فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.#کلیپ آموزشی
#ضرب_المثل
(به زبون خوش ،مار از سوراخ میاد بیرون)
#بیشه_مثلها
#پویانمایی
#مــــاه_مـــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#ماه_مهـــــــر
93.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون 🐱🦄
#ماجراهای_مارکوپولوی_جوان
"قسمت
#مــــاه_مـــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#ماه_مهـــــــر
📌نگاه شما به پدر و مادر بودن چگونه است؟
🔰ما درباره هر آنچه که با آن ارتباط داریم و با آن زندگی می کنیم، لازم است که تعریف و تلقی صحیحی داشته باشیم تا ارتباط ما با آن پدیده ها راحت تر شود.
🔰مثلا خانم، تعریفش از مادری چیست؟ مادری به نوعی جلوۀ مقام ربوبیت خداست! خدا بعضی از خصلتهای خودش را به او داده که تو بیا بندهپروری کن، رب باش، در همان اندازههایی که هستی. به یکی از بندگان من برس، من این مأموریت را به تو دادم!
🔰یا مثلا آقا، تعریفش از پدر بودن چیست؟ پدر رازق است، از این جهت خیلی شباهت به این اسم باعظمت پروردگار پیدا میکند.
🔰این تلقیها خیلی مهم و تعیینکننده است! گاهی اصلاً نمیخواهد زیاد توصیههایی برای اینکه آدم مراقب رفتار خودش باشد، مطرح شود، تلقی که درست باشد، رفتار هم درست خواهد شد.
🔰به این سادگی نمیتوان به تلقی درست رسید، مهمترین مانعش هم خودخواهی انسان است. اگر خانمی خودخواه باشد، نمیتواند همسری را درک کند و تلقی درستی از نقش همسری پیدا کند! اگر یک آقایی هم خودخواه باشد نمیتواند همسری را درک کند! اگر کسی غرق خودش و غرق منافع و دوستداشتنیها و لذتهای خودش باشد دیگر نمیتواند درک صحیحی از دیگران پیدا کند.
#مــــاه_مـــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#ماه_مهـــــــر
🔸️شعر مهمان خانهی ما
🌸بابا رسید از راه
🌱با چند نان سنگک
🌸چسبیده بود بر نان
🌱یک سنگ داغ و کوچک
🌸وقتی که سردتر شد
🌱با دست کندم آن را
🌸گفتم تو هستی امروز
🌱مهمان خانهی ما
🌸انگار غصهای داشت
🌱حرفی نمیزد اصلا
🌸هرچه صداش کردم
🌱بازی نکرد با من
🌸من میرسانم او را
🌱فردا به دست نانوا
🌸شاید دلش بخواهد
🌱او دوست خودش را
#شعر
#مــــاه_مـــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#ماه_مهـــــــر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مامانش گفته هروقت بازیت تموم شد، دست و صورتتو بشور بعد بیا تو خونه! ((:
#فرزند_آوری
@mah_mehr_com
لازم نیست مدام به بچه ها تذکر بدید. مثلا بهش گفتید ساعت ۶ اسباب بازی ها را از سالن جمع کنه…
نزدیک ساعت ۶ بهش یه نگاه کنید و یه نگاهی به ساعت…
اون دیگه خودش میفهمه منظورتون چیه…
اینطور حرف زدن را به بچه ها یاد بدین…
مدام بهشون تذکر ندید.
#رفتار_والدین
@mah_mehr_com
🌱روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید
🔹امام حسن(ع): انديشيدن، مايه زنده دلىِ صاحب بصيرت است.
امروز پنجشنبه
۱۳ اردیبهشت ماه
۲۳ شوال ۱۴۴۵
۲ مه ۲۰۲۴
#مــــاه_مـــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#ماه_مهـــــــر
#سلام_امام_زمانم✋
ای منتقم آل علـــی کعبه مهیّاست
بردار ز رخ پرده که با تو ظفــر آید
داریم امیـد به تـو امیـد دل ارباب
دانیم که هجران تو آخر به سرآید
اینمژدهفقطسهمدلمنتظراناست
آید خبــر ای اهـل ولا منتَظَـــر آید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مــــاه_مـــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#ماه_مهـــــــر
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی
کاردستی با نی و در بطری 😍
✅ ساخت خودرو جیپ متحرک با نی آشامیدنی، در بطری پلاستیکی و سیخ چوبی
#مــــاه_مـــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#ماه_مهـــــــر
90.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون 🐱🦄
#ماجراهای_مارکوپولو
قســـــــــــــــــــمت ۳
#مــــاه_مـــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#ماه_مهـــــــر
🌸 رنگ آمیزی زیبا و جذاب پلنگ 😊
❣️ حتماً ببین، بکش و رنگش کن ✅
#مــــاه_مـــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#ماه_مهـــــــر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ساخت چند اسباب بازی
برای بچه ها 😍
@mah_mehr_com
#تربیتی
🔘 هدیه زیادی ممنوع!!!
والدین در خرید هدیه و در نوع تشویق کردن باید دقت داشته باشند که از حد اعتدال خارج نشود. زیادهرویها در خرید هدیه، تشویق و تفریح باعث میشود که برای بچهها عادی شده و گاهی هیچ انگیزهای برای انجام یک کار خوب نداشته باشند.
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاشی حرم امام رضا(ع)
نقاشی حرم امام رضا(ع) با تکنیک خراش مداد شمعی
ابزاری که برای خراش مداد شمعی استفاده کردم یه نوع چوب بستنی هست که با مداد تراش تراشیده شده و اسمشو گذاشتم مداد بی رنگ
#نقاشی_با_مدادشمعی
#نقاشی_حرم_امام_رضا
#نقاشی_خلاق
#تکنیک_خراش_پاستل_روغنی
#تکنیک_خراش_مدادشمعی
@mah_mehr_com
طوفان الاقصی.mp3
12.39M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🔴ماجرای عملیات قهرمانانه طوفان الاقصی💣 و شکست اسرائیل
⚫️ محمد الضیف بعد از اینکه عملیات طوفان الاقصی رو شروع کرد سخنرانی کرد و گفت: دیگه شکست اسرائیل شروع شده💪🏼
#قهرمان_های_فلسطینی
#قسمت_هشتم
#طوفان_الاقصی
🔹قصه قهرمان ها🔸
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادش بخیر چقدر لذت بخش بود
#نوستالژی
@mah_mehr_com
#قصه_کودکانه
#قصه_های_کلیله_و_دمنه
🐉مار حیله گر
در سرزمین سرسبزی در کنار رودخانه ای قورباغه های فراوانی زندگی می کردند در همسایگی آنها مار پیری لانه داشت او در زمان جوانی قورباغه های زیادی را صید کرده بود به همین خاطر همه ی قورباغه ها از او می ترسیدند ولی مار دیگر پیر شده بود و نمی توانست شکار کند اغلب روزها گرسنه بود و باحسرت به قورباغه ها نگاه می کرد و به یاد جوانی ها اشک می ریخت.
روزها به همین صورت می گذشت تا اینکه یک روز کنار رودخانه نشسته بود و گریه می کرد یکی از قورباغه ها شجاعت کرد و نزد او رفت و گفت: ای مار پیر چرا هر روز گریه می کنی؟ آیا از دست من کارو کمکی برمی آید؟ مار پیر چشمانش برقی زد و با گریه گفت:
ازتو دوست مهربان ممنونم .ولی کسی نمی تواند به من کمک کند چون خوردن قورباغه برمن حرام شده است من نفرین شده ام و باید گرسنه بمانم تا بمیرم.
قورباغه نزد پادشاه فورباغه ها رفت و تمام حرفهای مار را برای او تعریف کرد، شاه قورباغه ها که متوجه شده بود مار نمی تواند آنها را شکار کند با خیال راحت نزد او رفت و با مهربانی از مار پرسید: ای مار پیر مگر چه کار کرده ای که نمی توانی شکار کنی؟
مار پیر از آمدن شاه قورباغه ها خوشحال شد و به فکر افتاد با حیله ای خود را ازاین بی غذایی نجات دهد و در جواب شاه قورباغه ها گفت:
ای شاه بزرگ علت حرام شدن شکار قورباغه برای من داستان طولانی دارد اگر اجازه بدهید برای شما تعریف کنم شاه قورباغه ها گفت: تعریف کن شاید بتوانم به شما کمک کنم.
مار با ناله گفت: روزی به اشتباه به خانه ی مرد نیکوکار و باتجربه رفته به دنبال غذا می گشتم خانه تاریک بود و من گرسنه در اتاقی پسر مرد نیکوکار نشسته بود من انگشت دست او را نیش زدم از زهر من پسر از بین رفت و مرد نیکوکار به خاطر این کار مرا نفرین کرد که امیدوارم برای همیشه گرسنه بمانی و محتاج پادشاه قورباغه ها باشی تا مقداری غذا به تو صدقه بدهد و از تو سواری بگیرد.
پادشاه قورباغه ها خوشحال شد و با صدای بلند همه ی دوستانش را صدا کرد مارپیر جلوی او تعظیم کرد و گفت: برمن سوار شوید تا وظیفه ی خودرا انجام دهم.
پادشاه قورباغه ها هم با خوشحالی برپشت مار سوارشد مارهم حسابی به او سواری داد و او را همه جای رودخانه برد. روزها به همین صورت گذشت تا اینکه مار پیر که به هدف خود رسیده بود و موقع درخواست از پادشاه قورباغه ها بود به او گفت من خیلی گرسنه ام و اگر غذا نخورم نمی توانم به شما سواری بدهم پادشاه قورباغه ها دستور داد هرروز چند تا قورباغه به او بدهند تا بتواند از مار سواری بگیرد مار پیر حیله گر هم با خیال راحت به او سواری می داد.
@mah_mehr_com