﷽
🌺اميرالمؤمنين امام علی علیه السلام:
🌱عاقلترین مردم کسی است که به عیبهای خویش بینا و از عیوب دیگران، نابینا باشد.
📚غررالحكم حدیث ٢٣٣٣
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔹ذکر روز پنجشنبه:
لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبین؛ ١٠٠ مرتبه
💐اللهم عجل لولیک الفرج
💐اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهم
📸 پاسخ همتی به کنایههای جهانگیری
🔹معاون اول رئیسجمهور روز گذشته گفته بود مرا به خاطر اشتغال در انتخابات، برکنار کردند. کاندیداتوری من برای حضور در بانک مرکزی منع قانونی نداشت، همانطور که جهانگیری ۹۶ یک ماه همزمان کاندیدای انتخابات و معاون اول رئیسجمهور بود!
@Farsna
🔹قابل توجه همکاران داخلی دولت های آمریکا و اروپا
📡 کانال خبری فتح
🆔 @news_fath
زیارت مجازی:شب جمعه ، شب زیارتی ارباب بی کفن همگی دلاتونو ببرید کربلا حرم اباعبدالله. روی نوشته زیر انگشت بزن
http://app.imamhussain.org/tour/
وارد حرم شدید توجه کنید روی هر فلشی که کلیک میکنید يه مقدار صبر کنید تصویر شفاف ميشه. ودر هر صحن باچرخش و عقب جلو کردن میتوان کاملا زیارت کردهر جای حرم که دوست داريد زیارت کنید. بنده رو هم دعا کنید. زیارتتون قبول باشه
التماس دعا
هوای این روزهای من
ناشر
شهید کاظمی
نویسنده
رقیه کریمی
#قیمت_75000_تومان
معرفی
خاطرات جانباز قطع نخاع مدافع حرم امیرحسین حاجی نصیری فرمانده تیپ آفندی سیدالشهداء
امیرحسین حاج نصیری یکی از همین بازگشتههاست. فرمانده تیپ هجومی سید الشهداء که بعد از رفتن دوستانش با بدنی نیمه جان دوباره بر میگردد تا خاطرات این قسمت از مقاومت به فراموشی سپرده نشود.
کتاب "هوای این روزای من" خاطرات تفصیلی امیرحسین حاج نصیری جانباز قطع نخاع و فرمانده تیپ هجومی سیدالشهداء در سوریه است. این کتاب من تنها خاطرات امیرحسین حاج نصیری نیست. این فرمانده بازمانده دست دوستان دیگر را هم گرفته است و خاطرات آنها را نیز با خودش به این کتاب آورده است. این کتاب بیشتر از اینکه خاطرات راوی باشد خاطرات مقاومت در حلب و خان طومان و لاذقیه است. خاطرات ناگفته از مصطفی صدرزاده، محمدحسین محمدخانی و شهدایی که رفتند و خاطراتشان را بردند.
کتاب «هوای این روزای من» به کوشش خانم رقیه کریمی (مترجم کتاب پانصد صندلی خالی) پس از دوسال به سرانجام رسیده است و از کودکی راوی تا حوادث و زندگی پس از مجروحیت وی را در بر میگیرد. این کتاب کمک فراوانی به شناخت دقیق و تفصیلی از مجاهدتهای رزمندگان مدافع حرم دراستان لاذقیه و حلب میکند و مطالعه آن به علاقهمندان شناخت دقیق آنچه در جریان دفاع از حرم در سوریه گذشت، توصیه میشود
🆔جهت سفارش
به آیدی مراجعه کنید:
👇👇👇👇
@Patogshohada
شماره تماس
+989373925623
💠کانال پاتوق کتاب
انتشار بدون ذکر لینک زیر جایز نمی باشد
https://eitaa.com/joinchat/4128702483C3f66436fd7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻آمریکا از لبنان سه چیز می خواهد:
۱- تعیین مرز با اسراییل بنا به خواسته آن رژیم خصوصا در زمینه تقسیم منابع گازی مدیترانه
۲- صلح با آن رژیم و پیوستن به جبهه حامیان آن
۳- تسلیم سلاح مقاومت
🔹سفر حریری به مصر هم دیدار غیر مستقیم با اسراییل بود برای پیشبرد این امور و کناره گیری او هم نمایشی در همین راستا است. تا آمریکا و فرانسه و برخی کشورها و شاید سازمان ملل نیرو به لبنان بفرستند و بعد مقاومت خلع سلاح شود.
📡 کانال خبری فتح
🆔 @news_fath
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🌱 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم:
🔸️هرکس یکی از فضائل علی بن ابیطالب علیهماالسلام را بنویسد مادامی که اثری از آن نوشته باقی باشد فرشتهها برایش استغفار میکنند.
و هرکس یکی از فضائل او را بشنود خدا گناهان گوش او را میآمرزد.
و هرکس به نوشتهای درباره فضائل او نگاه کند خدا گناهان چشمش را میآمرزد.
📚الامالی شیخ صدوق، ص۱۳۸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌷١٣ روز تا عید سعید غدیر خم🌷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔹ذکر روز جمعه:
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهم؛ ١٠٠ مرتبه
💐اللهم عجل لولیک الفرج...
هدایت شده از مزار مقدس شیخان قم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽؛
#ختم_صلوات
💠 سلامتی و تعجیل در فرج حضرت بقیةالله الاعظم ارواحنا فداه
⚪ نثار روح مادر امام زمان علیه السلام
💠 سلامتی و نصرت شیعیان و مسلمانان عالم
⏰ از طلوع فجر #عیدجمعه
✅ أعزه گرام جهت انسجام همگانی در ذکر شریف، تعداد صلوات های خودتان را به آیدی زیر در پیامرسان ایتا @SOLDIER102 اطلاع رسانی بفرمائید.
🎁 پنج عدد صلوات شمار به قید قرعه کشی به شرکت کنندگان در طرح ختم صلوات اهداء می گردد.
🔅🔅 🔅🔅 🔅🔅 🔅🔅
🕋 #بیت_القرآن_والعترت علیهم السلام
🕌 مرکز افق مزار مقدس شیخان
🕌 بقعه علی ابن بابویه
🔸قرارگاه فرهنگی افسران موعود
══✼🍃🌸🍃✼═══
@mazaresheikhan
@AfsaranM
══✼🍃🌸🍃✼═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام واژهها چشم انتظارند
کدامین جمعه خواهی آمد از راه؟
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شادی روح حُرهای انقلاب؛ صلوات...
به بهانهی سالروز شهادت معتاد بهبودیافتهی از مواد افیونی و معتاد درگیر روح معنوی جبهه ها...
شهید مهیار مهرام
از اعتیاد تا شهادت / خانواده شهید در تدفین شرکت نکردند
روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!
دوره دبستان تا دوره دبیرستان باهم بودیم. ما ۳ تا رفیق بودیم که هیچ وقت از هم جدا نمیشدیم. توی محلّه یوسف آباد تهران، شب و روز باهم بازی میکردیم و درس میخواندیم. البتّه هوش و استعداد مهیار از همه دوستان ما بیشتر بود. او کمتر از ما درس میخواند و نمرهای بهتر از ما میگرفت. از طرفی خانوادهی آن ها، خیلی اهل مُد روز و... بودند.
من و شهریار و مهیار، سال ۱۳۵۲ باهم دیپلم گرفتیم. پدر مهیار بلافاصله کارهای پسرش را انجام داد. مهیار از ما خداحافظی کرد و رفت. او در دانشگاه برایتون انگلیس در رشته هوافضا مشغول تحصیل شد.
سال ۱۳۵۴ بود که روزنامهها نوشتند: یک دانشجوی ایرانی به نام مهیار مهرام در انگلیس به خاطر مصرف زیاد مواد مخدر به حالت کما رفت!
خیلی برای دوست قدیمی خودم نگران شدم. اما خدا را شکر او حالش خوب شد و سال ۱۳۵۶ به ایران برگشت. همسر انگلیسی او هم به نام جِین همراهش آمده بود.
مهیار و خواهران و برادرانش در قید و بند مسائل دینی نبودند. مهیار مدتی در شرکت فیلیپس و بعد در دفتر شرکت هواپیمایی پان آِمریکَن در تهران مشغول شد. با پیروزی انقلاب، دفتر هواپیمایی تعطیل شد و مهیار در یک هتل مشغول به کارشد.
در زمانی که آیت الله خلخالی با معتادان مواد مخدر برخورد میکرد، مهیار دستگیر و زندانی شد. در زندان و بین معتادهایی که ترک کرده بودند مسابقهای برگزار شد و نفرات اول آزاد شدند. مهیار هم از زندان آزاد شد.
در این فاصله جنگ شروع شده بود، من هم راهی مریوان شدم و همراه با حاج احمد متوسلیان و در واحد مهندسی سپاه، مشغول فعالیّت بودم.
ارتباط ما با یکدیگر کمتر شده بود. او موضع گیریهای سیاسی ضدّ نظام داشت و از منافقین حمایت میکرد. اما با این حال، وقتی به مرخصی آمده بودم، به دیدن مهیار رفتم.
خانم او ایران را ترک کرده و به انگلیس رفته بود. پدر مهیار با من صحبت کرد و گفت: پسرم به خاطر مهندسی در رشته هوا و فضا، قصد استخدام در یگان بالگرد صدا و سیما را داشت، اما به خاطر موضوع اعتیاد، نمیتواند استخدام شود. پدرمهیار با ناراحتی از من خواست کاری برای مهیار انجام دهم.
با مهیار صحبت کردم. گفتم: من میخوام برم جبهه، میای با هم بریم؟ او هم که توی حال خودش نبود گفت: باشه.
خانواده مهیار از او قطع امید کرده بودند، با این خبرخوشحال شدند. انگار میخواستند یک جوری از دست او راحت شوند!
فردا صبح، قبل از اذان آمدم منزل آنها، یک ساعت طول کشید تا مهیار از دستشویی بیرون بیاید! حسابی خودش را ساخت! پدرش یک شیشه آب سیاه به من داد و گفت: این شیره سوخته تریاک است. هر روز ۳ بار به او بده تا تَرک کند.
بعد مکثی کرد و گفت: البته این دفعه چهاردهم است که قصد ترک کردن دارد! ایشان قرصهای والیوم نیز به من داد و گفت: در شرایط خیلی سخت این قرصها را به او بده.
وقتی راه افتادیم، با خودم گفتم: عجب اشتباهی کردم، حالا آبروی خودم را هم میبرم.
بعد گفتم: مهیار، تو اگر شده الکی دولّا راست شوی، باید بغل من بایستی نماز بخوانی، وگرنه بر میگردیم.
شب رسیدیم به یکی از مقرها. من مشغول نماز شدم. مهیار هم که حسابی خمار بود، زیر چشمی من را نگاه میکرد.
بعد از نماز برگشت و گفت: ببین، نمازت غلط بود. تو یه بار دولّا شدی، اما ۲ بار سرت رو زمین گذاشتی!
با تعجّب نگاهش کردم. یعنی این پسر رکوع و سجود و اعمال نماز را هم بلد نیست؟!
فردا رفتیم یکی از مقرهای سپاه مریوان، به دوستم گفتم: این آقا که همراهم آمده مریضه، اگه حالش بد شد یه دونه از این قرصها بهش بده.
آن روز وقتی من نماز میخواندم، مهیار هم کنار من ایستاد. او هیچ چیزی از نماز بلد نبود. به من گفت: توی نماز چی میگی؟ بین ۲ نماز چه دعایی میخونی؟
روز بعد بردمش یه مقرّ دیگه و همینطور تا ۷ روز او را جا به جا کردم تا کسی به مشکل او پی نَبَرد.
روز هفتم حال و روز مهیار بهتر شد. گفت: من دیگه ترک کردم، دیگه خماری ندارم.
پدرش به من گفته بود وقتی مهیار ترک کنه، به خوراک میافته و باید حسابی غذا بخوره.
من هم چند کارتن تن ماهی با روغن زیتون برای مهیار گرفتم. او حسابی غذا میخورد.
مهیار را به یکی از مقرهای کوهستانی بردم. آنجا بالای ارتفاع بود و چند متر برف نشسته و شرایط بسیار سختی داشت.
آن ایام زمستان سال ۱۳۶۰ بود. مهیار در آن مقرّ کوهستانی در کنار چند بسیجی و مجاهد عراقی در واحد مخابرات مشغول شد.
هوش و استعداد خاصی داشت. رمزهای بی سیم را سریع حفظ میکرد. شب اول از سرما ترسیده بود. اما رفته رفته به آنجا عادت کرد.
مدتی بعد به سراغ او رفتم. با بسیجیها حسابی جور شده بود. با برخی از آنها صحبت میکرد و مسائل و مشکلات دینی خودش را میپرسید.
به نماز خواندن او نگاه کردم. انگار یک عمری نمازخوان بوده! مانند بقیه بسیجی
ها شده بود.
یک ماه بعد، که از ترک مواد توسط مهیار مطمئن شدم، بی سیم زدم و گفتم: عصر بیا پایین، میخوایم بریم تهران.
توی راه هم گفتم: تو دیگه پاک شدی، برو دنبال کار استخدام.
عصر روز بعد توی خانه بودم که مهیار تماس گرفت. با عصبانیت گفت: امیر اگه شما نمیری منطقه، من فردا بر میگردم.
بعد با عصبانیت ادامه داد: این خواهرای من هیچی نمیفهمن. یه مشت جَوون دارن اونجا جون میدن و نون خشک میخورن تا اینها توی آرامش باشن، امّا اینها نمیفهمن. انگار توو این مملکت نیستن.
فردا با مهیار برگشتیم. نماز اول وقت او ترک نمیشد. حالا او به من تذکّر میداد که نماز اول وقت و... را رعایت کن.
مهیار دیگر اهل جبهه شد. یک روز ترک کردن آن محیط معنوی برایش سخت بود. مهیار ۲ سال در کردستان ماند. من درگیر کارهای مهندسی بودم و او در کنار بسیجی ها، مسئول مخابرات سپاه سرو آباد از شهرهای کردستان شده بود. با بسیجیها به عملیّات میرفت، برای آنها حرف میزد و...
من برخی شبها که به دیدن او میرفتم، شاهد بودم که مهیار برای نماز شب بلند میشد و حال و هوای عجیبی داشت.
عجیبتر اینکه، این پسر از فرنگ برگشته، که تا مدّتی قبل نماز بلد نبود، دعای بین نماز جماعت را با سوز خاصّی میخواند.
او یک بسیجی تمام عیار شده بود. یاد آن زمانی افتادم که خانواده او، به خاطر اعتیاد، به مرگ فرزندشان راضی شده بودند.
روزها گذشت تا اینکه قبل از عملیّات والفجر ۴، در پائیز سال ۱۳۶۲ نیروهای رزمنده به سوی منطقه پنجوین عراق حرکت کردند. یک روز بچّهها به من خبر دادند که ظاهراً مهیار شهید شده و پیکرش را برده اند سنندج.
باورم نمیشد. رفتم ستاد شهدای سنندج، گفتم: شهیدی به نام مهیار مهرام دارید؟ گفت: نه.
خوشحال میخواستم برگردم. همان شخص گفت:، امّا چند تا شهید گمنام داریم که قرار است منتقل شوند تهران و به عنوان گمنام دفن شوند.
برگشتم تا آنها را نگاه کنم. ۷ شهید که همه بدن آنها گلوله باران شده و با ماشین از روی سر آنها عبور کرده بودند، به عنوان شهید گمنام کنار هم آرمیده بودند.
به سختی مهیار را شناختم. یک گردنبند نقره از دوران انگلیس در گردنش بود. از روی همان گردنبند او را شناختم. بقیّه هم بچّههای سپاه سروآباد بودند که به دست ضدّ انقلاب به طرز فجیعی به شهادت رسیده بودند.
پیکر مهیار به تهران منتقل شد. امّا خانواده اش او را تشییع نکردند. پیکر او بدون تشییع در قطعه ۲۸ بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد!
مراسم ختم او فقط ۱۳ نفر شرکت کننده داشت! او غریب و گمنام تشییع و تدفین شد. امّا برای مراسم چهلم او، به سراغ بچّههای لشگر رفتم و ماجرای این بسیجی غریب را تعریف کردم.
بچّههای لشگر، دسته عزاداری راه انداختند و او را از غربت درآوردند. خیابان یوسف آباد از کثرت جمعیّت بسته شده بود.
خواهران او از ایران رفتند. پدرش در سوئیس از دنیا رفت. شهید مهیار مهرام، راه درست و راه حق را نمیشناخت. از زمانی که با انسانهای الهی در جبهه رفاقت کرد، مزّه رفاقت با خدا را چشید.
از زمانی که راه درست را شناخت، لحظهای در پیمودن راه حق تردید نکرد. او بنده واقعی خدا شد. خدا هم در بهترین حالت او را به سوی خود دعوت کرد.
آنها که دوست دارند این شهید غریب را زیارت کنند، به قطعه ۲۸ بهشت زهرا ردیف ۶ شماره ۴ در کنار شهدای گمنام بروند. روح ما با یادش شاد!
شادی روح پاک این شهید غریب و مظلوم صلوات!
منبع: پایگاه خبری تابناک جوان
کد خبر: ۴۱۸۵۳
تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۴۰۰ - ۰۳:۰۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مداحی ویژهٔ #شهادت #امام_باقر(ع)🎤 کربلایی حسین طاهری🏴شهادت پنجمین امام شیعیان تسلیت باد🏴
🔰روایتی از امام محمد باقر علیه السلام که سعدی آن را به شعر درآورده و این شعر با خط نستعليق طلاكوب بر سَردر سازمان ملل نوشته شده است:
💎مؤمن، برادر مؤمن است مانند یک پیکر که هرگاه عضوی از آن دردمند شود، اعضای دیگر هم احساس درد کنند.
📚کافی جلد ۲ صفحه ۱۶۶
🔹بنی آدم اعضای یکدیگرند
🔹که در آفرینش ز یک گوهرند
🔹چو عضوی به درد آورد روزگار
🔹دگر عضوها را نماند قرار
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴سالروز شهادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام تسلیت باد.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔹ذکر روز یکشنبه:
یا ذَالْجَلالِ وَالْاِکْرام؛ ١٠٠ مرتبه
💐اللهم عجل لولیک الفرج...
💐اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تلاوت زیبای خلبان حین پروازایات ۱۳و۱۴زخرف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اگر همین یک حدیث از #امام_باقر علیه السلام را باور و عمل کنیم، برای آخرت مان بس است.
🔹رحمت خدا بر آیت الله مصباح که تجسم واقعی این حدیث بود و تحت سخت ترین شرایط و تخریب ها هم ذره ای در دفاع از حق، منفعل نمی شد و سینه سپر می کرد...