رضا نریمانی0a484aaf6451017e781665cc1dfffe19c453d845(2).mp3
زمان:
حجم:
6.6M
این گل هم به قربون ِ حسین
خون داده پای خون حسین
این دنیا داره میگذره
و فقط میمونه حسین🖤🥀
#محرم
#رضا_نریمانی
@maevaa_ir
کاش بشه امسالم مثل پارسال بتونم اربعین با پای برهنه برم سمت حرم:)))))️
#همنشینی_شبانه✨🌙
#محرم
@maevaa_ir
امام حسین:)
ح = حرم
س= سیدالشهدا
ی= یعنی
ن= نزدیک بهشت
همین ۴ کلمه معجزه اس..
#همنشینی_شبانه✨🌙
#محرم
@maevaa_ir
9.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩تمام حرف عاشورا دوتا کلمه هست......
👈هرکی مشکی اباعبدالله الحسین علیه السلام رو میپوشه این چند دقیقه رو بشنوه...
@maevaa_ir
{ مأوا..
🚩تمام حرف عاشورا دوتا کلمه هست...... 👈هرکی مشکی اباعبدالله الحسین علیه السلام رو میپوشه این چند دقی
هنوز نفهمیدیم اون امامی که تو عاشورا تنها موند،فرزندِ اون امام دیگه نباید الان تنها باشه ...💔
العجل ای منتقم خون حسین 🤲
✅ به بچه هاتون یاد بدهید:
🔻حسین از بی یاری سر بریده شد، نه از بی آبی..
🔻عباس از معرفت و مرام بی دست شد، نه به خاطر مشک آب..😔
اونجا که امام حسین فریاد زد: "هل من ناصر ینصرنی"؛
🔅یار میخواست نه آب..!!
از آزادگی حسین بگویید نه از لبهای تشنه..
خیلی ها لب تشنه از دنیا رفتن اما حسین نشدن.
حسین یعنی
مردانگی
آزادگی
غیرت
شجاعت
و شهامت..
✨عباس یعنی جوانمردی، معرفت، حیا، غیرت..
✨عباس یعنی پشت برادر حتی بدون دست...
حسین یعنی آزادگی حتی لحظه ای که گلوی نوزادت دریده شد...😔
🔸به بچه هاتون راه اصلی کربلا را نشان بدهید!
@maevaa_ir
3.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀چرا امام حسین علیه السّلام
با خانواده به کربلا رفت؟!
#محرم
#امام_زمان
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
@maevaa_ir
{ مأوا..
🥀چرا امام حسین علیه السّلام با خانواده به کربلا رفت؟! #محرم #امام_زمان «#اَلَّلهُمعجِّللِوَلی
1️⃣پیام امام حسین رو کی به گوش تاریخ میرسوند؟
2️⃣مظلومیت امام حسین رو کی میفهموند؟
3️⃣عدم تبلیغ دشمن برای به جنگ آمدن امام حسین
📌توصیههای مرحوم استاد فاطمینیا برای ماه محرم
🔹 خالصانه در مجالس عزاداری شرکت کنید. طوری باشید که غیر از امام حسین (علیه السلام) چیزی نبینید.
🔸با پاکی ظاهر و باطن به این مجالس مشرف شوید؛ همانطور که با وضوء وطهارت در این جلسات شرکت میکنیم، به وسیله استغفار، طهارت باطنی هم کسب کنیم.
🔹 قبل از ورود به مراسم عزای ابی عبدالله علیه السلام بگوییم: خدایا اگر در وجود من مانعی از کسب فیض ابی عبدالله علیه السلام هست، آن را برطرف بفرما.
🔸 دهه محرم، دهه تحول است، جناب حرّ یک شخص است، اما حرّ شدن یک جریان میباشد. در این دهه باید متحول شویم.
@maevaa_ir
🔰یک ماجرای واقعی از طلبیده شدن زائر توسط امام حسین
سرمهماندار هواپیما هستم و با سرتیم امنیت پرواز این حکایت را نقل میکنیم که به عینه دیدیم:
یکروز صبح زود جهت انجام پرواز وارد فرودگاه امام خمینی شدم، سالن فرودگاه شلوغ بود مسافران زیادی اونجا بودن و همگی در حال خداحافظی از بستگانشون بودن و شاد و خوشحالتو این جمعیت چشمم افتاد به یک عده که از همه بیشتر خوشحال بودند و شور و حال خاصی داشتند و منتظر گرفتن کارت پرواز بودن، نگاه کردم به تلویزیون بالای کانتر اونها که ببینم کجا دارن میرن دیدم نوشته "نجف"
پیش خودم گفتم خوش به حالشون کاش روزی هم برسه منم با خانوادم بتونیم چند روزی جهت زیارت عازم بشیم...خلاصه... وارد مرکز عملیاتمون شدم و خودمو معرفی کردماون روز قرار بود طبق برنامه قبلی به ارمنستان برم که یکهو مسول شیفتمون گفت:
فلانی شما برو نجف!! پروازت تغییر کرده!!
خوشحال شدم و حکم ماموریتم را گرفتمو وارد هواپیما شدم.بعد از یکساعت شروع کردیم به مسافرگیری مسافرها خوشحال و خندان وارد هواپیما شدن و سر جاشون نشستن، آماده بستن درب هواپیما بودیم که مسول هماهنگی پرواز سراسیمه وارد شد و گفت:
❌ دو نفر باید پیاده شن!!!
پرسیدیم: چرا ؟
گفت: از دفتر مدیر عامل هواپیمایی گفتن بجاشون دو تا از کارمندها جهت انجام یکسری از کارهای مهم اداری امروز باید برن نجف،حالمون گرفته شد چون دست روی هر کدوم از این مسافرها میزاشتیم که پیاده شه دلش میشکست، کاری هم نمیشد کرد چون دستور داده بودن و میبایست انجام شه!
وارد اتاق خلبان شدم و ازش خواهش کردم اجازه بده از دو صندلی اضافه در اتاق خلبان جهت نشستن این دو کارمند استفاده بشه که متاسفانه موافقت نکرد خلاصه لیست مسافرها را آوردند و قرار شد اسم دو نفر انتهایی لیست را اعلام کنند تا اونها پیاده بشن،اسمها را اعلام کردند و قرعه افتاد به یک پیرمرد و یک پیرزن!
از هواپیما که داشتن پیاده میشدن نگاهشون یادمه که چقدر ناراحت و دل شکسته بودن، هواپیما به سمت نجف پرواز کرد و بعد از یکساعت و چند دقیقه رسیدیم به آسمان نجف منتظر اعلام نشستن هواپیما از طرف خلبان بودیم ولی اعلام نمیکرد و ما همچنان در روی آسمان نجف اشرف دور میزدیم،نیم ساعتی گذشت که خلبان دلیل ننشستن هواپیما را اعلام کرد و گفت به دلیل طوفان شن و دید کم قادر به نشستن نیست و میبایست برگرده فرودگاه امام تا هوا خوب بشه!
برگشتیم فرودگاه امام و درب هواپیما باز شد و مسول هماهنگی رفت اتاق خلبان و دلیل برگشت را پرسید و خلبان هم بهش گفت اما با تعجب شنیدیم که مسول هماهنگی میگفت فرودگاه نجف بازه و پروازها داره انجام میشه و بعد از شما چند هواپیما نشستوبرخاست کردند...
پیش خودم گفتم لابد حکمتی توی اینکاره!!!رفتم پیش خلبان و گفتم
کاپتان، حالا که اینطوریه لابد خدا خواسته ما برگردیم این دو تا مسافر جامونده را ببریم، کاش شما اجازه میدادی از این دو صندلی اتاق خلبان امروز استفاده میکردیم.
خلبان که مسول ایمنی پروازه نگاهی بهم کرد و گفت: شما فکر میکنید دلیل برگشتمون این بوده؟! باشه برید صداشون کنید بیان...خوشحال پریدم از اتاق خلبان بیرون و رفتم پیش مدیر کاروان و گفتم:
شما تلفن این خانم و آقایی که پیاده شدن و دارید؟! گفت بله !
گفتم: سریع زنگ بزن ببین کجان، خدا کنه تو فرودگاه باشن بهشون بگو بیان.
اونهم تماس گرفت و خواست خدا پیداشون کرد و آمدن (اون دوتا از فرط خستگی رفته بودن نمازخونه فرودگاه استراحت کنند و منزل نرفته بودن)
همه خوشحال و منتظر اومدنشون بودیم که دیدیم یک پیرزن و پیرمرد با غرور و خوشحال دارن میان،پیرزن جلوی ما که رسید گفت:فکر کردید کار ما دست شماست؟!فکر کردید شما میتونید جواز سفر ما رو باطل کنید؟چشمامون پر از اشک شد و ازش عذرخواهی کردیم
گفتم: مادر خدارو شکر که منزل نرفته بودید و حالا اومدید!گفت: آخه شما بودید میرفتید؟ با چه رویی بر میگشتیم خونه!
(حالا گوش کنید به حکایت جالبی که پیرزنه نقل کرد)
اینقدر حالمون خراب بود که اصلا نمیتونستیم راه بریم و رفتیم تو نمازخونه تا حالمون جا بیاد و بعد بریم خونه.
پیش خودم گفتم یا امیرالمومنین و یا اباعبدالله و یا حضرت ابالفضل شما اینهمه مهمون داشتی امروز ما دو تا فقط زیادی بودیم و شروع کردم به گریه کردن و بی حال شدم و خوابم برد
تو عالم خواب و بیداری بودم که یک آقا سید بزرگواری اومد داخل نمازخانه و گفت:
مگه شماها نمیخواستید برید کربلا پس چرا نشستید؟!
عرض کردیم: آقا نشد! نبردنمون!
فرمود: پاشید خیالتون راحت برید کربلا!!!
میگفت تا چشمهامو باز کردم دیدم موبایل شوهرم داره زنگ میزنه و گویا شما گفته بودید بیاییم...
🌺 تا یار که را خواهد و میلش به که باشد....
#محرم
@maevaa_ir