eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
4.7هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
11.4هزار ویدیو
375 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
نام داستان:زنبوری که خط‌های بیشتری می‌خواست گروه سنی:الف،ب 👇👇👇
بِرتی زنبورعسل جوان و مغروری بود. هرروز صبح وقتی از خواب بیدار می‌شد، قطره‌ی شبنمی را پیدا می‌کرد تا خودش را در آن ببیند و از خودش تعریف کند. چیزی که خیلی باعث غرور او می‌شد، نوارهای سیاه روی بدنش بود. چون او فکر می‌کرد هیچ حیوانی نمی‌تواند چیزی زیباتر و قشنگ‌تر از آن‌ها داشته باشد؛ اما او از این‌که فقط یک جفت خط روی بدنش داشت، ناراحت بود و همیشه آرزو می‌کرد که خط‌های بیش‌تری داشته باشد. بااین‌حال، به خودش می‌گفت: «همین دو تا خط هم خیلی قشنگ هستند.» اگر خط‌های بیش‌تری داشت، پر خط‌ترین زنبور آن منطقه می‌شد و همه‌ی حیوانات، او را تحسین می‌کردند. پس فکری به سرش زد: «من می‌دانم چه‌کار کنم. باید از سایر حیوان‌های خط‌دار بپرسم که چه طور این‌همه خط‌دارند. شاید من هم مثل آن‌ها بشوم.» بِرتی از جایش بلند شد و پرواز کرد تا بتواند حیوانات خط‌دار را پیدا کند. از روی دشت‌ها و دریاها پرواز کرد، بالاخره به سرزمینی رسید که در آن حیوانات خط‌دار زندگی می‌کردند. اولین حیوانی را که دید، شبیه اسب بود. به‌طرف او پرواز کرد و روی دماغش نشست و به او گفت: «سلام آقای گربه!» ببر غرش‌کنان گفت: «من بَبرم؛ نه گربه. در ضمن، از پشتم بلند شو!» بِرتی گفت: «خیلی ببخشید، فقط می‌خواستم از شما بپرسم چه جوری این‌همه خط روی بدن شما درست شده؟» ببر گفت: «من از اول این خط‌ها را نداشتم. وقتی کوچولو بودم، یک روز داشتم با یک گوله نخِ سیاه، بازی می‌کردم که ناگهان توی نخ‌ها گیر کردم. از آن روز به بعد، این خط‌ها روی تنم باقی مانده.» با گفتن این حرف‌ها ببر شروع به خندیدن کرد و ازآنجا دور شد. بِرتی، بازهم به راهش ادامه داد. پس از مدتی، کِرم خط‌دار درازی را دید که بین علف‌ها می‌خزید. روی دم او نشست و گفت: «سلام کرم کوچولو!» مار هیس هیس کنان گفت: «من مارم؛ نه یک کرم. در ضمن از روی دمم بلند شو!» بِرتی گفت: «آه، متأسفم! نمی‌خواستم شما را ناراحت کنم. فقط می‌خواستم بدانم که چه جوری این‌همه خط روی بدن شما درست شده؟» مار گفت: «خب، رنگ من اول قهوه‌ای بود. یک روز که داشتم از جاده رد می‌شدم، چراغ راهنمایی مرتب سبز و قرمز می‌شد. وقتی به آن‌طرف جاده رسیدم، متوجه شدم که تمام بدنم پر از خط‌های سبز و قرمز شده.» مار با گفتن این حرف‌ها خنده‌ای کرد و رفت.
بِرتی یک‌بار دیگر به راهش ادامه داد تا به سنجابی با دُم خط‌خطی رسید. بِرتی درحالی‌که روی دست سنجاب می‌نشست، گفت: «سلام آقای سنجاب!»لِمور دم حلقه‌ای با عصبانیت گفت: «من لِمور دم حلقه‌ای هستم؛ نه سنجاب. در ضمن، از روی دستم بلند شو!» بِرتی گفت: «معذرت می‌خواهم، فقط می‌خواستم بدانم چه جوری دُم شما این‌قدر خط دارد؟» لِمور دم حلقه‌ای گفت: «دُمَم اول سفید بود. یک روز داشتم با دوستانم پرتاب حلقه، بازی می‌کردم. من گفتم که می‌توانند از دُمَم به‌جای هدف استفاده کنند. آن‌ها هم حلقه‌ها را به‌طرف دمم پرتاب کردند؛ اما حلقه‌ها توی دمم گیر کردند و این‌جوری شد که دمم خط‌خطی شد.» لمور دم حلقه‌ای با گفتن این حرف‌ها خنده‌ای کرد و به‌سرعت دور شد. بِرتی با خودش فکر کرد: «خُب، حالا باید بروم دنبال چیزهایی که آن‌ها گفتند.» اول به‌طرف دشت پرواز کرد تا پیانو را پیدا کند؛ اما هر چه گشت نتوانست آن را پیدا کند. سپس به دنبال گوله ی نخ رفت، اما آن را هم نتوانست پیدا کند. بالاخره توانست چراغ‌های راهنمایی را پیدا کند، ولی هر چه جلوی آن‌ها عقب و جلو رفت، هیچ فایده‌ای نداشت. عاقبت فریاد زد: «آیا کسی دوست دارد که پرتاب حلقه بازی کند؟» اما هیچ جوابی نشنید. هوا دیگر تاریک شده بود و تقریباً همه‌ی حیوانات خوابیده بودند. بِرتی با ناراحتی به خودش گفت: «من مجبورم که راه خانه‌ام را پیدا کنم.» پس تمام شب را پرواز کرد تا سرانجام، صبح روز بعد، خسته و ناامید به خانه‌اش رسید. وقتی بِرتی به خانه‌اش رسید، کلاریس، زنبورِ پیرِ دانا را دید. بِرتی به او گفت: «من خیلی دوست دارم که خط‌های بیش‌تری روی تنم داشته باشم؛ از خیلی حیوانات خط‌دار پرسیدم که چه جوری این‌همه خط روی بدنشان دارند، اما همه‌ی آن‌ها جواب‌های نامربوط به من دادند.» کلاریس نگاهی جدی به بِرتی انداخت و گفت: «تعداد خط‌های بدنت هیچ‌وقت تغییر نمی‌کند و همیشه به همان تعدادی است که موقع تولد داشته‌ای. در ضمن، اگر خط‌های روی تنت بیشتر باشد، دیگر زنبورعسل نیستی. آن‌وقت تو دیگر یک زنبور معمولی خواهی بود.» بِرتی از این‌که آرزوی او باعث تبدیل‌شدنش به یک زنبور معمولی می‌شد خیلی ترسیده بود، زیرا زنبورهای وحشی عسل ندارند و فقط مردم را نیش می‌زنند. به همین خاطر هیچ‌کس آن‌ها را دوست ندارد. بِرتی با خودش فکر کرد و گفت: «شاید همین دو تا خط خیلی بهتر باشد؛ زیرا دیگران از من نمی‌ترسند و من را دوست خواهند داشت.» @mah_mehr_com
📸 | راهکارهای علاقه‌مند کردن کودکان به مسجد 🔸امروز روز جهانی مسجد در تقویمه. یکی از عادت‌هایی که می‌تونه به دینداری بچه‌هامون کمک کنه حضورشون تو مسجد و شرکت در نماز جماعته. کاری که شرط عملی شدنش علاقه‌مند شدن و ثبت کردن خاطرات خوب در ذهن آدم‌ها از دوران کودکیه @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نام گشاینده کارها 💕 ز نامش شود سهل دشـوارها به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبح دوشنبه ✨ ‌معطر به ‌عطر خوش ✨صلوات بر حضرت مُحَمَّد (ص) و خاندان مطهرش🌸 🌸اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🌺مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌸وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
بشكن قفس شب پره ها را صبح است يك لحظه بكش كركره ها را صبح است خورشيد نشسته تا بتابي ، برخيز وا كن همه ي پنجره ها را صبح است سلام صبحتون بخیر وشاد ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
34.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ «نمره عالی» منتشر شد 🎙با صدای عبدالرضا هلالی و گروه سرود آوای احسان و گروه میعاد 📝شاعر و آهنگساز: سید جواد پرئی 🎼تنظیم کننده: امید روشن ‌بین 🎬کارگردان: علی یوسفی مفید 📹تهیه کننده:سید عبدالحسین میرداماد 💠مجری طرح:قاب سفید هنر 🔻تهیه شده در مأوا 🔰مرکز موسیقی مأوا @mah_mehr_com
🟢تک‌فرزندی با روان فرزند شما چه می‌کند؟ بسیاری از ، متوجه نمی‌شوند که چه تاثیر عمیقی بر فرزند خود دارند و فرزندشان چه فشاری را تحمل می‌کند تا خود بشود و رضایت آنها را جلب کند. وجود چند فرزند در خانواده موجب می‌شود تا تمایل به والدین کاهش یابد و از این فشار رهایی یابند. در چنین محیطی، فرزندان دیگر تمایل ندارند که خود را با والدین خود مقایسه کنند ولیکن خود را با دوستان یا خواهر یا برادرهای خود مقایسه می‌کنند و فشار دیگری به آنها وارد می‌شود که ناشی از رقابت است. 🔸 افزون بر این، والدینی که دارای چند فرزند هستند، تمام توجه خود را به یک فرزند معطوف نمی‌کنند. تاثیر فزاینده‌ای که خواهرها و برادرها بر یکدیگر دارند موجب می‌شود تا از الگو‌هایی غیر از والدین خود پیروی کنند. تنوع رفتار کودکان در یک خانواده نیز میزان والدین را افزایش می‌دهد و فشاری را که آن‌ها بر فرزند خود وارد می‌سازند تا از آن‌ها اطاعت کند، کاهش می‌دهد. 📕 برگرفته از کتاب « کلیدهای تربیتی برای والدین تک فرزند» @mah_mehr_com
هر روز با معرفی یک شهید کربلا🏴 خوشا آنان که در این صفحه خاک چوخورشیدی‌درخشیدندورفتند عابس بن ابی شبیب شاکری🏴 @mah_mehr_com
💕💕 بعضی از بچه ها از به هم ریختگی و آشفتگی لذت می برند. و عمدا لباس هایشان را کف اتاق می ریزند. در این مواقع بسیاری از مادران از دور فرزندان خود را نگاه می کنند و غصه می خورند که چرا فرزندشان به جای اینکه چیزها را سر جایش بگذارد، آنها را کف زمین می ریزد. سعی کنید به جای غرزدن در بازی های آنها مشارکت کنید. ما مادران نیاز داریم شکیبایی خود را افزایش دهیم و خودمان را کنترل کنیم. آموزش نظم و ترتیب، مرحله ای است که ما باید آن را طی کنیم، اما اینطور هم نیست که تنها با یکبار آموزش، بچه ها همه حرف ما را گوش دهند و اتاقشان را تمیز و مرتب نگه دارند. باید بدانید که تغییر و تحول در اتاق فرزندتان، نشان دهنده این است که آنها در خود احساس مستقل بودن می کنند و نحوه قراردادن چیزها در اتاقشان در واقع به نوعی نشان دهنده شخصیت آنهاست. @mah_mehr_com