🌱 روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید
🔹امام علی(ع): عذر برادر دینیات را بپذیر و اگر برای خطای خود عذری نداشت تو برای او عذری بتراش.
امروز سهشنبه
۱۷ مهر ماه
۴ ربیعالثانی ۱۴۴۶
۸ اکتبر ۲۰۲۴
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
#سلام_امام_زمانم 💚
عمریست که ما منتظر آمدنت، نه
تو منتظر لحظۀ برگشتن مایی
#یوسف_رحیمی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
54.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 [ کارتون
#سینمای_قهرمان_ماسک_طلایی
🎥 قسمت. پنحم
《 هر روز با یه سینمایی جدید . . . 》
#مــــاه_مـــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
برای اینکه #کودک و #نوجوانی مستقل داشته باشیم؛ ضمن تلاش برای دور نگه داشتن آنها از یاس و ناامیدی، باید روح امید و کوشش و خیال پردازی را در آنها بپرورانیم و به جای سرکوب و تحقیر فرزندانمان از تحقق رویاهایشان حمایت کنیم.
💠 کودک: می خوام وقتی بزرگ شدم خلبان بشم
❌ مادر: با این نمرات ریاضی دورش رو خط بکش.
✅ پدر: البته که اگر تلاشتو بکنی تو میتونی.
@mah_mehr_com
14.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون مهارتهای زندگی
این قسمت : خبر از همسایه ات داری
@mah_mehr_com
«اگه میخوای فرزندت طرفدار آشتی و مهربونی بشه این قصه رو واسش بخون.»
امروز مهلا کمی بی حوصله بود برادرش خانه نبود و او نمیتونست با کسی بازی کنه برای همین فکر کرد تا یه - راهی پیدا کنه که حوصله ش سر نره ناگهان یادش اومد که بابا براشون مدادرنگی ها و قلم موهای جادویی خریده مهلا فورا اونا رو برداشت و شروع کرد به نقاشی کردن مهلا یه دایناسور عجیب غریب که شبیه شتر بود کشید.
وقتی نقاشیش تموم شد ناگهان دید که نقاشیش به یه دایناسور واقعی تبدیل شد مهلا اول تعجب کرد. اما کمی بعد، خیلی هیجان زده شد. او دایناسور رو به بیرون برد تا پرواز کند مهلا تازه فهمیده بود که واقعا مدادرنگی ها و قلم موهایش جادویی هستند.
او منتظر موند تا این خبر رو به داداشش بده.
کمی بعد محمد وارد خونه شد مهلا با ذوق و شوق پیش برادرش رفت و از مدادها و قلم موهای جادویی تعریف کرد. محمد خیلی کنجکاو شد برای همین فورا چند تا قلم مو برداشت و به اتاقش رفت او فکر میکرد که چه چیزی رو خیلی دوست داره تا واقعی بشه و بعد ایده ای به ذهنش رسید او شروع کرد به نقاشی کردن .
محمد عاشق پرواز بود برای همین خودش و خواهرش و دوستش رو کشید که دارن پرواز میکنن بعد پیش خواهرش رفت و گفت اگه نقاشیمون واقعی بشه ما باید پرواز کنیم پس بیا بریم بیرون! و بعد با خواهرش بیرون رفت هنوز چیزی نگذشته بود که ناگهان محمد و مهلا شروع کردن به پرواز اونها خیلی خوشحال بودن که ناگهان دوستشون رو هم دیدند. محمد از اینکه نقاشیش به واقعیت تبدیل شده بود خیلی خوشحال بود.
محمد ماجرای مدادرنگیها و قلم موهای جادویی رو به دوستش گفت و بعد از او پرسید: " تو دوس داری چه چیزی بکشی که تبدیل به واقعیت شه؟". دوستش جواب داد:" همیشه دوست داشتیم زنبور بشیم و بریم همه جای جنگل رو با دقت ببینیم و بعد با همون مدادرنگی های جادویی نقاشیش رو کشید ناگهان دید که همه مثل زنبورهای کوچولویی شدن و دارن توی جنگل خوب میگردن و همه چیزو کشف میکنند.
اونها انقدر توی جنگل گشتند که خسته و خسته شدن. برای همین تصمیم گرفتن به خونه هاشون برگردن. وقتی به خونه رسیدن مهلا به برادرش گفت بیا یه روز با همه دوستامون فکر کنیم که چه چیزی از همه قشنگتره. چی هستش که خیلی زیباست و همه مون دوست داریم به واقعیت تبدیل شه؟ و بعد همونو نقاشی کنیم محمد با نظر خواهرش موافق بود اونها مدادرنگی ها و قلم موهای جادویی شون رو برداشت و پیش دوستانش رفتند تا همه با هم فکر کنند.
همه بچه ها با هم فکر کردن و بعد تصمیم گرفتن در مورد مهربونی نقاشی بکشن اونها همه آدمها رو کشیدن که با هم خیلی دوست و مهربونن و کمی بعد این نقاشی هم به واقعیت تبدیل شد. حالا همه با هم مهربون بودن مهلا از دیدن این همه دوستی و مهربونی کیف میکرد. حالا مهلا و محمد و دوستاشون تونسته بودن همه آدم ها رو با هم دیگه مهربون کنند توی دنیایی که اونها کشیده بودن، زندگی خیلی قشنگ و رنگارنگ بود. همه اونها به هم قول دادن که تا همیشه باهم دوست و مهربون بمونند.
پایان...
حالا تو بهم بگو عزیزم
دوست داری چی بکشی که به واقعیت تبدیل بشه؟
#قصه_آموزشی
@mah_mehr_com
🌱روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید
🔹امام علی(ع): سخن چون داروست، اندکش سود میبخشد و بسیارش کشنده اسـت.
امروز چهارشنبه
۱۸ مهر ماه
۵ ربیعالثانی ۱۴۴۶
۹ اکتبر ۲۰۲۴
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر