eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
10.6هزار دنبال‌کننده
4 عکس
10 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸زهرای‌من! تو دست خیر داری و از خیرِ دستِ تو از مالیات ، قُنفذ ملعون مُعاف شد... در نقل‌ها آمده است: در زمان خلافت عمر، سالی رسید که در آن سال، عمر از همه کارگزارانش، نصف اموالشان را غرامت گرفت، ولی از قنفذ چیزی نگرفت، درحالی که او هم از کارگزاران او بود، و تمام آنچه را از او گرفته بود که بیست هزار درهم بود به او بازگردانید، و حتی یک درهم و نصف یک درهم هم از او نگرفت. از جمله کارگزاران او که مورد غرامت قرار گرفتند، ابوهریره والی بحرین بود. عمر، اموال او را شمرد که به بیست و چهار هزار درهم رسید و دوازده هزار آن را به عنوان غرامت از او گرفت. 🥀شخصی به نام «اَبان» گوید: در همان سال، امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام را ملاقات کردم و درباره این کار عمر (غرامت نگرفتن از قنفذ) از آن حضرت پرسیدم، امام علیه‌السلام فرمود: می‌دانی چرا نسبت به قنفذ خودداری کرد و از او هیچ غرامتی نگرفت؟ عرض کردم: نه،نمی‌دانم. حضرت فرمود: لِأَنَّهُ هُوَ الَّذِی ضَرَبَ فَاطِمَةَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا بِالسَّوْطِ حِینَ جَاءَتْ لِتَحُولَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ 📋 زیرا او (قنفذ) بود که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را با تازیانه زد، زمانی که زهرا سلام‌الله‌علیها آمده بود تا بین من و آن‌ها فاصله شود. فَمَاتَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا، وَ إِنَّ أَثَرَ السَّوْطِ لَفِی عَضُدِهَا مِثْلُ الدُّمْلُجِ. 📋 فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها از دنیا رفت درحالی که اثر تازیانه او در بازویش همانند یک النگو باقی مانده بود. 📚کتاب سلیم بن قیس، ج٢ ص۶٧۴ 📚بحارالانوار ج٣٠ ص۲۹۷ ✍گِرد علي وجود تو اندر طواف شد راه ميان خانه و مسجد طواف شد تنها اميد «دست‌ِخدا» بود دست تو دستت شكست و دست علي در كلاف شد دست چهل نفر همه در جنگ با علي دست تو با تماميشان در مصاف شد از ذوالفقارِ نام علي كينه داشتند يكجا حساب كينهٔ شان با تو صاف شد دستت محال بود علي را رها كند تا اينكه نوبت ضربات غلاف شد تو دست خير داری و از خير دست تو از ماليات ، قنفذ ملعون معاف شد بعد از تو اي ستارهٔ خوشبختی علی در كنج خانه كار علی اعتكاف شد... @maghaatel
🩸رسول خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله» هرگاه فاطمه زهرا "سلام‌الله‌علیها" را می‌دید، خَم می‌شد و دست دخترش را می‌بوسید... جمع کثیری از علمای اهل سنت، این روایت را از عایشه نقل کرده‌اند که عایشه گوید: کَانَتْ [فاطمةُ علیهاالسلام] إِذَا دَخَلَتْ عَلَیْهِ [صلی‌الله‌علیه‌وآله] رَحَّبَ بِهَا وَ قَامَ إِلَیْهَا فَأَخَذَ بِیَدِهَا فَقَبَّلَهَا وَ أَجْلَسَهَا فِی مَجْلِسِهِ 📋 هرگاه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به حضور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌آمد، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله او را خوش آمد می‌گفت و به احترام او می‌ایستاد و به سوی آن حضرت می‌رفت و دستان او را می‌گرفت و می‌بوسید و او را در جای خود می‌نشانید. 📚منابع شیعه: أمالی، شیخ طوسی، ص۴۰۰ بشارة المصطفی، طبری، ص۳۸۹ 📚منابع اهل تسنن: سنن أبی داود، ج۲، ص۵۲۲ سنن الکبری، ج۵، ص۳۹۲ مستدرک،حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۵۴ ✍ لاله وَحیَم که پیغمبر شِکُفت از بوی من قامتش خَم بود پیش قامت دلجوی من پای تا سر، محو دیدار خدا می‌شد رسول می‌گشود از شوق تا چشم خدابین سوی من روح ما بین دو پهلو چون مرا فرموده بود خصم دین بشکست از ضرب لگد پهلوی من دست من بوسید پیغمبر که این دست خداست قنفذ از آن بست بازوبَند، بر بازوی من بس که گرد غم ز هر جانب به رخسارم نشست شد سفید آخر در ایام جوانی موی من جز به مهدی روی سیلی خورده نگشایم به کس منتقم باید ببیند گشته نیلی روی من بشکند دستش، سیَه گردد به محشر صورتش آنکه سیلی زد مرا در پیش چشم شوی من... @maghaatel
🩸حالا که اسم دخترت را «فاطمه» گذاشتی، حواست باشد که او را کتک نزنی... شخصی به نام «سَکونی» گويد: خدمت امام صادق علیه‌السلام رسيدم در حالى كه غمگين بودم. آن حضرت به من فرمودند: چرا غمگين هستى؟ عرض كردم: خداوند به من دخترى داده است. حضرت فرمودند: اى سَكونى! سنگينى آن دختر بر زمين است و روزی‌اش با خدا و عمرش جداگانه. 🥀 سپس فرمودند: حال چه نامى براى او انتخاب كرده‏ اى؟ عرض كردم: «فاطمه». در این هنگام امام صادق علیه السلام فرمودند: آهِ آهِ ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی جَبْهَتِهِ 📋 آه، آه ... ؛ سپس دست مبارک خود را بر پيشانى نهادند. 🥀 سپس فرمودند: اِذا سَمَّيْتَها فاطِمَةَ فَلا تَسُبَّها وَ لا تَلْعَنْها وَلا تَضْرِبْها 📋 حال که نامش را فاطمه گذاشتی، به او ناسزا نگویی و او را لعن نکنی و مبادا که او را کتک بزنی! 📚 الکافی ج۶ ص١٩ ✍️کشتن فاطمه بین در و دیوار بس است! دیگر از روی جفا، «فاطمه» ها را نزنید ... @maghaatel
🩸بدن مبارک اهل‌بیت «علیهم‌السلام» از داغ مصیبت حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» ، تَب می‌کرد... ➖ مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب شریف «بیت الأحزان» روایاتی را ذکر می‌کند که امامان معصوم علیهم‌السلام با یاد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها: یا «آه از دل می‌کشیدند(۱)» یا «با دست بر زمین می‌کوبیدند(۲)» یا «محاسن‌شان از اشک خیس می‌شد(۳)» یا «دست بر پیشانی می‌زدند(۴)» یا «بلند‌ ناله یافاطمه می‌زدند(۵)» 📋 سپس بعد از نقل این روایات می‌نویسد: به احتمال قوی وقتی که امام باقر علیه‌السلام به هنگام تب، اینگونه ناله «یافاطمه» می‌زدند، اثر کتمان حزن آن حضرت با یاد مادر مظلومه‌اش بوده است؛ همانگونه که آب، حرارت جسم شریفش را آرام می‌کرد، ناله «یافاطمه» حرارت قلب آن حضرت را آرام می‌نمود؛ چرا که قلب امامان معصوم علیهم‌السلام، در مصیبت مادرشان، از کوره آتش، داغ‌تر است.(۶) ➖ همچنین در نقلی، امیرالمومنین علیه‌السلام در مصیبت زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها اینچنین با او نجوا می‌نمودند: أَ تُصْرِعُنِی الْحُمَّی لَدَیْکِ وَ أَشْتَکِی / إِلَیْکِ وَ مَا لِی فِی الرِّجَالِ نَدِیدٌ 📋 آیا (می‌بینی) که چگونه «تب» مرا در داغ تو و در نزد (قبر) تو زمین زده است؟! در حالی که در میان مردان نظیر من در قوت و قدرت، وجود ندارد.(۷) ✍️من علی‌ام که خدا قبله‌نما ساخت مرا جز خدا و نبی و فاطمه نشناخت مرا من که یکباره در از قلعه‌ی خیبر کندم داغ زهرا به خدا از نفس انداخت مرا ... 📚(۱)الکافی، ج۶ ص۱۹ 📚(۲)دلائل الإمامه، ص۴۰۱ 📚(۳)بحارالانوار، ج۵۳ ص۲۳ 📚(۴)الکافی، ج۶ ص۱۹ 📚(۵)الکافی،ج۸ ص۱۰۹ 📚(۶)بیت الأحزان ص۱۱۶ 📚(۷)بحارالانوار ج۴۳ ص۱۵۲ @Maghaatel
🩸روز قیامت، امیرالمؤمنین علیه‌السلام بر روی دو زانو می‌ایستد و در پیشگاه الهی، از حضرت زهرا و حضرت محسن «سلام‌الله‌علیهما» خون‌خواهی می‌کند... 🥀 سید بن طاووس در کتاب «سَعد السُعود» روایتی را از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل می‌کند که آن حضرت فرمودند: أَنَا أَوَّلُ مَنْ یَجْثُو لِلْخُصُومَةِ بَیْنَ یَدَی الرَّحْمَنِ 📋 من اولین کسی هستم که پیشگاه خداوند رحمان ، بر روی دو کُنده زانو ایستاده و دادخواهی می‌کنم.(۱) 🥀 از آن طرف «کامل‌الزیارات» روایتی را از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که معلوم می‌شود «دادخواهی امیرالمؤمنین علیه‌السلام» بابت مظلومانه به شهادت رساندنِ حضرت زهرا و حضرت محسن بن علی «علیهم‌السلام» است؛ و آن روایت این است که امام صادق علیه‌السلام فرمودند: أَوَّلُ مَنْ یُحْکَمُ فِیهِ مُحَسِّنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهماالسلام 📋 اولین پرونده‌ای که در قیامت بررسی شده و بدان حکم می‌شود، پرونده (به شهادت رساندنِ) حضرت مُحسن بن علی علیهماالسلام است. 📚(۱)سعد السعود، ص۱۰۲ 📚(۲)کامل الزیارات ص۳۳۲ ✍ از سقیفه آتشی برخواست عالم را گرفت دود آن تا حشر، چشم نسل آدم را گرفت شعله هایش دامن آیات محکم را گرفت دامن زهرا و بیت الله اعظم را گرفت مرکز وحی و نبوّت طُعمه‌ی آن نار شد قتلگاه محسن و زهرا، در و دیوار شد از هجوم دشمنان بیت خدا را در شکست پهلوی زهرا مگو پهلوی پیغمبر شکست رکن قرآن قلب احمد سینه‌ی حیدر شکست فاش گویم هر دو رکن فاتح خیبر شکست ظاهراً با یک لگد محسن در آن جا کشته شد باطناً یک سوّم اولاد زهرا کشته شد غنچه‌ی نشکفته‌ی گردیده پرپر محسن است کشته‌ی راه پدر در بطن مادر محسن است اوّلین قربانی ساقیّ کوثر محسن است مُهر مظلومیّت آل پیمبر محسن است محسن زهرا که جان در مکتب ایثار داد جان به یاریّ پدر بین در و دیوار داد... @Maghaatel
🩸در روز قیامت، هر یک از محبّین فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها»، به یک نَخ از چادر آن حضرت آویزان شده و از پُل صراط می‌گذرد... در ضمن روایتی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: فَإِذَا دَخَلَتِ الْجَنَّةَ بَقِیَ مِرْطُهَا مَمْدُوداً عَلَی الصِّرَاطِ طَرَفٌ مِنْهُ بِیَدِهَا وَ هِیَ فِی الْجَنَّةِ وَ طَرَفٌ فِی عَرَصَاتِ الْقِیَامَةِ 📋 هنگامی که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها وارد بهشت می‌گردد، چادر او بر روی صراط کشیده شده و بر روی آن پَهن می‌شود؛ یک طرف چادر به دست اوست و حال این که او در جایگاه خویش در بهشت هست و یک طرف چادر نیز در عرصات قیامت است. 🥀 در این هنگام منادی ندا سر می‌دهد: یَا أَیُّهَا الْمُحِبُّونَ لِفَاطِمَةَ تَعَلَّقُوا بِأَهْدَابِ مِرْطِ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ 📋 ای دوستداران فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها ! به رشته‌های چادر او آویزان شوید. فَلَا یَبْقَی مُحِبٌّ لِفَاطِمَةَ إِلَّا تَعَلَّقَ بِهُدْبَةٍ مِنْ أَهْدَابِ مِرْطِهَا حَتَّی یَتَعَلَّقَ بِهَا أَکْثَرُ مِنْ أَلْفِ فِئَامٍ وَ أَلْفِ فِئَامٍ. 📋 در این هنگام باقی نمی‌ماند از محبین فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها مگر این که هر کدام به رشته‌ای از رشته‌های چادر آن حضرت آویزان می‌گردد تا این که بیشتر از هزار فِئام و هزار فِئام به چادر حضرت آویزان می‌شوند. 🥀 اصحاب گفتند: یا رسول الله! یک «فِئام» چند نفر است؟ آن حضرت فرمودند: هزار هزار [یک میلیون] و همۀ ایشان به سبب چادر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها از آتش جهنم نجات پیدا می‌کنند. 📚تفسیر امام عسکری علیه‌السلام،ص۴۳۴ 📚بحار الأنوار،ج۸ ص۶۸ ✍هر که با زهراست احساس سخاوت می‌کند مور این وادی سلیمان را ضیافت می‌کند دستپخت فاطمه نان است و نانش گشته است هر که شد یک بار سائل کم‌کم عادت می‌کند فرشیان نه، عرشیان هم رو به او می‌ایستند در میان خانه‌اش وقتی عبادت می‌کند هر چه مولا مدح خود را کرد، مدح فاطمه‌ست آینه از شأن همتایش روایت می‌کند روز محشر که بیاید کار، دست فاطمه‌ست مرتضی می‌ایستد، زهرا قیامت می‌کند رشته‌ای از چادرش هم دست ما باشد بس است رشته‌ای از چادرش آری شفاعت می‌کند... @maghaatel
🩸فرازهایی از مصیبت «سیلی‌زدن» به روی مبارک إنسیّة الحَوراء سلام‌الله‌علیها، توسط شخص «دوّمی» ... 🥀 روزی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گریه می‌کردند و به امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرمودند: أَبْکِی مِنْ ضَرْبَتِکَ عَلَی الْقَرْنِ وَ لَطْمِ فَاطِمَةَ خَدَّهَا 📋 یاعلی! گریه می‌کنم بر آن ضربتی که بر فرق تو و آن سیلی‌ای که برگونه فاطمه سلام‌الله‌علیها می‌زدند.(۱) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🥀 خود دوّمی در نامه‌اش به معاویه چنین نوشت: ... وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَیَّ بِوَجْهٍ أَغْشَی بَصَرِی، 📋 بعد از آنکه لگد بر زدم، وارد خانه شدم که با فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» روبرو شدم؛ نور او، چشم مرا کور کرده بود. فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَی خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَی الْأَرْضِ، 📋 پس از روی پوشیه‌اش چنان سیلی به صورتش زدم که گوشواره‌اش کنده شد و بر روی زمین افتاد.(۲) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🥀 حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نیز در روایتی فرمودند: وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ وَ أَنَا حَامِلٌ فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی وَ النَّارُ تُسْعَرُ 📋 پشت در بودم که عمَر با لگد بر در زد و در به طرف من برگشت؛ من باردار بودم که با صورت در بین شعله‌های آتش به روی زمین افتادم. وَ تَسْفَعُ وَجْهِی، فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتَّی انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی، 📋عمر وارد خانه شد و به صورتم لطمه زد و آن‌چنان به صورتم سیلی زد که گوشواره‌ام از گوشم افتاد.(۳) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🥀 در روایتی امام صادق علیه‌السلام فرمودند: مادر ما قباله فدک را از ابوبکر گرفته بود و در مسیر بازگشت به خانه بود که عمر راه را بر او بست؛ عمر هر چه که گفت قباله را به من بده، اما فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آن را به او نداد. فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ ... 📋 پس با پایش آنچنان به مادر ما لگدی زد که مادرمان به روی زمین افتاد. ثُمَّ لَطَمَهَا فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی قُرْطٍ فِی أُذُنِهَا حِینَ نُقِفَتْ 📋 سپس جلو آمد و بر صورت مبارک مادرمان چنان سیلی زد که هنوز که هنوز است گویا دارم می‌بینم آن لحظه‌ای را که گوشواره های مادرم بر روی زمین افتاد...(۴) 📚(۱)الامالی،شیخ صدوق،ص۱۹۷ 📚(۲)بحارالانوار، ج۳۰ ص۲۹۴ 📚(۳)الهدایةالکبری،خصیبی،ص۱۷۹؛ و بحارالانوار، ج۳۰ ص۳۴۹ 📚(۴)الاختصاص، ص۱۸۵ ✍️مردک پَست که عمْری نمک حیدر خورد نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد ایستادم به نوک پنجه‌ی پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد سیلی محکم او چشم مرا تار نمود مادر از من دو سه تا سیلیِ محکم‌تر خورد... @Maghaatel
🩸وقتی که صدیقه کبری نگذاشت مولا علی «علیهماالسلام» را به مسجد ببرند، «چند نفر» و «چگونه» آن مظلومه را می‌زدند... گزارش‌های دردناکی از این واقعه نقل شده که چند مورد از آن ها را با قلمی لرزان نقل می‌کنیم: 📜 أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ. ▪️قنفذ (غلام عمر) به دستور او با غلاف شمشیر ضربه‌ای محکم بر آن بانوی مظلومه زد.(۱) 📜 فَأَلْجَأَهَا قُنْفُذٌ إِلَی عِضَادَةِ بَیْتِهَا وَ دَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعاً مِنْ جَنْبِهَا ▪️قنفذ، با ضربه‌ای فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را به میان در و دیوار خانه پرت کرد که در اثر این ضربه، یکی از دنده‌های پهلوی آن مظلومه شکست.(۲) 📜 ضَرَبَها قُنفُذ عَلَى وَجهِها و أصابَ عَينَها ▪️قنفذ ضربه‌ای به صورت آن حضرت زد که در اثر آن ضربه چشم آن مظلومه مجروح شد.(۳) 📜 ضَرَبَها خالدُ بنِ الوَليدِ بِنَعلِ السّيف ▪️خالد بن ولید با غلاف شمشیر آن بانوی مظلومه را کتک زد.(۴) 📜 ضََربَها المُغیرةُ حتّی أدمٰاها ▪️مغیره آن‌قدر آن حضرت را کتک زد که خون از جسم شریفش جاری شد.(۵) 📜 فَرَفَعَ السَّیْفَ وَ هُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا ▪️عمر، شمشیرش را در حالی که در غلاف بود، بالا برد و آن را محکم به پهلوی آن حضرت زد؛ آن مظلومه ناله‌ای کشید که عمر باز با تازیانه‌اش بر روی دست آن حضرت زد.(۶) 📜 فَالْتَفَتَ عُمَرُ إلىٰ مَن حَولِهِ وَ قال: «إضرِبُوا فاطمةَ» فَانْهٰالَتِ السِّياطُ عَلَى حَبيبةِ رَسولِ اللهِ...حتّى أدمُوا جِسمَها! ▪️عمر رو کرد به همه اطرافیانش و فریاد زد: «فاطمه را بزنید!» پس، از زمین و هوا تازیانه‌ها بر جسم شریف آن حضرت فرود می‌آمد و آن قدر آن مظلومه را زدند تا خون از جای جای جسم شریفش جاری شد.(۷) 📜در اثر آن ضربت هائى كه به فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها وارد شد آن حضرت غش كرد.(۸) ✍از لاله‌زار توحید آتش زبانه می‌زد گل گشته بود پرپر بلبل ترانه می‌زد من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گهی به کوچه گاهی بین خانه می‌زد گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می‌زد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می‌زد وقتی که باغ می‌سوخت صیاد بی‌مروّت مرغ شکسته پر را در آشیانه می‌زد با چشم خویش دیدم جان‌دادنِ پدر را از ناله‌ای که مادر در آستانه می‌زد... 📚(۱)دلائل الإمامة ص۱۳۵ 📚(۲)کتاب سلیم بن قیس،ص۸۵ 📚(۳)سیرة الأئمة الإثنی عشر، ج۱ ص۱۳۲ 📚(۴)موسوعة الکبری، ج۱۰ ص۳۷۵ 📚(۵)الاحتجاج ج۱ ص۱۸۱(با اندکی تفاوت) 📚(۶)کتاب سلیم بن قیس، ص۸۴ 📚(۷)مؤتمر علماء بغداد ص۶۳ 📚(۸)جنة العاصمة،میرجهانی، ص۲۵۲ @Maghaatel
🩸فرازهایی از مصیبت «هیزم» و «آتش‌زدن» خانه حضرت‌ زهرا سلام‌الله‌علیها... روایات و گزارشات تاریخی متعدد و جانسوزی از این واقعه به ما رسیده است که چند مورد از آن را نقل می‌کنیم: 📜 امام باقر علیه‌السّلام در روایتی فرمودند: ... ثُمَّ يُحْرِقُهُمَا بِالْحَطَبِ الَّذِي جَمَعَاهُ لِيُحْرِقَا بِهِ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ؛ وَ ذَلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنَا نَتَوَارَثُهُ. ▪️حضرت مهدی «ارواحنافداه» با همان هیزمی که اولی و دومی آوردند تا علی و فاطمه و حسنین علیهم‌السلام را بسوزانند، آن دو را به آتش می‌کشد؛ و آن هیزم در دست ما اهلبیت علیهم‌السلام نسل به نسل به ارث می‌رسد (تا به دست حجة بن الحسن علیهماالسلام برسد)(۱) 📜 إنّه اِختَبَزَ جيرانُ آلِ محمّد عليهم‌السلام وَ احتَطَبوا ثلاثينَ يَوماً مِن الحَطَِب الّذي وَضَعَُه الأوّلُ وَ الثّاني ▪️آن‌قدر آن هیزم زیاد بود که همسایه های خانه مولا علی علیه‌السلام تا سی روز برای پختن نان و سائر امور از آن استفاده‌ می‌کردند.(۲) 📜 اِنّهم جَمَعوا الحَطَبَ عَلَی بابِ الدّار حتّی بَلَغَ السَّقفَ. ▪️آن قدر هیزم پشت در خانه جمع کرده بودند که به سقف می‌رسید.(۳) 📜 إِنْ لَمْ یَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَی أَهْلِ هَذَا الْبَیْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِیهِ. ▪️بعد از آنکه فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» در را به روی او باز نکرد، عمر با صدای بلند گفت: اگر علی «علیه‌السلام» از خانه بیرون نیاید، خانه را با هیزم بسیار به آتش کشیده و اهل آن را میسوزانم.(۴) 📜‌ فَأمَرَ بِحَطَب فَجَعَلَ حَواليَ بَيتِه ثُمّ اِنطلَقَ عُمَرُ بِنارٍ ▪️سپس دستور داد تا هیزم بیاورند و آن‌ها را پشت در و حوالی آن‌جا بگذارند؛ سپس خودش آمد و با فتیله‌ای که در دست داشت، آن‌ها را به آتش کشید.(۵) 📜 وَ أَخَذَتِ النَّارُ فِی خَشَبِ الْبَابِ و دَخَلَ الدُّخانُ البَیتَ ▪️آتش، به در رسید و چوبه در آتش گرفت(۶) و دود وارد خانه شد... (۷) ✍ دامن فردوس و دود، چگونه باور کنم؟ آتش و بیت وَدود، چگونه باور کنم؟ حوریه و دیو زشت، وای از این سرنوشت جنت و یاس کبود، چگونه باور کنم؟ حکم خدا و رسول، حرمت و قدر بتول گشت فراموش زود، چگونه باور کنم؟ سوی بهشت حجاز، بولهب آورده باز بار حَطَب جای عود، چگونه باور کنم؟ پیش روی باغبان، آمده دست خزان بر ورق گل فرود، چگونه باور کنم؟ دری که روح الامین، بر آن گذارد جبین خصم به آتش گشود، چگونه باور کنم؟ خوردن نان و نمک، آتش و غصب فدک اجر رسالت نبود، چگونه باور کنم؟ حق علی را همه، با زدن فاطمه خصم تلافی نمود، چگونه باور کنم؟ 📚(۱)دلائل الإمامة ص۴۵۶ 📚(۲)مثالب‌النواصب،ابن‌شهرآشوب،ج۱ ص۲۱۱(خطی) 📚(۳)العبرة الساکته،دهینی،ج۳ ص۱۰۹ 📚(۴)بحارالانوار ج۳۰ ص۱۱۰ 📚(۵)تفسیر العیاشی ص۸۶۰ 📚(۶)بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹ 📚(۷)الشافی، سیدمرتضی، ج۱ ص۲۴۱ (با اندکی تفاوت) @Maghaatel
🩸 شرح مختصری از مصیبت «مِسمار» حقیقتاً همین‌جاست که مرحوم «غروی‌اصفهانی» حقّ مطلب را سروده است که ما توانایی فهمیدن ، گفتن و شنیدن این مصیبت را نداریم: 📜 وَ لَستُ أدْرِي خَبَرِ المِسمٰارِ / سَلْ صَدرَها خَزانَةَ الأسرارِ ▪️من نمی‌فهمم و نمی‌دانم ماجرای میخ در را؛ اگر تو میخواهی بدانی، از سینه زهرا سلام‌الله‌علیها که همان گنجینه اسرار خداست، بپرس که میخ در با آن چه کرد؟!(۱) 🥀 اما با قلمی لرزان و دلی سوزان، چند گزارش را نقل می‌کنیم: 📜 وَ فاطمَةُ قَدْ ألصَقَتْ أحشاها بِالْبابِ تَترُسُهُ ▪️فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بر در تکیه داده بود و اجازه نمی‌داد در باز شود. 📜 وَ رَﻛَلَ ﺍﻟﺒٰﺎﺏَ ﺑِﺮِﺟﻠﻪِ ﻭ ﻋَﺼَﺮَﻫﺎ ﺑﻴﻦَ ﺍﻟﺒﺎﺏ ﻭ ﺍﻟﺤﺎﺋِﻂِ ﻋَﺼﺮةً ﺷﺪﻳﺪةً ﻗﺎسیةً ﺣﺘﻲ ﻛﺎﺩَﺕْ ﺭُﻭﺣُﻬﺎ ﺃﻥْ ﺗَﺨﺮُﺝُ ﻣِﻦ ﺷِﺪّةِ ﺍﻟﻌَﺼﺮة ▪️در این‌جا بود که عمر با پای نحسش محکم به در زد (۲) و فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها شدیداً تحت فشار در و دیوار قرار گرفت به گونه‌ای که نزدیک بود روح از بدنش جدا شود. 📜 ﻭَ ﻧَﺒَﺖَ ﺍﻟﻤِﺴﻤﺎﺭُ ﻓﻲ ﺻَﺪْﺭﻫﺎ ﻭ ﻧَﺒﻊَ ﺍﻟﺪَّﻡُ ﻣِﻦ ﺻَﺪﺭِﻫﺎ ﻓَﺴَﻘَﻄَﺖْ ﻟِﻮَﺟْﻬِﻬﺎ ﻭ ﺍﻟﻨﺎﺭُ ﺗُﺴْﻌَﺮُ ▪️و میخ آن در، در سینه مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها کاشته شد؛{ «نَبَتَ» در لغت به معنای کاشته شدن است؛ در این‌جا کنایه‌ای است از شدّت ضربه و فرورفتگی } (۳) که در اثر آن میخ، خون از سینه مبارکش جاری شد (۴) و با صورت روی زمین افتاد ؛ در حالی آتش در اطرافش زبانه می‌کشید. (۵) 📜 ﻓَﺼﺮَﺧَﺖْ صَرخَةً ﺟَﻌَﻠَﺖْ أﻋﻠَﻲ ﺍﻟﻤَﺪینةِ ﺃﺳﻔَﻠَﻬﺎ ▪️در آن هنگام، آن بانوی مظلومه چنان ناله‌ای زد که مدینه زیر و رو شد. 📜 ﻭ ﺻٰﺎﺣَﺖ: ﻳﺎ ﺃﺑﺘﺎه! ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍلله! ﻫٰﻜﺬﺍ ﻳُﺼﻨﻊُ ﺑِﺤَﺒﻴﺒَﺘِﻚَ ﻭ ﺍﺑﻨﺘِﻚ ▪️و فریاد زد: ای پدرجان! ای رسول خدا! (می‌بینی که) چه بلا هایی را بر سر دختر و حبیبه‌ات آوردند؟! 📜 ﺁﻩ ﻳﺎ فِضّةُ! ﺍِﻟَﻴﻚِ ﻓَﺨُﺬﻳﻨﻲ ﻓَﻘَﺪ ﻭَﺍﻟﻠّﻪِ ﻗُﺘِﻞَ ﻣٰﺎ ﻓﻲ أﺣﺸٰﺎﺋﻲ ▪️سپس فضه را صدا زد و فرمود: آه ای فضة بیا و مرا دریاب که به خدا، بچه‌ای که به آن باردار بودم، کشته شد.(۶) ✍ دود بود و دود بود و دود بود گل میان آتش نمرود بود باغبان بود و خزان باغ شد میخ در کم کم ز آتش داغ شد یک طرف گلبرگ اما بی سپر یک طرف دیوار بود و میخ در قلبِ آهن را محبت نرم کرد میخ از چشمان زینب شرم کرد شعله تا از داغ غربت سرخ شد میخ کم کم از خجالت سرخ شد گفت با در رحم کن سویش مرو غنچه دارد، سوی پهلویش مرو روز، رنگ تیره ی شب را گرفت مجتبی چشمان زینب را گرفت پای لیلی چشم مجنون می‌گریست میخ بر سر می‌زد و خون می‌گریست جوی خون نه تا به مسجد رود بود دود بود و دود بود و دود بود... 📚(۱)الأنوار القُدسية، ص۲۶ 📚(۲)بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹؛ و ج۳۰ ص۲۸۸ 📚(۳)مؤتمر علماء بغداد ص۶۲؛ و عوالم العلوم،ج۱۱ ص۵۸۶ 📚(۴)الکوکب الدُّریّ، ص۱۹۴ 📚(۵)الهدایة الکبری،ج۱ ص۱۷۹ (بااندکی تفاوت) 📚(۶) بحارالانوار، ج۳۰ ص۲۸۸ @Maghaatel
🩸مصیبت «افتادنِ درب خانه» بر روی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در برخی از نقل‌ها چنین آمده است: 📜 ضَرَبَ عُمَرُ بِرِجلِهِ عَلَی البٰابِ؛ فَقُلِعَتْ فَوَقَعَتْ عَلَی بَطنِها سلام‌اللّه‌علیها فَسَقَطَتْ عَلَى وَجهِها و غُشِيَتْ عَلَيها و سَقَطَتْ جَنينُها ▪️وقتی که قسمتی از چوبه‌های در، آتش گرفته بود، عمر با پایش محکم به در کوبید که در اثر آن ضربه، «در» از جا کنده شد و بر روی بدن مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها افتاد و آن حضرت با صورت به زمین افتاد و غش کرد و جنینش سقط شد. 📚مجمع النورین،مرندی،ص۴۱۸ 📚عوالم العلوم، ج۱۱ ص۵۷۹ 📚حدیقة الشیعة،اردبیلی،ص۴۵. 📚اصول دین،مقدس اردبیلی،ص۳۰۶. 📝 چند تایی زدند با پا، در تا که افتاد روی زهرا، در گیرم از دست سنگ‌ها نشکست چه کند بار شیشه‌اش با، در همه کج رفته‌اند... حتی میخ همه لج کرده‌اند... حتی در سرش از ازدحام ناچاراً یا به دیوار می‌خورد یا در دختری داد می‌زند: بابا دختری داد می‌زند: مادر‌‌... 📝 ای وای دَمی که یارم از پا افتاد انگار علی زیر قدم‌ها افتاد یک شهر برای بُردنم رد می‌شد از روی دری که روی زهرا افتاد ... ✍ البته نقل معروف و مشهور این است که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بین در و دیوار قرار گرفتند؛ که البته این نقل هم منافاتی با نقل مشهور ندارد چرا که ممکن است ابتداءًا آن بانوی مظلومه بین در و دیوار قرار گرفته و سپس درب نیم‌سوخته از جا کنده شده و بر روی آن حضرت افتاده باشد...‌ {وَ سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ.} @Maghaatel
🩸به خدا قسم، «حجاب خدا» دریده شد ... به نقل مرحوم «سید بن طاووس»: روزی حضرت‌ موسی بن جعفر علیهماالسلام به یکی از اصحابشان به نام «عیسی»، فرمودند: وقتی که نزدیک شهادت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شد، آن حضرت، «انصار» را فراخواندند و فرمودند: 📜 یا مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ أَلَا فَاسْمَعُوا وَ مَنْ حَضَرَ أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی ▪️ای گروه انصار و هرکسی که حاضر است! آگاه باشید و خوب گوش فرا دهید؛ آگاه باشید که درب خانه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، درب خانه‌ من است؛ خانه‌اش خانه من است. 📜 فَمَنْ هَتَکَهُ فَقَدْ هَتَکَ حِجَابَ اللَّهِ ▪️ هر کس حرمت آن خانه را حفظ نکند، حجاب خدا را دریده است. 🥀 «عیسی» گوید: 📜 فَبَکَی أَبُو الْحَسَنِ علیه‌السلام طَوِیلًا وَ قَطَعَ بَقِیَّةَ حَدیثِهِ وَ أکثَرَ البُکاء. ▪️امام کاظم علیه‌السلام پس از بیان این حدیث، گریه سختی کردند به گونه‌ای که از سخن بازماندند. 🥀 پس از آنکه کمی آرام شدند،فرمودند: 📜 هُتِکَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ ؛ هُتِکَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ ؛ هُتِکَ وَ اللَّهِ حِجَابُ اللَّهِ ▪️به خدا سوگند حجاب خدا دریده شد. به خدا سوگند حجاب خدا دریده شد. به خدا سوگند حجاب خدا دریده شد. 📜 یَا أُمَّهْ یَا أُمَّهْ! صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا ▪️آه ای مادرجان! ای مادرجان! صلوات و درود خدا بر او‌‌ باد. 📚طُرفٌ من الأنباء و المناقب،ص۱۱۵ 📚بحار الأنوار، ج٢٢ ص۴٧٧ ✍ بت پرستان كعبه توحيد را آذر زدند روز روشن با لگد بيت خدا را در زدند در مدينه هر چه گرديدند، گل پيدا نشد جاي گل با شاخهٔ هيزم به زهرا سر زدند روي ناموس خدا و دست شيطان واي من! اين جنايتْ پيشگان، سيلي به پيغمبر زدند دست بابا بسته، مادر بر زمين افتاده بود چار كودك مثل مرغ نيمْ بَسمل پر زدند روبهان ديدند شير حق بود مأمور صبر روي دست همسر او، ضربه محكم‌تر زدند انبيا از درد پيچيدند در جنّت به خويش ضربه تا بر پهلوي صديقهٔ اطهر زدند سوره كوثر به قتل فاطمه تفسير شد در حريم وحي سيلي بر رخ كوثر زدند... @maghaatel
🩸 فرازهایی از «جسارت‌های زبانیِ» دوّمی به حضرت صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها... شخص «دوّمی» به شهادت تاریخ علاوه بر ضرب و شتم و قتل و دیگر ظلم‌هایی که در حق حضرت‌ زهرا سلام‌الله‌علیها روا داشت، با زبانش نیز به آن حضرت جسارت کرده و آن بانوی مظلومه را آزرد؛ چند نمونه از این جسارت‌ها را _ با عذرخواهی از محضر حضرت حجت ارواحنافداه _ نقل می‌کنیم: 👈 وقتی که اوّلی و دوّمی برای ظاهرسازی، به عیادت آن حضرت آمدند، صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از آن دو، روی برگردانده و در آخر چنین فرمودند: خدایا! تو شاهدی که این دو نفر، چقدر مرا در حیات و به هنگام رفتنم از این دنیا، آزار دادند؛ من شکایت از آن‌ها را به نزد تو می‌آورم! «اولی» با شنیدن این جملات، اشک تمساح ریخته و جزع و فزع کرد که در این هنگام «دوّمی» به او گفت: من تعجب می‌کنم از مردمی که تو را والی خود کرده‌اند! 📜 أَنْتَ شَیْخٌ قَدْ خَرِفْتَ تَجْزَعُ لِغَضَبِ امْرَأَةٍ؟! ▪️تو یک پیرمرد خِرفتی هستی که از غضب یک زن بی‌تابی می‌کنی؟! خشم یک زن چه ارزشی دارد؟! چه مانعی دارد که شخصی یک زن را خشمناک کند!؟سپس هر دو بلند شدند و رفتند.(۱) 👈 وقتی که «دوّمی» هیزم به پشت خانه آن حضرت گذاشت، صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها از پشت در به او فرمودند: وَیْحَکَ یَا عُمَرُ ! مَا هَذِهِ الْجُرْأَةُ عَلَی اللَّهِ وَ عَلَی رَسُولِهِ؟! 📜 ای عمر! وای بر تو! چگونه بر خدا و پیغمبر جسارت ورزیدی!؟ در این‌جا بود که دوّمی در جواب آن حضرت، گفت: 📜 کُفِّی یَا فَاطِمَةُ! فَلَیْسَ مُحَمَّدٌ حَاضِراً ▪️بس کن ای فاطمه! محمد {صلی‌الله‌علیه‌وآله} کجا بوده الان؟!(۲) 👈 در ادامه قضیه هجوم، صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها در حالی که گریه می‌کرد، از پشت در فرمود: « خدایا! از فقدان پیغمبرت و از غصب آن حقی که تو برای ما آن حق را قرار دادی، به درگاهت شِکوه دارم.» در اینجا باز آن نانجیب به آن بانوی مظلومه گفت: 📜 دَعِی عَنْکِ یَا فَاطِمَةُ حُمْقَاتِ النِّسَاءِ ... وَ أَخَذَتِ النَّارُ فِی خَشَبِ الْبَابِ ▪️ای فاطمه! این حرف‌های احمقانه‌ زنانه را کنار بگذار! ... و در همین حال بود که چوبه‌های در داشت آتش می‌گرفت.(۳) 📚(۱)علل الشرایع،ج۱ ص۱۸۵ 📚(۲)بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹ 📚(۳)بحارالانوار ج۵۳ ص۲۰ @Maghaatel
🩸علی جان! شب‌ها خواب راحت ندارم... در نقلی آمده است: بعد از واقعه هجوم به خانه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها روزی امیرالمومنین علیه‌السلام بر بالین بستر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها حاضر شدند و احوال بانوی خانه‌اش را پرسیدند. زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها به مولا علی علیه‌السلام فرمودند: 🥀 شب گذشته خواب پدرم را دیدم که در یک جای بلندی ایستاده بود؛ گویا منتظر کسی بود؛ من جلو رفتم و عرضه داشتم: ای پدرجان! از این دنیا رفتید و مرا تنها گذاشتید؟! من بعد از شما، شبانه و روزم شده است اشک و غصّه! 📜 لا ألتَذُّ بِطَعامٍ وَ لا أتَهَنَّئُ بِمَنامٍ. ▪️نه هیچ بهره‌‌ای از غذا می‌برم؛ نه شب‌ها خواب راحتی دارم. 📚وفاة فاطمة الزهراء عليهاالسّلام،بحرانی،ص۱۲۳ 📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۳۶ ✍ السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای لاله‌ی پرپر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟ ای چراغ خانه‌ی حیدر چنین سو سو نزن پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست باز با یک خنده‌ات این خانه را آباد کن حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است کنج بستر این تن تب‌دار پیرت کرده است آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است تیزی و داغیِ آن مسمار پیرت کرده است هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت فاطمه ای کاش اصلا خانه‌ی ما، در نداشت این غمِ همواره همراهت عذابم می‌دهد دردهای سخت و جانکاهت عذابم می‌دهد سُرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد این سیاهی بر روی ماهَت عذابم می‌دهد چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش ... @Maghaatel
🩸فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به سختی روی پای خود می‌ایستاد... در نقلی آمده است: در آخرین روزهای عمر شریف حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بود که در یکی از شب‌ها به امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: اگر شما اجازه بدهید می‌خواهم بر سر قبر پدرم بروم تا قبل از رفتنم از این دنیا با او وداع کرده باشم؛ چرا که وقت جدایی دیگر نزدیک شده است. 📜 فَبَكىٰ عَلِيّ عليه‌السّلام و قٰالَ: ▪️در این‌جا بود که مولا علی علیه‌السلام به گریه افتادند و فرمودند: 📜 إنّكِ بِهٰذِهِ الحالةِ لَم تَستَطيعِي القِيام!؟ ▪️ شما با این حال، حتی توانایی ایستادن را هم ندارید؟ 🥀 صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند:‌ دیگر چاره‌ای نیست ؛ سپس به پا خواستند و به سمت قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله راه افتادند. 📜 فَتارةً تَقومُ و تارةً تَطيحُ حتّى وَصلَتْ إلىٰ قَبرِ رَسولِ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله ▪️صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها در بین راه مکرّر به زمین می‌خورد و باز بلند می‌شد تا اینکه به قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رسید... 📚وفاة فاطمه الزهرا علیهاالسلام، بحرانی،ص۱۲۲ 📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۳۵ ✍️ درد داری! دست بر بازو بگیر؛ اما بمان پیش چشمم دست بر پهلو بگیر؛ اما بمان من که می‌دانم برایت راه رفتن مشکل است باشد اصلاً دست بر زانو بگیر؛ اما بمان گرچه سختی می‌کشی در خانه، باشد کار کن فضه را بنشان و خود جارو بگیر؛ اما بمان غربت من گرچه سنگین است روی شانه‌ات با غم تنهایی من خو بگیر؛ اما بمان چهره می‌پوشانی از من، گرچه دل‌خونم ولی جان حیدر! هر شب از من رو بگیر؛ اما بمان... @Maghaatel
🩸 طوری زدند صدیقه کبری «سلام‌اللّه‌علیها» را، که سرش را هم نمی‌توانست تکان بدهد... امام صادق علیه‌السلام در ضمن روایتی فرمودند: وقتی‌که آن دو نفر، (به جهت ظاهرسازی و مظلو‌م‌نمایی) برای عیادت به خانه مادر ما، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آمدند، 📜قَالَتْ لِنِسْوَةٍ حَوْلَهَا حَوِّلْنَ وَجْهِی ▪️آن حضرت، به زن‌هایی که دور و برش بودند (أسماء، فضه، سَلمیٰ‌ و...) ، فرمود: «روی مرا (به سمت دیوار) برگردانید.» (یعنی خودِ آن حضرت توانِ روی‌برگرداندن نداشت؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...) 📚علل الشرایع ج۱ ص۱۷۷ 📚بحارالانوار ج۴۳ ص۲۰۳ ✍ گاهی تکان می‌داد سر را پیکرش را نه این روزهای آخری حتی سرش را نه پلکش جوابِ اَلسّلامِ همسرش را داد اما جوابِ التماسِ دخترش را نه این شانه سنگین است وقتی بازویش خُرد است زینب ببین بازوی او را ، بسترش را نه خونْ سرفه‌هایش بسترش را غرقِ خون کرده است چاره کند تَب را اگر ، دردِ سرش را نه تنها علی را خوب می‌بیند در این خانه با چشمهای زخمی‌اش دوروبرش را نه... @Maghaatel
🩸آه...‌ نفرین به روزگاری که دو «إنسیّة‌الحَوراء» را به میانِ مجلس دو نانجیب، کشاند... دو واقعه تاریخی... دو مصیبت مُشابه... دو عبارت لطیف... که صدها روضه در آن نهفته است... یک روز برای «مادر» و یک روز برای «دختر» : 👈 وقتی‌ به صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها خبر رسید که ابوبکر، فدک را غصب نموده است، چادر به سر انداخته و پوشیه بر روی مبارکش کشید و همراه با زن‌های بنی هاشم به راه افتاد، 📜 «حَتَّی دَخَلَتْ {فٰاطمَةُ} عَلَی أَبِی بَکْرٍ» ▪️تا اینکه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها وارد مجلس ابوبکر شد. در حالی که او بین جمع کثیری از مردانِ (نانجیب) از مهاجرین و انصارِ نشسته بود. 📚بلاغات النساء،ج۱ ص۱۶ 📚الاحتجاج، ج۱ ص۲۵۴ 👈 سالیانی نگذشت که مثل این واقعهٔ دردناک در شهر کوفه برای دخترِ این مادر ، تکرار شد... 📜 أُدْخِلَ عِيَالُ اَلْحُسَيْنِ علیه‌السلام عَلَى اِبْنِ زِيَادٍ ▪️نوامیس سیدالشهداء علیه‌السلام را وارد مجلس ابن زیاد کردند. 📜 فَدَخَلَتْ زَيْنَبُ أُخْتُ اَلْحُسَيْنِ فِي جُمْلَتِهِمْ مُتَنَكِّرَةً ▪️پس زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها در بین مخدّرات به صورت ناشناس وارد مجلس ابن زیاد شد. 📜 وَ عَلَيْهَا أَرْذَلُ ثِيَابِهَا، تَستُرُ وَجهَها بِکُمِّها لِأنَّ قِناعَها أُخِذَ مِنهٰا ▪️آن بانوی مظلومه، لباس مناسب شأنش را به تن نداشت و صورت مبارکش را با آستین، پنهان کرده بود؛ چون که معجرش را به غارت برده بودند. 📚الارشاد، ج۲ ص۱۱۵ 📚المنتخب،‌ ص۴۶۷ ✍ما سرافکنده‌ایم...شرمنده از غم آکنده‌ایم...شرمنده متن روضه خودش جگرسوز است ما سُراینده‌ایم...شرمنده «دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَی ابنِ‏ زِياد» همچنان زنده‌ایم...شرمنده... @Maghaatel
🩸دو «فریاد» و دو «استغاثهٔ» بی‌جواب... وقتی که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها با آن سوز و گداز، خطبه آتشین فدکیه را در بین آن جمعیت نمک‌نشناس ایراد نمودند، در اواخر آن خطبه چنین فرمودند: 📜 تُوَافِیکُمُ الدَّعْوَةُ فَلاَ تُجِیبُونَ،؟! وَتَأْتِیکُمُ الصَّرْخَةُ فَلاَ تُغِیثُونَ؟! ▪️من شما را دعوت به حق می‌کنم اما مرا اجابت نمی‌کنید؟! ناله و فریاد مرا می‌شنوید، اما باز مرا یاری نمی‌کنید ؟! 📚بلاغات النساء،ج۱ ص۱۶ 📚الاحتجاج، ج۱ ص۲۵۴ ✍ این «صَرخه‌ها» جای دیگر هم بی‌جواب ماند؛ آن‌هم صرخه‌های مظلومانه دخترِ همین مادر... در آن وقتی که مقاتل نوشته‌اند: 📜 خَرَجَتْ زَينبِ اِبنةُ عَليّ «علیهماالسلام» مِن الفُسطاط إلى جَهةِ المَعرِكة ▪️زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پای از خیمه‌ها بیرون گذاشت و به طرف گودال قتلگاه رفت... 📜 وَ انْتَهَتْ َنحوَ الحُسين علیه‌السلام، وَ قَد دَنا مِنُه عُمرُ بنِ سَعد و الحُسينُ يَجودُ بِنَفسِه ▪️خرامان‌حال، با شیون و فریاد آمد تا به نزدیک برادرش رسید؛ عمر بن سعد ملعون هم در همان نزدیکی ایستاده بود؛ در همین حال بود که سیدالشهداء علیه‌السلام داشت در گودال قتلگاه، دست و پا می‌زد. 📜 فَصاحَتْ بِه: «أيْ عُمر، وَيحَك، أیُقتَلُ أبوعبدِاللّه و أنتَ تَنظرُ إلَيه؟ » فَصَرفَ بِوَجهِهِ عَنها ▪️آن بانوی مظلومه در آن هنگام با صدای بلند فریاد زد: وای بر تو ای عمر! اباعبدالله علیه‌السلام دارد کشته می‌شود و تو نظاره‌گر شده‌ای؟! اما آن ملعون روی خودش از آن حضرت برگرداند. 📜 فَعِندَ ذلك، صاحتْ زينبُ بِالقوم: «وَيحَكم، أمٰا فِيكم مُسلم»؟ فَلَم يُجِبْها أحَدٌ. ▪️در اینجا بود که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها رو به تمام آن حرامیان نموده و فریاد زدند: وای بر شما! آیا مسلمانی در بین‌تان پیدا نمی‌شود ؟! اما باز کسی جوابش را نداد. 📝 یا اباعبدالله... هیچ داغی شبیه داغَت نیست همه بر غربت تو خندیدند! هیچ دردی از این فراتر نیست که به تَل، خواهر تو را دیدند... 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،بحر‌العلوم، ص۴۴۶ 📚الارشاد، ج۲ ص۱۱۲(با اندکی تفاوت) 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، مقرم ،ص۲۵۴ (با اندکی تفاوت) @Maghaatel
🩸در این زمان، دل فرزند من شکسته‌تر است... مرحوم علامه میرجهانی طباطبایی، مؤلف کتاب شریف «جُنّة العاصمة» می‌فرمودند: در عالم رؤیا، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را دیدم؛ خدمت ایشان عرض کردم: احوال شما چطور است؟ 🥀بانوی دو عالم در جواب، این شعر را [در بیان حال خود و فرزندش امام زمان علیه‌السلام] فرمودند: دلی شکسته‌تر از من، در آن زمانه نبود در این زمان دل فرزند من شکسته‌تر است... 📚شیفتگان حضرت مهدی اروحنافداه، ج۱، ص۱۶۰ @maghaatel
🩸جانسوز ترین دفاع مظلومانه و مردانهٔ دو «بانوی مظلومه» در تاریخ... در نقل‌ها آمده است: وقتی که عمر با لگد درب خانه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را باز کرد و وارد خانه شد، 📜 ثُمّ إنّهُم تَواثَبوا عَلَى أميرِالمُؤمنينَ علیه‌السلام... ▪️بعد از او سربازانش وارد خانه شدند و به سرعت بر سر مولا امیرالمومنین علیه‌السلام یورش بردند. 📜 حتّى أخَرجوهُ سَحباً مِن دارِه مُلبّباً بِثَوبِه يَجُرّونَه إلَى المسجد. ▪️تا اینکه لباس آن حضرت را به دور گردن و بدن مبارکش پیچیده و خواستند که آن مولا را به زور به طرف مسجد بکشانند. 📜 فَحالتْ فاطمةُ سلام‌الله‌علیها بَينَهم و بين بَعلِها و قالت: ▪️در اینجا بود که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها (با آن بدن زخمی) هر گونه بود، آمدند و بین مولا علی علیه‌السلام و آن نانجیبان، حائل شدند و فرمودند: 📜 وَاللّهِ لا أَدَعُكُمْ تَجِرُّونَ اِبنَ عَمّي ظُلْماً ▪️به خدا قسم من نمی‌گذارم که شما مظلو‌مانه پسر عمویم را به سمت مسجد بکشانید.(۱) (در این 👈 پُست ، نقل کردیم که در این هنگام، چگونه و چند نفر آن بانوی مظلومه را کتک زدند) ✍ این جان‌نثاری و دفاع مظلومانه، جای دیگر هم تکرار شد... 🥀 طبق برخی نقل‌ها، قبل از آنی که شمر، سر از بدن مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام جدا کند، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها خود را به قتلگاه رسانده و بر روی بدن مبارک برادر انداخت و با او نجوا نمود؛ 📋 و إذًا بِالسَّوطِ يَلتَوي عَلَى كِتفِها، و قائلٍ يَقولُ لَها ▪️در همین هنگام کسی با تازیانه بر پشت او می‌زد و می‌گفت: 📋 تَنَحّي عَنهُ و إلّا ألحَقتُكِ بِه. ▪️از او فاصله بگیر که اگر کنار نروی تو را نیز ملحق به او خواهم کرد. 📋 فَالْتَفَتَتْ إلَيه فإذاً هُو شِمر فَاعتَنَقتْ أخاها و قالت: ▪️تا زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها سرش را برگرداند، دید که شمر است؛ پس به پیکر نیمه‌جان برادر پناه آورد و فرمود: 📋 وَ اللّه لا أتَنحّى عَنه، و إنْ ذَبِحتَه فَاذبِحني قَبلَه ▪️به خدا من از پیش برادرم نمی‌روم؛ اگر میخواهی سر او را جدا کنی، قبل از او سر من را جدا کن! 📋 فَجذبَها عنه قَهرًا، و ضَربَها ضَربًا عَنيفاً ▪️اما شمر نانجیب پیش آمد و با زور و لگد، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها را از گودال قتلگاه، دور کرد...(۲) 📝 مانند مادرم چقدر می‌خورم زمين تو خورده‌ای زمين، من اگر می‌خورم زمين مانند دختران تو طاقت نداشتم گفتی نيا، به جان تو طاقت نداشتم با ديدن تو چنگ به مويم زدم حسين بالا سرِ تو كاش نمی‌آمدم حسين پنجاه سال خواهری‌ام را چه می‌كنی؟ احساس های مادری‌ام را چه می‌كنی؟ وقتي كه پيكر تو زمين گيرِ نيزه هاست زينب تمام زندگی‌اش زیرِ نيزه هاست خواهر بميرد آه دگر دست و پا نزن تنگ است جات، مادرمان را صدا نزن... 📚(۱) نوادر الأخبار،فیض کاشانی، ج۱ ص۱۸۳ ؛ و عوالم العلوم، ج۱۱ ص۵۷۲ 📚(۲) تظلّم الزّهراء علیهاالسلام، ص۲۱۸ ؛ و معالی السبطین، ج۲ ص۳۹ @Maghaatel
🩸ای کاش پسر ابوطالب می‌مُرد و نمی‌دید که همسر‌ش را کتک می‌زنند... در نقل‌ها آمده است: وقتی که امیرالمومنین علی علیه‌السلام را، بعد از آن واقعه هجوم دردناک، به زور به مسجد کشاندند، مولا علی علیه‌السلام در جایی توقف نموده و با جملاتی جمعیت حاضر را سرزنش کرده و در ضمن آن خطبه‌، فرمودند: 📋 أو تُضْرَبُ الزَّهراءُ نَهْراً، و مِنّا يؤخَذُ حَقُّنا قَهْراً وَ جَبْراً، فَلا نَصيرَ وَ لا مُجيرَ وَ لا مُسْعِدَ وَ لا مُنْجِد؟! ▪️آیا زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها به زجر باید کتک زده بشود؟! آیا حقّ ما با غلبه و جبر باید از ما گرفته شود؟ هیچ یار و یاروی نیست! هیچ ناصر و معینی نیست! 📋 فَلَيتَ اِبنُ أَبِي طالِب مَاتَ قَبلَ يَومه، فَلَا يَرَى الكَفرَةَ الفَجَرة قَد ازدَحَمُوا عَلى ظُلمِ الطَّاهرةِ البَرَّة، ▪️كاش پسر ابوطالب پيش از اين روز مُرده بود، و نمى‌ديد كه كفّار و فجّار هجوم بياورند و ازدحام كنند بر ظلم و ستم كردن در حقّ فاطمه‌اى كه پاكيزه و نيكوكار است؛ 📋 فَتَبًّا تَبًّا، و سُحقاً سُحقاً، ذلكَ أمرٌ إلَى اللّهِ مَرجعُهُ، و إلَى رسولِ اللّه صلّى اللّه عليه و آله مَدفَعُه ▪️خدا ايشان را هلاك كند، و ملازم خسران قرار دهد، و دور گرداند آنها را از رحمت خود، اين كارى كه كردند بازگشت آن بسوى خداست، و دفاع آن با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است. 📋 فَقَد عَزَّ عَلَى اِبنِ أَبي طَالب أَنْ يَسوَدَّ مَتنُ فاطمةَ ضَرباً، و قَد عُرِفَ مقامُه، و شُوهِدَت أَيّامُه ▪️بسيار دشوار است بر پسر ابى طالب كه پُشت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها از شدت ضرب و شتم سياه شود، و حال آنكه از پيش، مقام او شناخته شده بود، و روزهاى عزّت و عظمت او ديده شده بود. 📚نوائب الدهور، ج٣ ص١٧٥ 📚عوالم العلوم، ج١١ ص٥٧٦ 📚جُنّة العاصمة، ص٢٥۷ ✍بعد از سقیفه، پاکْ غرورم شکسته شد دستم به کوچه،پیش نگاه تو بسته شد بانوی باردار که در وا نمی‌کند ! بد جور استخوان جناقت شکسته شد در انتظار غنچۀ نو رسته بودم و دیدم چگونه غنچۀ نارسته رسته شد مُردم هزار بار و خدا زنده‌ام گذاشت روزی‌که راهِ کوچه به روی تو بسته شد طرز نفس نفس زدنت می‌کُشد مرا افتادی و امامِ تو از پانشسته شد ای روزگار، دست جفا با علی چه کرد! دیدی که جمع ما همه از هم گسسته شد دشمن چه بد به گریه‌ی من خنده می‌کند جان علی مرو که علی سرشکسته شد... @maghaatel
🩸دوّمی با مُشت به سینه مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها کوبید و قباله فدک را پَس گرفت ... إبن أبی الحدید، در کتاب شرح نهج‌البلاغه از علمای شیعه، چنین نقل می‌کند: فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها قباله فدک را از ابوبکر گرفت و به راه افتاد؛ در بین راه عمر جلوی راه آن حضرت را گرفت و دستش را دراز کرد تا آن قباله را پس بگیرد، اما صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها مانع او شد. 📋 فَدَفَعَ بِیَدِهِ فِی صَدرِها و أخَذَ الصَحیفةَ ▪️پس عمر با مُشت ضربه‌ای به سینه مبارک آن حضرت کوبید و قباله را پس گرفت. 📋 فَخَرقَها بَعدَ أنْ تَفَلَ فیها فَمَحاهٰا ▪️و بعد از اینکه آب دهانش را در آن قباله انداخت ، آن قباله را پاره کرد و از بین برد... 📚شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶ ص۲۳۴ ✍️ کارْ زارِ بین کوچه، کارِ ما را زار کرد حال گل را زار کرد و کوچه را گلزار کرد دیدهٔ شیر خدا را دور دید و شیر شد آن که روز مادرم را همچو شام تار کرد داشت مادر حرف می‌زد بی‌حیا مهلت نداد ناشنیده وحی را با سیلی‌اش انکار کرد مادر نازک تر از برگ گُل ما را زدند سنگ می‌داند چه با آیینهٔ رخسار کرد نیمی از گلبرگ او پژمرد از سیلیِ خصم نیم دیگر را چو لاله، ضربهٔ دیوار کرد او رشیده بود، آه افتاد و آن افتادنش زخم‌هایی را به زخم کهنه‌اش تکرار کرد... @Maghaatel
‬‏🩸شرح مصیبتِ کوچه بنی هاشم و جسارت‌های‌ دوّمی در مسیر برگشت صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها به خانه ... در نقل‌ها آمده است: عمر، راه را در کوچه بر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بست و خواست تا قباله را از دست آن حضرت بگیرد. حضرت امتناع فرمود و کمی عقب عقب رفت؛ اما عمر جلو آمد. 📋 فَلَطَمَ عَلَى وَجهِها فَاْنكسَرتْ قُرْطُها. ▪️پس چنان با دستش بر صورت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها سیلی زد که گوشواره آن حضرت شکست و بر زمین افتاد. 🥀 پس حضرت صدای گریه و ناله‌اش بلند شد و فریاد زد: پدرجان! نگاهی به دختر مظلومه‌ات بینداز؟! در دوران حیاتت ما را عزیز می‌داشتند اما حالا ما را اینگونه ذلیل می‌کنند! 🥀 در این هنگام صدای صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها به گوش مردم رسید و دور آن حضرت جمع شدند؛ عمر که وضع را اینگونه دید، رنگش تغییر کرد و گفت: فاطمه (علیهاالسلام) می‌خواهد مرا با این کارش بترساند! 📋 فَتقَدّمَ إليها و رَفَسَها بِرِجْلِه... ▪️پس جلو آمد و با پای نحسش، لگدی به آن بانوی مظلومه زد که حضرت نقش بر زمین شد. 🥀 سپس نامه از دست حضرت کشید و در آن آب دهن ریخت و آن را پاره کرد. وقتی که حضرت به هوش آمدند دیدند که قباله ردّ فدک، پاره پاره روی زمین افتاده و باد آن را بالا و پایین می‌اندازد. 🥀 پس رو به عمر نموده و فرمود: همان طور که قباله فدک را پاره کردی، خدا شکمت را پاره کند! 📋 فَاستَنَدَتْ بِإحْدىٰ يَدَيها إلَى الجِدارِ و جَعَلَتْ الأُخرىٰ عَلَى جَنبِها الوَجِعَة ▪️سپس حضرت یکی از دستان‌شان به دیوار و دست دیگر را به پهلو دردناک خود، گرفت و به طرف خانه راه افتاد. 📋 وَ رَجَعَتْ إلَى بَيتِها فَسَقَطتْ عَلَى الأرض و نٰادَتْ: «قَتَلَني عُمَر» ▪️وقتی‌که به خانه رسیدند، همان دَمِ در، روی زمین افتاده و فریاد زدند: عمر دیگر مرا کشت! 📚جامع النورَین،سبزواری،ص٢٠۶ 📚موسوعة الکبری،ج۱۱ ص۹۹ 📚الهجوم علی بیت فاطمه علیهاالسلام ص٣۴۳ ✍ویران شود آن کوچه که مادر زمین خورد بین گذر با دیده های تر زمین خورد زهرا و حیدر آینه بودند، هم را زهرا زمین که خورد، پس حیدر زمین خورد در سر وقار مرتضی را با خودش داشت بد شد ؛ میان جمعیت با سر زمین خورد حوریه ای که با تلنگر لطمه می‌دید با پا لگد که خورد محکم‌تر زمین خورد هر جا پیمبر بوسه‌اش می زد کبود است یعنی سفارش های پیغمبر زمین خورد طفلی حسن در کوچه خیلی دست و پا زد تا پا شود مادر ، ولی آخر زمین خورد این رفتن و این آمدن، چه دردسر داشت ! یک گوش سنگین شد، دو تا گوهر زمین خورد خیلی دلش می خواست که زینب نفهمد امّا ؛ نرسیده به پشت در زمین خورد... @maghaatel
🩸ردّ تازیانه‌‌ای که بعد از هزار و چهارصد سال، مثل یک «بازوبند» باقی مانده است... از علامه فقيد سيد مرتضی فيروزآبادی نقل شده است که مي‌فرمودند: زمانی که در نجف اشرف بودم،یک شب در عالم رؤیا دیدم در منزل شخصی خود، مجلسی اقامه شده و در آن مجلس حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها با چادر نشسته است؛ افرادی از مومنین به صف ایستاده یکی یکی می‌آیند عرض ادب می‌کنند و می‌روند. 🥀 چون همه رفتند... جلوتر رفتم و عرض کردم: «مادرجان! آیا این که قریب به هزار و چهارصد سال است خطباء می‌گویند: شوهرتان علی صلوات‌الله‌علیه را با سر بی عمامه و دوش بی رِدا (عبا) و ریسمان به گردن به مسجد بردند، صحّت دارد؟» آن حضرت فرمودند: 📋 اِسْتَحْقَرُوا أَبَاالْحَسَنِ علیه‌السلام بَعْدَ رَسُولِ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله ▪️« مولا علی صلوات‌الله‌علیه را بعد از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله تحقیر کردند» 🥀 من به فارسی می‌گفتم و حضرت به عربی جواب می‌دادند. عرض کردم: مادرجان! قریب هزار و چهارصد سال است مورّخین نوشته‌اند و خطباء گفته‌اند که آن نانجیب به بازوی شما تازیانه زد و سیاه شد:«وَ فِي عَضُدِهَا کَالدُّمْلُج» (جای تازیانه‌ها مثل یک بازوبند، سیاه شده و ورم کرده بود) 🥀 آن حضرت فرمودند: «بلی» آنگاه دست راست را از آستین بیرون آوردند،دیدم هنوز بازوی مادرم سیاه و کبود است ... 📚 واژه نامه زهرائی،ص۴۱۷, به نقل از کشکول زاهدی. ✍️ مرحوم غروی اصفهانی چه لطیف و جانسوز این مصیبت را به «نظم» در آورده است: 📋 وَالاَثَرُ الباقِي كَمِثلِ الدُّملُجِ / في عَضُدِ الزّهراءِ اَقوَي الحُجَجِ ▪️اثری که مثل بازوبند بر بازوی زهرا سلام‌الله‌علیها باقی مانده، محکم‌ترین حجت (در روز قیامت) بر علیه آنان است. 📋 و مِن سَوادِ مَتْنِهَا اسوَدَّ الفَضا / يَا ساعَدَ اَللَّهُ الإِمامَ المُرْتَضى ▪️تا که بدن مبارک آن حضرت از ضربات آنان ، سیاه و کبود شد، تمام عالم را نیز سیاهی گرفت. ای خدا ! قلب علی مرتضی علیه‌السلام را در این مصیبت یاری بفرما. 📚الانوار القدسیه،ص۳۱ @Maghaatel
🩸سخت ترین درد، برای یک مرد... در نَقلی آمده است: روزی از امیرالمومنین "صلوات الله علیه" درباره سخت ترین چیزی که یک مرد ممکن است با آن مواجه شود چیست، سؤال کردند؟ مولا علی"صلوات الله علیه" فرمودند: 📋 اَصعَبُ شَیٍ عَلَی الرَجُلِ هُوَ اَنْ تُضرَبَ حَلیلتُهُ اَمامَهُ و هُوَ مأمورٌ بالسُّکوت ▪️سخت ترین درد، برای یک مرد آن است که همسر او را مقابل او بزنند و او مامور باشد به سکوت. 📚حسین سیدالشهداء علیه‌السلام حقیقت بِلاانتهاء، ص ٣٩٢ ✍ نخلی که شکسته ثمرش را نزنید مرغی که زمین خورده پرش را نزنید دیدید اگر که دست مردی بسته است دیگر درِ خانه همسرش را نزنید ... @maghaatel