eitaa logo
کانال شهید جاویدالأثر سیدرحیم بازیاری
200 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
315 ویدیو
9 فایل
https://eitaa.com/joinchat/725484425Cb253d07b26 کانال رسمی جاویدالاثر سیدرحیم بازیاری. گمنامان جنگ نیاز به معرفی بیشتری دارند. جهت انجام روتوش عکس شهدا، گذاشتن مطلب درباره زندگینامه شهدا، خاطرات جانبازان، آزادگان و ایثارگران آماده‌ی خدمت هستیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید حسینعلی عالی شهید 20 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 15 / 6 / 1345 تاریخ شهادت: 19 / 10 / 1365 محل شهادت: شلمچه عملیات: کربلا 5 شهید حسینعلی عالی پانزدهم شهریور 1345 در روستای جهانگیر شهرستان زابل استان سیستان و بلوچستان متولد شد. پدرش محمد بود و مادرش صغرا نام داشت. تا کلاس چهارم دبیرستان در رشته تجربی درس خواند. به ورزش کشتی میپرداخت. بسیار به نماز اول وقت مقید بود. از طرف بسیج به جبهه رفت و در واحد اطلاعات عملیات لشکر 41 ثارالله کرمان مشغول به فعالیت شد. طی عملیات والفجر 8 بر اثر بمباران شیمیایی، تعدادی از بچه ها زیر اوار ماندند و حسینعلی به سرعت برای نجات انها رفت و خودش مجروح شیمیایی شد. قدرت فرماندهی خوبی داشت به همین حاج قاسم سلیمانی او را مسئول محور عملیات لشکر نمود. حسینعلی نوزدهم دی 1365 طی عملیات کربلا 5 در شلمچه هنگام عبور از زمینی پر آب به میدان مین و سیم خاردار میرسند، تخریبچی‌ها مشغول بریدن سیم‌خاردار بودند که دشمن چندین منور شلیک کرد و طی درگیری بر اثر اصابت ترکش به کتف و پهلو مجروح میشود و برای نجات سایر رزمندگان و شکسته شدن خط دشمن خودش را روی سیم خاردار میندازد و نیروها از روی پیکرش عبور کنند و حسینعلی به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای بهشت مصطفی زابل قطعه 2 ردیف 19 به خاک سپرده شد قسمتی از وصیتنامه شهید حسینعلی عالی: خداوندا: میخواهم که همچون شهدا مردانه به راه آنها قدم بردارم و تا آخرین قطره خون راه آن‌ها را ادامه دهم. میخواهم همچون دوستانم به سوی آن ستاره‌ای که نور امید به من بخشیده پر بکشم. خداوندا: من نه بهشت میخواهم نه شهادت، من ولایت میخواهم، ولایت مولا علی (ع)، مرا به ولایت مولایم علی (ع) بمیران و آن جناب را در شب اول قبر به فریادرسی من برسان •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهید جاویدالأثر سیدرحیم بازیاری
🖤کربلای ۴،نبردی عاشورایی: 🍂 باز به سالگرد کربلای ۴ رسیدیم امشب سالگرد آغاز عملیات کربلای ۴ است … شب وآب وسرمااز یک طرف، آتش وسیم خاردار و مین تیربارهای دشمن از سوی دیگر ولورفتن عملیات، این سوی غواصان با کمترین سلاح ممکن، همه وهمه عوامل دست به دست هم دادندوعاشورایی دیگر رقم خورد ،شبی که جان پاکان مخلَص از تن جدا شدوروح الهیشان به ملکوت اعلی پیوست.شب عملیات لیله عشاق بیدل بود،شب عملیات شب وصل یاران به درگاه رزاقیت الهی بودشبی که عِندَاللهی که پاداششان یرزقون بود،امضا شد.شب، شب غواصان رهیده ازدنیا ومافیها بودآنان قبل از غوص در آب، درون خویش را غواصی کرده بودندوجواهر وجودی خودرا یافتند ورذایل رااز تن وروح، زایل وفضایل رابه مانندپیران زاهد هفتادساله حاصل نمودندوجوهره پاک وجود خودرا آماده تقدیم به خداوند شهید کردند ،پاداش رد رذایل وکسب فضایل، شهادت است.حتی اگر کسی بمیرد باز اونمرده است.غواصان که اکثریت سنی ازشان نگذشته بودرذیله ای نداشته اند اگر خورده رذیله ای هم بود،دورکرده بودنداماآنچه موجب تعجب است، کسب این فضایل دراین مدت کم است.یعنی ره صدساله را یک شب طی کردند ، اینجاست که امام شهدافرمودندخواندن وصیت حتی یکی از شهدا معادل دهه ها عبادت است ۵۰ وشاید هم ۷۰سال. شب عملیات کربلای ۴ شبی خاص در۸سال دفاع مقدس است شب عشق بازی غواصان اروند… امشب در نهرعرایض، نهرخین و اروند خبرهایست … امشب درهای بهشت از سمت جزیره ام‌الرصاص و سهیل و بلجانيه باز می‌شود … امشب قایق‌ها مسافران بهشت را از اروند عبور می‌دهند … و تا ساعاتی دیگر آسمان خرمشهر و شلمچه را نورباران می‌کنن … کاروان عشاق کربلا می‌رود و باز من می‌مانم و یک دنیا آه و حسرت… روزی که خورشید از خجلت طلوع ستارگان بی‌شمار اروند، روی آمدن نداشت.. کربلای ۴ وقتی طلوع کرد ستاره‌هایش دیگر غروب نکردند ، بلکه نورشان فراتر از خورشید خاک ما را برای همیشه تضمین کرد. هدیه به روح مطهر شهدای مظلوم عملیات کربلای۴ و همه شهدای وطن صلوات … اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فرجهم https://eitaa.com/joinchat/725484425Cb253d07b26
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این پا را خوب نگاه کن..! همان پایی است که روزی مادرش دل نداشت خاری در آن فرو رود اما وقتی پای وطن و ناموس وَ انقلاب در میان آمد، فدا کرد مادر همه‌ی فرزندش را فدای پسر فاطمه کرد... https://eitaa.com/joinchat/725484425Cb253d07b26
کانال شهید جاویدالأثر سیدرحیم بازیاری
وقایع مهم اردوگاه موصل 4. یک روز بعد از انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی و یارانش، جمعی ا
وقایع مهم اردوگاه موصل 6. در اوخر پاییز 1360، فرمانده عراقی سرهنگ محمد اسرا را گرد آورد و اعلام کرد: طبق قانون ژنو باید برای ما کارِ بلوك‌زنی کنید‌ و در ازای آن، حقوق بگیرید. از اتاق 9 شروع کردند‌ تا‌ نوبت اتاق 4 شد. در این چند روز، بچه‌های حزب‌اللهی با شور و مشورت به این نتیجه رسیدند که بلوک زدن برای‌ عراقی‌ها جایز نیست و چه‌بسا از این بلوک‌ها برای‌ سنگرسازی استفاده‌ شود. بنابراین صبح اول وقت كه سربازان عراقی آمدند و گفتند نوبت بیگاری شماست،‌ جواب منفی شنیدند. به هر چهار اتاق مراجعه کردند، باز هم جواب‌ منفی بود. سپس درها را بستند و فقط ده دقیقه در روز برای دستشویی درها را باز می‌کردند. این اعتصاب چهار ماه طول کشید. 7. صبح روزی بهاری در 1361، درها باز شد و تعدادی اسیر جدید وارد اردوگاه‌ شدند. در بین اسرای جدید، شخصیت‌ وارسته‌ای بود متخلق به اخلاق‌ حسنه به‌ نام سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد. در آن روز اردوگاه در بحران سختی به سر می‌برد. اعتصاب چهار ماهه، اختلاف در بین اسرا و حتی نزاع و درگیری در‌ بین حزب‌اللهی‌ها؛ سید کمر همت بست و همه توان خود را به‌کار گرفت و ظرف کمتر از یک ماه، هم مشکل اعتصاب را حل کرد و‌ به‌جای نزاع و درگیری الفت و برادری را در میان اسرا حاکم‌ کرد. https://eitaa.com/joinchat/725484425Cb253d07b26
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهید جاویدالأثر سیدرحیم بازیاری
آهنگری پس از گذراندن جوانی پر شر و شور ، تصمیم گرفت وقت و زندگی خود را وقف خدا کند. سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد،اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش چیزی درست به نظر نمی‌آمد. حتی مشکلاتش روز به روز بیشتر می شد . یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت : واقعا عجیب است...! درست بعد از این که تصمیم گرفته‌ای مرد خدا ترسی بشوی،زندگی‌ات بدتر شده، نمی‌خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاش‌هایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده...  آهنگر بلافاصله پاسخ نداد، او هم بارها همین فکر را کرده بود و نمی‌فهمید چه بر سر زندگی‌اش آمده . اما نمی‌خواست دوستش را بی‌پاسخ بگذارد، شروع کرد به حرف زدن و سرانجام پاسخی را که می‌خواست یافت. این پاسخ آهنگر بود:  در این کارگاه، فولاد خام برایم می‌آورند و باید از آن شمشیر بسازم.  می‌دانی چه طور این کار را می‌کنم؟  اول تکه‌ فولاد را به اندازه جهنم حرارت می‌دهم تا سرخ شود.  بعد با بیرحمی، سنگین‌ترین پتک را بر می‌دارم و پشت سر هم به آن ضربه می‌زنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که می‌خواهم.  بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب می‌گیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله می‌کند و رنج می‌برد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست ... آهنگر مدتی سکوت کرد، و سپس ادامه داد:  گاهی فولادی که به دستم می‌رسد، نمی‌تواند تاب این عملیات را بیاورد.  حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک می‌اندازد.  می‌دانم که این فولاد، هرگز تیغه شمشیر مناسبی در نخواهد آمد... باز مکث کرد و بعد ادامه داد: می‌دانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو می‌برد.  ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفته‌ام، و گاهی به شدت احساس سرما می‌کنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج می‌برد. اما تنها چیزی که می‌خواهم، این است : خدای من... از کارت دست نکش، میخواهم شکلی راکه تو میخواهی،به خودم بگیرم. با هر روشی که می‌پسندی ادامه بده ، هر مدت که لازم است ادامه بده ، اما هرگز ، مرا به کوه فولادهای بی فایده پرتاب نکن... https://eitaa.com/joinchat/725484425Cb253d07b26
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا