.
(ادامه دارد)
⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحات ۹۴ تا ۹۶
🏷 #حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_و_آله
❇️ ماجرای شفاعت حضرت فاطمه(س) نزد رسول الله(ص) برای فرد گرفتار و حواله آن کار به امام زمان(عج) توسط ایشان
(تشرّف مشهدی علی اکبر تهرانی)
🗂 قسمت دوم (آخر):
...
🔹 ناگهان کسی را پشت در اتاقم ديدم، مثل اينکه در را میکوبد (منزلم در يکی از حجرات بيرون مسجد بود) با حال ضعف برخاستم و در را باز کردم. سيّدی را با جلالت و عظمت پشت در ديدم. به ايشان سلام کردم؛ امّا هيبت ايشان مرا گرفت و نتوانستم حرفی بزنم. تا آنکه آمده و نزد من نشستند و بنای صحبت کردن را گذاشتند، و فرمودند:
🔶 جدّهام فاطمه عليها السّلام نزد پيغمبر صلّی اللّه عليه و اله شفاعت کرده که ايشان حاجتت را برآورند. جدّم نيز به من حواله نمودهاند. برو به وطن که کار تو خوب میشود. و پيغمبر صلّی اللّه عليه و اله فرمودهاند:
🟧 برخيز برو که اهل وعيالت منتظر میباشند و بر آنها سخت میگذرد.
🔹 من پيش خود خيال کردم که بايد اين بزرگوار حضرت حجّت عليه السّلام باشد؛ لذا عرض کردم:
🔷 سيّد عبد الرّحيم خادم اين مسجد نابينا شده است شما شفايش بدهيد.
▫️ فرمودند:
🔶 صلاح او همان است که نابينا بماند.
▫️ بعد فرمودند:
🔶 بيا برويم و در مسجد نماز بخوانيم.
🔹 برخاستم و با حضرت بيرون آمديم، تا به چاهی که نزديک درب مسجد میباشد، رسيديم.
ديدم شخصی از چاه بيرون آمد و حضرت با او صحبتی کردند که من آن را نفهميدم. بعد از آن به صحن مسجد رفتيم که ديدم، شخصی از مسجد خارج شد. ظرف آبی در دستش بود که آن را به حضرت داد. ايشان وضو گرفتند و به من هم فرمودند:
🔶 با اين آب وضو بگير.
🔹 من از آن آب وضو گرفتم و داخل مسجد شديم.
عرض کردم:
🔷 يابن رسول اللّه چهوقت ظهور میکنيد؟
🔹 حضرت با تندی فرمودند:
🔶 تو چهکار به اين سؤال ها داری؟
🔹عرض کردم:
🔶 میخواهم از ياوران شما باشم.
🔹 فرمودند:
🔶 هستی؛ امّا تو را نمیرسد که از اين مطالب سؤال کنی.
🔹 و ناگهان از نظرم غايب شدند؛ امّا صدای حضرت را از ميان چاهی که پای قدمگاه در صفّهای که در و پنجره چوبی دارد و داخل مسجد است، شنيدم که فرمودند:
🔶 برو به وطن که اهل و عيالت منتظر میباشند.
▫️ در اينجا مشهدی علی اکبر اظهار داشت که عيالم علويّه میباشد.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحات ۹۴ تا ۹۶