مشاهده ملکوت جهان
یقینا جهان ، فقط آن چیزی نیست که ما می بینیم و مشاهده می کنیم ؛ آن هم فقط با چشم سر! در واقع ما نه چیز زیادی از جهان می دانیم و نه چیز زیادی می بینیم! باطن و ژرفای جهان و عوالم و منازل و عوامل دخیل در آن در بسیار زیاد تر از آن چیزی است که به تصور و خیال ما در می آید. از ملایکه و فرشتگان آسمانی گرفته تا اجنه و نیروهای شیطانی. از تسبیح و تقدیس هستی و طبیعت گرفته تا اظهار نیاز و تعلق تمامی موجودات. از باطن و کنه اعمال و اقوال گرفته تا تجسم و تبلور همه رفتارها و گفتارها. از جسم و قلب صنوبری ما گرفته تا روح و تفس و عقل درونی و...چرا هیچ چیز را نمی بینیم ؛ چون گناهان و اخلاق بد و ناپسند , حال روحانی را از ما گرفته و چشم باطن ما را کور کرده است.
رسول اکرم می فرماید : " لولا ان الشیاطین یحومون علی قلوب بنی آدم لنظروا الی ملکوت السماوات و الارض " ؛ اگر شیاطین اطراف دلهای فرزندان آدم را فرا نگرفته بودند ، آدمیان می توانستند به ملکوت آسمان ها و زمین بنگرند". کافی است یک امشب گناه نکنیم تا دریچه های بصیرت و معنویت بر ما گشوده شود و تقدیر رحمانی برای ما رقم بخورد. ما هم می توانیم محرم این بارگه قدسی شویم ، فقط باید گناه را کنار بگذاریم تا آنچه نادیدنی است ببینیم. مرحوم آخوند محمد کاشی هر نیمه شب بلند میشد و چنان نمازی با سوز و گداز میخواند که بدنش به لرزه میافتاد به گونه ای که از بیرون حجره صدای لرزش و گریه او احساس میشد. روزی پس از پایان درس آخوند کاشی، یکی از شاگردانش به نزد آن استاد والامقام آمد و عرض کرد: آقا! این شیخ چیز عجیبی نقل میکند!! این طلبه میگوید: دیشب بهوقت سحر، هنگامیکه شما در سجده بودید، دیدم از در و دیوار مدرسه صدای ذکر «سبّوح قدوس ربّنا و ربّ الملائکه والرّوح» میآید و چون با دقت نگاه کردم، دیدم آقای آخوند کاشی در سجده، این ذکر را میگوید. این عارف زاهد در جواب فرمود: اینکه در و دیوار به ذکر من متذکر باشند، امر خارقالعادهای نیست، مهم آن است که او از کجا محرم این راز گشته است و این اذکار را از در و دیوار شنیده است!
چشم دل باز کن که جان بيني / آنچه ناديدني است آن بيني
گر به اقليم عشق روي آري / همه آفاق گلستان بيني
بر همه اهل آن زمين به مراد / گردش دور آسمان بيني
جان گدازي اگر به آتش عشق / عشق را کيمياي جان بيني
از مضيق جهات درگذري / وسعت ملک لامکان بيني
آنچه نشنيده گوش آن شنوي / وانچه ناديده چشم آن بيني
تا به جايي رساندت که يکي / از جهان و جهانيان بيني
با يکي عشق ورز از دل و جان / تا به عين اليقين عيان بيني
که يکي هست و هيچ نيست جز او
وحده لااله الاهو
@magamat
از زبان شهید مهدی باکری خطاب به شهید احمد کاظمی
شهید شیدا
دلبری دارم و من محو کمالش شده ام خوش
او مرا می کشد و من به جمالش شده ام خوش
چه جمالی، چه کمالی ، چه جلالی، چه رخی ...!!
غرق در روی دلارای هلالش شده ام خوش
خوش تر از دیدن و خندیدن و دل دادن چیست؟
من به هر نم نم شوقی ، به خیالش شده ام خوش
یاد آن لحظه که در حسرت او ... می مردم
من که سیراب ز تصویر زلالش شده ام خوش
از تماشاگه رازم ، چه بگویم ؟چه دهم؟
به به از ذوق تماشای جلالش شده ام خوش
دیده ام مشرق زیبایی و حسن بی حد ...
من که دلداده و سرمست وصالش شده ام خوش
تو بیا و نظری بر من شیدای شهید...
که گرفتار کمند متعالش شده ام خوش
رحیم کارگر (پارسا)
99-11-30
@magamat
خداحافظی عارفانه شهیدان حاج احمد کاظمی و مهدی باکری
۲۵ اسفند سال ۱۳۶۳ بود، «مهدی باکری» فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا آن طرف جزیره مجنون به همراه نیروهای تحت امرش بود، زیر آتش دشمن، در اوج یک نبرد نابرابر، «احمد کاظمی» از پشت بیسیم با مهدی در حال صحبت است، از او میخواهد به عقب برگردد، اما مهدی گویا چیزهای دیگری میدید، حقیقتی که تنها تصورش در رویا میگنجید و حالا فرمانده باید بین ماندن و رفتن یکی را انتخاب کند.
مهدی باکری میماند، شیرینی شهادت را به جان میخرد و پیکرش هیچگاه به عقب باز نمیگردد. مکالمه شنیدنی حاج احمد کاظمی در لحظات آخر با مهدی باکری به تاریخ میپیوندد، لحظات عرفانی و ناب خداحافظی دو دوست در فرش زمین که اگرچه شهادت آنها را از هم جدا کرد، اما تقدیر با شهادت حاج احمد کاظمی در سالهای بعد بار دیگر آن دو را بهم رساند.
فرمانده نامآشنای لشکر ۳۱ عاشورا «مهدی باکری» زاده میاندوآب بود. در زمان کمی توانست به یکی از فرماندهان عالیرتبه سپاه تبدیل شود و در طول حضورش در میدانهای نبرد در عملیاتهای مختلفی، چون فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر ۱ تا چهار و خیبر در سمتهای مختلفی ظاهر شود. وی سرانجام در جریان عملیات بدر در اثر اصابت تیر مستقیم دشمن در جزیزه مجنون به شهادت رسید و هنگام انتقال پیکر مطهرش، قایق حامل پیکرش مورد اصابت مستقیم آر.پی.جی نیروهای عراقی قرار گرفت و در اروندرود غرق شد، از این رو پیکرش مفقودالاثر ماند.
@magamat
شهید عاشق
"از خدا خواستم همهی شریانهای وجودم را و همهی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند . وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفتهام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعهی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشتزده بیپناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچهبهسینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است میجنگم."
( نامه شهید قاسم سلیمانی که خطاب به دخترشان نگاشته و به تازگی منتشر شده است)
@magamat
عرفان و حماسه
●آیت الله حق شناس، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی نیری داشتند بین دونماز، سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند:
“این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند.
رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!
" در این تهران بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟"
خاطره ی از شهید عارف
●ترکش خمپاره درست از پهلوی چپ وارد و به قلب او اصابت کرد.کمکش کردم تا بلند شود به سختی روی پای خود ایستاد به اطراف نگاه کرد و رو به سمت کربلا قرار گرفت دستش را با ادب به سینه نهاد و گفت : السلام علیک یا اباعبدالله ... یکباره گردنش کج شد به زمین افتاد ...
احمد علی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش می گذشت ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه اش قرار داشت..."
📎شاگردخاص آیتالله حقشناس
#عارفشهید_احمدعلی_نیری🌷
#شهیدگمنام✨
#شادی_روح_مطهر_شهدا_صلوات❤
@magamat
مقام عرفانی عفت چشم
شهید احمدعلی نیّری در سال 1345 و در روستای «آینهورزان» دماوند به دنیا آمد. خانوادهاش در کودکی او به تهران مهاجرت کرده و در محله مولوی ساکن شدند. از همان زمان کودکی پای او به مسجد امینالدوله که آیتالله حقشناس امام جماعتش بود، باز شد.
او یکی ازشاگردان خاص آیتالله حق شناس بود و سیر و سلوک معنوی را از 10 سالگی و در محضر ایشان آغاز کرد. مسیری که در موقع شهادتش در اسفند 1364 و در حالی که تنها 19 سال سن داشت، از او یک عارف واصل ساخته بود. به طوری که آیتالله حقشناس شب روز خاکسپاری او در قطعه 24 بهشت زهرا-سلامالله علیها- وقتی به همراه چند نفر از دوستان به منزل این شهید رفته بودند، خطاب به برادرش گفتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم . به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است؛ اما نه روی زمین! بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت تا زندهام به کسی حرفی نزنید...
از عفاف چشم به این مقام رسید...
محسن نوری از دوستان شهید «احمدعلی نیّری» تعریف میکند که:
«یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیر شما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.
نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت: احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اونجا رودخانه است برو اونجا آب بیار من هم راه افتادم. راه زیادی نبود از لابهلای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همانجا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم: «خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همینطور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم!»
احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن».
@magamat
🌹الهى هَبْ لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضِیآءِ نَظَرِها اِلَیک... 🌹
🌷خداى من به من هبه كن، به من ببخش، كه من سزاوار نيستم، من خريدار نيستم كه چيزى ندارم، تو به من ببخش؛ كَمالَ الِانْقِطاعِ الَيْك، آزادى كامل را كه به سوى تو بال بگشايد، چون ما در برابر قطع او و بلاء او گاهى سركشيم و انقطاع نداريم و اين قطع را نپذيرفته ايم، پس از پذيرفتن چه بسا به سوى او نيامده باشم و بى خيال و لوطى وار مانده باشيم و پس از حركت به سوى او چه بسا كه از خود آزادى، آزاد نشده باشيم.
🌷كمال انقطاع اين همه را در خود دارد. أَنِرْ ابْصارَ قُلُوبِنا بِضياءِ نَظَرِها الَيْك. تو چشمهايى كه در دل ما پلك باز كردهاند، با نور نگاه به خودت، همراهى كن. حَتّى تَخْرِقَ ابصارُ الْقُلُوب حُجُبَ النُّور. تا چشمهاى دل ما، پرده ها و حجابهاى نور را هم بدرد.
🌷 فَتَصِلَ الى مَعْدَنِ الْعَظَمَة
و به جايگاه عظمت تو برسد،
🌷فتصيرَ أرواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِك.
و روحهاى ما به عزت پاك تو، وابسته گردد و جز تو چيزى نخواهد.
🌷اين پرواز از حجابهاى نور، پرواز كسانى است كه به عجز راه يافته اند و از علم و عقل و عشق و عمل هم به مقصد نرسيدهاند.
🌲فرازی از مناجات شعبانیه
@magamat
عاقبت به خیری عارفانه
☀️
اشتراک نظر قابل تامل دو سپهبد شهید درباره عاقبتبخیری
🌸 شهید سپهبد علی صیادشیرازی: عظیمترین نعمت خدا را نعمت عظیم ولایت میدانم و استحکام در پیوند با ولایت را ضمانتبخش هدایت و عاقبتبخیری میپندارم.
🌸شهید سپهبد قاسم سلیمانی: والله والله والله از مهمترین شئون عاقبتبخیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی [رهبر معظم انقلاب] است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد.
@magamat
ظهور چهرۀ ظاهرى و باطنى پيامبر (ص)
🌸حضرت علىّ اكبر- ع - از جمله شخصيّت هاى والاى نهضت حسينى است كه به حقّ، چون ستاره اى درخشان در تاريخ كربلا مى درخشد. ... [که] گفتار و رفتار متقابل حضرت سيّدالشّهدا -ع- و آن بزرگوار- روشنگر مقام والاى اوست
🌸 امام از هر كس- چه فعلى و چه قولى- تمجيد نمايد، به لحاظ كمالات و معنويّتى است كه در اوست، و اگر غير از اين باشد، با مقام عصمت امام سازگار نيست.
🌸كلام حضرت نسبت به علىّ اكبر- ع- كه مى فرمايد: «أَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ.» سخن كمى نيست. مگر نه اين است كه خداوند دربارۀ رسول اللَّه- ص- فرمود: وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ
🌸 و آيا خُلُقٍ عَظِيمٍ غير از اتّصاف به صفات الهى، چيز ديگرى است؟!
🌸و آيا قرائت، و يا استشهاد سيّدالشّهدا- ع - در ادامۀ تعريف از فرزندش به آيۀ شريفۀ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى ...* بيانگر مقام والاى على اكبر- عليه السّلام- وبرگزيدگى وى بر عالمين نمى باشد؟!
آن چه از گفتار و رفتارِ حضرت دربارۀ على اكبر- عليهالسّلام- تا زمان شهادت ديده شده، و نيز گفت و گوى على اكبر با پدر بزرگوارش، از عظمت روحى و مقام و منزلت آن دُرّ گرانمايۀ آل ابىطالب، و وصولش به كمال والاى انسانيّت حكايت مى نمايد.
📚برگرفته از کتاب #فروغ_شهادت، ص 227 تالیف حضرت آیة الله سعادت پرور (ره)
کانال عرفانی مقامات در ایتا
@magamat
مراقبت بر
اوقات باقی مانده شعبان المکرم
اباصلت می گوید در آخرین جمعه ماه شعبان، به محضر حضرت امام رضا(علیه السلام) وارد شدم. آن حضرت به من فرمودند: اى اباصلت ماه شعبان بیشترش گذشت و این جمعه آخر آن است، پس آنچه از اعمال خیر که در این ماه در انجام آن کوتاهى کرده اى در این چند روزى که باقى مانده تدارک کن،
و بر تو باد به انجام آنچه به حال تو مفید است و ترک آنچه براى تو فائده اى ندارد،
و دعا و استغفار و تلاوت قرآن را افزون کن،
و از گناهان و نافرمانیهایت به سوى خدا بازگرد و توبه نما، تا ماه خدا به تو رو کرده باشد در حالى که تو با خدایت اخلاص ورزیده باشى،
و امانتى بر گردن خود باقى مگذار مگر آنکه آن را ادا کنى،
و نیز در دلت کینه هیچ مؤمنى نباشد مگر اینکه آن را از دل بیرون کنى،
و هیچ گناهى را که مرتکب بوده اى وامگذار مگر آنکه آن را رها کرده و از آن دورى گزینى،
و از خداوند پروا داشته باش، و در امور نهان و آشکارت بر او توکّل و اعتماد کن، و هر کس بر خدا توکّل کند همانا خداوند او را کافى است، زیرا خداوند کار خود را به انجام می رساند، و براى هر چیز اندازه اى قرار داده است،
و در باقی مانده این ماه زیاد این ذکر را بگو: «اللّهم إن لم تکن قد غفرت لنا فی ما مضى من شعبان فاغفر لنا فیما بقی منه»(یعنى: پروردگارا! اگر تاکنون در این ماه ما را نبخشیدهاى، پس از تو می خواهیم که در باقی مانده این ماه ما را ببخشى و بیامرزى). زیرا خداوند تبارک و تعالى در ماه شعبان مردم بسیارى را به جهت احترام ماه مبارک رمضان از آتش آزاد مى کند.
عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۵
@magamat
💠🌸💠🌸💠🌸💠🌸💠
🔻شما اكنون در بهشت هستيد، از خدا بخواهيد كه شما را از آن خارج نكند.
▫️برقى رحمه الله در كتاب «محاسن» از موسى بن بكر نقل كرده است كه
گفت: با جمعى در محضر امام صادق عليه السلام شرفياب بوديم، شخصى در ميان مجلس از خدا درخواست بهشت نمود، امام صادق عليه السلام فرمود:
شما اكنون در بهشت هستيد، از خدا بخواهيد كه شما را از آن خارج نكند.
حاضرين عرض كردند: فداى شما شويم، ما كه اكنون در دنيا هستيم پس چگونه در بهشتيم؟
فرمود: ألستم تقرّون بإمامتنا؟
آيا شما به امامت ما اقرار نداريد و ما را امام و پيشواى خود نمى دانيد؟
عرض كردند: البتّه اقرار داريم.
امام صادق عليه السلام فرمود:
هذا معنى الجنّة الّذي من أقرّ به كان في الجنّة فاسألوا اللَّه أن لايسلبكم.
▫️اين همان معناى بهشت است كه هر كس به آن اقرار كند در بهشت است، از خدا درخواست كنيد كه اين نعمت را از شما سلب نكند.
----------
المحاسن: ۱۲۲ ح ۱۰۵، بحار الأنوار: ۱۰۲/۶۸ ح ۱۱. [ترجمه کتاب نفیس (القطره): قطره ای از دریای فضایل اهل بیت علیهم السلام - فضائل دوستان و شيعيان آل محمّد عليهم السلام - جلد ۱، صفحه ۸۵۶]
توضیح: ببن اعتقاد درست و پیمودن عملی و واقعی درجات والای عرفانی و اخلاقی و نتیجه گرفتن (رستگاری و سعادت ابدی) رابطه و پیوند وثیقی وجود دارد. کسانی که معتقد به ولایت امامان معصوم هستند باید قدر این نعمت اعتقادی را بدانند و شگرگزار همیشگی باشند. شاید این توجه دایمی باعث شود در رفتار و گفتار نیز ، به طهارت و سلامت نفس برسند. قدم اول (همان باور درست و اعتقاد صحیح ) را همه بخوبی برداشته ایم و به یمن ولایت به ذات پاک دست یافته ایم ؛ کافی است با کمی دقت در عمل و سخن و فکر ، گام دوم را محکم تر برداربم.خداوند ارحم الراحمین است و به شفاعت اهل بیت و برکت توبه گناهان سابق ما را می بخشد. حیف است این وجود ولایی را آلوده کنیم.
@magamat
سی اصل عرفانی در ضیافت الهی
اصل اول : حفظ حرمت فطرت
1- ماه مبارک رمضان ، ماه دعوت به فطرت پاک خدایی و حفظ انسانیت رحمانی است. برتری انسان بر همه موجودات و حیوانات فقط در عقل نیست ؛ بلکه مهم تر از آن در فطرت پاک و سلیم اوست. هیچ انسانی به طور طبیعی و عادی تا زمانی که شرایط گناه و فساد مهیا نشود ؛ گناه نمی کند. به عبارت ساده تر انسان در ارتباط خود با دیگران و در زندگی اجتماعی است که دچار عصیان و طغیان و هوسرانی می شود و الا به مقتضای فطرت خدایی و پاک خود ، نه مرتکب گناه و معصیت می شود و نه حتی راغب به فساد و گناه! ماه مبارک رمضان ، یک ماه انسان را در قرنطینه نگه می دارد تا کمی از روابط خود با دیگران بکاهد و به خویشتن خویش برگردد و فطرت خداجوی خود را بیدار و آماده باش نگه دارد. فطرت همان بینش شهودی و بی واسطه انسان نسبت به هستی و گرایش آگاهانه و کشش شاهدانه و پرستش خالصانه به حضرت باری تعالی است که در طول زمان ، کارکرد های اصلی خود را از دست می دهد و گاهی به ورطه فراموشی سپرده می شود.
2- پایان ماه رمضان و آغاز ماه شوال، جشن فطرت و پاکی و عید بازگشت به اصالت خدایی و حقیقت انسانی است و کسانی که در این ماه توانسته اند هم گام با فطرت خود ، چشم و دل و زبان و شکم خود را در راه عبادت الهی قرار دهند ، می توانند در بقیه ایام و ماه ها نیز وجود خود را غرق در عبودیت و بندگی خدا قرار دهند. به همین جهت عادی انگاری گناهانی چون ربا و شراب و قمار و زنا و.. در بیشتر جوامع کنونی به اسم آزادی و رفاه و خوشی و ترقی انسانی ، امری ضد فطرت الهی و اصالت انسانی است و نه تنها آزادی و خوشی نیست ؛ بلکه عین حیوانیت و رقیت و ضدیت با فطرت سالم و الهی است. پس بکوشیم در این ماه هر چه بیشتر ، به بالندگی و غبار زدایی از فطرت پاک و خدایی خود اهمیت بدهیم به عبارت ساده تر با فطرت خود آشتی کنیم.
3-همه انسانها، بر سرشت پاک و فطرت الهی به دنیا می آیند و هر چند دارای غرایز و نیروهای بهیمی هستند، اما ملکات انسانی و نیروهای قدسی آنان قوی تر و ماندگار تر است. اگر انسان تحت تربیت صحیح قرار گیرد و دچار اغواگری و شیطنت ابلیس نشود، توانایی رشد و بالندگی روحی و معنوی فوق العاده ای دارد. پس باقی ماندن بر فطرت پاک یا بازگشت به این سرشت و سیرت الهی، بایسته ترین راه برای رسیدن انسان به کمال و تعالی واقعی، رشد روز افزون و شکوفایی واقعیت های انسانی است. این اصل مسلّم، حتی در آموزه های مهدویت نیز مورد توجه قرار گرفته و از ساز و کارهای مهم تربیتی در عصر ظهور، برای خارج کردن انسان از حالت بهیمی و مادی محض، به اوج «طهارت» و «قدّوسیت» است: «… حتی یکون الناس علی مثل امرهم الاوّل لا یوقظ نائماً و لا تهرق دماً» ؛ «مردم به فطرت خویش باز می گردند، نه خونی به ناحق ریخته می شود و نه خوابیده ای را بیدار می کنند».
4-آنچه در «ارتقای انسان مهم است»، خروج او از زندگی سطحی، نازل و فرومایه و فعال سازی استعدادهای درونی او است . به همین جهت ، ماه رمضان ، ماه فطرت است و عید فطر نیز جشن ، بزرگداشت فطرت الهی است که در پرتو ، مراقبت های درست بدنی و جسمی و اخلاقی و روحی و شکمی و... پرده از روی این فطرت کنار زده می شود و انسان بشتر به خدا نزدیک می شود و درک و شناخت و رابطه بهتری با خدای خود برقرار می کند. بیاییم با تمسک به این اصل ، در حفظ حرمت فطرت خود بیشتر بکوشیم و به این نیروی قوی درونی ، بیشتر اهمیت بدهیم و با راهنمایی های او ، مسیر درستی را در زندگی انتخاب کنیم. بی شک توجه به فطرت ، مهم ترین وسیله انسان در سالم و پاک ماندن است ؛ حتما به حرف فطرت گوش کنیم و عمل نماییم. فطرت در وجود ماست... در سرشت ماست.
کانال اخلاقی – عرفانی مقامات @magamat در ایتا
یاد داشت های حجت الاسلام دکتر رحیم کارگر
https://eitaa.com/magamat